"صدای ملّت" ستاد مردمی حامیان دکتر مسعود پزشکیان
7.91K subscribers
141K photos
69K videos
162 files
4.23K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
‏⁧ #حسن_روحانی ⁩ باعدم مسئولیت پذیری درتحقق شعارهای انتخاباتی و ایجاد رکورد همه جانبه در زندگی ومعیشت مردم و ⁧ #آملی_لاریجانی ⁩ باعدم دادرسی عادلانه و‌ صدور احکام محکمه ناپسند موجب نارضایتیهای عمومی شده،‌حقوق مردم را تصاحب کرده و غاصبانه بعنوان ⁧ #براندازان_مردم ⁩ در حفظ جایگاه خود میکوشند!
هنگامه شهیدی
@sedayeslahat
‏آقایانی که کشور را به این روز انداخته اید! این مردم دیگر شما را نمیخواهند...

‏⁧ #حسن_روحانی
‏⁧ #براندازان_مردم
‏⁧ #روحانی_استعفا
‏⁧ #گزارش_مديريت٩ساله
‏⁧ #حق_طلبم


@sedayeslahat
🔴خودانتقادی اصلاح‌طلبانه

✍🏻#حسن_اسدی_زیدآبادی 

🔹‏اصلاح‌طلبان با پایگاه حدود ۱۵درصد هوادار در جامعه هنر کمپین انتخاباتی دارند اما متاسفانه محور اصلی آن رقیب_هراسی است. این پیام در انتخابات که اگر رقیب پیروز شود ایران نابود و ... می‌شود بنظرم غیرمنصفانه، غیراخلاقی و غیردموکراتیک است.

🔹تبدیل انتخابات به آزمون فیصله‌بخش نجات/تباهی رویکری اشتباه است. ایجاد نفرت و از بین بردن فضای گفتگو، تعامل و دوپاره کردن ملت از آسیب‌های این رویکرد است.

🔹از این رو امروز من نزد وجدان خودم قانع نیستم که اگر فی‌المثل رییسی به جای روحانی برنده می‌شد وضع مردم از این بدتر بود یا نه. به هر روی وقتی وارد رقابتی انتخاباتی با قواعد موجود می‌شویم، با رقیب نباید چون دشمنی بیگانه که ایران و ایرانی برایش مهم نیست مواجه شد.

🔹نقد دیگر اینکه ناامیدی از روحانی۹۶ و موج پشیمانم از جایی شروع شد که اصلاح‌طلبان مهره‌های مطلوبشان کمتر به مقام رسیدند و آنها توفیق اصلاحات را به بازگشت مدیران سالمند سالهای۷۶-۸۴ به پشت میزهای سابقشان تعبیر کردند و چون این امر کمتر از انتظارشان رخ داد فریاد وا اصلاحاتا سردادند.

🔹این درحالی بود که بارها امثال من گفتیم آنچه به عنوان اصلاح‌طلب از دولت و وزراء باید بخواهیم فهرستی از مطالبات دموکراتیک است نه لیست انتصاب‌ها و توفیق اصلاحات با معیار تحقق آن مطالبات باید سنجیده شود نه با تعداد استانداران و مدیران وابسته به قبیله_اصلاح‌طلب.

🔹یکی از علل سقوط اعتبار اصلاح‌طلبان تلاش‌ پنهانی و گاه آشکارشان برای دور زدن رخداد۸۸ و #جنبش_سبز است. این ریاکاری که با شعار #یاحسین_میرحسین و #رفع_حصر رای بگیریم و در استراتژی سیاسی‌مان به دنبال توبه باشیم حاصلی جز وضع بی اعتباری امروز ندارد.

🔹اصلاح‌طلبان که امروز خودرا بی‌نیاز از جنبش_اجتماعی، مردم وخیابان می‌دانند، فراموش کرده‌اند که در انتخابات مجلس‌هشتم لیست ژنرال‌هایشان باعکس ورسم #خاتمی رای نیاورد. چه شدکه در انتخابات۹۴ مردم چنان اعتمادی به لیست ناشناسان کردند و تنها تصویری از انگشتری خاتمی برای توفیق کافی بود؟

🔹اصلاح‌طلبان حتی در پروژه توبه و نزدیکی به رهبری_نظام هم شکست خوردند چراکه بلاتکلیفی و دورویی سیاسی همواره دو طرف منازعه را از شما می‌رنجاند. درواقع درمیانه لحاف فقط می‌توان گرم ماند اما قدرت ابتکارعمل در آن محل درکار نخواهد بود.

🔹بعلاوه اصلاح‌طلبان تاکنون به ایجاد هرنوع سازوکار_دموکراتیک فراگیری تن نداده‌اند. شیوه اخیر ایجاد شورای عالی سیاستگذاری آنها از هر نوع نهاد انتصابی دیگری هم عقب‌مانده‌تر بود چرا که در نهایت نه فقط ماموریت این نهاد که حتی اسامی یا تصویری از اعضا آن هم اعلام نشد.

🔹واقعیت این است که بسیاری از اصلاح‌طلبان امروزی سیاست‌ورزی را در ابتدای جوانی بدون هرگونه تجربه بلافاصله پس از وقوع انقلاب، در فضای حذف رقیب و پشت میزهای دولتی تجربه کرده یا آموخته‌اند. بنابراین برای برخی از آنها سیاست ورزی خارج از قدرت و در جامعه_مدنی امری محال بنظر می‌آید.

🔹انتقاد وارد دیگر اینکه اصلاح‌طلبان نه تنها از تولید سیاسیون ملی طی دهه‌های گذشته ناتوان بوده‌اند بلکه متاسفانه در بسیاری از موارد به دلیل دعواهای خصلتی شخصیت‌های معمر و ملی جریان خود را نیز تخریب کرده‌اند.

🔹بسیاری از احزاب_اصلاح‌طلب که طی همه این‌ سالها برآمده‌اند در واقع حاصل پیروزی در یک انتخابات ریاست جمهوری و تصرف_دولت بوده‌اند. درحالی که قاعدتا این روند بایستی معکوس می‌بود. بگذریم که هویت این احزاب بیش از آنکه برمبنای یک نظریه سیاسی باشد متکی به نوعی قبیله‌گرایی بوده.

🔹قبیله‌گرایی مذکور که ریشه در تحولات سالهای ۵۵-۶۵ دارد طی سالهای بعد تحول عمده‌ای که در هسته اصلی خود تجربه کرده عمدتا چیزی نیست جز رشد فرزندان نسل اول و برخی وصلت‌ها و ایجاد روابط سببی.

🔹نیازی به گفتن نیست که این نکات فهرست جامعی از نقدها نیست و نیز به جناحهای مقابل یعنی #اصولگرایان، #براندازان، #خشونت‌طلبان، #مرتجعان مذهبی وغیرمذهبی و... نیز نقدهای متعدد وارد است. لیکن به هر روی یک نقطه قوت اصلاح‌طلبان همین است که ما می‌توانیم بیرحمانه جریان خودرا #نقد کنیم.

🔹در انتها بگویم آنچه امید را در دل معتقدان به اصلاحات (فارغ از جریان سیاسی موسوم به اصلاح‌طلب) زنده نگاه می‌دارد توسعه آگاهی‌های عمومی دموکراتیک و نیز رویکردهای کلان و مسیری است که #زهرا_رهنورد، #میرحسین_موسوی و #مهدی_کروبی در #حصر یا خارج از آن پیش روی ما گشوده‌اند.

@sedayeslahat
🔴🔴🔴اصلاح‌طلبان و آینده‌شان

#احمد_زید_آبادی

در حالی که برخی فعالان سیاسی از مرگ اصلاحات و اصلاح‌طلبان سخن می‌گویند، طیف‌های مختلف این جریان هم مشغول مشاجره‌ای نه چندان خوشایند با یکدیگر در بارۀ استراتژی گذشته و حال و آیندۀ خود شده‌اند.
در مورد اصلاح‌طلبان فعلاً دو موضوع به نظرم روشن است. نخست اینکه بخشی از پایگاه اجتماعی پر سر و صدای آنها با خشم و سرخوردگی از این جریان بریده و حتی به صورت دشمن آن در آمده است. دوم آنکه، تناقضات فکری و رفتاری اصلاح‌طلبان آنان را در حوزۀ سیاسی به بن‌بست کشانده است.
با این همه، به گمان من اعلام مرگ سیاسی اصلاح‌طلبان اغراق‌آمیز و مقداری غیرواقع بینانه است و آنها به شرط و شروطی، هنوز شانسی برای ظهور دوباره در آینده دارند.
برخی افراد معمولاً بحث اصلاح‌طلبان را از اصلاح‌طلبی جدا می‌کنند و ضمن اعلام پایان کار اصلاح‌طلبان، اصل اصلاح‌طلبی را زنده و پویا می‌دانند بی‌آنکه مشخص کنند کدام نیروی سیاسی قرار است حامل رسالت اصلاح‌طلبی باشد! تفکیک اصلاح‌طلبان از اصلاح‌طلبی به لحاظ مفهومی البته مشکلی ندارد اما به واقعیت عینی خاصی هم اشاره نمی‌کند. به هر حال اگر بنا بر زنده بودن اصلاح‌طلبی گذاشته شود، حاملان آن عمدتاً همین احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب با آرایش کم و بیش تازه‌ای خواهند بود و گرنه قرار نیست موجودات خاصی از آسمان به زمین آیند و بار اصلاح‌طلبی را بر دوش گیرند!
در حقیقت، آیندۀ مشروطی که من برای اصلاح‌طلبان قائل‌ام به صلاحیت و توانایی فکری و عملی آنها مربوط نیست، بلکه صرفاً ناشی از ضعف‌ها و مشکلات دو نیرویی است که عملاً در وسط آن دو
قرار گرفته‌اند.
یکی از این دو نیرو، اصولگرایان‌اند که برای تسخیر یکپارچۀ قدرت مصمم به نظر می‌رسند. اصولگرایان طبعاً پایگاه اجتماعی ثابت خود را دارند اما از جلب اعتماد عمومی در قشرهای مختلف جامعه بخصوص نیروهای فرهنگی و تحصلکرده ناتوان‌اند. بدون جلب اعتماد عمومی و یا دست‌کم تأمین سطحی از مطالبات‌شان برای ساکت و خاموش کردن آنها، نمی‌توان جوامع امروزی را اداره کرد بویژه اینکه استفادۀ بیش از اندازه از قوۀ قهریه مشکلات و تناقضات خود را دارد و در شرایط سخت می‌تواند نتیجۀ معکوس به بار آورد.
در حقیقت، اصولگرایان برای دستیبابی به هر سطحی از موفقیت در ادارۀ کشور، نیازمند پوست‌اندازی هستند. قاطبۀ آنها اما در چارچوب گذشته منجمد و به اصطلاح فرنگی‌ها فریز شده‌اند و به شرایط تصلب رسیده‌اند. فقط شاید بخشی از آنها سودای ابتکارات تازه را در سر داشته باشند و از قضا سرنوشت کلی اصولگرایان نیز به عملکرد همین طیف وابسته است. این طیف اما برای غلبه بر رقیبان هم جناحی خود، به پایگاه اجتماعی جدید و گسترده‌تری احتیاج دارد و از این رو عملاً نیازمند یاری و کمک اصلاح‌طلبان و حمایت پایگاه اجتماعی آنان است. اگر اصلاح‌طلبان اوضاع را درست فهم و تحلیل کنند و از طمع‌ورزی‌های سیاسی کوتا‌ه‌مدت و وسوسۀ حضورِ عجولانه در قدرت بپرهیزند احتمال شکل‌گیری آرایش سیاسی بی‌سابقه‌ای در کشور جدی خواهد شد.
نیروی دیگری که ناخواسته به کمک اصلاح‌طلبان برخاسته است، "براندازان" هستند. واقعیت این است که جریان براندازی صاحب مشخصی ندارد و طیف‌های مختلف آن به همان اندازه که با جمهوری اسلامی دشمن‌اند با خود نیز سر ستیز دارند. گرچه در این جریان، نیروها از نظر توان فکری و عقلانیت رفتاری و طمئنینۀ سیاسی همسطح نیستند، اما صدای افراد و گروه‌هایی در این طیف بلندتر شده است که اقشار وسیعی از مردم ایران از منویات و برنامه‌های آنها به وحشت افتاده‌اند. افرادی که در دنیای مجازی شب و روز به مقدسات دینی و چهره‌های موجه ملی ناسزا می‌گویند و یا به صراحت از اعمال خشونت دفاع می‌کنند و یا به یکپارچگی کشور بی‌اعتنایی نشان می‌دهند و یا در پی جلب حمایت جریان‌های راست‌گرای افراطی منطقه از خود هستند و یا پرخاشگری و عصبانیت را جایگزین منطق و استدلال کرده‌اند، در داخل جامعۀ ایران عملاً به سمبل و نماد جریان برانداز تبدیل شده‌اند! شاید گفته شود این توطئۀ حکومت است. چه توطئه باشد و چه نباشد، واقعیت این است که از نگاه طیف وسیعی از ایرانیان، براندازی مترادف فوران خشم و خشونت و فحاشی و بی‌منطقی و نامداراگری شده است و به رغم مشکلات فزایندۀ جاری، آنها را نه فقط از قاطبۀ براندازان سرخورده کرده بلکه به وحشت انداخته است.
سرخوردگی از براندازی خواه ناخواه تمام سودش به جیب اصلاح‌طلبان می‌رود و آنها را پس از مدتی دوری از قدرت، به عنوان نیرویی موجه‌تر از براندازان حیاتی دوباره می‌بخشد.
شاید جامعۀ ایران به این تمیزی و نظمی که گفته شد پیش نرود، اما تحولات سیاسی و اجتماعی به قول میرفندرسکی:
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!
#احمد_زیدآبادی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#براندازان
#میرفندرسکی

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی

🔸شرف اهل قلم!!
بعد از چند روز دوری از فضای مجازی، متوجه شدم که یک مطلب انتقادی‌ام نسبت به ادبیات برخی براندازان با واکنش به نسبت گسترده‌ای روبرو شده است.
این نوع واکنش‌ها معمولاً در توئیتر صورت می‌گیرد، فضایی که من در آن حضور ندارم و بعضاً از آن بی‌خبر می‌مانم، اما از فحوای کلام دیگر منتقدانی که از طرق دیگر برای نشر نقد خود استفاده می‌کنند، کم و بیش از آنچه در توئیتر جریان دارد، مطلع می‌شوم.
واقعیت این است که وضعیت امروز اغلب ما با ماجرای ملا نصرالدین و پسر و خرش بی‌شباهت نیست! یعنی هر کار کنیم به هر حال محکوم هستیم. برای مثال اگر منتقدان را بی‌پاسخ بگذاریم می‌گویند عجب آدم متبختر و خودخواهی است و اگر پاسخ دهیم، می‌گویند طرف از سر هیچ چیز نمی‌گذرد و تشنۀ دعوا و درگیری و غیره است!
با این همه، واقعیت این است که در پاسخ ندادن، بخصوص به افرادی که می‌کوشند از روی نوعی منطق و سطحی از استدلال متنی را نقد کنند، گونه‌ای تکبر خفته یا بیدار وجود دارد و گرچه من هم از این بلّیه برکنار نیستم اما آن را واقعاً خوش نمی‌دارم و سعی می‌کنم در حد مقدورات‌ام از آن فاصله بگیرم.
یکی از نویسندگانی که گاه به گاه مطالب مرا در سایت گویا نیوز نقد می‌کند، ف.م.سخن نام دارد. او که بیشتر طنزپرداز است نام اصلی‌اش گویا فرهاد مشرق‌زمینی است و خود را هم فعال سیاسی برانداز تعریف می‌کند.
من تا کنون تمام نقدهای او را بی‌پاسخ گذاشته‌ام چرا که عموماً از روی خشم و عصبانیت قلم می‌زند و عمده کارش نیز اعلامِ "پایانِ کار" برخی کنشگران فضای مجازی است که از طرز فکر و عقاید آنان دلِ خوشی ندارد. به هر حال او بعد از چند بار تذکرِ دوستانه و هشدارِ شدیداللحن و اخطار فوری به من، نهایتاً عنوان "شرف اهل قلم"! را از من سلب و پایان کارم را اعلام کرد!
من نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده‌ای ، روی چه اساس و بنیانی این عنوان "شرف اهل قلم" را به دنبال اسم من چسبانده است؟ کسانی که کمی با تاریخ آشنا باشند خوب می‌دانند که اینگونه عناوین، معمولاً به کسی وفا نمی‌کنند زیرا صاحبِ عنوان را در موقعیت بسیار پردردسر و تکلف‌آمیزی قرار می‌دهند!
مثلاً فرض کنید که من از این لقب خوش خوشان‌ام شود و بخواهم در حفظ آن بکوشم! تنها راه حفظ چنین لقبی قاعدتاً همرنگِ جماعت شدن است! اما از آنجا که جماعت در مملکت ما کثیر است و نه یک جماعت، بلکه ده‌ها و صدها جماعت داریم، به ناچار باید برای رعایت حال همۀ آنها، همرنگ یکایک آنها شد! یعنی یک آدم هزارچهره و منافق و دو‌رو که نه بر اساس اندیشه‌ها و عقاید خود بلکه بنا به سلیقه و خوشایند مخاطب حرف می‌زند! تازه با این ترفند هم نمی‌توان لقبی را حفظ کرد چرا که جماعت‌های مختلف، در کنار اظهار سخنانِ خوشایند خودشان، زخمی کردن عواطف و حملۀ بی‌امان به جماعت‌های رقیب و مخالف خود را نیز انتظار دارند و اگر این انتظار برآورده نشود، لقبی را که معلوم نیست چه کسی و بر اساس چه معیاری داده است، ابتدا تهدید به پس گرفتن می‌کنند و اگر افاقه نکرد آن را پس می‌گیرند و در مراحل بعد به این هم قانع نمی‌شوند و آن را به صورت معکوس استعمال می‌کنند!
بنابراین، صرف‌نظر از محتوای انتقادات م.ف.سخن، من واقعاً از صمیم قلب از وی که این عنوان کذایی را از من سلب کرده و در حقیقت مرا از شّر آن رها ساخته است، تشکر می‌کنم و به گمانم پاسخ به نقدهای او همین مقدار بس باشد!
در این میان اما مجتبی واحدی نیز با بیانی کاملاً متفاوت به نقد نوشته‌ام در بارۀ ترویج و تقدیس خشونت توسط برخی از براندازان پرداخته است. در حقیقت، من از نقد آقای واحدی متوجه شدم که آن مطلب در فضای مجازی واکنشی در بین براندازان برانگیخته است.
آقای واحدی از روی لطف چند بار در ویدئوی خود از نوع واکنش آن افراد به من که گویا شبیه همان الفاظ مورد استفادۀ ف.م.سخن و بلکه بسیار فراتر بوده، فاصله گرفته و مطلب مرا به عنوان بدسلیقگی معرفی کرده است.
سخن اصلی آقای واحدی اما این است که من برای اثبات حرف خود، پنج نفر از سران اپوزیسیون برانداز را که خواهان خشونت‌اند، معرفی کنم. واقعیت این است که من اصلاً پنج نفر از سران اپوزیسیون را نمی‌شناسم چه رسد به اینکه بخواهم از میان آنها پنج حامی خشونت را معرفی کنم!
با عرض معذرت از آقای واحدی آنچه من از این نقطۀ زمین می‌بینم این است که تعداد قابل توجهی از چهره‌های منفرد و شمار فراوانی از گروه‌ها و دسته‌ها، هر کدام خود را اپوزیسیون اصلی برانداز معرفی می‌کنند و دیگران را هم نه فقط اپوزیسیون نمی‌دانند بلکه یکسره در خدمت رژیم جمهوری اسلامی قلمداد می‌کنند!
بنابراین نخست آقای واحد باید بگوید که منظورش از براندازان کدام نیروست تا بعد نوبت من برسد!

#براندازان
#مجتبی_واحدی

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
جواد امام:

با مواضع جدید #احمدي_نژاد ظاهرا در گام‌های بعدی باید منتظر همبستگی #براندازان و اعلام برادرخوانده‌گی با #رضا_پهلوی و #نتانیاهو هم بود!
سکوت در مقابل اظهارات شخصی که ریشه #ایرانی نداشته و بر مردم تحمیل و این همه هزینه ایجاد و باعث مخدوش شدن اعتبار حکومت و بی اعتمادی مردم شده، چیست؟

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴نیروی چهارمی باید

#احمد_زیدآبادی

نیروهای سیاسی در ایران به سه جریان عمده تقسیم می‌شوند: اصولگرایان، اصلاح‌طلبان و براندازان.
اصولگرایان به رغم تنوع‌شان، عمدتاً خود را تافتۀ جدا بافته‌ای فرض می‌کنند که گویی خداوند آنها را صرفاً برای حکومت و حکومت را به عنوان حق ویژه و منحصر به فرد آنان خلق کرده است! از همین رو، قدرت سیاسی را در حد امری قدسی ارتقاء داده‌اند و برای حفظ انحصاری و پیشگیری از ورود دیگر اقشار سیاسی جامعه به ساحت آن، چیزی به نام حقوق مساوی برآمده از مفهوم ملت - دولت مدرن را به رسمیت نمی‌شناسند. آنهاد بدین وسیله خود را به صورت کاستی بسته و مدافع علنی تبعیض سیاسی در آورده‌اند بی آنکه مجال بحث آزاد در این زمینه را به منتقدان خود بدهند.
روشن است که از این جریان نمی‌توان نسخه‌ای شفابخش برای بهبود جراحت‌های جامعه انتظار داشت هر چند که نشانه‌های ضعیفی از تمایل برخی افراد جوانتر آنان به خروج از پیله‌های فکری انزواجویانه از دیگر قشرهای جامعه به چشم می‌خورد و شاید ضرورت حکمرانی در شرایط ضیق اقتصادی نیز به بخشی از آنان تکانی دهد.
در این میان اصلاح‌طلبان عموماً شعارهای برابری‌جویانه‌تری در حوزۀ سیاسی می‌دهند اما کارنامۀ 25 ساله آنان نیز نشان می‌دهد که ذوق کسب پاره‌ای از قدرت سیاسی نزد بسیاری از آنان قوی‌تر از انگیزۀ بهبودخواهی وضعیت جامعه بوده است. آنها انرژی جامعه برای اصلاح امور کشور را به کانال شراکت خویش در قدرت هدایت کردند و با هدر دادن آن، در نهایت چشم‌اندازی جز یأس و نومیدی از خود به جا نگذاشتند.
از این رو، نگاه آنان به دستگاه دولت به عنوان مهمترین و بلکه تنها منبع قدرت، در عمل تفاوت چشمگیری با نگاه اصولگرایان پیدا نکرده است به طوری که افکار عمومی، نه تمام بلکه اکثریتی از آنان را آلوده به رفتارهای فرصت‌طلبانه و جویای انتفاع از منابع تولید رانت می‌داند و از آنان سلب اعتماد کرده است.
هر چند که همۀ اصلاح‌طلبان را نمی‌توان و نباید به یک چوب راند و در میان آنها همچنان چهره‌های صادق و برجسته و معتبری وجود دارد، اما تحت این عنوان دیگر نمی‌توان به بازسازی آنها امید بست و انتظار راه حلی برای کشور از آنان داشت.
براندازان اما تنوع و تفرقی بیش از اندازه دارند و جز عنوان‌شان به سختی می‌توان حلقۀ وصلی بین اجزاء آنها یافت. عده‌ای از آنان مثل سازمان مجاهدین خلق از تمام ویژگی‌های یک فرقۀ توتالیتر برخوردارند. عده‌ای دیگر از آنان چنان در باستانگرایی دگم و ستیزه‌جویانه‌ای مستغرق شده‌اند که گویی هیچ دغدغه‌ای جز تخفیف و نفی و نابودی فرهنگ و میراث‌های معنوی و اخلاقی و ملی تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اخیر ایران ندارند. عده‌ای نیز سازمان‌های افراطی چپگرایی‌اند که بیشتر در اوهام خود به سر می‌برند و پنداری هرگز ارتباطی با واقعیت پیدا نکرده‌اند. اینان طبعاً همگی بخش بزرگی از مشکل به حساب می‌آیند تا هرگونه راه حل! در عین حال، نیروهای معقولِ و معتدل اعم از چپ و لیبرال با سابقۀ حمایت از اصلاحات هم در بین حامیان این عنوان کم نیست. اما این نیروها نیز متأسفانه بدون داشتن هر نوع نظریه و سازمان و تشکیلات و امکانات و بی‌توجه به شرایط شکنندۀ ملی، ظاهراً از روی خشم، بحث لزوم "گذار انقلابی" در ایران را به میان آورده‌اند و از این طریق بدبختانه به افزایش گرد و غباری دامن می‌زنند که براندازان سنتیِ تندخو در فضای سیاسی و رسانه‌ای به پا کرده‌اند، به طوری که امکان هر نوع بحث جدی و منطقی و عمیق در بارۀ وضعیت کشور از صاحب‌نظران سلب شده و بازار بدگویی و بدزبانی و بی‌اعتبارسازی به مثابۀ "جنگ همه علیه همه" داغی بی‌سابقه‌ای پیدا کرده است.
این سه جریان، پنداری در توافقی نانوشته اصرار دارند که افراد سیاسی و یا علاقمندان امور اجتماعی در چارچوب یکی از آنها خود را تعریف کنند حال آنکه خیل عظیمی از کنشگران سیاسی و اجتماعی در حصار تنگ و ناموزون آنها نمی‌گنجند و از سترونی فکری و قدرت‌خواهی آنان حتی بسیاری از هواداران خودشان نیز به ستوه آمده‌اند.
درست به همین دلیل، جریان چهارمی باید!
این جریان چهارم لازم است اصول فکری و نظام مفهومی و رویکرد عملی خود را تبیین و به خودش تشخص دهد. چون خود را جزو این جریان چهارم می‌دانم در تبیین موارد فوق خواهم کوشید.
پس منتظر یادداشت‌های آتی من در این زمینه بمانید.

#نیروی_چهارم
#اصولگرایان
#اصلاح_طلبان
#براندازان
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴 جواد امام: ملت رشید ایران همواره آگاهانه تصمیم گرفته‌اند با ‎#انتخابات چگونه مواجه شوند. به‌جای مرتبط کردن تصمیم‌ اکثریت مردم به ‎#براندازان خارج‌نشین و ارائه تفسیرهای مغلوط، پیام واقعی جامعه را درک و انتخابات را آزاد کنید.

#عضویت_در_کانال
       👇👇👇
@sedayeslahat