کتابخانه سیمرغ
74.9K subscribers
14.2K photos
928 videos
7.02K files
485 links
Download Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

‍ در اساطیر یونان آمده است که سیزیف ، راز خدایان را فاش کرد و به همین دلیل
خدایان ، سیزیف را محکوم کرده بودند که پیوسته تخته سنگی را تا قله ی کوهی بغلتاند و از آنجا ، آن تخته سنگ با تمامی وزن خود پایین می افتاد
و او مجبور بود دوباره اینکار را تکرار کند
خدایان به درستی فهمیده بودند که برای انتقام گرفتن ، تنبیهی بدتر از کار بیهوده و بی امیدی نیست

📕#افسانه_سيزيف

#آلبر_کامو

♦️@seemorghbook
هنگامیکه یکنفر دچار توهم میشود، دیوانه اش می‌گویند.
هنگامیکه افراد بسیار
دچار یک توهم میشوند،
مؤمن‌شان میخوانند.

#ریچارد_داوکینز
♦️@seemorghbook
در دره نعره های تندرگون

هاینریش بل

♦️@seemorghbook
📕#در_دره_نعره_های_تندرگون

#هاینریش_بل

کار "جاپ" پرتاب چاقو به صورت نمایشی بود. یکبار که به دیدن او رفته بودم، می گفت من در کارم باید مردم را راضی نگه دارم، آنها دوست دارند کارهایی را از من ببینند که مثل نمایش رومی ها خطر مرگ داشته باشد.
پرتاب های او واقعا ماهرانه و دقیق بود. جاپ دوست داشت یک آدم زنده روی صحنه باشد و چاقوها را به سمت او پرتاب کند. من کارگری روزمزد بودم که فقط شکمم راسیر می کردم. با جاپ به محل برگزاری نمایش رفتیم، در اتاق گریم او پیشنهاد کار پرتاب چاقو به سمت من را داد و من پذیرفتم. موقع اجرا، استرس عجیبی داشتم، اما او تمام چاقوها را در اطراف بدن من بدون هیچ آسیبی پرتاب کرده بود و تماشاچی ها با شور زیادی تشویقمان می کردند و از آن پس ما با هم با حقوق مناسب همکار شدیم.
مجموعه ی حاضر مشتمل بر داستان های کوتاهی تحت عنوان مرد و چاقوها، یادداشت های بن، اعتراف، در دره ی نعره های تندرگون، دانیل عادل و... است. داستان ذکر شده "مرد و چاقوها" نام دارد...

♦️@seemorghbook
🌺جشن میانه زمستان

ایرانیان باستان در 15 بهمن ماه بخاطر گذشت نیمی از زمستان سخت و نزدیک شدن به هوای دل انگیز بهاری به جشن و پایکوبی می پرداختند.
این مراسم شامل دف زنی، خوردن آش مخصوص، و شب‌نشینی و تهلیل گفتن و دعا (ذکر) است.
و سپس مردم تا  پاسی ازشب به رقص میپردازند.


♦️ @seemorghbook


#اندکی_تفکر

قاضی یا معلم

شخصی آشنا از معلمی پرسید :
شما که قاضی بوديد ، چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد ؟!

ايشون جواب دادند :
چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من می آمدند دقيق ميشدم ، ميديدم اکثرأ كسانی هستند كه يا آموزش نديده اند و يا دیدگاه درستی ندارند .

بخودم گفتم : بجايی پرداختن به شاخ و برگ ، بايد به اصلاح ریشه بپردازیم .

و ما چقدر به معلم دانا ، بیش از قاضی عادل نیازمندیم ...

♦️@seemorghbook
فرقی نمیکند شب چگونه گذشت،هر صبح زندگی متولد میشود
صبح بزرگترین پاداش برای کسانیست ک زنده مانده اند!
صبح مثل معجزه میماند،آغاز یک زندگیست که به پایان رسیده بود

♦️ @seemorghbook
مي خواهم بگويم قدر داشته هايتان را بدانيد....
مدام ننشينيد و غصه ي نداشته هايتان را نخوريد ....

گاهي هم وقت بگذاريد براي شمارش داشته ها.... خدا را شکر کنيد که بدني سالم داريد ....

شاد باشيد که هنوز زير سايه ي پدر و مادرتان نفس ميکشيد ، که هنوز لبخندهاي زيبايشان را ميبينيد ....

خوشحال باشيد ازين که ميتوانيد با چشمهايتان زيبايي هاي دنيا را ببينيد ....
ميتوانيد بوي گلها را استشمام کنيد ....

ميتوانيد بهترين غذاها را بي فکر
به هزينه اش بخوريد ....

زندگي همين است که ميبينيد
پر است از پستي و بلندي ...

خوب است براي رسيدن به
بلندي ها از پستي ها ساده بگذريد ....

پس گاهي غم ها را پس بزنيد
و فقط به نقطه ي مثبت تمرکز کنيد ....

♦️ @seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب

بسا انسان که متحیر می شد اگر می دید وجدانش، که به نظر او چنین مهیب می رسد، واقعا چگونه ساخته شده است. وجدان احتمالا از یک پنجم ترس از آدمیان، یک پنجم ترس از خدایان، یک پنجم تعصب، یک پنجم غرور، و یک پنجم عادت تشکیل شده؛ طوری که او ذاتاً بهتر از آن انگلیسی نیست که با صراحت کامل می گفت من توان داشتن وجدان را ندارم. افراد مذهبی هر دینی بیشتر اوقات منظورشان از وجدان چیزی نیست جز جزم ها و دستورات دین شان، و خود شناسی ای که با رجوع به آن ها پذیرفته شده.»

📕#فلسفه‌_شوپنهاور

#برایان_مگی

♦️@seemorghbook
در دنیای حیوانات مرغ ازهمه عاقل‌تر است زیرافقط‌بعدگذاشتن تخم قدقد می‌کند حال آنکه هیات حاکمه بسیاری از کشورها قبل از گذاشتن تخم قدقد می‌کنند،گاهی هرگز تخم هم نمیگذارند.

#آبراهام_لینکلن

♦️@seemorghbook
الفبای شهروند خوب

برتراند راسل

♦️ @seemorghbook
📕#الفبای_شهروند_خوب

#برتراند_راسل

این کتاب، وصله‌ای است، برای پوشش جای خالی‌ای که مدت‌ها مایه رسوایی سیستم آموزش و پرورش ما بوده است.

آنانی که بیش‌ترین تجربه را در آغازین گام‌های فرآیند آموزش داشته‌اند در موارد خیلی زیادی ناچار به این نتیجه رسیده‌‌اند که، خیلی از سختی‌های نالازم و بسیاری از هزینه‌های قابل پیشگیری در ساعت‌های مدرسه به این خاطر است که الفبا، که دروازه ورود به‌همه دانش‌هاست، به اندازه کافی برای افکار نابالغی که از بد شانسی مخاطب ما هستند جذاب نشده. این کتاب که بخش کوچکی از این گستره بوده، و کم‌ادعا در اهدافش می‌باشد، دقیقاً مانند بحران خطرناک کنونی در نخستین گام‌ها، برای راهنمایی افکار خام لازم است.

♦️@seemorghbook
بزرگ ترین خیانتی که می توانی در حق کسی کنی این است که او را در یک امیدِ نشدنی و محال، حبس اش کنی و بگذاری انتظار بکشد!

#ژان_فرانسوا

♦️@seemorghbook
شخصی برای اولین بار یک کلم دید.

اولین برگش را کند،
زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...

با خودش گفت:
حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،
بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست...

حکایت زندگی هم این چنین است!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم...
و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه ‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی،

فقط دور ریختنی بود...!
زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم👌

♦️@seemorghbook
کلمات مانند کلیدهایی هستند
که اگر درست انتخابشون کنی

میتونن هر قلبی رو باز
و هر دهنی رو ببندن

♦️@seemorghbook
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
#اندکی_تفکر

می گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت:
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه ی مردی غافل را می دزدد
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما.
اندکی اندیشه کرد،سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند.
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزد کیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از انصاف است!

و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند
و هم دزد باورهایشان...!


♦️@seemorghbook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چای و عسل و ترانه تقدیم شما
یک خنده ی بی بهانه تقدیم شما
صبحی که به عطر رازقی دل بسته
ایـن قـصه عـاشقــانه تقدیم شـما

♦️ @seemorghbook
پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند
از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی
که در دل داری چیست؟

پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است
که به بالاترین مکان آتن صعود کنم

و با صدای بلند به مردم بگویم:

ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین
و عزیزترین سال های زندگی خود را به
جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید، در
حالیکه آنگونه که باید و شاید در
تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید
شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید،
همت نمی گمارید؟

♦️ @seemorghbook