☕قطعهای از کتاب
همه ما نابینائیم، هر کداممان به نوعی. آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند. آدم های ولخرج نابینا هستند چون امروزشان را می بینند. آدمهای کلاه بردار نابینا هستند، چون خدا را نمی بینند، آدم های شرافتمند نابینا هستند چون کلاه بردارها را نمی بینند. خود من هم نابینا هستم چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهایی شنوا ندارید .
📕#مردی_که_میخندد
✍#ویکتور_هوگو
♦️@seemorghbook
همه ما نابینائیم، هر کداممان به نوعی. آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند. آدم های ولخرج نابینا هستند چون امروزشان را می بینند. آدمهای کلاه بردار نابینا هستند، چون خدا را نمی بینند، آدم های شرافتمند نابینا هستند چون کلاه بردارها را نمی بینند. خود من هم نابینا هستم چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهایی شنوا ندارید .
📕#مردی_که_میخندد
✍#ویکتور_هوگو
♦️@seemorghbook
میتوان مردم را از طریق کار و فکر زیاد چنان خسته و ناتوان کرد که دیگر در مورد هیچ موضوع بغرنجی ایستادگی نکنند و تسلیم شوند ... این همان کاری است که بیشتر سیاستمداران میکنند !!
#فردریش_نیچه
♦️@seemorghbook
#فردریش_نیچه
♦️@seemorghbook
📕#مجموعه_آثار_حلاج
✍#قاسم_میرآخوری
۲۷ مارس سال ۹۲۲ ميلادي حسين ابن منصور معروف به «حلاّج» صوفي، انقلابي، نويسنده، شاعر و آموزگار ايراني به تصميم وزير مقتدر عباسي خليفه وقت با شقاوت تمام اعدام شد. حلاج كه در سال ۸۵۸ ميلادي در ولايت طور بيضاء از ايالت فارس به دنيا آمده بود و ۶۴ سال از عمرش گذشته بود در بغداد كشته شد. وي برضد مالکان بزرگ و هرگونه استثمار، و به نوعي خواهان برابري اقتصادي - اجتماعي مردم، و ايجاد جامعه بدون طبقه و تبعيض بود.
حلاج دست به سفر هاي متعدد و طولاني زده و از درياي سرخ تا خليج بنگال را ديدن كرده و همه جا به آموزش افكار خود پرداخته بود. او درباره افکار بودا، ماني و فلاسفه يونان باستان و نيز انديشه هاي سوسياليستي مزدک تحقيق و مطالعه کرده بود. حلاج بر خلاف ساير انديشمندان معاصر خود و قرون وسطا، تفكراتش را به ميان توده ها برده بود و به همين سبب دشمني مقامات وقت را نسبت به خود كه از روشن شدن توده ها و وقوف آنان بر اهميت و حقوق خود هراس داشتند، برانگيخته بود.
حلاج که بسياري از سالهاي عمر را در شهرهاي خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هايي که ايرانيان باني آنها بودند از جمله قرامطه حمايت، و با اين عمل با سياست خلفاي وقت که بر پايه سيادت عربها در سرزمين هاي اسلامي قرار داشت مخالفت و عملا مبارزه مي کرد. به اين دلايل، دستگاه خلافت عباسيان در پي فرصت بود تا حلاج را از ميان بردارد و اين فرصت با کودتايي که ياران او برضد خليفه کردند فراهم آمد، ولي براي مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبي لازم بود. نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تاييد کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود كه هرچه مي گويد حقيقت است، و براي بيان اين مطلب عبارت «انا الحق» را بكار برده بود. دستگاه خلافت كه او را يك خطر براي خود مي پنداشت؛ اين عبارت را شرك و كفر و ادعاي خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شكنجه فراوان اعدام كرد.
گفته اند كه پيش از اعدام، به حلاج يك هزار تازيانه زده بودند و دست و پايش را قطع كرده بودند و او اين شكنجه ها را تحمل كرد و خم به ابرو نياورد.
در برخي از تواريخ، روز اعدام حلاج «۲۶ مارس» نوشته شده است.
♦️@seemorghbook
✍#قاسم_میرآخوری
۲۷ مارس سال ۹۲۲ ميلادي حسين ابن منصور معروف به «حلاّج» صوفي، انقلابي، نويسنده، شاعر و آموزگار ايراني به تصميم وزير مقتدر عباسي خليفه وقت با شقاوت تمام اعدام شد. حلاج كه در سال ۸۵۸ ميلادي در ولايت طور بيضاء از ايالت فارس به دنيا آمده بود و ۶۴ سال از عمرش گذشته بود در بغداد كشته شد. وي برضد مالکان بزرگ و هرگونه استثمار، و به نوعي خواهان برابري اقتصادي - اجتماعي مردم، و ايجاد جامعه بدون طبقه و تبعيض بود.
حلاج دست به سفر هاي متعدد و طولاني زده و از درياي سرخ تا خليج بنگال را ديدن كرده و همه جا به آموزش افكار خود پرداخته بود. او درباره افکار بودا، ماني و فلاسفه يونان باستان و نيز انديشه هاي سوسياليستي مزدک تحقيق و مطالعه کرده بود. حلاج بر خلاف ساير انديشمندان معاصر خود و قرون وسطا، تفكراتش را به ميان توده ها برده بود و به همين سبب دشمني مقامات وقت را نسبت به خود كه از روشن شدن توده ها و وقوف آنان بر اهميت و حقوق خود هراس داشتند، برانگيخته بود.
حلاج که بسياري از سالهاي عمر را در شهرهاي خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هايي که ايرانيان باني آنها بودند از جمله قرامطه حمايت، و با اين عمل با سياست خلفاي وقت که بر پايه سيادت عربها در سرزمين هاي اسلامي قرار داشت مخالفت و عملا مبارزه مي کرد. به اين دلايل، دستگاه خلافت عباسيان در پي فرصت بود تا حلاج را از ميان بردارد و اين فرصت با کودتايي که ياران او برضد خليفه کردند فراهم آمد، ولي براي مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبي لازم بود. نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تاييد کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود كه هرچه مي گويد حقيقت است، و براي بيان اين مطلب عبارت «انا الحق» را بكار برده بود. دستگاه خلافت كه او را يك خطر براي خود مي پنداشت؛ اين عبارت را شرك و كفر و ادعاي خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شكنجه فراوان اعدام كرد.
گفته اند كه پيش از اعدام، به حلاج يك هزار تازيانه زده بودند و دست و پايش را قطع كرده بودند و او اين شكنجه ها را تحمل كرد و خم به ابرو نياورد.
در برخي از تواريخ، روز اعدام حلاج «۲۶ مارس» نوشته شده است.
♦️@seemorghbook
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
میدانی گرفتاری من چیست ؟ اطرافم را آدمهای احمق گرفتهاند ، بشریت به میزان شگفت انگیزی آدم احمق تولید میکند ... گویی انسان هر چقدر احمقتر باشد بیشتر آرزوی تولید مثل کردن هم دارد اما فاجعه آنجاست که انسانهای باهوش به این نتیجه میرسند که در میان این همه احمق اصلا نیازی نیست که آنها تولید مثل کنند ...!!
#میلان_کوندرا
♦️@seemorghbook
میدانی گرفتاری من چیست ؟ اطرافم را آدمهای احمق گرفتهاند ، بشریت به میزان شگفت انگیزی آدم احمق تولید میکند ... گویی انسان هر چقدر احمقتر باشد بیشتر آرزوی تولید مثل کردن هم دارد اما فاجعه آنجاست که انسانهای باهوش به این نتیجه میرسند که در میان این همه احمق اصلا نیازی نیست که آنها تولید مثل کنند ...!!
#میلان_کوندرا
♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
زمین بهشت میشود ! ...
روزی که مردم بفهمند:
هیچ چیز عیب نیست،
جز قضاوت ومسخره کردن دیگران.
هیچ چیز گناه نیست، جز حق الناس...
هیچ چیز ثواب نیست، جز خدمت به دیگران...
هیچ کس اسطوره نیست، الا در مهربانی و انسانیت...
هیچ دینی با ارزشتر از انسانیت نیست.....
هیچ چیز جاودانه نمی ماند، جز عشق.......
هیچ چیز ماندگار نیست، جز خوبی و بدی....
هیچ سعادتی بالاتر از آگاهی نیست....
هیچ دشمنی خطرناکتر از جهل نیست...
زمین تبدیل می شود به بهشتی سراسر عشق و مهربانی.....
پس به نام انسانیت ...
♦️@seemorghbook
زمین بهشت میشود ! ...
روزی که مردم بفهمند:
هیچ چیز عیب نیست،
جز قضاوت ومسخره کردن دیگران.
هیچ چیز گناه نیست، جز حق الناس...
هیچ چیز ثواب نیست، جز خدمت به دیگران...
هیچ کس اسطوره نیست، الا در مهربانی و انسانیت...
هیچ دینی با ارزشتر از انسانیت نیست.....
هیچ چیز جاودانه نمی ماند، جز عشق.......
هیچ چیز ماندگار نیست، جز خوبی و بدی....
هیچ سعادتی بالاتر از آگاهی نیست....
هیچ دشمنی خطرناکتر از جهل نیست...
زمین تبدیل می شود به بهشتی سراسر عشق و مهربانی.....
پس به نام انسانیت ...
♦️@seemorghbook
سلامی جانفزا چون وصل جانان
سلامی خوش چو خوی مهربانان
سلامی کز وجودش عــــشق زاید
ز ســـــر تا پای او بــــوی دل آید
♦️ @seemorghbook
سلامی خوش چو خوی مهربانان
سلامی کز وجودش عــــشق زاید
ز ســـــر تا پای او بــــوی دل آید
♦️ @seemorghbook
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند .
آنها سینما می روند، تلویزیون تماشا می کنند، به رادیو گوش می دهند، کتاب می خوانند، پست های روی اینترنت را به روز می کنند، اما تقریبا هرگزبا هم صحبت نمی کنند.
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند....
#پائولو_کوئیلو
♦️@seemorghbook
مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند .
آنها سینما می روند، تلویزیون تماشا می کنند، به رادیو گوش می دهند، کتاب می خوانند، پست های روی اینترنت را به روز می کنند، اما تقریبا هرگزبا هم صحبت نمی کنند.
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند....
#پائولو_کوئیلو
♦️@seemorghbook
فلسفهی اصلیام در زندگی
اجتناب از آدمها تا جای ممكن بود
هرچه كمتر آدم میديدم
حالم بهتر بود .
بر سنگ قبرش نوشته شده :
تلاش نکن (انسان کم است)
#چارلز_بوکفسکی
♦️@seemorghbook
اجتناب از آدمها تا جای ممكن بود
هرچه كمتر آدم میديدم
حالم بهتر بود .
بر سنگ قبرش نوشته شده :
تلاش نکن (انسان کم است)
#چارلز_بوکفسکی
♦️@seemorghbook
روزی شخصی بسیار خسیس در رودخانه ای افتاده بود و عده ای جمع شده بودند تا او را نجات دهند.
یکی از دوستانش دوید تا به او کمک کند روی زمین کنار رودخانه نشست و به مرد خسیس گفت: دستت را بده به من تا تو را از آب بالا بکشم.
مرد درحالی که دست و پا می زد دستش را نداد!
شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت.
ملانصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، خود را به لب رودخانه رساند و به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم...
مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد!!
مردم در شگفت شدند و گفتند: ملا معجزه کردی این مرد دستش را به هیچ کس نمی داد...
ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید!
او دست بده ندارد، دست بگیر دارد..!
اگر بگویی دستم را بگیر می گیرد؛ اما اگر بگویی دستت را بده نمی دهد!
تهیدست از برخی نعمت های دنیا و خسیس از همه نعمات دنیا بی بهره می ماند...
♦️ @seemorghbook
یکی از دوستانش دوید تا به او کمک کند روی زمین کنار رودخانه نشست و به مرد خسیس گفت: دستت را بده به من تا تو را از آب بالا بکشم.
مرد درحالی که دست و پا می زد دستش را نداد!
شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت.
ملانصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، خود را به لب رودخانه رساند و به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم...
مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد!!
مردم در شگفت شدند و گفتند: ملا معجزه کردی این مرد دستش را به هیچ کس نمی داد...
ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید!
او دست بده ندارد، دست بگیر دارد..!
اگر بگویی دستم را بگیر می گیرد؛ اما اگر بگویی دستت را بده نمی دهد!
تهیدست از برخی نعمت های دنیا و خسیس از همه نعمات دنیا بی بهره می ماند...
♦️ @seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook
فقط در ممالکی که :
جهل جای علم
زور جای حق و
اوهام جای حقايق را گرفته است،
سلطنت موهبتی ست الهی !
♦️@seemorghbook
جهل جای علم
زور جای حق و
اوهام جای حقايق را گرفته است،
سلطنت موهبتی ست الهی !
♦️@seemorghbook
📕#تاریخ_گیتی_گشا
✍#محمدصادق_موسوی_اصفهانی
تاریخ گیتی گشا، کتابی است که تاریخ سلسله زندیه را بیان می کند. این کتاب مجموعه ای است از سه تألیف : تاریخ گیتی گشا و دو ذیل ، که هرکدام مؤلف جداگانه ای دارد. تاریخ گیتی گشا (بخشِ اول کتاب ) تألیف میرزامحمدصادق موسوی اصفهانی است. وی شاعر و دبیر بود و «نامی » تخلص می کرد. او پنج مثنوی ، به اسم نامه نامی و به تقلید از خمسه نظامی سروده که برخی از آنها، باقی مانده است. میرزامحمدصادق که وقایع نگار کریم خان زند بود، از سوی وی و جعفرخان، برادرزاده کریم خان، به نوشتن تاریخ سلسله زندیه مأمور شد.
تاریخ گیتی گشا از مهمترین و معتبرترین اسناد تاریخی زندیه است، زیرا مؤلف آن از حوادث عصر خود تا 21 محرّم 1200 سخن گفته و بسیاری از وقایعی را که خود شاهد آنها بوده ، بدون کم وکاست، شرح داده یا وقایع را از خاطرات و مشاهدات و نوشته های میرزامحمدحسین فراهانیِ وزیر، نقل کرده است. نثر این کتاب سست و متکلفانه و به شیوه مرسوم برخی تاریخ نویسانِ پس از صفویه، همراه با کنایات و استعارات و تشبیهات فراوان و جملات زاید است، به طوری که خواننده رشته کلام را از دست می دهد. تاریخ گیتی گشا گویا نامی است که عبدالکریم بن علی رضا الشریف، شاگرد نامی و نویسنده نخستین ذیل آن، به این کتاب داده است، زیرا تنها در دیباچه ذیل او این نام آمده است. در هرحال، این کتاب به همین نام مشهور بوده است.
ذیل نخستینِ (بخش دوم ) تاریخ گیتی گشا را، چنانکه گفته شد، عبدالکریم تألیف کرده است . وی پس از مرگ نامی به فرمان میرزامحمدحسین فراهانی مأمور ادامه تألیف این کتاب شد. او پس از مرگ لطفعلی خان زند در 1209، به خدمت شاهان قاجار درآمد و تاریخی در باره سلطنت فتحعلی شاه نوشت. این ذیل به طور کلی وقایع ایران پس از مرگ کریم خان و رویدادهای بعد از 1200 تا اواسط پادشاهی لطفعلی خان زند است . نظر به اینکه مؤلف در ذیل خود از کتاب گلشن مراد، تألیف میرزاابوالحسن غفاری در 1210، یاد می کند روشن می شود که این ذیل پس از این تاریخ نوشته شده است.
ذیل دومِ (بخش سوم ) کتاب در باره پایان احوال لطفعلی خان و حاجی ابراهیم خان، کلانتر شیراز، است و آن را آقامحمدرضا شیرازی نوشته است که از او اطلاعی در دست نیست. بنا بر متن ذیل دوم، او این ذیل را پس از 1219 به پایان رسانده است.
نویسندگان این کتاب ، گرچه در شرح حوادث امانت را رعایت کرده اند ولی حقایق را با اغراق گویی که در آن روزگار مرسوم بوده است درآمیخته اند. نویسندگان ذیل اول و دوم، به رغم آنکه سلسله زندیه هنگام نگارش ذیلها منقرض شده بود، از این سلسله خصوصاً از لطفعلی خان زند جانبدارانه سخن گفته اند.
محمداسماعیل خان وکیل الملک نوری، حکمران کرمان، پیش از 1275، تاریخ گیتی گشا را بدون در نظر گرفتن دو ذیل آن، تهذیب و عبارت پردازی های آن را حذف کرد.
تاریخ گیتی گشا و دو ذیل آن را سعید نفیسی با افزودن مقدمه و حواشی و فهرست ها در 1317 ه ش در تهران به چاپ رساند.
♦️@seemorghbook
✍#محمدصادق_موسوی_اصفهانی
تاریخ گیتی گشا، کتابی است که تاریخ سلسله زندیه را بیان می کند. این کتاب مجموعه ای است از سه تألیف : تاریخ گیتی گشا و دو ذیل ، که هرکدام مؤلف جداگانه ای دارد. تاریخ گیتی گشا (بخشِ اول کتاب ) تألیف میرزامحمدصادق موسوی اصفهانی است. وی شاعر و دبیر بود و «نامی » تخلص می کرد. او پنج مثنوی ، به اسم نامه نامی و به تقلید از خمسه نظامی سروده که برخی از آنها، باقی مانده است. میرزامحمدصادق که وقایع نگار کریم خان زند بود، از سوی وی و جعفرخان، برادرزاده کریم خان، به نوشتن تاریخ سلسله زندیه مأمور شد.
تاریخ گیتی گشا از مهمترین و معتبرترین اسناد تاریخی زندیه است، زیرا مؤلف آن از حوادث عصر خود تا 21 محرّم 1200 سخن گفته و بسیاری از وقایعی را که خود شاهد آنها بوده ، بدون کم وکاست، شرح داده یا وقایع را از خاطرات و مشاهدات و نوشته های میرزامحمدحسین فراهانیِ وزیر، نقل کرده است. نثر این کتاب سست و متکلفانه و به شیوه مرسوم برخی تاریخ نویسانِ پس از صفویه، همراه با کنایات و استعارات و تشبیهات فراوان و جملات زاید است، به طوری که خواننده رشته کلام را از دست می دهد. تاریخ گیتی گشا گویا نامی است که عبدالکریم بن علی رضا الشریف، شاگرد نامی و نویسنده نخستین ذیل آن، به این کتاب داده است، زیرا تنها در دیباچه ذیل او این نام آمده است. در هرحال، این کتاب به همین نام مشهور بوده است.
ذیل نخستینِ (بخش دوم ) تاریخ گیتی گشا را، چنانکه گفته شد، عبدالکریم تألیف کرده است . وی پس از مرگ نامی به فرمان میرزامحمدحسین فراهانی مأمور ادامه تألیف این کتاب شد. او پس از مرگ لطفعلی خان زند در 1209، به خدمت شاهان قاجار درآمد و تاریخی در باره سلطنت فتحعلی شاه نوشت. این ذیل به طور کلی وقایع ایران پس از مرگ کریم خان و رویدادهای بعد از 1200 تا اواسط پادشاهی لطفعلی خان زند است . نظر به اینکه مؤلف در ذیل خود از کتاب گلشن مراد، تألیف میرزاابوالحسن غفاری در 1210، یاد می کند روشن می شود که این ذیل پس از این تاریخ نوشته شده است.
ذیل دومِ (بخش سوم ) کتاب در باره پایان احوال لطفعلی خان و حاجی ابراهیم خان، کلانتر شیراز، است و آن را آقامحمدرضا شیرازی نوشته است که از او اطلاعی در دست نیست. بنا بر متن ذیل دوم، او این ذیل را پس از 1219 به پایان رسانده است.
نویسندگان این کتاب ، گرچه در شرح حوادث امانت را رعایت کرده اند ولی حقایق را با اغراق گویی که در آن روزگار مرسوم بوده است درآمیخته اند. نویسندگان ذیل اول و دوم، به رغم آنکه سلسله زندیه هنگام نگارش ذیلها منقرض شده بود، از این سلسله خصوصاً از لطفعلی خان زند جانبدارانه سخن گفته اند.
محمداسماعیل خان وکیل الملک نوری، حکمران کرمان، پیش از 1275، تاریخ گیتی گشا را بدون در نظر گرفتن دو ذیل آن، تهذیب و عبارت پردازی های آن را حذف کرد.
تاریخ گیتی گشا و دو ذیل آن را سعید نفیسی با افزودن مقدمه و حواشی و فهرست ها در 1317 ه ش در تهران به چاپ رساند.
♦️@seemorghbook
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📖#حکایت
از ابليس پرسيدند؛
چرا از دست مسلمانها فرار میکنی؟؟
در پاسخ گفت : مهارتهای دزدی؛ ريا؛
کلاهبرداری؛حيله گری؛ دروغ و رشوه خواری را به آنها آموختم و بوسيله اينها کاخ و ماشين و مزرعه و ویلا خريدند و ساختند!
و بر روی آنها نوشتند :
هذا من فضل ربی ...!
نمک نشناسها منکر من شدند...!!
♦️@seemorghbook
📖#حکایت
از ابليس پرسيدند؛
چرا از دست مسلمانها فرار میکنی؟؟
در پاسخ گفت : مهارتهای دزدی؛ ريا؛
کلاهبرداری؛حيله گری؛ دروغ و رشوه خواری را به آنها آموختم و بوسيله اينها کاخ و ماشين و مزرعه و ویلا خريدند و ساختند!
و بر روی آنها نوشتند :
هذا من فضل ربی ...!
نمک نشناسها منکر من شدند...!!
♦️@seemorghbook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرِ رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
♦️ @seemorghbook
من تو را خواهم برد
به سرِ رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
♦️ @seemorghbook
برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست
و برای کسی که نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است...
آنان که میفهمند عذاب میکشند
و آنان که نمیفهمند عذاب میدهند..!
مهم نیست که چه مدرکی دارید
مهم این است که چه درکی دارید،
مغز کوچک و دهان بزرگ
میل ترکیبی بالایی دارند،
کلماتی که از دهان شما بیرون می آید
ویترین فروشگاه شعور شماست...!
پس وای بر جـماعتـی که لب را بی تامل وا کنند
چرا که کم داشتن و زیاد گفتن
مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است.!
پس نگذارید زبان شما از افکارتان جلو بزند...!
♦️ @seemorghbook
و برای کسی که نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است...
آنان که میفهمند عذاب میکشند
و آنان که نمیفهمند عذاب میدهند..!
مهم نیست که چه مدرکی دارید
مهم این است که چه درکی دارید،
مغز کوچک و دهان بزرگ
میل ترکیبی بالایی دارند،
کلماتی که از دهان شما بیرون می آید
ویترین فروشگاه شعور شماست...!
پس وای بر جـماعتـی که لب را بی تامل وا کنند
چرا که کم داشتن و زیاد گفتن
مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است.!
پس نگذارید زبان شما از افکارتان جلو بزند...!
♦️ @seemorghbook