#بریده_ایی_از_یک_کتاب
مادربزرگ می گفت: چربی را برایم قدغن کرده اند، نمک، قند، گوشت، همگی برایم قدغن شده، یکباره بگویید خدایی نکرده بمیرم راحت شوم!
او نمی دانست که من خاطره را قدغن کردم، عکس را قدغن کردم، عطر را، آهنگ را، نگاه را، آیینه را، حالا هم هزاران سال است که مرده ام ...
اما هنوز راحت نشده ام!
از : #عطر_چشمان_او
اثر #روزبه_معین
📕 @ShafiAzad
مادربزرگ می گفت: چربی را برایم قدغن کرده اند، نمک، قند، گوشت، همگی برایم قدغن شده، یکباره بگویید خدایی نکرده بمیرم راحت شوم!
او نمی دانست که من خاطره را قدغن کردم، عکس را قدغن کردم، عطر را، آهنگ را، نگاه را، آیینه را، حالا هم هزاران سال است که مرده ام ...
اما هنوز راحت نشده ام!
از : #عطر_چشمان_او
اثر #روزبه_معین
📕 @ShafiAzad