"صدای ملّت"
8.62K subscribers
146K photos
72.4K videos
162 files
4.34K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
■ دنیا پُر است از سیاست مدارها و روشنفکرهایی که می گویند اگر غمگینیم، تقصیر خود ما نیست. برعکس، ناشادی ما به خاطر کارهایی است که حکومت باید برای ما انجام می داده و انجام نداده است یا کارهایی که نباید در حق ما می کرده ولی کرده است.
در نتیجه، ما شهروندان را تشویق می کنند برای رسیدن به خوشبختی به جای "فلسفه" به "سیاست" متوسل شویم و
ما را تشویق می کنند به نمایندگان در مجلس، نامه بنویسیم یا در خیابان ها دست به "تظاهرات" بزنیم.
مهم تر از همه اینکه تشویق مان می کنند به نماینده ای رای بدهیم که مدعی است می تواند با استفاده ی ماهرانه از ابزارهای قدرت، ما را سعادتمند کند.
صد البته رواقیون ( همچنین عارفانی چون مایستر اکهارت و مولانا) مخالف چنین ‌تفکری هستند.
به عقیده ی رواقیون، حائل میان ما و خوشبختی، دولت یا جامعه ای که در آن زندگی می کنیم ‌نیست. ما خوشبخت نیستیم چون فلسفه زندگی مان مشکل دارد. یا حتی اصلا فلسفه ای برای زندگی مان نداریم‌.
درست است که دولت و جامعه تا حد زیادی تعیین کننده احوالات و شرایط بیرونی ما هستند ولی رواقیون معتقدند در بهترین حالت، رابطه اندکی بین احوالات بیرونی و میزان خوشبختی ما وجود دارد.
به ویژه، کاملا ممکن است کسی که به جزیره ای پرت و دور افتاده تبعید شده است، از کسی که در ناز و نعمت زندگی می کند، خوشبخت تر باشد.
رواقیون می پذیرفتند که ممکن است دولت در حق شهروندانش بی انصافی کند. اما فکر نمی کنند اینکه کسی خودش را قربانی اجتماع یا هر چیز دیگری از این قبیل بداند، کمکی به حال و روزش بکند.

■ اگر خودتان را قربانی بدانید، زندگی خوبی نخواهید داشت. اما اگر خودتان را قربانی ندانید، یعنی اگر به خود درونی تان اجازه ندهید که مقهور شرایط و احوالات بیرونی شود، فارغ از اینکه شرایط بیرونی چطور باشد، در هر شرایطی می توانید زندگی خوبی داشته باشید.
خیلی از ما پذیرفته ایم که خوشبختی موهبتی است که کس دیگری، مثلا یک درمانگر یا یک سیاستمدار باید برایمان به ارمغان بیاورد. ما خود مسئول شادکامی و ناکامی خودمان هستیم و تنها در صورتی که مسئولیت خوشبختی خود را بپذیریم، بخت رسیدن به آن را پیدا خواهیم کرد.

👤 #ویلیام‌_اروین
📚 #فلسفه_ای_برای_زندگی

@sedayeslahat
💢حقیقت هرگز در همه‌ی شرایط حقیقت نیست. تنها وقتی حقیقت است که به کار آید و وقتی به کار نیاید، دروغ است و بی ارزش؛ در فلسفه و مذهب هم مانند روانشناسی هرگز نمی توانید یک قانون مشخص مقرر کنید؛ مطلقا نا‌‌‌ممکن است؛ زیرا چیزی که در یک مرحله‌یِ تکامل درست است، برای مرحله‌یِ دیگر کاملا نادرست است. پس همیشه مسئله‌یِ تکامل و زمان مطرح است.

بهترین حقیقت برای یک مرحله مشخص، شاید برای مرحله دیگری زهر باشد.... بی معنی‌ست که چیزی در همه جا و همه‌یِ شرایط درست باشد، حقیقت به غایت بی‌ثبات و غیر قطعی است...


| کتاب: #سمینار_یونگ_درباره‌ی_زرتشت_نیچه | #کارل_گستاو_یونگ | ترجمه: دکتر #سپیده_حبیب | چاپ ششم، پاییز ۱۳۹۴ | صفحه: ۱۲۱ | برگرفته از نسخه: چاپی |

جنبش ۱۵ دقیقه مطالعه در روز.
| #کتابخانه | #فلسفه | #روانشناسی |
👇👇👇
@sedayeslahat
■ نخستین شرطِ برای دستیابی به هر چیزِ بزرگ یا عقلانی، خواه در زندگی خواه در علم، استقلال داشتن از افکارِ عمومی است.
به طور قطع، افکار عمومی، دیر یا زود چنین دستاوردی را به رسمیّت خواهد شناخت و سرِ وقت، آن را به یکی از پیش داوری‌های خود، بدل خواهد کرد.

👤 #فردریش_هگل
📚 #فلسفه_حق

@sedayeslahat
🔴 #احمد_زیدآبادی

🔸خرافه و عقل و ذهن آدمیزاد!

برخی گمان می‌کنند که بحران‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از حوادث طبیعی یا شیوع اپیدمی‌ها، آدمیان را از خرافه‌گرایی دور و به سمت عقل‌گرایی هدایت می‌کنند!
در واقع ماجرا دقیقاً معکوس است. این نوع بحران‌ها آدمیان را از عقل دور و گرفتار خرافه‌پرستی بیشتر می‌کنند!
عقل معمولاً در شرایط آرام و بی‌تلاطم و رو به ترقی و بهبود رشد می‌کند و در بحران‌ها کمیت‌اش لنگ می‌شود!
بعضی صرف تشکیک آدمیان در آثار معجزه‌گر امور متافیزیکی را عبور از خرافه‌گرایی و ورود به مرحلۀ عقل‌گرایی تصور می‌کنند. این هم افسانه‌ای بیش نیست! خرافه گرچه پیوندی وثیق با عقاید سطحی مذهبی دارد، اما منحصر به آن نیست! بیشتر ایدئولوژی‌های بشری نیز مشحون از خرافه‌اند! خرافه بر خلاف نام ننگ‌اش، بیش از آنچه تصور می‌کنیم همنشین ذهن آدمیزاد است!
شاید راه نجات ما آدمیان، کنکاش در ناخودآگاهمان برای کشف خرافه‌های ته‌نشین شده در آن باشد! آنها که عقاید خود را منزه از خرافه می‌دانند، خود خرافه‌پرست‌ترین موجودات روی زمین‌اند!
همۀ این مطلب را با تسامح در بارۀ مفهوم عقل و خرافه نوشتم وگرنه اگر به سراغ فلاسفۀ علم بخصوص پاول فایرابند یا برخی اندیشمندان پست مدرنیم برویم، از اینکه بین عقل و خرافه مرز متمایزی رسم کرده‌ایم، به ریش‌مان می‌خندند! از نظر آنها چندان مرزی بین عقل و خرافه نیست و حتی به عبارتی عقل خود خرافه‌ایی وهمناک است!
ما آدمیان ظاهراً آن دنیای سرخوشانه‌ای را که عقل در آن سروری کوتاهی داشت، پشت سرگذاشته‌ایم و در منجلابی از سردرگمی و پوچی مفاهیم فرو رفته‌ایم! آیا زندگی معنادار و یا اصولاً همزیستی در چنین جهانی ممکن است؟ شاید با تواضع در مقابل پیچیدگی نظام هستی و مدارای فکری و رفتاری امکانپذیر باشد! شاید هم بشر وارد مرحله‌ای از حیات خود می‌شود که ما خو گرفتگان به گونه‌ای نظم اجتماعی و نوعی انضباط فکری، از تصورش به وحشت می‌افتیم و عطایش را به لقایش می‌بخشیم!
اصلاً چرا این مطلب را نوشتم؟

#عقل_گرایی
#خرافه_پرستی
#فلسفه_علم
#پاول_فایرابند


#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
✔️ملاصدرا، فیلسوفِ بزرگ زمانه ی تهمت الحاد و لواط!🔻

🖋سهند ایرانمهر

اول خرداد روز بزرگداشت ملاصدرا، متاله و فیلسوف بزرگ اسلامی بود. امروزه براي ملاصدرا كنگره برگزار و سريال ساخته مي شود و بالطبع شكل و شمايلي هم كه از او ارايه مي دهند شبيه يكي از مهمانان معمم برنامه "زلال احكام" است و لازم هم نمي دانند كه بگويند اين فيسلوف بزرگ و واضع حكمت صدرايي كه پس از چندين قرن با ارايه نظريه" حركت جوهري" فصل مشتركي براي موضوع وجود و ماهيت فلاسفه بزرگ پيش از خود- از افلاطون و ارسطو تا فارابي و ابن سينا- پيدا كرد، در زمان خودش اما از سوي روحانيون قشری زمان خودش که قادر به فهم او نبودند ، متهم به الحاد، لواط شد چون علاوه بر ديدگاه هاي فلسفي اش، در سفر سوم مجلد هفتم اسفار، رساله ي" في عشق الظرفا و الفتيان للاوجه الحسان" را نوشته بود و در اسفار به كرات تاكيد كرده بود كه :" خداوند از تقلید( در اصول) نهی کرد، مقلدان را نکوهش کرد و آنان را فرمود تا در جرگه اهل اندیشه و معرفت در آیند و ایشان را بیم داد از پیروی پیشینیان و تقلید اسلاف و مشایخ گذشته» و در رساله " المشاعر" از شعبده هايي كه به اسم ايمان از زبان فقيهان زمان بيرون مي آمد، سخن ها گفته بود. چنین فاش گویی به مذاق طیفی از روحانیون خوش نیامد و چنین تبلیغ شد که وی بددین و بدعت گذاراست..

نتيجه خردورزي هاي طلبه جواني كه در شيراز متولد، در التفاتيه قزوين متكامل و در اصفهان تجلي كرد هم آن شد كه همانند مابقي نوانديشان اين مرزو بوم، با فشار روحانيون متعصب اصفهان دوران شاه عباس به "كهك " قم تبعيد شد تا هراس و تشويش از تصور اينكه" وجود" اعتباري نيست و تغيير هستي و انسان متوقف در ماهيت ها نيست و وجود را نيز به شكل جوهري به حركت در مي آورد ، رخنه در ايمان ها نياندازد!

امروزه بسياري تلاش مي كنند به نحوي خود را اسفار فهم و صدرايي مسلك نشان دهند و رشد اين نابغه دوران را جزيي از ذات فقه و فلسفه متحول در حوزه هاي ديني معرفي كنند غافل از آنكه در اين مملكت هر فكر نو و انديشه تازه اي در ابتدا به چوب تكفير و هياهو و بددینی رانده مي شود و چون گذشت زمان حقانيتش را اثبات كرد از سوي همان تكفيري ها، مصادره مي شود همچنانكه امروز با ملاصدرا و افكارش چنين معامله اي صورت مي گيرد حال آنكه دامنه نوستيزي و صدراگريزي تا بدان حد بود كه حتا در زمان آيت الله العظمي بروجردي وي مجبور شد به آيت الله منتظري و علامه طباطبايي تكليف كند كه به جاي "اسفار" ملاصدرا، "اشارات" در حوزه ها تدريس شود.

به هر روي این روز، روز ملاصدراست و از بد حادثه اينكه عموم ما ايراني ها بحدي با مطالعه و تاريخ بيگانه ايم كه ذهن هاي منجمد و جان هاي منقبض با استفاده از اين خلاء مي توانند تاريخ و چهره ها و افكار را بدان شمايلي كه مي خواهند بسازند تا هيچ ملاك روشن و افشاگري بر تداوم مشي متعصبانه و نوستيز آنان باقي نماند و تبار آناني كه در قبال انديشه جز " تبعيد"،" تكفير" و " تعزير" نمي شناسند در فضاي غفلت و بيگانگي ما از سرنوشت و گذشته و حالِ ميراث گرانقدر" نوانديشي" گم شود.

#فلسفه #صدرا #ملاصدرا #تکفیر #کهک #صدرالمتالهین #اسفار
🔻شرح عکس: خانه ملاصدرا در محله چال حمام روستای کهک قم در ایام تبعید

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴دکتر سروش و اقتدارگرایی پیامبر

#احمد_زیدآبادی

جناب دکتر عبدالکریم سروش طی درس‌گفتارهایی پیامبر اسلام را شخصیتی "اقتدارگرا" معرفی کرده است. تا آنجا که من این درس‌گفتارها را دنبال کرده‌ام، به نظرم می‌رسد که دکتر سروش این اصطلاح را خارج از معنای مصطلح روانشناختی و سیاسی آن به کار گرفته و از همین رو، سوء تفاهم گسترده و عمیقی در بین مخاطبانش ایجاد شده است.
واقعیت این است که درس‌گفتارهای جناب سروش تحت عنوان "دین و قدرت" تاکنون جمع‌بندی لازم را پیدا نکرده و خروجی آن هنوز بر من نامشخص است. به عبارت دیگر، دکتر سروش روشن نساخته است که اقتدارگرایی به هر معنایی که مورد نظر ایشان است، نهایتاً خوب است یا بد! اگر خوب است با چه معیار و ملاک و توجیه منطقی و فلسفی و سیاسی و روانشناختی و اگر بد است، چگونه می‌توان آن را به پیامبر اسلام نسبت داد و در همان حال به پیروی از تعالیم و دیانت او دعوت کرد.
شاید دکتر سروش بفرمایند که از طریق بازخوانی سیرۀ پیامبر و صرفاً در مقام توصیف، این ویژگی را در کنش سیاسی محمد کشف کرده‌اند و خوب و بدش با ایشان نیست. این پاسخ از یک آکادمیسینِ صرف پذیرفتنی است، اما از یک روشنفکر دینی که به هر حال میراث پیامبر اسلام را برای بشریت مفید و عملکرد او را الگوی مناسبی برای مسلمانان می‌داند، چندان پذیرفتنی نیست.
در هر صورت، به جای داوری نهایی در بارۀ این نظر خاص دکتر سروش، باید منتظر توضیح دقیق‌تر موضوع از جانب ایشان ماند.

#عبدالکریم_سروش
#پیامبر_اسلام
#فلسفه_سیاسی
#اقتدارگرایی

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴آرامش دوستدار و اصطلاحِ دین‌خویی او

#احمد_زیدآبادی:

آرامش دوستدار در سن 90 سالگی درگذشت.
برخی رسانه‌ها از او به عنوان "فیلسوف بزرگ" و "متفکر و پژوهشگر سترگ" یاد کرده‌اند.
در میان معدود آثار دوستدار کتابِ کم حجمِ "درخشش‌های تیره" بیشتر معروف است اما گمان نمی‌کنم افراد زیادی آن را تا پایان خوانده باشند و یا اساساً خوانده باشند، چرا که از متنی روان و سلیس و منظم و منقح بی‌بهره است.
به نظرم جعل اصطلاح "دین‌خو" مهمترین ابداع مرحوم دوستدار بود. او از یک طرف، جامعۀ ایرانی را در تمامِ دوران حیات تاریخی‌اش "دین‌خو" می‌دانست و از طرف دیگر دین‌خویی را منافی تولید فکر و اندیشه برمی‌شمرد. بر این اساس، او در تاریخ ایران فقط آن تعداد انگشت شمار از چهره‌های برجسته‌ای را که به زعم خودش "دین‌خو" نبوده‌اند، اهل فکر می‌دانست و بقیه را از خوارزمی و بیرونی و فارابی و بوعلی گرفته تا سنایی و عطار و سهروردی و مولوی و صدها شخصیت بزرگ دیگر را فاقد فکر و اندیشه و ناتوان در تولید آن قلمداد می‌کرد!
هنگامی که دکتر محمد جواد طباطبایی بحثِ خود را در مورد "امتناع اندیشه در ایران" مطرح کرد، آرامش دوستدار آن را برگرفته از نظرات خود دانست و ظاهراً غوغایی هم برانگیخت. در این میان، برخی هم ادعای او را باور کردند به طوری که هر گاه در محفلی اشاره‌ای به آراء دکتر طباطبایی می‌شد، ناگهان فردی وسط بحث می‌پرید و می‌گفت؛ نظر طباطبایی ظاهراً تکرار نظر آرامش دوستدار است!
در واقع هیچ شباهتی بین بحثِ "امتناع اندیشۀ" طباطبایی با موضوع "دین‌خویی" دوستدار وجود ندارد و این را دکتر طباطبایی با قلم تیز خود عیان کرده است.
در مورد دین‌خویی مورد ادعای دوستدار و تعارض آن با اندیشه‌ورزی می‌توان به وقتش به تفصیل صحبت کرد؛اما حتی نگاهی سرسری به کتاب او در این مورد، نشان می‌دهد که دوستدار از اساس درک روشنی از پیچیدگی مقولاتی مانند عقل، اندیشه و دین و فرهنگ و ربط آنها به هم نداشته و این مفاهیم را در نازل‌ترین سطح خود به کار گرفته و از همین رو هیچ اندیشۀ قابل اعتنایی هم تولید نکرده است.
به هر حال آن مرحوم هر چه بود، فیلسوف نبود. فیلسوف به عمق مفاهیم می‌رود و آنها را واکاوی و نقد می‌کند. کار دوستدار اما عمقی نداشت و به همین دلیل هم جدی گرفته نشد. اگر امروز با فوت آن مرحوم، برخی افراد و رسانه‌ها او را "فیلسوف بزرگ" و "متفکر سترگ" می‌نامند، بیش از آنکه از سرِ معرفت‌شناسی باشد، سویۀ سیاسی دارد. همان داستان حب علی و بغض معاویه!

#آرامش_دوستدار
#جواد_طباطبایی
#فلسفه
#درخشش_های_تیره

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴چه قانونی؟

#احمد_زیدآبادی؛

در توجیه برخورد با آنچه "بدحجابی" و "بی‌حجابی" خوانده می‌شود، برخی مدافعانِ این برخوردها، موضوع "قانون" و لزومِ اجرای آن را در این رابطه پیش می‌کشند.
واضح است که مشروعیت یک قانون بر مبنای برآیند نظرِ آزاد عموم مردم یک جامعه سنجیده می‌شود و کارکرد و هدف قانون نیز کمک به ایجاد نظم و ثبات و آرامش در کلیت یک جامعه است.
حال در اینجا اگر از میزان مشروعیت "قانون" مربوط به حجاب هم صرف‌نظر کنیم، به لحاظ کارکردی، این چه قانونی است که اصرار بر اجرای آن به جای آنکه به نظم و ثبات و آرامش تمامیت جامعه کمک کند، عملاً به موضوعی التهاب‌آفرین و تشنج‌زا و تشویش‌کننده برای کثیری از مردم تبدیل شده است؟
از این رو، حامیان برخورد با پوشش‌های متنوع بهتر است از به میان آوردن بحث "قانون" در این زمینه بپرهیزند چرا که با نوع حرفهایشان، فلسفه و کارکرد قانون را به چالش می‌کشند.

#بدحجابی
#فلسفه_قانون
#نظم_اجتماعی
#آرامش_روانی

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat