📕#میهن_پرست
✍#صادق_هدایت
میهن پرست داستانی کوتاه از زنده یاد صادق هدایت از مجموعه سگ ولگرد است.
خلاصه داستان:
روزی وزیر معارف ،سید نصرالله ولی را که از ادبای با نفوذآن زمان بوده احضار میکند تا وی را برای مأموریت فرهنگی به کشور هند بفرستد. در کشتی عازم هند وقتی سید نصرالله میخواهد یادداشتهای لازم برای مأموریتش را بنویسد تضاد درونی اش آشکار میشود. دریا او را گرفته است، دلتنگ خانواده است و به عدم صداقت همکاران و رئیس و رؤسایی مانند وزیر و تو خالی بودن تبلیغات دولتی درباره ی دستاوردهای بزرگ اجتماعی و فرهنگی فکر میکند. میخواهد نطقی را که قرار است دربمبئی ایراد کند را آماده کند، اما چند کلمه بیشتر نمیشود. خسته و بدحال به هیچ کاری توفیق نمییابد. بالاخره جلیقه ی نجات را برمیدارد و دچار کابوس آتش گرفتگی کشتی میشود. فردا صبح او را مرده مییابند، در حالی که جلیقه ی نجات خفت گردنش شده است. دو ماه بعد، وزیر معارف از مجسمهٔ یادبود او پرده برمیدارد و در مدح آن نابغه ی میهنپرست سخن فرسایی میکند.
♦️@seemorghbook
✍#صادق_هدایت
میهن پرست داستانی کوتاه از زنده یاد صادق هدایت از مجموعه سگ ولگرد است.
خلاصه داستان:
روزی وزیر معارف ،سید نصرالله ولی را که از ادبای با نفوذآن زمان بوده احضار میکند تا وی را برای مأموریت فرهنگی به کشور هند بفرستد. در کشتی عازم هند وقتی سید نصرالله میخواهد یادداشتهای لازم برای مأموریتش را بنویسد تضاد درونی اش آشکار میشود. دریا او را گرفته است، دلتنگ خانواده است و به عدم صداقت همکاران و رئیس و رؤسایی مانند وزیر و تو خالی بودن تبلیغات دولتی درباره ی دستاوردهای بزرگ اجتماعی و فرهنگی فکر میکند. میخواهد نطقی را که قرار است دربمبئی ایراد کند را آماده کند، اما چند کلمه بیشتر نمیشود. خسته و بدحال به هیچ کاری توفیق نمییابد. بالاخره جلیقه ی نجات را برمیدارد و دچار کابوس آتش گرفتگی کشتی میشود. فردا صبح او را مرده مییابند، در حالی که جلیقه ی نجات خفت گردنش شده است. دو ماه بعد، وزیر معارف از مجسمهٔ یادبود او پرده برمیدارد و در مدح آن نابغه ی میهنپرست سخن فرسایی میکند.
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
به فرنگرفتهها و متجددین و قدیمیها همه سر و ته یک کرباس بودند ، فقط عناوین آنها فرق میکرد.
پیشتر میرفتند نجف حجتالاسلام میشدند و حالا میرفتند فرنگ با عنوان دکتری برمیگشتند و کارشان عوامفریبی و همهی حواسشان توی شکم و زیرشکمشان بود. همه به فکر خانه سه طبقه و اتومبیل و ماموریت به خارجه بودند.
📕#میهن_پرست
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
به فرنگرفتهها و متجددین و قدیمیها همه سر و ته یک کرباس بودند ، فقط عناوین آنها فرق میکرد.
پیشتر میرفتند نجف حجتالاسلام میشدند و حالا میرفتند فرنگ با عنوان دکتری برمیگشتند و کارشان عوامفریبی و همهی حواسشان توی شکم و زیرشکمشان بود. همه به فکر خانه سه طبقه و اتومبیل و ماموریت به خارجه بودند.
📕#میهن_پرست
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook