کتابخانه سیمرغ via @like
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامه مکبث را به عنوان یکی از کوتاهترین و تاثیرگذارینترین نمایشنامههای تراژدی در تاریخ میشناسند. نمیشود کتابخوان بود و شکسپیر را نشناخت، و نمیشود شکسپیر را شناخت و مکبث را نخواند. نمایشنامهای که چهار قرن از خلق آن گذشته و هنوز شاهد اجراهای تازهای از آن هستیم و کماکان مرجع خلق آثار نمایشی دیگری است.
درباره نمایشنامه مکبث:
نمایشنامه مکبث در آغازین سالهای قرن هفدهم نوشته و اجرا شد؛ ظاهرا خود شکسپیر هم در اولین اجرا حضور داشته است. طرح این قصه برگرفته از یک واقعه تاریخی است که چیزی حدود شش قرن پیش از نوشتن نمایشنامه، رخ داده بود. در آن سال، پادشاه دانکن که قانون جانشینی پادشاهی را تغییر داده و بر تخت سلطنت نشسته بود، توسط مکبث کشته میشود. شکسپیر هم در شاهکار خودش همین جاهطلبی و قدرتطلبی را نشانه گرفته و قصهاش را بر آن ساخته است. در نسخه انگلیسی، بیشتر بخشها به نظم نوشته شدهاند و حتی دیگر سطرها هم کلامی آهنگین دارند. یکی از شاخصههای مهم اثر، همین شیوه بیان و روایت است؛ شکسپیر در این تراژدی از آرایههای استعاره و تشبیه بسیار زیاد بهره برده.
♦️@seemorghbook
✍#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامه مکبث را به عنوان یکی از کوتاهترین و تاثیرگذارینترین نمایشنامههای تراژدی در تاریخ میشناسند. نمیشود کتابخوان بود و شکسپیر را نشناخت، و نمیشود شکسپیر را شناخت و مکبث را نخواند. نمایشنامهای که چهار قرن از خلق آن گذشته و هنوز شاهد اجراهای تازهای از آن هستیم و کماکان مرجع خلق آثار نمایشی دیگری است.
درباره نمایشنامه مکبث:
نمایشنامه مکبث در آغازین سالهای قرن هفدهم نوشته و اجرا شد؛ ظاهرا خود شکسپیر هم در اولین اجرا حضور داشته است. طرح این قصه برگرفته از یک واقعه تاریخی است که چیزی حدود شش قرن پیش از نوشتن نمایشنامه، رخ داده بود. در آن سال، پادشاه دانکن که قانون جانشینی پادشاهی را تغییر داده و بر تخت سلطنت نشسته بود، توسط مکبث کشته میشود. شکسپیر هم در شاهکار خودش همین جاهطلبی و قدرتطلبی را نشانه گرفته و قصهاش را بر آن ساخته است. در نسخه انگلیسی، بیشتر بخشها به نظم نوشته شدهاند و حتی دیگر سطرها هم کلامی آهنگین دارند. یکی از شاخصههای مهم اثر، همین شیوه بیان و روایت است؛ شکسپیر در این تراژدی از آرایههای استعاره و تشبیه بسیار زیاد بهره برده.
♦️@seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook
"دریغا، سرزمین نگون بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز «از همه جا بی خبران» را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آن جا که آه و ناله و فریادهایِ آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن جا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب. و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست، و عمر نیکمردان کوتاه تر از عمر گلی ست که بر کلاه می زنند، و می میرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود..."
📕#مکبث
✍#ویلیام_شکسپیر
♦️@seemorghbook