"صدای ملّت" ستاد مردمی حامیان دکتر مسعود پزشکیان
7.91K subscribers
141K photos
69K videos
162 files
4.23K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
🔴🔴🔴نگرانی بی‌موردِ دکتر آقاجری

#احمد_زیدآبادی

دکتر هاشم آقاجری در مطلبی تحت عنوان "همگرایی و واگرایی نیروهای سیاسی در سال 99" نوشته است:
"به نظر می‌رسد که بازها در صورت از میدان به درکردن کبوترها، آمادگی بیشتری برای حرکت به طرف نوعی سازش خارجی یا «چرخش قهرمانانه» -در مداری بالاتر از «نرمش قهرمانانه»- به‌منظور ایجاد پاره‌ای گشایشهای درونی و کنترل یا سرکوب جنبشهای اعتراضی داخلی خواهند داشت."
دکتر آقاجری در پایان مطلب خود تأکید کرده است:
"حاکمیت کنونی بیش از آن که ظرفیت آشتی با مردم در داخل کشور را داشته باشد، آمادگی سازش با خارج را به نمایش خواهد گذاشت. در این زمینه «امنیت» سیستم حرف آخر را می‌زند، همان که در عبارت مشهور «حفظ نظام اوجب واجبات است» فرمول‌بندی شده است. اما روشن است که چنان فرمولی زدن شیپور از سر گشاد آن خواهد بود و کمکی به حل واقعی بحرانها و تضمین بقای بلندمدت سیستم نخواهد کرد."
در حقیقت سخن دوست گرامی جناب آقاجری، ترجمان نگرانی بخشی از نیروهای سیاسی تحول‌خواه و اصلاح‌طلب در ایران است؛ نیروهایی که در دوران تسلط "میانه‌روها" بر دولت از عادیسازی روابط خارجی بخصوص با ایالات متحدۀ آمریکا به شدت حمایت می‌کنند، اما هنگامی که نهادهای حاکم در اختیار رقیب اصولگرای آنان در می‌آید، با عادیسازی به مثابۀ توطئه‌ای پنهان و پیچیده به مقابله برمی‌خیزند.
ظاهراً تصور این دسته از نیروها این است که اصولگرایان با ارائۀ امتیازات اقتصادی به آمریکا و جلب حمایت آن کشور، می‌توانند قدرت داخلی خود را تحکیم بخشند و با خیال راحت، تمام مخالفان و منتقدان سیاسی خود را قلع و قمع کنند!
به واقع این نگاه، ریشه در دوران جنگ سرد دارد، دورانی که جهان غرب برای حفظ توزان قوای جهانی در مقابل بلوک سوسیالیستی تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی، از پاره‌ای دیکتاتوری‌های ضد کمونیستی در جهان سوم حمایت می‌کرد و در مقابل همکاری امنیتی آنها، به روی نوع حکمرانی آنان چشم می‌بست.
آن دوران اما چندین دهه است که به پایان رسیده، اما ذهنیت بسیاری از نیروهای سیاسی در ایران بخصوص با گرایش چپ مذهبی و غیرمذهبی کمترین تغییری در این زمینه نکرده است.
واقعیت این است که سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی به گونه‌ای به هم گره خورده است که باز شدن یکی منجر به بازشدن دیگری می‌شود. بنابراین تصور اینکه اصولگرایان می‌توانند گشایش در سیاست خارجی را به بهای مسدود کردن بیشتر فضای سیاسی داخلی در دستور کار خود قرار دهند، از رسوبات ذهنی دوران جنگ سرد است که اگر زدوده نشود، کل فعالیت‌های سیاسی نیروهای منتقد را به بیراهه خواهد کشاند و روزنه‌های یک تحولِ مسالمت آمیز و آرامِ احتمالی را در کشورمان خواهد بست.
من البته در شرایط کنونی هنوز نشانه‌ای عینی از اراده و علاقۀ آنچه دکتر آقاجری "بازها" نامیده است، برای "چرخش قهرمانانه" در سیاست خارجی نمی‌بینم، اما اگر چنین نشانه‌ای بروز کند، به جای ابراز نگرانی باید از آن استقبال کرد. از طنز روزگار تنها شانس ما ایرانیان برای عبور مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه از این شرایط سخت و دشوار، ورود "بازها" به چنین مسیری است!

#نرمش_قهرمانانه
#هاشم_آقاجری
#جنگ_سرد
#عادی_سازی


#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴امارات و اسرائیل؛ نخستین گام رسمی فرایندی غیر رسمی

#احمد_زیدآبادی

محمد حسنین هیکل روزنامه‌نگار فقید مصری روزگاری گفته بود؛ روند تحولات خاورمیانه نشان می‌دهد که متأسفانه اوضاع همیشه به دلخواه و خواست اسرائیل پیش رفته است!
اینک توافق امارات متحدۀ عربی و اسرائیل برای عادیسازی روابط را می‌توان نمونه‌ای دیگر از سخن هیکل به شمار آورد.
در یک ارزیابی شتابزده شاید بتوان این توافق را آغاز عصر تازه‌ای در خاورمیانه دانست؛ عصری که اسرائیل به عنوان یکی از اعضای خانوادۀ کشورهای خاورمیانه از سوی بسیاری از کشورهای عرب منطقه، مورد پذیرش قرار خواهد گرفت.
واقعیت این است که اغلب کشورهای عربی و اسلامی از حدود سه دهه پیش، به لحاظ ذهنی و عملی، موجودیت اسرائیل را به عنوان واقعیتی غیر قابل انکار در منطقه پذیرفته‌اند و دغدغۀ اصلی آنها صرفاً چگونگی حل مسئلۀ فلسطین و تعیین مرزهای نهایی اسرائیل بوده است.
با این همه، طبق توافقی نانوشته، قرار بر این بود کشورهای عرب تا زمان عقب‌نشینی اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی جنگ 1967 و تشکیل کشور مستقل فلسطینی، رابطه‌ای رسمی با تل‌آویو برقرار نکنند و به عبارت بهتر، از "ایجاد رابطه" به عنوان اهرم فشار یا حتی ابزاری تشویقی برای متقاعد کردن اسرائیل به پایان اشغال کرانۀ باختری و بیت‌المقدس شرقی استفاده کنند.
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اما با ارائۀ طرح صلح موسوم به "معاملۀ قرن" این معادله را به کلی معکوس کرد! ترامپ با پیشنهاد الحاق حدود 30 در صد از خاک کرانۀ باختری از جمله تمام شهر بیت‌المقدس به اسرائیل، دولت عبری را در موقعیت چانه‌زنی بی‌سابقه‌ای قرار داد به طوری که برخی کشورهای عربی مطالبۀ عقب‌نشینی از کرانۀ باختری در ازای ایجاد رابطه را به توقف طرح الحاق در برابر برقراری ارتباط تقلیل دادند!
با این حساب، امارات عربی متحده، عادیسازی رابطه با اسرائیل را به زعم خود مفت و ارزان نفروخته بلکه در ازای آن، حمایت ترامپ برای توقف طرح الحاق را به دست آورده است.
با این حال، کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس به توقف طرح الحاق به صورت فرصتی برای ازسرگیری مذاکرات صلح بین اسرائیل و دولت خودگردان فلسطین می‌نگرند و امیدوارند که دو طرف در مذاکرات خود به راه‌حلی متوازن‌تر از معاملۀ قرن دست یابند و به بیش از 70 سال مناقشه و جنگ در منطقه پایان دهند.
در واقع، اگر آمریکا و اسرائیل تغییرات و یا اصلاحات ده تا پانزده درصدی در معاملۀ قرن را بپذیرند، رضایت اکثر کشورهای عربی و اسلامی نسبت به معاملۀ قرن جلب خواهد شد. احتمالاً برخی از کشورهای عربی علاقمندند برای برقراری رابطه با اسرائیل منتظرچنین اصلاحاتی بمانند، اما دولت آمریکا اصرار دارد که برقراری رابطه، مقدم بر هر امر دیگری است و در واقع می‌توان از آن به عنوان مشوقی برای جلب رضایت اسرائیل به تغییراتی در معاملۀ قرن استفاده کرد.
در هر صورت، اقدام امارات به احتمال زیاد از سوی دیگر کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس نیز تکرار خواهد شد و من حدس می‌زنم که بعد از این کشور به ترتیب بحرین، عمان، کویت، قطر و عربستان با فاصلۀ زمانی مشخصی به عادی سازی روابط خود با اسرائیل مبادرت خواهند کرد و سپس حرکت آنها در آفریقا بخصوص از طرف کشورهایی مانند مغرب و سودان پی گرفته خواهد شد به طوری که عادیسازی رابطه با اسرائیل خود به صورت امری عادی در آید!
در این میان، طبیعی است که جمهوری اسلامی به شدت نگران عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل باشد چرا که آشکارا هدف این عادیسازی است!
با این حال، از نگاه برخی تحلیل‌گران، ایران نه فقط هدف این ماجرا بلکه به نوعی عامل آن هم محسوب می‌شود. از این منظر، شتاب کشورهای عربی برای عادیسازی رابطه با اسرائیل به دلیل ترس و وحشتی است که آنها از سیاست ایران در خاورمیانه پس از بهار عربی پیدا کرده‌اند. به عبارت دیگر، کشورهای محافظه کار عربی، ایران را تهدیدی مهمتر از اسرائیل علیه خود فرض می‌کنند و از همین رو در صدد برآمده‌اند تا با نزدیکی به دشمن دیرینۀ خود، صف واحدی در برابر آنچه تهدید فوری ایران می‌دانند، تشکیل دهند.
با آنکه جمهوری اسلامی هدف اصلی عادیسازی روابط عرب‌ها و اسرائیل قلمداد می‌شود؛ با این همه، این رویداد بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آرایش نیروهای داخلی اسرائیل، موقعیت دولت خودگردان و گروه‌های اسلامگرای فلسطینی، افکار عمومی جهان اسلام و عرب، روند حل بحران لبنان و به طور کلی نظم آتی خاورمیانه بسیار تأثیر می‌گذارد که در روزهای بعد بنا به موقعیت به آنها خواهم پرداخت.
#احمد_زیدآبادی
#امارت_متحده_عربی
#عادی_سازی_رابطه_با_اسرائیل
#سیاست_ایران_در_خاورمیانه
#معامله_قرن

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی

فلسطینی تنها!
محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین این روزها خود را به طور بی‌سابقه و غیرقابل باوری تنها می‌بیند!
جنبش تحت رهبری او که حداقل در ظاهر همیشه به عنوان "مسئلۀ اصلی دنیای عرب" تلقی می‌شد و از همین رو، در تنظیم روابط کشورهای عرب و اسرائیل، سازمان آزادی بخش فلسطین برای خود حق وتو قائل بود، اینکه این جنبش دچار چنان تنهایی و انزوایی شده است که حتی نمی‌تواند قطعنامه‌ای را در جهت محکومیت عادیسازی رابطۀ کشورهای عربی با اسرائیل در اجلاس اتحادیۀ عرب به تصویب برساند.
عباس که قاعدتاً این وضع را با فضای حاکم بر جهان اسلام و عرب در زمان سفر انور سادات رئیس جمهور فقید مصر به بیت‌المقدس مقایسه می‌کند، فقط از روی خشم به تحولات سیاسی پیرامون خود واکنش نشان می‌دهد!
خشم اما ادبیاتی تند و تیز و خارج از عرف معمول دیپلماسی تولید می‌کند و این نیز به جای آنکه کشورهای مشتاق به عادیسازی رابطه با اسرائیل را مرعوب و نگران کند، به حرکت آنها در این جهت شتاب می‌بخشد!
بسیاری از کشورهای عرب بخصوص در حوزۀ جنوبی خلیج فارس که معمولاً اسرائیل را به کارشکنی در روند صلح متهم می‌کردند، ظاهراً بعد از افشای جزئیات "معاملۀ قرن" ترامپ، انگشت اتهام خود را عملاً از سوی اسرائیل به طرف دولت خودگردان فلسطین چرخانده‌اند و گویا به این نتیجه رسیده‌اند که "فلسطینی‌ها هیچ فرصتی را برای از دست دادن فرصت‌ها از دست نمی‌دهند" یعنی همان اتهامی که برخی محافل اسرائیلی و اطرافیان ترامپ به دولت خودگردان وارد می‌کنند.
اغلب کشورهای عربی گرچه معاملۀ قرن ترامپ را معیوب و ناقص می‌دانند اما در عین حال آن را به منزلۀ گشودن دریچه‌ای در بن‌بست 70 سالۀ بحران خاورمیانه و فرصتی برای تحقق صلح نهایی بین اسرائیل و فلسطینی‌ها می نگرند و ظاهراً انتظارشان از دولت خودگردان این است که تا دیر نشده، با اسرائیل و بخصوص آمریکا وارد مذاکره شود و با اصرار بر تعدیل بخش‌هایی از طرح صلح، آن را تا اندازه‌ای به سود خود متوازن سازد.
این در حالی است که عباس معاملۀ قرن را نه به عنوان طرح صلح بلکه به صورت تلاشی برای حذف مسئلۀ فلسطین از دستور کار بین‌المللی می‌داند و به هیچ کدام از اجزای آن روی خوش نشان نمی‌دهد.
البته معاملۀ قرن به گونه‌ای طراحی شده است که حتی در داخل اسرائیل با دو قرائت یا خوانش متفاوت روبرو شده است. قرائت نتانیاهو و هوادارانش از معاملۀ قرن، متفاوت از نگاه احزاب اصطلاحاً میانه‌رو از آن است و این خود از نگاه برخی کشورهای عرب می‌تواند راهی برای تعدیل آن در یک مذاکرۀ رویاروی فلسطینی‌ها با طرف مقابل بگشاید.
در این میان، امارات به زعم خود، حتی به فداکاری در این زمینه دست زده است! این کشور با عادیسازی رابطه‌اش با اسرائیل، عملاً موافقت آمریکا با تعلیق اجرای مخرب‌ترین بخش معاملۀ قرن یعنی الحاق حدود 30 درصد از خاک کرانۀ باختری به اسرائیل را به دست آورده است. از این رو، اماراتی‌ها، واکنش خشمگینانۀ دولت خودگردان علیه خود را ناموجه و حتی نوعی ناسپاسی تلقی می‌کنند و ممکن است این ماجرا آنها را در به حاشیه راندن بیشترِ مسئلۀ فلسطین در مناسبات خارجی خود مصمم‌تر کند!
در هر صورت، عباس روزگار بسیار سختی را می‌گذراند. برای جنبش تحت رهبری او نه دیگر امکان بازگشت به عملیات مسلحانه امکانپذیر است، نه مردم تحت حکومت نیم‌بند و کم اعتبار او انرژی لازم را برای ورود به دوره‌ای طولانی از شورشِ مدنی و غیر مسلح در برابر ارتش اسرائیل دارند، نه نزدیکی او به گروه‌های اسلامگرا مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین کمکی به اهداف مورد نظر او می‌کند، نه حساسیت بین‌المللی و افکار عمومی منطقه‌ای نسبت به مسئلۀ فلسطین چندان بالاست و نه دیگر با کارت وتوی عادیسازی رابطۀ کشورهای عرب با اسرائیل می‌توان بازی کرد.
زبان گزنده و تند او و همکارانش علیه کشورهای عرب مشتاق عاد‌ی‌سازی رابطه با اسرئیل نیز اگر کور نکند طبعاً شفا هم نمی‍دهد!
به نظرم او برای رهایی از این وضعیت راه‌های محدودی پیش دارد. او نیازمند تغییر نگرش سنتی خود به ماهیت بحران است. ماهیت این بحران به نوعی مشکلِ ذاتی پدیده‌ای به نام اسرائیل است! بیش از فلسطینی‌ها، نیاز و وظیفۀ اسرائیلی‌هاست که این مشکل را مرضی‌الطرفین حل کنند و گرنه پیامدهایش آنان را به سختی گرفتار خواهد کرد!

#محمود_عباس
#عادی_سازی_رابطه
#معاملۀ_قرن
#اسرائیل

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴 #احمد_زیدآبادی

🔸چرا ترامپ توافق با ایران را نزدیک می‌بیند؟

برخلاف انتظار برخی از جمله خود من، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مراسم امضای توافق عادیسازی روابط اسرائیل با دو کشور عرب در کاخ سفید را به نمایشی علیه جمهوری اسلامی تبدیل نکرد.
ترامپ در متن سخنرانی‌اش در مراسم همانند وزیران خارجۀ امارات متحدۀ عربی و بحرین از اشاره به نام ایران خودداری کرد و در صحبت‌های پیش از آن نیز، در پاسخ به پرسشی در بارۀ مخالفت ایران با عادیسازی رابطۀ کشورهای عرب و اسرائیل، فقط از لزوم دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی در آینده‌ای نزدیک سخن گفت.
در واقع می‌توان حدس زد که مقام‌های شرکت کننده در مراسم کاخ سفید، به طور عامدانه‌ای تصمیم به عدم تحریک ایران گرفته بودند و حتی بنیامین نتانیاهو هم جز یک جمله که آن را پیش از این نیز بارها تکرار کرده بود، سخن تحریک‌آمیز دیگری علیه جمهوری اسلامی نگفت.
علت چنین اتفاقی اما چه می‌تواند باشد؟
توصیۀ امارات؟ احتمالش بسیار است. امارات بر خلاف بحرین و اسرائیل، معمولاً لحن کنترل‌شده‌تری در برابر جمهوری اسلامی به کار می‌گیرد و بخصوص نمی‌خواهد که عادیسازی روابطش با اسرائیل به عنوان گامی علنی علیه تهران تعبیر شود. طبعاً نزدیکی جغرافیایی و مبادلات تجاری این کشور با ایران در کنار نگرانی‌اش از وقوع جنگ در منطقۀ خلیج فارس می‌تواند علت این احتیاط نسبی باشد. از این رو، احتمال اینکه آنها توصیه به عدم تحریک ایران در مراسم کاخ سفید کرده باشند به نظرم بالاست.
با این حال، شخص ترامپ نیز ظاهراً در سودای دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی جدی به نظر می‌رسد. آیا او به دلیل رقابت‌های انتخاباتی با حزب دمکرات، تظاهر به جدی بودن در این باره می‌کند و یا اینکه واقعاً گزینۀ توافق با تهران را در چشم‌انداز خود می‌بیند؟ اگر مورد دوم درست باشد، او با تکیه بر چه شواهد و قرائنی حرف از توافق را بی‌وقفه تکرار می‌کند؟
آیا ترامپ در پشت پرده، علائم و نشانه‌هایی از مقام‌های ایرانی برای یک توافق احتمالی دریافت کرده است؟ یا اینکه مشاورانش بنا به تحلیل خود از رفتار و وضعیت کلی ایران، او را در این مورد دلگرم می‌کنند؟
مورد دوم صحیح‌تر به نظر می‌رسد. در واقع نگاهی به واکنش جمهوری اسلامی به تحولات عراق و سوریه و لبنان، حکایت از نوعی سیاست بسیار احتیاط‌آمیز از سوی ایران دارد. بی‌تحرکی و سکوت جمهوری اسلامی در برابر حملات نظامی اسرائیل به پایگاه‌های شبه‌نظامیان متحد آن در خاک سوریه، در کنار نوعی تردیدِ توأم با بی‌انگیزگی در مقابل ظهور دولت‌های متمایل به غرب در عراق و لبنان، گواهی از بی‌تفاوتی نسبی جمهوری اسلامی برای پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای خود به هر بهایی بخصوص بهای جنگ است.
اگر بزرگترین مشکل و عامل اصطکاک جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدان آن را سیاست خاورمیانه‌ای تهران به حساب آوریم، از یک نگاه سرد و بی‌طرفانه، این مشکل به تدریج در حال رنگ باختن است. ترامپ خود نیز بارها بر این موضوع تأکید کرده و گفته است که ایران دیگر همان کشورِ پیش از ورود او به کاخ سفید نیست!
بدین ترتیب، از نگاه مشاوران ترامپ، در حالی که ایران از یک طرف موفق به تشکیل جبهه‌ای قدرتمند برای به خطر انداختن موجودیت اسرائیل نشده است و از سوی دیگر، در مقابل تشکیل جبهه‌ای مشترک از سوی اسرائیل و کشورهای عرب، سیاست عملی تهاجم‌آمیزی در پیش نگرفته است، بنابراین از نقطه نظر نظم منطقه‌ای، دلایل چندانی برای ادامۀ رویارویی کنونی و اجتناب از توافق وجود ندارد. از این منظر، برنامۀ هسته‌ای و موشکی ایران نیز به خودی خود نمی‌تواند مسبب رویارویی شدید شود چرا که این دو برنامه نیز در چارچوب سیاست خاورمیانه‌ای ایران، مورد حساسیت شدید آمریکا و متحدان آن بوده و اگر آن سیاست به هر دلیلی تعدیل شده باشد، از اهمیت این دو موضوع نیز به همان اندازه کاسته می‌شود و امکان حل و فصل‌شان بالا می‌رود.
بنابراین، با یک حساب سرانگشتی، مشاوران ترامپ به این نتیجه رسیده‌اند که تنها نصیبی که ایران از رویارویی فعلی می‌برد، همان تحریم‌های اقتصادی بی‌سابقه است که پول ملی آن را در سراشیب سقوط روزافرون قرار داده و معضلات و مشکلات عمیقی برای جامعۀ ایران پدید آورده است. از نگاه آنان، این وضعیت خواه ناخواه به توافق ختم می‌شود حتی اگر پیامدهای داخلی بسیاری برای برخی جناح‌های حاکم داشته باشد.
شاید مشاوران ترامپ در مجموع موانع داخلی توافق با ایران را ساده گرفته باشند، اما ظاهراً از نگاه آنها فشار مشکلات، هر مانعی را مرتفع می‌کند هر چند که تنش‌های شدید سیاسی داخلی هم در پی داشته باشد!
تا چند روز دیگر بدرود.

#دونالد_ترامپ
#عادی_سازی_رابطه
#خاور_میانه
#توافق_ایران_و_آمریکا


#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat