#بریده_ایی_از_یک_کتاب
مادربزرگ می گفت: چربی را برایم قدغن کرده اند، نمک، قند، گوشت، همگی برایم قدغن شده، یکباره بگویید خدایی نکرده بمیرم راحت شوم!
او نمی دانست که من خاطره را قدغن کردم، عکس را قدغن کردم، عطر را، آهنگ را، نگاه را، آیینه را، حالا هم هزاران سال است که مرده ام ...
اما هنوز راحت نشده ام!
از : #عطر_چشمان_او
اثر #روزبه_معین
📕 @ShafiAzad
مادربزرگ می گفت: چربی را برایم قدغن کرده اند، نمک، قند، گوشت، همگی برایم قدغن شده، یکباره بگویید خدایی نکرده بمیرم راحت شوم!
او نمی دانست که من خاطره را قدغن کردم، عکس را قدغن کردم، عطر را، آهنگ را، نگاه را، آیینه را، حالا هم هزاران سال است که مرده ام ...
اما هنوز راحت نشده ام!
از : #عطر_چشمان_او
اثر #روزبه_معین
📕 @ShafiAzad
منی که می بینی اینجا نشستم همه چیزم رو فروختم.
نگاهم رو به سنگ فرش زمین فروختم تا چشم هام به هر کس و ناکسی نیفته. صدام رو به سکوت فروختم تا مبادا با کس دیگه ای هم صدا بشم.
خورشیدم رو به سایه ی سردی فروختم تا دلم گرم بشه.
اما دلم...
دلم گرون بود؛ خیلی گرون
اما اون رو هم ارزون فروختم، به تو!
می گن چیزهای ارزون زود بی ارزش می شن؛ نه؟
#روزبه_معین
@ShafiAzad
نگاهم رو به سنگ فرش زمین فروختم تا چشم هام به هر کس و ناکسی نیفته. صدام رو به سکوت فروختم تا مبادا با کس دیگه ای هم صدا بشم.
خورشیدم رو به سایه ی سردی فروختم تا دلم گرم بشه.
اما دلم...
دلم گرون بود؛ خیلی گرون
اما اون رو هم ارزون فروختم، به تو!
می گن چیزهای ارزون زود بی ارزش می شن؛ نه؟
#روزبه_معین
@ShafiAzad
می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه
که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!
من تنها حسی که دارم دلتنگیه،
ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،
اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟
از کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
#روزبه_معین
@shafiAzad
که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!
من تنها حسی که دارم دلتنگیه،
ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،
اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟
از کتاب قهوه سرد آقای نویسنده
#روزبه_معین
@shafiAzad