Forwarded from Sciensology
▪️حافظه کوتاهمدت ما را فریب میدهد
مغز انسان توسط حافظه کوتاهمدت فریب میخورد؛ ترفندی که موجب میشود آنچه را در جهان اطراف خود میبینیم بهتر تشخیص دهیم. وقتی برای بار دوم به چیزی نگاه میکنیم مغز ما تا حدی آن نگاه دوم را تحریف میکند و آن را با نگاه اول تطبیق میدهد. این بدان معنی است که اگر موقعیت یک شیء در نگاه دوم نسبت به نگاه اول تغییر کرده باشد، مغز ما مطابق با نگاه اول آن را پردازش میکند.
تصور کنید هنگام عبور از خیابان وقتی به چپ نگاه میکنید، ماشین و دوچرخهسواری را در حال نزدیک شدن میبینید، سپس به راست و دوباره به چپ نگاه میکنید، باز هم ماشین و دوچرخهسواری را میبینید که این بار در موقعیت متفاوت و نوریِ دیگری قرار دارند. مغز در واقع باید از یک ژیمناستیک ذهنی استفاده کند تا به شما بگوید این همان ماشین و دوچرخهسواری است که در نگاه اول به چپ آنها را دیدهاید. اگر حافظه کوتاهمدت شما قادر به انجام این کار نبود، وقتی برای بار دوم به چپ نگاه میکردید، وضعیت ترافیکی کاملاً جدیدی را میدیدید. قاعدتاً چنین صحنهای شما را بسیار گیج خواهد کرد، زیرا ماشین و دوچرخهسواری متفاوت را میبینید که ناگاه از جایی نامعلوم ظاهر شدهاند.
به نظر میرسد فاصله اشیاء و ترتیب نمایش آنها اهمیت ویژهای داشته باشد. اطلاعات زمینهای به ما کمک میکند تا بین اشیاء گوناگون تمایز قائل شویم و به مرور زمان به ترکیب اطلاعات آن اشیاء بپرداریم. حافظه کوتاهمدت ما میتواند تصورات خود درباره خودرو و دوچرخهسواری را که در حال حرکت هستند به صورت جداگانه پردازش کند، اما این پردازش بر اساس موقعیت شروعشان خواهد بود نه موقعیت آنها نسبت به یکدیگر در جایی که با هم ارتباط دارند. فریب مغز توسط حافظه کوتاهمدت در واقع مسأله چندان حیرتانگیزی نیست؛ ما در رویارویی با خاطرات کاذب، فراموشی تجربیات دردناک و تصمیم برای به یاد سپردن موضوعات مورد علاقه خود مهارت داریم. در این مورد ما با کمک خاطرات کاذب میتوانیم دنیا را به شیوهای بهتر مدیریت کنیم.
Source: Nature Communications
@NeoSciensology
مغز انسان توسط حافظه کوتاهمدت فریب میخورد؛ ترفندی که موجب میشود آنچه را در جهان اطراف خود میبینیم بهتر تشخیص دهیم. وقتی برای بار دوم به چیزی نگاه میکنیم مغز ما تا حدی آن نگاه دوم را تحریف میکند و آن را با نگاه اول تطبیق میدهد. این بدان معنی است که اگر موقعیت یک شیء در نگاه دوم نسبت به نگاه اول تغییر کرده باشد، مغز ما مطابق با نگاه اول آن را پردازش میکند.
تصور کنید هنگام عبور از خیابان وقتی به چپ نگاه میکنید، ماشین و دوچرخهسواری را در حال نزدیک شدن میبینید، سپس به راست و دوباره به چپ نگاه میکنید، باز هم ماشین و دوچرخهسواری را میبینید که این بار در موقعیت متفاوت و نوریِ دیگری قرار دارند. مغز در واقع باید از یک ژیمناستیک ذهنی استفاده کند تا به شما بگوید این همان ماشین و دوچرخهسواری است که در نگاه اول به چپ آنها را دیدهاید. اگر حافظه کوتاهمدت شما قادر به انجام این کار نبود، وقتی برای بار دوم به چپ نگاه میکردید، وضعیت ترافیکی کاملاً جدیدی را میدیدید. قاعدتاً چنین صحنهای شما را بسیار گیج خواهد کرد، زیرا ماشین و دوچرخهسواری متفاوت را میبینید که ناگاه از جایی نامعلوم ظاهر شدهاند.
به نظر میرسد فاصله اشیاء و ترتیب نمایش آنها اهمیت ویژهای داشته باشد. اطلاعات زمینهای به ما کمک میکند تا بین اشیاء گوناگون تمایز قائل شویم و به مرور زمان به ترکیب اطلاعات آن اشیاء بپرداریم. حافظه کوتاهمدت ما میتواند تصورات خود درباره خودرو و دوچرخهسواری را که در حال حرکت هستند به صورت جداگانه پردازش کند، اما این پردازش بر اساس موقعیت شروعشان خواهد بود نه موقعیت آنها نسبت به یکدیگر در جایی که با هم ارتباط دارند. فریب مغز توسط حافظه کوتاهمدت در واقع مسأله چندان حیرتانگیزی نیست؛ ما در رویارویی با خاطرات کاذب، فراموشی تجربیات دردناک و تصمیم برای به یاد سپردن موضوعات مورد علاقه خود مهارت داریم. در این مورد ما با کمک خاطرات کاذب میتوانیم دنیا را به شیوهای بهتر مدیریت کنیم.
Source: Nature Communications
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️میزان عجیب مقاربت شامپانزههای ماده
یک شامپانزه ماده میتواند با ۲ نر در ۱ دقیقه یا گاهی اوقات بیش از ۶۰ بار در روز با بیش از ۱۰ نر جفتگیری کند. با اینحال شامپانزههای ماده لزوماً قربانیانی نیستند که مجبور به جماع میشوند! در دوران تخمکگذاری که بیشترین احتمال باروری وجود دارد، یک شامپانزه ماده هنگام جفتگیری میتواند بسیار قاطع و جسور باشد. زمانی که ماده به تخمکگذاری نزدیک میشود، ناحیه تناسلیاش تورم پیدا میکند و بدین ترتیب نرها متوجه زمان مناسب برای جفتگیری میشوند. امکان بارداری فقط برای حدود ۴ روز قبل از روز تخمکگذاری وجود دارد، اما یک ماده معمولاً از ۱ تا ۲ هفته قبل آن شروع به جفتگیری با نرها میکند و غیرمعمول نیست که یک ماده در طول دوره فحلی بیش از ۱۰۰ بار جفتگیری کند. یک شامپانزه ماده به راحتی باردار نمیشود حتی اگر با این مقدار زیاد جفتگیری کند. در برخی موارد برای یک آبستنی باید بیش از ۱۰۰۰ مقاربت انجام شود.
Source: Bonobo and Chimpanzee; by Takeshi Furuichi
@NeoSciensology
یک شامپانزه ماده میتواند با ۲ نر در ۱ دقیقه یا گاهی اوقات بیش از ۶۰ بار در روز با بیش از ۱۰ نر جفتگیری کند. با اینحال شامپانزههای ماده لزوماً قربانیانی نیستند که مجبور به جماع میشوند! در دوران تخمکگذاری که بیشترین احتمال باروری وجود دارد، یک شامپانزه ماده هنگام جفتگیری میتواند بسیار قاطع و جسور باشد. زمانی که ماده به تخمکگذاری نزدیک میشود، ناحیه تناسلیاش تورم پیدا میکند و بدین ترتیب نرها متوجه زمان مناسب برای جفتگیری میشوند. امکان بارداری فقط برای حدود ۴ روز قبل از روز تخمکگذاری وجود دارد، اما یک ماده معمولاً از ۱ تا ۲ هفته قبل آن شروع به جفتگیری با نرها میکند و غیرمعمول نیست که یک ماده در طول دوره فحلی بیش از ۱۰۰ بار جفتگیری کند. یک شامپانزه ماده به راحتی باردار نمیشود حتی اگر با این مقدار زیاد جفتگیری کند. در برخی موارد برای یک آبستنی باید بیش از ۱۰۰۰ مقاربت انجام شود.
Source: Bonobo and Chimpanzee; by Takeshi Furuichi
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️منشاء انسانهای مدرن؛ تقابل نظریه خروج از آفریقا و خاستگاه چند ناحیهای
خاستگاه انسان کجاست؟ آیا انسانها در آفریقا فرگشت یافتند و سپس به نقاط دیگر مهاجرت کردند یا چنین مهاجرتی وجود نداشته و جمعیتهای انسانی در نقاط مختلف جهان به موازات یکدیگر فرگشت پیدا کردند؟ در این یادداشت به نظریات توضیحدهنده این سؤال میپردازیم.
@NeoSciensology
خاستگاه انسان کجاست؟ آیا انسانها در آفریقا فرگشت یافتند و سپس به نقاط دیگر مهاجرت کردند یا چنین مهاجرتی وجود نداشته و جمعیتهای انسانی در نقاط مختلف جهان به موازات یکدیگر فرگشت پیدا کردند؟ در این یادداشت به نظریات توضیحدهنده این سؤال میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
منشاء انسانهای مدرن؛ تقابل نظریه خروج از آفریقا و خاستگاه چند ناحیهای
صد هزار سال قبل سه گروهِ متفاوت از انساننماها در جهان وجود داشتند: هومو نئاندرتال در اروپا، هومو ارکتوس در آسیا و هومو ساپینس در آفریقا. سی هزار سال پیش این تنوع به شدت کاهش یافت و همهٔ فسیلهای انسانی از سی هزار سال قبل تا امروز همان شکل آناتومیک امروزی…
Forwarded from Sciensology
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️ازدیاد جمعیت انسانها
با توجه به اینکه جمعیت انسانها در یک بازه زمانی بسیار کوتاه دچار انفجار شد و همچنان به سرعت در حال رشد است، آیا این روند به پایان تمدن ما منجر خواهد شد؟ در این ویدئو به پرسش مزبور پاسخ داده میشود.
Source: Persian Kurzgesagt
@NeoSciensology
با توجه به اینکه جمعیت انسانها در یک بازه زمانی بسیار کوتاه دچار انفجار شد و همچنان به سرعت در حال رشد است، آیا این روند به پایان تمدن ما منجر خواهد شد؟ در این ویدئو به پرسش مزبور پاسخ داده میشود.
Source: Persian Kurzgesagt
@NeoSciensology
These are days that you can't do anything else but give yourself a pat on the back saying "you got this"
این روزا روزایین که هیچ کاری نمیشه کرد جز اینکه دست نوازش بکشی روی شونهی خودت و بگی "از پس اینم برمیای"
@ShafiAzad
این روزا روزایین که هیچ کاری نمیشه کرد جز اینکه دست نوازش بکشی روی شونهی خودت و بگی "از پس اینم برمیای"
@ShafiAzad
به آرزوها و رویاها با امید نگاه کنید، زیرا اگر رویاها بمیرند ، زندگی پرنده ای بالدار خواهد بود که نمی تواند پرواز کند....
@ShafiAzad
@ShafiAzad
اگر ما مردم به حکومت دروغ بگوییم، اسمش جرم و تبهکاری است، ولی اگر حکومت به ما دروغ بگوید، اسمش "سیاست" است !
- بیل مورای
@ShafiAzad
- بیل مورای
@ShafiAzad
عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم زندگیش را با آن معنا میکند اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده !
آینهها آینهها آینهها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دستهای تو ...
- عباس معروفی
@ShafiAzad
آینهها آینهها آینهها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دستهای تو ...
- عباس معروفی
@ShafiAzad
بعضي از آدمها
زير سنگينی حجاب هم وقيحند!
بعضي از آدم ها
با پريشانی موهايشان هم نجيب...
وقاحت و نجابت در « ذات » آدم هاست!
@ShafiAzad
کاش به جای این همه باشگاه
زیبایی اندام،
یک باشگاه زیبایی افکار
داشتیم!
مشکل امروز ما، اندامها نیستند،
افکارها هستند
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️فرگشتِ خواندن و نوشتن
انسانها سیستمهای خواندن و نوشتن بسیاری را توسعه دادهاند. تواناییهای یاد شده موجب متمایز شدن ما از دیگر گونههای جانوری شده است. در یادداشت پیشِ رو به بررسی این موضوع در انسانها میپردازیم.
@NeoSciensology
انسانها سیستمهای خواندن و نوشتن بسیاری را توسعه دادهاند. تواناییهای یاد شده موجب متمایز شدن ما از دیگر گونههای جانوری شده است. در یادداشت پیشِ رو به بررسی این موضوع در انسانها میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
فرگشتِ خواندن و نوشتن
قشر بصری در طول مدت میلیونها سال فرگشت یافته است. اطلاعات بصری را این بخش از مغز پردازش میکند و هنگامی فرگشت یافته که هیچ نشانی از خواندن و نوشتن نبوده است. برخی پژوهشگران بر اساس تحقیقات انجامشده عقیده دارند که اولین الگوهای انسان در ساخت نه سمبولیک…
Forwarded from Sciensology
▪️آیا ثروتمندان از فقرا شادتر هستند؟
اگرچه تأثیر ثروت بر شادی کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود، اما به طور میانگین افراد ثروتمند شادتر هستند. همهٔ افراد ثروتمند خوشحال نیستند، اما بیشتر افراد فقیر ناراضی و غمگین هستند، به ویژه اگر دوستان و اقوام آنها وضعیت بهتری داشته باشند. وضعیت سلامتی نیز در این مسئله ایفای نقش میکند؛ ممکن است افراد فقیر و شاد یا بیمار و شاد باشند، اما خوشحال بودن در زمانی که هم فقیر و هم بیمار هستیم سخت است. افرادی که به تازگی در لاتاری برنده شدهاند خود را بسیار خوشحال مییابند، اما چند ماه که گذشت دیگر خود را بیش از حد میانگین خوشحال نمیدانند و علت آن عادت کردن برندگان لاتاری به سطح جدید شادی است. همچنین وقتی افراد ثروتمند به چیزهایی که با پول میتوانند به دست بیاورند عادت میکنند، از برخی لذتهای معمولی زندگی مانند صحبت با دوستان، خوردن صبحانه یا قدم زدن در پارک لذت کمتری میبرند. موضوع دیگر این است که مردم هرگز راضی نمیشوند! یک نظرسنجی نشان میدهد آمریکاییهایی که درآمد سالانه آنها ۲۵ هزار دلار بود، تصور میکردند که ۵۰ هزار دلار در سال آنها را خوشحال میکند، اما کسانی که ۵۰ هزار دلار در سال درآمد داشتند فکر میکردند به ۱۰۰ هزار دلار در سال نیاز دارند و کسانی که ۱۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارند ۲۰۰ هزار دلار میخواهند. بنابراین ثروت تنها فاکتوری نیست که شادی مردم را تعیین میکند و برای بسیاری واقعاً از اهمیت کمتری برخوردار است. وقتی افراد احساس اعتبار و قدرت میکنند و میتوانند «خودشان» باشند بدون آنکه سعی کنند آنچه دیگران میخواهند انجام دهند، احساس رضایت میکنند.
Source: Introduction to Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
اگرچه تأثیر ثروت بر شادی کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود، اما به طور میانگین افراد ثروتمند شادتر هستند. همهٔ افراد ثروتمند خوشحال نیستند، اما بیشتر افراد فقیر ناراضی و غمگین هستند، به ویژه اگر دوستان و اقوام آنها وضعیت بهتری داشته باشند. وضعیت سلامتی نیز در این مسئله ایفای نقش میکند؛ ممکن است افراد فقیر و شاد یا بیمار و شاد باشند، اما خوشحال بودن در زمانی که هم فقیر و هم بیمار هستیم سخت است. افرادی که به تازگی در لاتاری برنده شدهاند خود را بسیار خوشحال مییابند، اما چند ماه که گذشت دیگر خود را بیش از حد میانگین خوشحال نمیدانند و علت آن عادت کردن برندگان لاتاری به سطح جدید شادی است. همچنین وقتی افراد ثروتمند به چیزهایی که با پول میتوانند به دست بیاورند عادت میکنند، از برخی لذتهای معمولی زندگی مانند صحبت با دوستان، خوردن صبحانه یا قدم زدن در پارک لذت کمتری میبرند. موضوع دیگر این است که مردم هرگز راضی نمیشوند! یک نظرسنجی نشان میدهد آمریکاییهایی که درآمد سالانه آنها ۲۵ هزار دلار بود، تصور میکردند که ۵۰ هزار دلار در سال آنها را خوشحال میکند، اما کسانی که ۵۰ هزار دلار در سال درآمد داشتند فکر میکردند به ۱۰۰ هزار دلار در سال نیاز دارند و کسانی که ۱۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارند ۲۰۰ هزار دلار میخواهند. بنابراین ثروت تنها فاکتوری نیست که شادی مردم را تعیین میکند و برای بسیاری واقعاً از اهمیت کمتری برخوردار است. وقتی افراد احساس اعتبار و قدرت میکنند و میتوانند «خودشان» باشند بدون آنکه سعی کنند آنچه دیگران میخواهند انجام دهند، احساس رضایت میکنند.
Source: Introduction to Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️کوررنگی انسان در مقایسه با پرندگان
مرغ مگس میتواند انواعی از رنگهای غیرطیفی را ببیند که چشم انسان نمیتواند آنها را درک کند. مرغهای مگس در چشمان خود یک سلول مخروطیِ مازاد بر انسان دارند که درک رنگهای غیرطیفی - از جمله طول موجهای فرابنفش - را برای آنها ممکن میسازد. توانایی درک رنگهای غیرطیفی در رفتارهای جانوران - همچون جفتگیری، تغذیه و فرار از دست شکارچیان - میتواند نقشی حیاتی داشته باشد.
ما سه نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود داریم، اما پرندگان چهار نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود دارند که آنها را قادر به تمایز پردازش بین انواع گوناگون رنگها میکند. سه سلول مخروطی که ما را قادر میسازد تا رنگها را درک کنیم، تریکروماسی نامیده میشود که متشکل از ترکیب عصبی نور قرمز، سبز و آبی است. مغز ما میتواند بنفش غیرطیفی را نیز درک کند چون این رنگ ترکیبی از آبی و قرمز است. اما جانوران با سلول مخروطی مازاد خود به انواع بیشتری از طول موجهای نور حساس هستند و طیفهای وسیعتری از رنگها را میبینند.
ما در مقایسه با پرندگان و بسیاری از جانوران در واقع کوررنگ محسوب میشویم. پرندگان به واسطه چهار نوع سلول مخروطی که دارند هم دایره دیدشان تا مشاهده رنگهای فرابنفش وسعت پیدا میکند و هم بالقوه این توانایی را مییابند که رنگهای ترکیبی همچون فرابنفش با سبز و فرابنفش با قرمز و غیره را ببینند.
پرندگان دارای چهار کانال برای درک رنگ هستند به نوعی که فضای رنگی آنها طیف وسیعی از رنگهای مرتبط با رفتار و اکولوژی را نشان میدهد؛ اما انسان یا سایر جانوران با دید سه کاناله توانایی درک این رنگها را ندارند. البته مطالعات انجامشده تا کنون اثبات نکرده است که پرندگان سیستم بینایی چهار کاناله دارند و در مورد این مسأله به تحقیقات بیشتری نیاز است که جزئیات تشخیص رنگ توسط آنها را دقیقاً مشخص کند.
Source: PNAS
@NeoSciensology
مرغ مگس میتواند انواعی از رنگهای غیرطیفی را ببیند که چشم انسان نمیتواند آنها را درک کند. مرغهای مگس در چشمان خود یک سلول مخروطیِ مازاد بر انسان دارند که درک رنگهای غیرطیفی - از جمله طول موجهای فرابنفش - را برای آنها ممکن میسازد. توانایی درک رنگهای غیرطیفی در رفتارهای جانوران - همچون جفتگیری، تغذیه و فرار از دست شکارچیان - میتواند نقشی حیاتی داشته باشد.
ما سه نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود داریم، اما پرندگان چهار نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود دارند که آنها را قادر به تمایز پردازش بین انواع گوناگون رنگها میکند. سه سلول مخروطی که ما را قادر میسازد تا رنگها را درک کنیم، تریکروماسی نامیده میشود که متشکل از ترکیب عصبی نور قرمز، سبز و آبی است. مغز ما میتواند بنفش غیرطیفی را نیز درک کند چون این رنگ ترکیبی از آبی و قرمز است. اما جانوران با سلول مخروطی مازاد خود به انواع بیشتری از طول موجهای نور حساس هستند و طیفهای وسیعتری از رنگها را میبینند.
ما در مقایسه با پرندگان و بسیاری از جانوران در واقع کوررنگ محسوب میشویم. پرندگان به واسطه چهار نوع سلول مخروطی که دارند هم دایره دیدشان تا مشاهده رنگهای فرابنفش وسعت پیدا میکند و هم بالقوه این توانایی را مییابند که رنگهای ترکیبی همچون فرابنفش با سبز و فرابنفش با قرمز و غیره را ببینند.
پرندگان دارای چهار کانال برای درک رنگ هستند به نوعی که فضای رنگی آنها طیف وسیعی از رنگهای مرتبط با رفتار و اکولوژی را نشان میدهد؛ اما انسان یا سایر جانوران با دید سه کاناله توانایی درک این رنگها را ندارند. البته مطالعات انجامشده تا کنون اثبات نکرده است که پرندگان سیستم بینایی چهار کاناله دارند و در مورد این مسأله به تحقیقات بیشتری نیاز است که جزئیات تشخیص رنگ توسط آنها را دقیقاً مشخص کند.
Source: PNAS
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️رفتارگرایی
روانشناسی برای پیشگامان اولیه این علم به عنوان «علم حیات ذهنی» تعریف میشد تا اینکه در دههٔ ۱۹۲۰ روانشناسانِ جنجالآفرینِ آمریکایی وارد صحنه شدند. جان واتسون و سپس بوروس اسکینر از درونگرایی دست کشیدند و روانشناسی را به عنوان «مطالعه علمیِ رفتار قابل مشاهده» تعریف نمودند و گفتند: آنچه را که نتوان مشاهده و اندازهگیری کرد، نمیتوان به صورت علمی مطالعه نمود. نمیتوان یک حس یا یک عاطفه و یا یک فکر را مشاهده کرد، اما میتوان رفتار افراد را مطابق با شرایطی که در آن قرار دارند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و یاد میگیرند، مشاهده و ثبت کرد. بسیاری با این دیدگاه موافق بودند و رفتارگرایی یکی از دو بازوی اصلی روانشناسی در دههٔ ۱۹۶۰ محسوب میشد. به طور خلاصه میتوان گفت رفتارگرایی این دیدگاه است که روانشناسی اولاً باید یک علم عینی باشد و ثانیاً بتواند رفتار را بدون اشاره به فرآیندهای ذهنی مورد مطالعه قرار دهد. امروزه اکثر روانشناسان با شرط اول موافقاند، اما با شرط دوم مخالفاند.
Source: Psychology; by David Myers
@NeoSciensology
روانشناسی برای پیشگامان اولیه این علم به عنوان «علم حیات ذهنی» تعریف میشد تا اینکه در دههٔ ۱۹۲۰ روانشناسانِ جنجالآفرینِ آمریکایی وارد صحنه شدند. جان واتسون و سپس بوروس اسکینر از درونگرایی دست کشیدند و روانشناسی را به عنوان «مطالعه علمیِ رفتار قابل مشاهده» تعریف نمودند و گفتند: آنچه را که نتوان مشاهده و اندازهگیری کرد، نمیتوان به صورت علمی مطالعه نمود. نمیتوان یک حس یا یک عاطفه و یا یک فکر را مشاهده کرد، اما میتوان رفتار افراد را مطابق با شرایطی که در آن قرار دارند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و یاد میگیرند، مشاهده و ثبت کرد. بسیاری با این دیدگاه موافق بودند و رفتارگرایی یکی از دو بازوی اصلی روانشناسی در دههٔ ۱۹۶۰ محسوب میشد. به طور خلاصه میتوان گفت رفتارگرایی این دیدگاه است که روانشناسی اولاً باید یک علم عینی باشد و ثانیاً بتواند رفتار را بدون اشاره به فرآیندهای ذهنی مورد مطالعه قرار دهد. امروزه اکثر روانشناسان با شرط اول موافقاند، اما با شرط دوم مخالفاند.
Source: Psychology; by David Myers
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما در چشم بههم زدنی راهی را برمیگزینیم که باقی عمر باید تاوانش را پس بدهیم. آن تصمیم است که تعیین میکند چه آدمی قرار است بشویم؛ چه در چشم دیگران و چه در چشم خودمان.
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
- ما در برابر شما
- فردریک بکمن
@ShafiAzad
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
- ما در برابر شما
- فردریک بکمن
@ShafiAzad
زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید، اما رشد کردن هدف والای انسان است که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند...
- جورج برنارد شاو
@ShafiAzad
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید، اما رشد کردن هدف والای انسان است که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند...
- جورج برنارد شاو
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️شنوایی و توجّه در افراد سالخورده
بسیاری از افراد مسن دچار کاهش قدرت شنوایی میشوند. در حال حاضر هیچ دلیل مشخصی برای کاهش شنوایی در افراد سالخورده وجود ندارد و در بیشتر موارد چنین است که تغییری در گوش داخلی با افزایش سن رخ میدهد و همین مسأله منجر به کاهش توانایی شنوایی در افراد مسن میشود. استفاده از سمعک یک راهحل برای این مشکل است، اما مشکلات شنوایی بسیاری از افراد با استفاده از سمعک حل نمیشود. سمعک باعث میشود صداها به اندازهٔ کافی بلند شوند، اما افراد سالخورده باز هم در درک سخنان مشکل دارند؛ به ویژه اگر در یک اتاق پُر سروصدا حضور داشته باشند یا کسی در مقابل آنها با سرعت صحبت کند.
یکی از توضیحات این است که نواحیِ مغزیِ مربوط به درک زبان، کمتر فعال میشوند. این روند ممکن است فقط یک زوال طبیعی یا واکنشی به تخریب طولانیمدت محل ورودی شنوایی باشد. این بدین معنی است که اگر کسی دریافت سمعک را به تأخیر اندازد، قشر زبانی ورودیِ نرمال خود را به دست نمیآورد و کمتر پاسخگو خواهد بود.
توضیح دیگر مربوط به «توجّه» است. ما بیشتر مواقع میخواهیم در یک اتاق شلوغ به سخنان یک نفر گوش کنیم. برای شنیدن آنچه باید به آن اهمیت دهیم - مثل سخنان یک شخص خاص در اتاقی شلوغ - باید صداهای دیگر فیلتر شوند؛ جوانان سالم میتوانند صداهای نامربوط را به طور مؤثری فیلتر کنند، اما بسیاری از افراد مسن ناقلین عصبی بازدارنده را در قسمتهای شنوایی مغز از دست میدهند و نتیجتاً در سرکوب صداهای نامربوط دچار مشکل میشوند. همچنین کاهش انتقال مهاری موجب میشود که قشر شنوایی به صداها پاسخ سریع و مستقیم ندهد و در عوض پاسخهای تدریجی و گشودهای دهد. بنابراین واکنش به یک صدا تا حدی با پاسخ به صداهای دیگر تداخل پیدا میکند. لازم به ذکر است که توجه شنونده با دیدن چهره گوینده بیشتر میشود؛ همچنین بسیاری از افراد مسن میتوانند به صدای همسر خود بهتر از دیگر صداها گوش دهند.
Source: Biological Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
بسیاری از افراد مسن دچار کاهش قدرت شنوایی میشوند. در حال حاضر هیچ دلیل مشخصی برای کاهش شنوایی در افراد سالخورده وجود ندارد و در بیشتر موارد چنین است که تغییری در گوش داخلی با افزایش سن رخ میدهد و همین مسأله منجر به کاهش توانایی شنوایی در افراد مسن میشود. استفاده از سمعک یک راهحل برای این مشکل است، اما مشکلات شنوایی بسیاری از افراد با استفاده از سمعک حل نمیشود. سمعک باعث میشود صداها به اندازهٔ کافی بلند شوند، اما افراد سالخورده باز هم در درک سخنان مشکل دارند؛ به ویژه اگر در یک اتاق پُر سروصدا حضور داشته باشند یا کسی در مقابل آنها با سرعت صحبت کند.
یکی از توضیحات این است که نواحیِ مغزیِ مربوط به درک زبان، کمتر فعال میشوند. این روند ممکن است فقط یک زوال طبیعی یا واکنشی به تخریب طولانیمدت محل ورودی شنوایی باشد. این بدین معنی است که اگر کسی دریافت سمعک را به تأخیر اندازد، قشر زبانی ورودیِ نرمال خود را به دست نمیآورد و کمتر پاسخگو خواهد بود.
توضیح دیگر مربوط به «توجّه» است. ما بیشتر مواقع میخواهیم در یک اتاق شلوغ به سخنان یک نفر گوش کنیم. برای شنیدن آنچه باید به آن اهمیت دهیم - مثل سخنان یک شخص خاص در اتاقی شلوغ - باید صداهای دیگر فیلتر شوند؛ جوانان سالم میتوانند صداهای نامربوط را به طور مؤثری فیلتر کنند، اما بسیاری از افراد مسن ناقلین عصبی بازدارنده را در قسمتهای شنوایی مغز از دست میدهند و نتیجتاً در سرکوب صداهای نامربوط دچار مشکل میشوند. همچنین کاهش انتقال مهاری موجب میشود که قشر شنوایی به صداها پاسخ سریع و مستقیم ندهد و در عوض پاسخهای تدریجی و گشودهای دهد. بنابراین واکنش به یک صدا تا حدی با پاسخ به صداهای دیگر تداخل پیدا میکند. لازم به ذکر است که توجه شنونده با دیدن چهره گوینده بیشتر میشود؛ همچنین بسیاری از افراد مسن میتوانند به صدای همسر خود بهتر از دیگر صداها گوش دهند.
Source: Biological Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology