✅ دخالت آشكار شوراي نگهبان در اختيارات مجلس
🔹#مصطفی_تاجزاده:
نایب رئیس مجلس: «#قرارگاه تحول مجلس با عضویت دو نفر از حقوقدانان شورای نگهبان برای اصلاح آئیننامه مجلس تشکیل میشود.» #ادبیات_پادگانی این راهیافته به خانه ملت در قیاس با بدعت #دخالت آشکار شورای نگهبان در اختیارات انحصاری مجلس در تهیه قوانین اهمیت کمی دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹#مصطفی_تاجزاده:
نایب رئیس مجلس: «#قرارگاه تحول مجلس با عضویت دو نفر از حقوقدانان شورای نگهبان برای اصلاح آئیننامه مجلس تشکیل میشود.» #ادبیات_پادگانی این راهیافته به خانه ملت در قیاس با بدعت #دخالت آشکار شورای نگهبان در اختیارات انحصاری مجلس در تهیه قوانین اهمیت کمی دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴اگر گویم نشاید و اگر خاموش شوم هم نشاید!
#احمد_زیدآبادی
از همان ابتدای تحصیل تا آخرش، من هیچوقت به یادداشتبرداری در سرِ کلاسهای درس عادت نداشتم؛ ضدِ عادتی که همکلاسانم را متعجب و برخی معلمان و استادانم را خشمگین میکرد!
در سال آخر دبیرستان، معلم زبان انگلیسی ما که از کرمان به سیرجان منتقل شده بود، اصلاً قادر به تحمل یادداشت برنداری(!) من نبود بخصوص اینکه به خلاف سایر درسهایم، این یک درسم کلاً تعریفی نداشت و همین نکته معلم دلسوز اما کم و بیش عصبی را فراتر ازحد لازم آزار میداد.
در هر صورت معلم زبان با جثۀ ریزه میزهاش در وسط کلاس قدم میزد و با ضرباهنگ کلامی که با سرعت یادداشتبرداری دانشآموزان هماهنگ باشد، نکات گرامری زبان انگلیسی را دیکته میکرد.
او هر وقت از جلو من که در همان ردیف اول کلاس مینشستم رد میشد، از اینکه به خلاف سایر دانشآموزان، دستهایم را زیر چانهام گذاشته و خونسرد و بیتفاوت حرکات او را رصد میکردم، خون خونش را میخورد اما به روی خودش نمیآورد!
به روی خود نیاوردنش اما خیلی طولانی نمیشد به طوری که ناگهان رشتۀ کلامش را میگسست و مانند عقابی به سمتم هجوم میآورد و بر سرم فریاد میزد: زیدآبادی! تو نمینویسی؟ با خونسردی جواب میدادم؛ نه آقا! نمینویسم! با این جواب، خشم او دو چندان می شد و با تمام قوا فریاد میزد: بنویس! بچه بنویس! در پاسخ میگفتم؛ باشه آقا مینویسم! سپس خودکاری و ورقِ کاغذی از همکلاسیها میگرفتم و شروع به یادداشتبرداری به سبک و سیاق خاص خودم میکردم!
نمیدانم چرا این هم دبیر محترم را راضی نمیکرد، چون بعد از لحظهای او باز به سراغم میآمد و میپرسید: زیدآبادی! داری مینویسی؟ میگفتم؛ بله آقا دارم مینویسم! او اما این بار صدایش را پایین میآورد و با لحنی مأیوسانه میگفت: ننویس! ننویس! نمیخواد بنویسی! تو که نمیخونیشون چه فایده که بنویسی؟ نه ننویس! من هم میگفتم؛باشه آقا! نمینویسم! و بلافاصله قلم و کاغذ را به صاحبانش برمیگرداندم! چند لحظهای اما نمیگذشت که معلم باز به سویم هجوم میآورد و فریاد میزد: زیدآبادی! تو نمینویسی؟ میگفتم، نه آقا نمینویسم! آمرانه نعره میزد که: بنویس! بچه بنویس! و من باز قلم و کاغذی را که پس داده بودم از همکلاسی بازپس میگرفتم و شروع به نوشتن میکردم تا اینکه معلم دوباره به سمتم میآمد و.....
اگر بگویم که این دورِ بنویس ! ننویس! در طول یک ساعت درس با الفاظ دقیقاً مشابه، بیش از ده بار عیناً تکرار میشد، گزافه نگفتهام!
یاد آن معلم به خیر که نمیدانم چرا نه طاقت نوشتنم را داشت و نه طاقت ننوشتنم را! وقتی نمینوشتم معترض بود که چرا نمینویسی! وقتی هم مینوشتم، میگفت لازم نیست بنویسی!
در این روزگار اما نوشتن و ننوشتن برای خود ما هم مسئله شده است! نه نوشتن خشنودمان میکند که گویی بیاثر است و نه ننوشتن که طاقت آن هم نیست! حال و روزمان همچون عینالقضاة همدانی شده است که میگفت:
"کاشکی یکبارگی، نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم ، رنجور شوم از آن بغایت
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم ، هم رنجور شوم
چون احوال عاشقان نویسم، نشاید
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید
هر چه نویسم نشاید
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید
اگر گویم نشاید
و اگر خاموش گردم هم نشاید
اگر این واگویم نشاید
و اگر وانگویم هم نشاید
و اگر خاموش شوم هم نشاید!"
#کرمان
#سیرجان
#عین_القضاة
#ادبیات
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی
از همان ابتدای تحصیل تا آخرش، من هیچوقت به یادداشتبرداری در سرِ کلاسهای درس عادت نداشتم؛ ضدِ عادتی که همکلاسانم را متعجب و برخی معلمان و استادانم را خشمگین میکرد!
در سال آخر دبیرستان، معلم زبان انگلیسی ما که از کرمان به سیرجان منتقل شده بود، اصلاً قادر به تحمل یادداشت برنداری(!) من نبود بخصوص اینکه به خلاف سایر درسهایم، این یک درسم کلاً تعریفی نداشت و همین نکته معلم دلسوز اما کم و بیش عصبی را فراتر ازحد لازم آزار میداد.
در هر صورت معلم زبان با جثۀ ریزه میزهاش در وسط کلاس قدم میزد و با ضرباهنگ کلامی که با سرعت یادداشتبرداری دانشآموزان هماهنگ باشد، نکات گرامری زبان انگلیسی را دیکته میکرد.
او هر وقت از جلو من که در همان ردیف اول کلاس مینشستم رد میشد، از اینکه به خلاف سایر دانشآموزان، دستهایم را زیر چانهام گذاشته و خونسرد و بیتفاوت حرکات او را رصد میکردم، خون خونش را میخورد اما به روی خودش نمیآورد!
به روی خود نیاوردنش اما خیلی طولانی نمیشد به طوری که ناگهان رشتۀ کلامش را میگسست و مانند عقابی به سمتم هجوم میآورد و بر سرم فریاد میزد: زیدآبادی! تو نمینویسی؟ با خونسردی جواب میدادم؛ نه آقا! نمینویسم! با این جواب، خشم او دو چندان می شد و با تمام قوا فریاد میزد: بنویس! بچه بنویس! در پاسخ میگفتم؛ باشه آقا مینویسم! سپس خودکاری و ورقِ کاغذی از همکلاسیها میگرفتم و شروع به یادداشتبرداری به سبک و سیاق خاص خودم میکردم!
نمیدانم چرا این هم دبیر محترم را راضی نمیکرد، چون بعد از لحظهای او باز به سراغم میآمد و میپرسید: زیدآبادی! داری مینویسی؟ میگفتم؛ بله آقا دارم مینویسم! او اما این بار صدایش را پایین میآورد و با لحنی مأیوسانه میگفت: ننویس! ننویس! نمیخواد بنویسی! تو که نمیخونیشون چه فایده که بنویسی؟ نه ننویس! من هم میگفتم؛باشه آقا! نمینویسم! و بلافاصله قلم و کاغذ را به صاحبانش برمیگرداندم! چند لحظهای اما نمیگذشت که معلم باز به سویم هجوم میآورد و فریاد میزد: زیدآبادی! تو نمینویسی؟ میگفتم، نه آقا نمینویسم! آمرانه نعره میزد که: بنویس! بچه بنویس! و من باز قلم و کاغذی را که پس داده بودم از همکلاسی بازپس میگرفتم و شروع به نوشتن میکردم تا اینکه معلم دوباره به سمتم میآمد و.....
اگر بگویم که این دورِ بنویس ! ننویس! در طول یک ساعت درس با الفاظ دقیقاً مشابه، بیش از ده بار عیناً تکرار میشد، گزافه نگفتهام!
یاد آن معلم به خیر که نمیدانم چرا نه طاقت نوشتنم را داشت و نه طاقت ننوشتنم را! وقتی نمینوشتم معترض بود که چرا نمینویسی! وقتی هم مینوشتم، میگفت لازم نیست بنویسی!
در این روزگار اما نوشتن و ننوشتن برای خود ما هم مسئله شده است! نه نوشتن خشنودمان میکند که گویی بیاثر است و نه ننوشتن که طاقت آن هم نیست! حال و روزمان همچون عینالقضاة همدانی شده است که میگفت:
"کاشکی یکبارگی، نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم ، رنجور شوم از آن بغایت
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم ، هم رنجور شوم
چون احوال عاشقان نویسم، نشاید
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید
هر چه نویسم نشاید
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید
اگر گویم نشاید
و اگر خاموش گردم هم نشاید
اگر این واگویم نشاید
و اگر وانگویم هم نشاید
و اگر خاموش شوم هم نشاید!"
#کرمان
#سیرجان
#عین_القضاة
#ادبیات
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴 #احمد_زیدآبادی
"داخلِ آدم"!
حال که داستان استفاده از ادبیات منقلی در کشور بالا گرفته است، شاید بیان خاطرهای در این باره، خالی از خنده نباشد!
پدر خدا بیامرزم - خدا رفتگان همه را رحمت کند! - نقل میکرد که در دهههای پس از جنگ جهانی دوم در منطقۀ ما اگر کسی منقلی نبود، او را "داخل آدم" حساب نمیکردند!
به عبارت دیگر، کسانی که میخواستند از خود تشخص و اعتباری نشان دهند، منقلی میشدند و فقط افراد بسیار خسیس یا منزوی و در خود خزیده از آن اجتناب میکردند!
اینکه حالا این منقلی بودن تا این اندازه حساسیت برانگیز شده است، جای شکر دارد. البته بر خلافِ نظر شیخ احمد جهانبزرگی، منقلیها اتفاقاً پس از هر به اصطلاح "بست" چنان شور و نشاط و سرزندگی و تحرکی پیدا میکردند که در خانه بند نمیشدند!
در هر صورت، حسن روحانی هر چه باشد منقلی نیست. این را چهرهاش گواهی میدهد! من برای اینکه از این ماجرا مطمئن شوم موضوع را از برخی منقلیشناسان حرفهای جویا شدم. آنها هم با قطعیت تصدیق کردند که روحانی اینکاره نیست. در عوض آنها از چند آدم سرشناس دیگر اسم بردند و گفتند قیافهشان "تابلو" است! قیافه هم البته گاهی غلط انداز است و همینطور نمیتوان بندۀ خدایی را بر مبنای آن مورد داوری و اتهام قرار داد.
اصلاً این شیخ احمد بسیار اشتباه کرد که این بحث را به میان کشید! بهتر است عذرخواهی کند و به این ماجرا خاتمه دهد و گرنه از این به بعد کشف منقلیها و نزاع بر سر آنها به یکی دیگر از گرفتاریهای ما ایرانیان تبدیل خواهد شد!
#حسن_روحانی
#احمد_جهان_بزرگی
#ادبیات_منقلی
#قیافه_تابلو
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
"داخلِ آدم"!
حال که داستان استفاده از ادبیات منقلی در کشور بالا گرفته است، شاید بیان خاطرهای در این باره، خالی از خنده نباشد!
پدر خدا بیامرزم - خدا رفتگان همه را رحمت کند! - نقل میکرد که در دهههای پس از جنگ جهانی دوم در منطقۀ ما اگر کسی منقلی نبود، او را "داخل آدم" حساب نمیکردند!
به عبارت دیگر، کسانی که میخواستند از خود تشخص و اعتباری نشان دهند، منقلی میشدند و فقط افراد بسیار خسیس یا منزوی و در خود خزیده از آن اجتناب میکردند!
اینکه حالا این منقلی بودن تا این اندازه حساسیت برانگیز شده است، جای شکر دارد. البته بر خلافِ نظر شیخ احمد جهانبزرگی، منقلیها اتفاقاً پس از هر به اصطلاح "بست" چنان شور و نشاط و سرزندگی و تحرکی پیدا میکردند که در خانه بند نمیشدند!
در هر صورت، حسن روحانی هر چه باشد منقلی نیست. این را چهرهاش گواهی میدهد! من برای اینکه از این ماجرا مطمئن شوم موضوع را از برخی منقلیشناسان حرفهای جویا شدم. آنها هم با قطعیت تصدیق کردند که روحانی اینکاره نیست. در عوض آنها از چند آدم سرشناس دیگر اسم بردند و گفتند قیافهشان "تابلو" است! قیافه هم البته گاهی غلط انداز است و همینطور نمیتوان بندۀ خدایی را بر مبنای آن مورد داوری و اتهام قرار داد.
اصلاً این شیخ احمد بسیار اشتباه کرد که این بحث را به میان کشید! بهتر است عذرخواهی کند و به این ماجرا خاتمه دهد و گرنه از این به بعد کشف منقلیها و نزاع بر سر آنها به یکی دیگر از گرفتاریهای ما ایرانیان تبدیل خواهد شد!
#حسن_روحانی
#احمد_جهان_بزرگی
#ادبیات_منقلی
#قیافه_تابلو
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴نافرمانی حیرتآور!
#احمد_زیدآبادی؛
رهبر جمهوری اسلامی طی ماههای گذشته حداقل دو بار بیقید و شرط و به طور صریح و قاطع و بدون باز گذاشتن راهِ هر نوع تفسیر و تعبیر و توجیه تردیدآمیز، در خطابش به حامیان نظام "بر استفاده از شیوههای اخلاقی و بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیتِ کامل و استفاده از عواطف انسانی و پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی" تأکید مؤکد کرده است.
با این همه، بسیاری از این حامیان که خود را پیرو بی چون چرای "منویات رهبری" معرفی میکنند، به هیچکدام از این توصیهها عمل نکردهاند و همچنان دشنام و هتاکی و تهمت و دروغ، سرلوحه و ترجیعبند اظهارِ نظراتشان در فضای رسانهای و مجازی است!
این ماجرا چه توضیحی دارد؟ آیا ادبیات اهانتآمیز عادتشان شده است و قابل ترک نیست؟ یا کسانی به عمد و با برنامه، آنها را به نافرمانی و نادیده گرفتن توصیههای فوق ترغیب و تشویق میکنند؟
با توجه به مؤلفههای ثباتزای سیاسی در هر جامعه، این نوع نافرمانی در داخل هر مجموعهای در هر نقطه از جهان، بسیار خطرناک است و به رفتارهای خودسرانه و هزینهآفرین در همۀ حوزهها منجر میشود.
بر این اساس اینکه نسبت به آن هشدار لازم داده نمیشود، حیرتآور است.
#حامیان_نظام
#ثبات_سیاسی
#نافرمانی
#ادبیات_اهانت_آمیز
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
رهبر جمهوری اسلامی طی ماههای گذشته حداقل دو بار بیقید و شرط و به طور صریح و قاطع و بدون باز گذاشتن راهِ هر نوع تفسیر و تعبیر و توجیه تردیدآمیز، در خطابش به حامیان نظام "بر استفاده از شیوههای اخلاقی و بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیتِ کامل و استفاده از عواطف انسانی و پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی" تأکید مؤکد کرده است.
با این همه، بسیاری از این حامیان که خود را پیرو بی چون چرای "منویات رهبری" معرفی میکنند، به هیچکدام از این توصیهها عمل نکردهاند و همچنان دشنام و هتاکی و تهمت و دروغ، سرلوحه و ترجیعبند اظهارِ نظراتشان در فضای رسانهای و مجازی است!
این ماجرا چه توضیحی دارد؟ آیا ادبیات اهانتآمیز عادتشان شده است و قابل ترک نیست؟ یا کسانی به عمد و با برنامه، آنها را به نافرمانی و نادیده گرفتن توصیههای فوق ترغیب و تشویق میکنند؟
با توجه به مؤلفههای ثباتزای سیاسی در هر جامعه، این نوع نافرمانی در داخل هر مجموعهای در هر نقطه از جهان، بسیار خطرناک است و به رفتارهای خودسرانه و هزینهآفرین در همۀ حوزهها منجر میشود.
بر این اساس اینکه نسبت به آن هشدار لازم داده نمیشود، حیرتآور است.
#حامیان_نظام
#ثبات_سیاسی
#نافرمانی
#ادبیات_اهانت_آمیز
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #مصطفی_تاجزاده:
🔹 #رهبر با انتصاب تمام اعضا از یک جریان سیاسی، شورای غیرقانونی انقلاب فرهنگی را، مانند شورای نگهبان، یکدست و ترکیب آن را #جناحی کرد. عدم عضویت حتی یک #زن و استفاده از #ادبیات_نظامی، و شورا را #قرارگاه نامیدن، چشمانداز روشنی از آینده فرهنگی کشور ترسیم نمیکند.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹 #رهبر با انتصاب تمام اعضا از یک جریان سیاسی، شورای غیرقانونی انقلاب فرهنگی را، مانند شورای نگهبان، یکدست و ترکیب آن را #جناحی کرد. عدم عضویت حتی یک #زن و استفاده از #ادبیات_نظامی، و شورا را #قرارگاه نامیدن، چشمانداز روشنی از آینده فرهنگی کشور ترسیم نمیکند.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴هشدار نسبت به بازگشت ادبیات رعب!
#احمد_زیدآبادی:
مروری بر اخبار و گزارشهای روزنامۀ کیهان به روشنی نشانگر آن است که تندخوترین طیف جناح اصولگرا در حال به دست گرفتن ابتکار عمل در صحنۀ سیاست ایران است.
این طیف اساساً هیچ نوع نرمش و ملایمت و انعطاف در هیچ حوزهای را به رسمیت نمیشناسد و تنها با ابزار تهمت و تهدید و رعبافکنی به مصاف منتقدان و مخالفان میرود.
ادبیات این طیف در مواجهه با سایر نیروهای سیاسی، کم و بیش مشابه گروههای تکفیری است. نمونۀ واضح این نوع ادبیات در ستون "اخبار ویژه" کیهانِ امروز عیان و آشکار است.
عادت دائمی این طیف امنیتی نشان دادن هرگونه کنش انتقادآمیز و پیوند زدن همۀ آنها به هم به عنوان یک توطئۀ بزرگ علیه نظام است. در واقع خود را پشتِ حمایت از نظام پنهان میکند تا سایر طیفهای ملایمتر از خود را در درون حکومت منفعل و خلع سلاح کند.
این طیف به دنبال بروز هرمشکلی در کشور با همین ترفندها تجدید حیات میکند و ضمن معرفی خود به عنوان تنها نیرویِ نجاتبخش نظام، دروازههای توسل به خشونت را از هر سو میگشاید.
مسئولان کشور در ردههای مختلف بخصوص سران قوا اگر با این روند مخالفند باید به صراحت علیه آن موضع بگیرند و یا از آن اعلام برائت کنند. هرگونه سکوت آنها در برابر بازگشت به ادبیات رعب، نوعی همراهی با این طیف و یا بیقدرتی در برابر آن تفسیر میشود.
بدبختانه برخی محافل بیرون از کشور هم با تبلیغات اغلب بیمحتوا و موهوم خود، به قدرت گرفتن این طیف دامن میزنند تا امید به هرگونه تحول و اصلاح امور به کلی از بین برود و افراد جامعه در دو قطب متضاد در برابر هم صفآرایی کنند.
اگر این اتفاق شوم رخ دهد، نه مثل سال 57 به انقلابی معطوف به انتقالِ کم و بیش آرامِ قدرت از یک گروه به گروه دیگر منجر میشود و نه مانند سال 88 به غلبۀ طیف تندرو و پایان ماجرا میانجامد. در واقع کشور غرق در آشوب و هرج و مرجی بسیار پرهزینه و خطرناک میشود.
هر ایرانی که رحمی نسبت به وطن خودش در دل دارد، برای پیشگیری از فجایع بزرگ فقط باید به "ندای عقل" گوش سپارد. در این شرایط، احساساتی شدن یا از روی خشم رفتار کردن یا با پیشران نفرت و انتقام حرکت کردن، دامن زدن به بلایی است که انتها ندارد. بدبختانه ما ایرانیان نیاموختهایم که بلا انتها ندارد!
#ادبیات_رعب
#روزنامه_کیهان
#گروه_های_تکفیری
#ندای_عقل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
مروری بر اخبار و گزارشهای روزنامۀ کیهان به روشنی نشانگر آن است که تندخوترین طیف جناح اصولگرا در حال به دست گرفتن ابتکار عمل در صحنۀ سیاست ایران است.
این طیف اساساً هیچ نوع نرمش و ملایمت و انعطاف در هیچ حوزهای را به رسمیت نمیشناسد و تنها با ابزار تهمت و تهدید و رعبافکنی به مصاف منتقدان و مخالفان میرود.
ادبیات این طیف در مواجهه با سایر نیروهای سیاسی، کم و بیش مشابه گروههای تکفیری است. نمونۀ واضح این نوع ادبیات در ستون "اخبار ویژه" کیهانِ امروز عیان و آشکار است.
عادت دائمی این طیف امنیتی نشان دادن هرگونه کنش انتقادآمیز و پیوند زدن همۀ آنها به هم به عنوان یک توطئۀ بزرگ علیه نظام است. در واقع خود را پشتِ حمایت از نظام پنهان میکند تا سایر طیفهای ملایمتر از خود را در درون حکومت منفعل و خلع سلاح کند.
این طیف به دنبال بروز هرمشکلی در کشور با همین ترفندها تجدید حیات میکند و ضمن معرفی خود به عنوان تنها نیرویِ نجاتبخش نظام، دروازههای توسل به خشونت را از هر سو میگشاید.
مسئولان کشور در ردههای مختلف بخصوص سران قوا اگر با این روند مخالفند باید به صراحت علیه آن موضع بگیرند و یا از آن اعلام برائت کنند. هرگونه سکوت آنها در برابر بازگشت به ادبیات رعب، نوعی همراهی با این طیف و یا بیقدرتی در برابر آن تفسیر میشود.
بدبختانه برخی محافل بیرون از کشور هم با تبلیغات اغلب بیمحتوا و موهوم خود، به قدرت گرفتن این طیف دامن میزنند تا امید به هرگونه تحول و اصلاح امور به کلی از بین برود و افراد جامعه در دو قطب متضاد در برابر هم صفآرایی کنند.
اگر این اتفاق شوم رخ دهد، نه مثل سال 57 به انقلابی معطوف به انتقالِ کم و بیش آرامِ قدرت از یک گروه به گروه دیگر منجر میشود و نه مانند سال 88 به غلبۀ طیف تندرو و پایان ماجرا میانجامد. در واقع کشور غرق در آشوب و هرج و مرجی بسیار پرهزینه و خطرناک میشود.
هر ایرانی که رحمی نسبت به وطن خودش در دل دارد، برای پیشگیری از فجایع بزرگ فقط باید به "ندای عقل" گوش سپارد. در این شرایط، احساساتی شدن یا از روی خشم رفتار کردن یا با پیشران نفرت و انتقام حرکت کردن، دامن زدن به بلایی است که انتها ندارد. بدبختانه ما ایرانیان نیاموختهایم که بلا انتها ندارد!
#ادبیات_رعب
#روزنامه_کیهان
#گروه_های_تکفیری
#ندای_عقل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat