روشنفکران اسلامی (لاسیدن با مدرنیته)
روشنفکران مسلمان با واژه "اصلاح" تأمین معاش میکنند. به خصوص وقتی در پسِ این واژه اسلام قرار گیرد، چون در جهانِ امروز ترکیب "اصلاح اسلام" آهنگی بسیار سکسی دارد.
روشنفکران اسلامی مانند بنیادگرایانِ مذهبی نیز مسحورِ قرآن هستند. وقتی تروریستها در کتاب مقدس به دنبال توجیه خشونت خود هستند و آن را پیدا هم میکنند، روشنفکران اسلامی نیز به دنبال آیههای آشتیجویانه میگردند تا بدین طریق همزیستیِ مسالمتآمیز را نوید بدهند.
هر دو دسته به این ترتیب مرجعیت و اتوریته کتابی را تأکید میکنند که برای یک جماعت پیشامدرن در قرن هفتم تدوین شده و جایگاهی در سده بیستویکم ندارد. این روشنفکران فاقد این پیگیری و شجاعت هستند که قدرت را از قرآن سلب کنند و آن را از دستور کار گفتمان سیاسی خارج نمایند.
کلیسای کاتولیک نه فقط خود را از درون اصلاح کرد بلکه به واسطه فشارهای وارده از خارج خود را تغییر داد. تازه پس از آن که کلیسا قدرت خود را از دست داد، از موضعِ ضعف نقشِ نوین خود را در جامعه باز اندیشی کرد.
کسانی که خود را روشنفکر اسلامی مینامند تلاش میکنند برداشتی متناسب با زمان از قرآن ارائه دهند تا از این راه به جهان مدرن نقب بزنند، آنها همواره بر این تأکید میکنند که حاضر نیستند استقلال سنتی و فرهنگی خود را قربانی نمایند.
روشنفکران اسلامی در راه پله بین شرق و غرب میرقصند. آنها کسانی را که در پائین هستند نمیبینند و کسانی که در بالا هستند چیزی از رقص آنها مشاهده نمیکنند، با مدرنیته لاس میزنند، دوست دارند بدون استفاده از کاندوم با مدرنیته یک سکس عنانبریده داشته باشند ولی از آن آبستن نشوند!
@PublicExit
روشنفکران مسلمان با واژه "اصلاح" تأمین معاش میکنند. به خصوص وقتی در پسِ این واژه اسلام قرار گیرد، چون در جهانِ امروز ترکیب "اصلاح اسلام" آهنگی بسیار سکسی دارد.
روشنفکران اسلامی مانند بنیادگرایانِ مذهبی نیز مسحورِ قرآن هستند. وقتی تروریستها در کتاب مقدس به دنبال توجیه خشونت خود هستند و آن را پیدا هم میکنند، روشنفکران اسلامی نیز به دنبال آیههای آشتیجویانه میگردند تا بدین طریق همزیستیِ مسالمتآمیز را نوید بدهند.
هر دو دسته به این ترتیب مرجعیت و اتوریته کتابی را تأکید میکنند که برای یک جماعت پیشامدرن در قرن هفتم تدوین شده و جایگاهی در سده بیستویکم ندارد. این روشنفکران فاقد این پیگیری و شجاعت هستند که قدرت را از قرآن سلب کنند و آن را از دستور کار گفتمان سیاسی خارج نمایند.
کلیسای کاتولیک نه فقط خود را از درون اصلاح کرد بلکه به واسطه فشارهای وارده از خارج خود را تغییر داد. تازه پس از آن که کلیسا قدرت خود را از دست داد، از موضعِ ضعف نقشِ نوین خود را در جامعه باز اندیشی کرد.
کسانی که خود را روشنفکر اسلامی مینامند تلاش میکنند برداشتی متناسب با زمان از قرآن ارائه دهند تا از این راه به جهان مدرن نقب بزنند، آنها همواره بر این تأکید میکنند که حاضر نیستند استقلال سنتی و فرهنگی خود را قربانی نمایند.
روشنفکران اسلامی در راه پله بین شرق و غرب میرقصند. آنها کسانی را که در پائین هستند نمیبینند و کسانی که در بالا هستند چیزی از رقص آنها مشاهده نمیکنند، با مدرنیته لاس میزنند، دوست دارند بدون استفاده از کاندوم با مدرنیته یک سکس عنانبریده داشته باشند ولی از آن آبستن نشوند!
@PublicExit
Forwarded from Public Exit
اگر ملا نباشد!
فراوان میگویند که اگر ملا نباشد و عقد نکاح پدر و مادرتان را نخواند، شما حرامزاده به دنیا میآئید. تصور میکنند خواندن عقد نکاح موضوع پیچیدهای در حد سفر به فضاست و فقط ملاها از این قدرت اعجاز برخوردار هستند که این سفر فضایی را ممکن بسازند. گذشته از اینکه ازدواج یک قرارداد است که به خاطر مسائل حقوقی توسط دولتها ثبت میگردد، روشن کردن این موضوع که ملاها چه میخوانند تا افراد حلال زاده میشوند، خالی از فایده نخواهد بود.
فرض کنید دختری به نام "زهرا" با مردی به نام "حسین" با هم ازدواج میکنند. ازدواج اینها دائم و مهر زهرا "دههزار دلار" است. بعد از تعیین مهر ملا به عنوان وکیل زهرا و حسین چنین میخواند:
"أنکحتُ مُوکِّلَتی زهرا علی المهر المعلوم". "قبلتُ النّکاحَ لموکلی حسین علی المهر المعلوم". "به گائیدن دادم موکلهام زهرا را در برابر این مهر تعیین شده". "قبول کردم این گائیدن را از طرف موکلم حسین در برابر این مهر تعیین شده".
میتوانند در عوض مهر تعیین شده، واژه عربی "معلوم" را بدون ترجمه به کار برد. منظور از مهر تعیین شده یا "معلوم" همان دههزار دلار است. وکیل گرفتن ملا شرط شرعی نیست. بدون وکیل گرفتن آسانتر است. در صورتی که زهرا و حسین بدون وکیل عقد ازدواجش را بخوانند چنین خواهد بود:
"زهرا: أنکحتُکَ نفسی علی المهر المعلوم". "حسین: قبلتُ النّکاحَ لِنفسی علی المهر المعلوم". "زهرا: در برابر این مهر تعیین شده خودم را به گائیدن تو دادم". "حسین: این گائیدن در برابر مهر تعیین شده را قبول کردم".
خواندن قرارداد عقد به عربی شرط نیست. عروس و داماد میتوانند به زبان خودشان آن را بخوانند. گذشته از اینکه ازدواج یک رابطه طولانی مدت است و افراد پس از شناخت ویژگیهای روحی و جسمی باید تصمیم بگیرند، آیا برای بیان چنین مسئله سادهای به ملا نیاز است؟ آیا ابلهانه نیست بر اساس این بیان بیادبانه و رکیک افراد را به حلالزاده و حرامزاده تعیین کرده و شیرهای را که ملاها بر سر مردم میمالند مهم تلقی کنیم؟ آیا جای خوشی و افتخار است که ملا وکیل گائیدن پدر و مادرتان باشد؟ به راستی اسلام و مسلمانان با این جوکِ مزخرف میخواهند چه چیزی را اثبات کنند و کدام افتخاری را به رخ بکشند؟
باور کنید اگر "ملا" و اسلام نباشد اتفاق خاصی نمیافتد، فقط روابط زن و مرد سالمتر و انسانیتر خواهد شد و ملاها نمیتوانند در نقش وکیل گائیدن و گایاندن و نماینده آلت تناسلی مردم ظاهر شوند و جیب مردم را خالی کنند!
#Asad_Buda
@PublicExit
فراوان میگویند که اگر ملا نباشد و عقد نکاح پدر و مادرتان را نخواند، شما حرامزاده به دنیا میآئید. تصور میکنند خواندن عقد نکاح موضوع پیچیدهای در حد سفر به فضاست و فقط ملاها از این قدرت اعجاز برخوردار هستند که این سفر فضایی را ممکن بسازند. گذشته از اینکه ازدواج یک قرارداد است که به خاطر مسائل حقوقی توسط دولتها ثبت میگردد، روشن کردن این موضوع که ملاها چه میخوانند تا افراد حلال زاده میشوند، خالی از فایده نخواهد بود.
فرض کنید دختری به نام "زهرا" با مردی به نام "حسین" با هم ازدواج میکنند. ازدواج اینها دائم و مهر زهرا "دههزار دلار" است. بعد از تعیین مهر ملا به عنوان وکیل زهرا و حسین چنین میخواند:
"أنکحتُ مُوکِّلَتی زهرا علی المهر المعلوم". "قبلتُ النّکاحَ لموکلی حسین علی المهر المعلوم". "به گائیدن دادم موکلهام زهرا را در برابر این مهر تعیین شده". "قبول کردم این گائیدن را از طرف موکلم حسین در برابر این مهر تعیین شده".
میتوانند در عوض مهر تعیین شده، واژه عربی "معلوم" را بدون ترجمه به کار برد. منظور از مهر تعیین شده یا "معلوم" همان دههزار دلار است. وکیل گرفتن ملا شرط شرعی نیست. بدون وکیل گرفتن آسانتر است. در صورتی که زهرا و حسین بدون وکیل عقد ازدواجش را بخوانند چنین خواهد بود:
"زهرا: أنکحتُکَ نفسی علی المهر المعلوم". "حسین: قبلتُ النّکاحَ لِنفسی علی المهر المعلوم". "زهرا: در برابر این مهر تعیین شده خودم را به گائیدن تو دادم". "حسین: این گائیدن در برابر مهر تعیین شده را قبول کردم".
خواندن قرارداد عقد به عربی شرط نیست. عروس و داماد میتوانند به زبان خودشان آن را بخوانند. گذشته از اینکه ازدواج یک رابطه طولانی مدت است و افراد پس از شناخت ویژگیهای روحی و جسمی باید تصمیم بگیرند، آیا برای بیان چنین مسئله سادهای به ملا نیاز است؟ آیا ابلهانه نیست بر اساس این بیان بیادبانه و رکیک افراد را به حلالزاده و حرامزاده تعیین کرده و شیرهای را که ملاها بر سر مردم میمالند مهم تلقی کنیم؟ آیا جای خوشی و افتخار است که ملا وکیل گائیدن پدر و مادرتان باشد؟ به راستی اسلام و مسلمانان با این جوکِ مزخرف میخواهند چه چیزی را اثبات کنند و کدام افتخاری را به رخ بکشند؟
باور کنید اگر "ملا" و اسلام نباشد اتفاق خاصی نمیافتد، فقط روابط زن و مرد سالمتر و انسانیتر خواهد شد و ملاها نمیتوانند در نقش وکیل گائیدن و گایاندن و نماینده آلت تناسلی مردم ظاهر شوند و جیب مردم را خالی کنند!
#Asad_Buda
@PublicExit
Forwarded from Public Exit
دگر اندیشیِ دینی
تفسیرِ کسانی چون علی شریعتی و عبدالکریم سروش و دیگر جریانهای دینیِ دگر اندیشی که تلاش میکنند میان دین و دنیای جدید رابطه ایجاد کنند، به مراتب خطرناکتر از تفسیر بنیادگرایان است.
اولاً، به عکسِ تفسیر بنیادگرایان که در کتاب و سنت و احادیث ارجاع دارند، این تفسیر خیالی و بیمرجع است. تجاوز و چپاول و سر بریدن و کشتن از سوی مسلمانان به درازایِ تاریخ اسلام قدمت دارد و تا سپيده دمِ تاريخِ سياهِ اسلام قابلِ رديابی است.
ثانیاً، تفسیر بنیادگرایان خشونتِ درونماندگار اسلام را فاش و مردم را از اسلام ناامید و ناگزیر به چارهاندیشی میکند ولی تفسیر اصلاح گرایانه از دین در حالی كه حتی برای خود مرجعی معتبر نمیتواند پیدا کند، توهم دینی را تشدید و مردم را به "اصلاحِ امر فاسد" امیدوار میکند.
ثالثاً، مانعِ اصلی مدرن شدنِ جوامعِ اسلامی نه تفسیر بنیادگرایانه، بلکه همین "حد وسطگراییِ بیمرجعی" است که نه در دین ریشه دارد، نه در عقل و علم. در واقع نوعی خیالپردازیِ شاعرانه و تلاشِ مذبوحانه برای اصلاحِ اسلام اين پدیدهٔ ذاتاً فاسد است. این نوسازیِ خیالی به "امتناعِ امر فاسد" نمیاندیشد، فقط سخنهای شیک و بیسندی را تکرار میکند که هیچ معنایی را نمیرسانند.
@PublicExit
تفسیرِ کسانی چون علی شریعتی و عبدالکریم سروش و دیگر جریانهای دینیِ دگر اندیشی که تلاش میکنند میان دین و دنیای جدید رابطه ایجاد کنند، به مراتب خطرناکتر از تفسیر بنیادگرایان است.
اولاً، به عکسِ تفسیر بنیادگرایان که در کتاب و سنت و احادیث ارجاع دارند، این تفسیر خیالی و بیمرجع است. تجاوز و چپاول و سر بریدن و کشتن از سوی مسلمانان به درازایِ تاریخ اسلام قدمت دارد و تا سپيده دمِ تاريخِ سياهِ اسلام قابلِ رديابی است.
ثانیاً، تفسیر بنیادگرایان خشونتِ درونماندگار اسلام را فاش و مردم را از اسلام ناامید و ناگزیر به چارهاندیشی میکند ولی تفسیر اصلاح گرایانه از دین در حالی كه حتی برای خود مرجعی معتبر نمیتواند پیدا کند، توهم دینی را تشدید و مردم را به "اصلاحِ امر فاسد" امیدوار میکند.
ثالثاً، مانعِ اصلی مدرن شدنِ جوامعِ اسلامی نه تفسیر بنیادگرایانه، بلکه همین "حد وسطگراییِ بیمرجعی" است که نه در دین ریشه دارد، نه در عقل و علم. در واقع نوعی خیالپردازیِ شاعرانه و تلاشِ مذبوحانه برای اصلاحِ اسلام اين پدیدهٔ ذاتاً فاسد است. این نوسازیِ خیالی به "امتناعِ امر فاسد" نمیاندیشد، فقط سخنهای شیک و بیسندی را تکرار میکند که هیچ معنایی را نمیرسانند.
@PublicExit
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"دریا دادور" هنرمند ایرانی مقیم پاریس این ترانه را تقدیم کرده به "نیکا شاکرمی" که در اعتراضات پس از کشتهشدن "مهسا امینی" در تهران توسط اشرار خامنهای ربوده و به قتل رسید.
Forwarded from Public Exit
خداوند آنقدر جهان را دوست داشت که همه را غرق کرد! شوخی میکنم توفان نوح هیچوقت رخ نداده است. اگر باور دارید که رخ داده پس چرا یک قاتل نسلکُش را میپرستید؟
@PublicExit
@PublicExit
Forwarded from Public Exit
سازمان ملل و اسلام
در سازماندهی سازمان ملل دو اصل را پایه قرار دادهاند: ١- جمعیت روی زمین به ملتها تقسیم شده است. ٢- دولتها نمایندگان این ملتها هستند.
البته بدون اینکه ملت را تعریف کنند و در این فرضیهها افراد یک ملت به عنوان شهروند شناخته میشوند که گویا دولتها بایست از آنها حمایت کنند. متأسفانه این فرضیهها در تمامیِ موارد صادق نیستند. واقعیتهایی که با این فرضیهها انطباق ندارند اینها هستند:
۱- یک مسلمان شهروند نیست، عضوی است از یک امت و اگر شماری از دولتها، مسلمانان را عضو خود میشناسند اشتباه میکنند. این مسلمان در شرایط مساعد به یکی از گروههای اسلامی میپیوندد و اگر آن گروه ضربه زدن به دولتی را که آن مسلمان را شهروند خود میداند ضروری بداند آن مسلمان تکلیف شرعی دارد که به آن دولت ضربه بزند و در ضربه زدن به دولت شرکت کند.
۲- یک گروه مسلمان کوچک یا بزرگ یک ملت تشکیل نمیدهد و در سازمان ملل نمیتواند عضو باشد چون معتقد به دولت نیست و طالب حکومت جهانی است.
۳- هر ملت دارای یک فرهنگ است، یک گروه مسلمان فرهنگ ندارد و در عوض فرهنگ، قرآن دارد. اینکه از فرهنگ اسلامی صحبت میکنند به کلی غلط است. قواعد اسلامی فرهنگ نیستند.
۴- از امپراطوری اسلام صحبت میکنند این نیز غلط است، اسلام خلافت دارد نه امپراطوری.
۵- واقعیت سیاسی جهان این است که امت یا قسمتی از امت اسلامی را ناسیون دانستهاند، در مجموعه لغات اسلامی حتی لغت ناسیون یا چیزی معادل آن وجود ندارد.
۶- یک مسلمان وطن ندارد بلکه در قسمتی از سرزمین دارالاسلام زندگی میکند و تکلیف شرعی او این است که از سرزمین دارالاسلام دفاع کند و سرزمینهای غیر مسلمانان را مورد هجوم قرار دهد. قرآن در این زمینه تأکید بسیار دارد.
اگر ایران لغت ملت را در عوض ناسیون اختیار کرده برای این است که ملت ایران در ۲۵۰۰ سال پیش تشکیل شده و ۱۴۰۰ سال پیش مورد هجوم امت اسلامی قرار گرفته است. در طول تاریخ بلند مدت در جهان دو امت شکل گرفته است:
۱- امت مسیحی که با انقلاب کبیر فرانسه از بین رفت و جای خود را به ملتها یا ناسیونهای واقع در سرزمین قدیمی داده است. ۲- امت اسلامی که به جنگ با تمام ملتهای جهان دعوت شده است.
نبایست فراموش کرد که اسلام تمدنی شکل نداده است، اعراب مسلمان تمدن ایران و نظایر آن را دزدیده و آن را تمدن اسلامی نام گذاشتهاند و با چسبانیدن ال به اسامی دانشمندان ایران و بیزانس عِلم اسلامی درست کردهاند.
تعجبآفرین است که چگونه سازمان ملل، دشمنان ملتها یعنی گروههایی از امت اسلامی را به عنوان ملت در درون خود جای داده است در حالی که تکلیف شرعی این گروهها این است که علیه ملتها از طریق جهاد و ترور بجنگند و اختلافات و تفاوتهای ملتها و فرهنگ آنها را در درون اسلام جهانی حل کنند. اگر در این یکی دو دهه اخیر ترور اسلامی از نو زنده شده و سر بلند کرده برای این است که اسلام به آنها قول آسمانی داده که تمامیِ ملتها تبدیل به امت اسلامی خواهند شد. آیا در مقابل این استراتژی که پایه آن در قرن هفتم میلادی ریخته شده دنیای متمدن امروز یک استراتژی دارد که در مقابلش عرضه کند؟
@PublicExit
در سازماندهی سازمان ملل دو اصل را پایه قرار دادهاند: ١- جمعیت روی زمین به ملتها تقسیم شده است. ٢- دولتها نمایندگان این ملتها هستند.
البته بدون اینکه ملت را تعریف کنند و در این فرضیهها افراد یک ملت به عنوان شهروند شناخته میشوند که گویا دولتها بایست از آنها حمایت کنند. متأسفانه این فرضیهها در تمامیِ موارد صادق نیستند. واقعیتهایی که با این فرضیهها انطباق ندارند اینها هستند:
۱- یک مسلمان شهروند نیست، عضوی است از یک امت و اگر شماری از دولتها، مسلمانان را عضو خود میشناسند اشتباه میکنند. این مسلمان در شرایط مساعد به یکی از گروههای اسلامی میپیوندد و اگر آن گروه ضربه زدن به دولتی را که آن مسلمان را شهروند خود میداند ضروری بداند آن مسلمان تکلیف شرعی دارد که به آن دولت ضربه بزند و در ضربه زدن به دولت شرکت کند.
۲- یک گروه مسلمان کوچک یا بزرگ یک ملت تشکیل نمیدهد و در سازمان ملل نمیتواند عضو باشد چون معتقد به دولت نیست و طالب حکومت جهانی است.
۳- هر ملت دارای یک فرهنگ است، یک گروه مسلمان فرهنگ ندارد و در عوض فرهنگ، قرآن دارد. اینکه از فرهنگ اسلامی صحبت میکنند به کلی غلط است. قواعد اسلامی فرهنگ نیستند.
۴- از امپراطوری اسلام صحبت میکنند این نیز غلط است، اسلام خلافت دارد نه امپراطوری.
۵- واقعیت سیاسی جهان این است که امت یا قسمتی از امت اسلامی را ناسیون دانستهاند، در مجموعه لغات اسلامی حتی لغت ناسیون یا چیزی معادل آن وجود ندارد.
۶- یک مسلمان وطن ندارد بلکه در قسمتی از سرزمین دارالاسلام زندگی میکند و تکلیف شرعی او این است که از سرزمین دارالاسلام دفاع کند و سرزمینهای غیر مسلمانان را مورد هجوم قرار دهد. قرآن در این زمینه تأکید بسیار دارد.
اگر ایران لغت ملت را در عوض ناسیون اختیار کرده برای این است که ملت ایران در ۲۵۰۰ سال پیش تشکیل شده و ۱۴۰۰ سال پیش مورد هجوم امت اسلامی قرار گرفته است. در طول تاریخ بلند مدت در جهان دو امت شکل گرفته است:
۱- امت مسیحی که با انقلاب کبیر فرانسه از بین رفت و جای خود را به ملتها یا ناسیونهای واقع در سرزمین قدیمی داده است. ۲- امت اسلامی که به جنگ با تمام ملتهای جهان دعوت شده است.
نبایست فراموش کرد که اسلام تمدنی شکل نداده است، اعراب مسلمان تمدن ایران و نظایر آن را دزدیده و آن را تمدن اسلامی نام گذاشتهاند و با چسبانیدن ال به اسامی دانشمندان ایران و بیزانس عِلم اسلامی درست کردهاند.
تعجبآفرین است که چگونه سازمان ملل، دشمنان ملتها یعنی گروههایی از امت اسلامی را به عنوان ملت در درون خود جای داده است در حالی که تکلیف شرعی این گروهها این است که علیه ملتها از طریق جهاد و ترور بجنگند و اختلافات و تفاوتهای ملتها و فرهنگ آنها را در درون اسلام جهانی حل کنند. اگر در این یکی دو دهه اخیر ترور اسلامی از نو زنده شده و سر بلند کرده برای این است که اسلام به آنها قول آسمانی داده که تمامیِ ملتها تبدیل به امت اسلامی خواهند شد. آیا در مقابل این استراتژی که پایه آن در قرن هفتم میلادی ریخته شده دنیای متمدن امروز یک استراتژی دارد که در مقابلش عرضه کند؟
@PublicExit
Forwarded from دانش، آگاهی
برای اولین بار است که همچین تصویری در این کانال منتشر می کنم، اما به علت اهمیت بسیار بالای این صحبت آن را به اجبار قرار میدهم.
مدتی است که در فکر هستم چگونه پرده سوم سری مطالب
"من نه تنها عسل دوست ندارم بلکه به گاو احترام فراوان می گذارم و دوست دارم در زندگی بعدی یک پروانه باشم."
را منتشر کنم. عنوان این پرده روح است اما نیاز داشتم که اهمیت و چرایی این موضوع و ارتباط آن را با تحولات اخیر کشور به خوبی توضیح دهم.
خوشبختانه زحمت این کار رو این شخص برای من کشید و اکنون کاملا واضح و مشخص است که چرا باید در پرده سوم به موضوع خیالی روح بپردازم و شاید حتی دیگر نیازی به پرده چهارم هم نباشد.
قبل از نوشتن پرده سوم از همه دوستان درخواست دارم خوب به این موضع کلیدی توجه کنند که اگر بتوان قشر خاکستری را متوجه داستان خیالی روح کرد نه تنها ایران بلکه جهان از چنگال ایدئولوژی ها رها خواهد شد، چیزی مانند نروژ و فنلاند.
@daneshagahi
مدتی است که در فکر هستم چگونه پرده سوم سری مطالب
"من نه تنها عسل دوست ندارم بلکه به گاو احترام فراوان می گذارم و دوست دارم در زندگی بعدی یک پروانه باشم."
را منتشر کنم. عنوان این پرده روح است اما نیاز داشتم که اهمیت و چرایی این موضوع و ارتباط آن را با تحولات اخیر کشور به خوبی توضیح دهم.
خوشبختانه زحمت این کار رو این شخص برای من کشید و اکنون کاملا واضح و مشخص است که چرا باید در پرده سوم به موضوع خیالی روح بپردازم و شاید حتی دیگر نیازی به پرده چهارم هم نباشد.
قبل از نوشتن پرده سوم از همه دوستان درخواست دارم خوب به این موضع کلیدی توجه کنند که اگر بتوان قشر خاکستری را متوجه داستان خیالی روح کرد نه تنها ایران بلکه جهان از چنگال ایدئولوژی ها رها خواهد شد، چیزی مانند نروژ و فنلاند.
@daneshagahi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردم به ویژه نوجوانان و جوانان با دیدن عمامه تحریک میشوند. عمامههای خود را بپوشانید و در معرض دید همگان قرار ندهید. پوشاندن عمامه مصونیت است نه محدودیت!
Forwarded from دانش، آگاهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
- این کار غیر ممکنه!
- ولی باید انجام بشه، هیچ راهی نیست...
- آمادهاید دوستان؟
و لحظهی پیروزی...
@daneshagahi
- ولی باید انجام بشه، هیچ راهی نیست...
- آمادهاید دوستان؟
و لحظهی پیروزی...
@daneshagahi
Forwarded from Sciensology
▪️اکسیتوسین؛ مکانیسمی پنهان در تصمیمگیری
آیا ما بر اساس منطق تصمیم میگیریم؟ ما معمولاً میپنداریم که اطلاعات را کسب و پردازش میکنیم و به راهحل مطلوب میرسیم. اما در عمل چنین نیست و ما همواره اسیر چارچوبها و محدودیتهای زیستی خود هستیم. حتی تصمیمگیریمان در برابر کسانی که مورد علاقه ما هستند نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رسم تکهمسری که پیوند و زندگی مشترک با یک نفر در نظر گرفته میشود، در ظاهر به فرهنگ، ارزشها و اصول اخلاقی فرد مربوط است. در اینکه تمامی این عوامل مهم هستند، شکی وجود ندارد؛ اما هورمونهای بدن که نیرویی عمیقتر هستند نیز در اخذ این تصمیم دخالت دارند. اکسیتوسین نیرومندترین هورمونی است که در پیدایش این پیوند جادویی به نحوی اساسی نقش ایفاء میکند.
در یک مطالعه به مردانی که عاشق همسر خود بودند مقداری اکسیتوسین تجویز کردند. سپس از آنها در مورد جذابیت یک زن غریبه سؤال پرسیدند. نتایج این پژوهش نشان داد برای مردانی که اکسیتوسین دریافت کرده بودند جذابیت جنسی همسرشان بیشتر از جذابیت زنان غریبه بود. در واقع این مردان حتی از زنان جذابی که در این مطالعه شرکت داشتند از نظر فیزیکی فاصله میگرفتند. بنابراین پژوهشگران دریافتند که اکسیتوسین منجر به افزایش پیوند آنها با همسرشان شده است.
اما چرا مواد شیمیایی از جمله اکسیتوسین میتوانند موجب افزایش قدرت پیوند انسانها شوند؟ از نگرش فرگشتی ما انتظار داریم که جنس نر به منظور هر چه بیشتر پراکندن و انتقال ژنهای خود از تکهمسری دوری کند؛ اما اگر مقصود بقای فرزندان باشد، وجود یک زوج بهتر از یک والد است. این واقعیت ساده به اندازهای حائز اهمیت است که مغزمان راههای مخفیانه و مرموزی برای تأثیر گذاشتن بر تصمیم ما در این زمینه ابداع کرده است.
Source: PNAS
@NeoSciensology
آیا ما بر اساس منطق تصمیم میگیریم؟ ما معمولاً میپنداریم که اطلاعات را کسب و پردازش میکنیم و به راهحل مطلوب میرسیم. اما در عمل چنین نیست و ما همواره اسیر چارچوبها و محدودیتهای زیستی خود هستیم. حتی تصمیمگیریمان در برابر کسانی که مورد علاقه ما هستند نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رسم تکهمسری که پیوند و زندگی مشترک با یک نفر در نظر گرفته میشود، در ظاهر به فرهنگ، ارزشها و اصول اخلاقی فرد مربوط است. در اینکه تمامی این عوامل مهم هستند، شکی وجود ندارد؛ اما هورمونهای بدن که نیرویی عمیقتر هستند نیز در اخذ این تصمیم دخالت دارند. اکسیتوسین نیرومندترین هورمونی است که در پیدایش این پیوند جادویی به نحوی اساسی نقش ایفاء میکند.
در یک مطالعه به مردانی که عاشق همسر خود بودند مقداری اکسیتوسین تجویز کردند. سپس از آنها در مورد جذابیت یک زن غریبه سؤال پرسیدند. نتایج این پژوهش نشان داد برای مردانی که اکسیتوسین دریافت کرده بودند جذابیت جنسی همسرشان بیشتر از جذابیت زنان غریبه بود. در واقع این مردان حتی از زنان جذابی که در این مطالعه شرکت داشتند از نظر فیزیکی فاصله میگرفتند. بنابراین پژوهشگران دریافتند که اکسیتوسین منجر به افزایش پیوند آنها با همسرشان شده است.
اما چرا مواد شیمیایی از جمله اکسیتوسین میتوانند موجب افزایش قدرت پیوند انسانها شوند؟ از نگرش فرگشتی ما انتظار داریم که جنس نر به منظور هر چه بیشتر پراکندن و انتقال ژنهای خود از تکهمسری دوری کند؛ اما اگر مقصود بقای فرزندان باشد، وجود یک زوج بهتر از یک والد است. این واقعیت ساده به اندازهای حائز اهمیت است که مغزمان راههای مخفیانه و مرموزی برای تأثیر گذاشتن بر تصمیم ما در این زمینه ابداع کرده است.
Source: PNAS
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️خودباهوشپنداری مردان
تحقیقات نشان میدهد مردان همواره خود را باهوشتر از زنان میدانند؛ در مقابل زنان نیز بهرهٔ هوشی (IQ) خود را دستکم میگیرند. علیرغم شواهد بیشمار روانشناختی و نظریات پژوهشگران روانشناسی و حوزهٔ هوش که با صراحت میگویند مردان و زنان از لحاظ بهرهٔ هوشی با همدیگر برابر هستند و جنس باهوشتر وجود ندارد، همچنان تفاوتهای جنسیتی در هوش خودتخمینی (SEI) به نحوی گسترده گزارش میشود. در واقع قویترین عواملی که تخمین بیش از حد بهرهٔ هوشی را تعیین میکند جنس زیستی و سپس جنسیت روانشناختی است. افراد تمایل دارند که هوش خود را دست بالا بگیرند؛ گرچه آنها باهم فرق دارند. برخی در تواناییهای فکری خود تردید دارند، اما برخی دیگر استعدادهای خود را بیش از حد ارزیابی میکنند. در مجموع مردان به شکلی سیستماتیک خود را در مقایسه با زنان به طور قابلتوجهی باهوشتر میدانند؛ در مقابل زنان نیز به شکلی سیستماتیک هوش خود را دستکم میگیرند؛ پدیدهای که در بسیاری از فرهنگها به وضوح مشاهده میشود. در روانشناسی به این اثر «غرور مردانه - تواضع زنانه» گفته میشود.
Source: Frontiers in Psychology
@NeoSciensology
تحقیقات نشان میدهد مردان همواره خود را باهوشتر از زنان میدانند؛ در مقابل زنان نیز بهرهٔ هوشی (IQ) خود را دستکم میگیرند. علیرغم شواهد بیشمار روانشناختی و نظریات پژوهشگران روانشناسی و حوزهٔ هوش که با صراحت میگویند مردان و زنان از لحاظ بهرهٔ هوشی با همدیگر برابر هستند و جنس باهوشتر وجود ندارد، همچنان تفاوتهای جنسیتی در هوش خودتخمینی (SEI) به نحوی گسترده گزارش میشود. در واقع قویترین عواملی که تخمین بیش از حد بهرهٔ هوشی را تعیین میکند جنس زیستی و سپس جنسیت روانشناختی است. افراد تمایل دارند که هوش خود را دست بالا بگیرند؛ گرچه آنها باهم فرق دارند. برخی در تواناییهای فکری خود تردید دارند، اما برخی دیگر استعدادهای خود را بیش از حد ارزیابی میکنند. در مجموع مردان به شکلی سیستماتیک خود را در مقایسه با زنان به طور قابلتوجهی باهوشتر میدانند؛ در مقابل زنان نیز به شکلی سیستماتیک هوش خود را دستکم میگیرند؛ پدیدهای که در بسیاری از فرهنگها به وضوح مشاهده میشود. در روانشناسی به این اثر «غرور مردانه - تواضع زنانه» گفته میشود.
Source: Frontiers in Psychology
@NeoSciensology
Forwarded from braincast
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📢 به زودی: ویژه برنامه گیجگاهی
بعد از سکوت طولانی تصمیم گرفتیم ویژه برنامهای منتشر کنیم؛ فیلم هانا آرنت اثر مارگارته فون تروتا در سال ۲۰۱۲ محور این ویژه برنامه گیجگاهی است. این فیلم محاکمه آدولف آیشمن و نظریه هانا آرنت تحت عنوان ابتذال شر را روایت میکند. آیشمن از افسران بلندپایه حزب نازی بوده که در جریان جنگ جهانی دوم دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کورههای آدمسوزی» صادر کرده! آرنت بیان میکند که شرهای بزرگ در کل تاریخ بشر بهطور عام، و بهطور خاص هولوکاست، نه توسط متعصبان کور یا بیماران با مشکلات روانی بلکه به وسیلهٔ مردم عادی که استدلالهای دولت-ملتهایشان را پذیرفتهاند به اجرا درآمده و به همین دلیل، از نظر این مردم اعمالشان رفتاری طبیعی بودهاست.
گیجگاهی مجموعه میزگردهایی است که با همکاری رسانه braincast و مرکز شناخت تولید میشود و در هر اپیزود گفتگوهایی آزاد میان ذهن و خیال به بهانه بررسی یک کتاب یا یک فیلم شکل میگیرد.
🆔 @braincastmedia
بعد از سکوت طولانی تصمیم گرفتیم ویژه برنامهای منتشر کنیم؛ فیلم هانا آرنت اثر مارگارته فون تروتا در سال ۲۰۱۲ محور این ویژه برنامه گیجگاهی است. این فیلم محاکمه آدولف آیشمن و نظریه هانا آرنت تحت عنوان ابتذال شر را روایت میکند. آیشمن از افسران بلندپایه حزب نازی بوده که در جریان جنگ جهانی دوم دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کورههای آدمسوزی» صادر کرده! آرنت بیان میکند که شرهای بزرگ در کل تاریخ بشر بهطور عام، و بهطور خاص هولوکاست، نه توسط متعصبان کور یا بیماران با مشکلات روانی بلکه به وسیلهٔ مردم عادی که استدلالهای دولت-ملتهایشان را پذیرفتهاند به اجرا درآمده و به همین دلیل، از نظر این مردم اعمالشان رفتاری طبیعی بودهاست.
گیجگاهی مجموعه میزگردهایی است که با همکاری رسانه braincast و مرکز شناخت تولید میشود و در هر اپیزود گفتگوهایی آزاد میان ذهن و خیال به بهانه بررسی یک کتاب یا یک فیلم شکل میگیرد.
🆔 @braincastmedia
It's not that I'm not willing to open wide the doors of my heart, it is the constant battle that I have going on in my soul, the war between my heart and my mind, the fear I've harvested from all the bad experiences that are planted in my memories. I want to let my heart Roam free and let it pour out all the love it can give, but I've been left empty the too many times I have done this.
اینطور نیست که مشتاق باز گذاشتن درهای قلبم نباشم، این جنگ مداومی است که در وجودم درحال جریان است، جنگی میان دل و عقلم، ترسی که از تمام تجربه های بدی که در خاطراتم کشت داده شده و برداشت کرده ام. می خواهم قلبم آزادانه فریاد بکشد و تمام عشقی را که می تواند بدهد را به بیرون بریزد، ولی هربار که اینکار را مرتکب شدم، تهی ماندم.
@shafiAzad
اینطور نیست که مشتاق باز گذاشتن درهای قلبم نباشم، این جنگ مداومی است که در وجودم درحال جریان است، جنگی میان دل و عقلم، ترسی که از تمام تجربه های بدی که در خاطراتم کشت داده شده و برداشت کرده ام. می خواهم قلبم آزادانه فریاد بکشد و تمام عشقی را که می تواند بدهد را به بیرون بریزد، ولی هربار که اینکار را مرتکب شدم، تهی ماندم.
@shafiAzad
The_Man_Who_Mistook_His_Wife_Sacks.pdf
1.6 MB
نسخه انگلیسی
مردی که زنش را با کلاهش اشتباه گرفت-الیور ساکس
مردی که زنش را با کلاهش اشتباه گرفت-الیور ساکس