☕ قطعهای از کتاب
تصویری که از روز رستاخیز به من داده بودند ، در مقابل ترس از مرگ هیچ تاثیری نداشت . نه ، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمی کرد .کسانی که درد نکشیده اند این کلمات را نمی فهمند . به قدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچکترین لحظه خوشی جبران ساعت های دراز خفقان و اضطراب را می کرد. می دیدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هر گونه مفهوم و معنی بود .من میان رجاله ها یک نژاد مجهول و ناشناسی شده بودم، به طوری که فراموش کرده بودند که سابق بر این جزو دنیای آنها بوده ام . چیزی که وحشتناک بود حس می کردم که نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده ، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می کردم .
📕#بوف_کور
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
تصویری که از روز رستاخیز به من داده بودند ، در مقابل ترس از مرگ هیچ تاثیری نداشت . نه ، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمی کرد .کسانی که درد نکشیده اند این کلمات را نمی فهمند . به قدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچکترین لحظه خوشی جبران ساعت های دراز خفقان و اضطراب را می کرد. می دیدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هر گونه مفهوم و معنی بود .من میان رجاله ها یک نژاد مجهول و ناشناسی شده بودم، به طوری که فراموش کرده بودند که سابق بر این جزو دنیای آنها بوده ام . چیزی که وحشتناک بود حس می کردم که نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده ، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می کردم .
📕#بوف_کور
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
تصویری که از روز رستاخیز به من داده بودند ، در مقابل ترس از مرگ هیچ تاثیری نداشت . نه ، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمی کرد .کسانی که درد نکشیده اند این کلمات را نمی فهمند . به قدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچکترین لحظه خوشی جبران ساعت های دراز خفقان و اضطراب را می کرد. می دیدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هر گونه مفهوم و معنی بود .من میان رجاله ها یک نژاد مجهول و ناشناسی شده بودم، به طوری که فراموش کرده بودند که سابق بر این جزو دنیای آنها بوده ام . چیزی که وحشتناک بود حس می کردم که نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده ، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می کردم .
📕#بوف_کور
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
تصویری که از روز رستاخیز به من داده بودند ، در مقابل ترس از مرگ هیچ تاثیری نداشت . نه ، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمی کرد .کسانی که درد نکشیده اند این کلمات را نمی فهمند . به قدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچکترین لحظه خوشی جبران ساعت های دراز خفقان و اضطراب را می کرد. می دیدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هر گونه مفهوم و معنی بود .من میان رجاله ها یک نژاد مجهول و ناشناسی شده بودم، به طوری که فراموش کرده بودند که سابق بر این جزو دنیای آنها بوده ام . چیزی که وحشتناک بود حس می کردم که نه زنده زنده هستم و نه مرده مرده ، فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می کردم .
📕#بوف_کور
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook