#کتاب_صوتی🎤🎼🎶
#قدرت_و_جلال
#گراهام_گرین
#داستانی
توضیحات : 📒📒📒
آقای تنچ در آفتاب خیرهکنندهی مکزیک و در غباری که سفیدی میزد، از خانه بیرون زد تا دنبال کپسول اترش برود. چند لاشخور با بیاعتنایی تحقیرآمیزی از پشتبام به پایین مینگریستند: او هنوز تبدیل به لاشه نشده بود. کمی جوشی بود. کمی جوشی شد و با ناخنهای شکسته و ناصافش تکهای از سنگفرش جاده را کند و به طرف آنها پرت کرد. یکی از لاشخورها از جایش پرید و بالزنان از فراز شهر، از فراز میدان کوچک، از فراز مجسمهی نیمتنهی رئیسجمهور سابق، ژنرال سابق، موجود بشری سابق، از فراز دو دکهای که آبمعدنی میفروختند گذشت.
#قدرت_و_جلال
#گراهام_گرین
#داستانی
توضیحات : 📒📒📒
آقای تنچ در آفتاب خیرهکنندهی مکزیک و در غباری که سفیدی میزد، از خانه بیرون زد تا دنبال کپسول اترش برود. چند لاشخور با بیاعتنایی تحقیرآمیزی از پشتبام به پایین مینگریستند: او هنوز تبدیل به لاشه نشده بود. کمی جوشی بود. کمی جوشی شد و با ناخنهای شکسته و ناصافش تکهای از سنگفرش جاده را کند و به طرف آنها پرت کرد. یکی از لاشخورها از جایش پرید و بالزنان از فراز شهر، از فراز میدان کوچک، از فراز مجسمهی نیمتنهی رئیسجمهور سابق، ژنرال سابق، موجود بشری سابق، از فراز دو دکهای که آبمعدنی میفروختند گذشت.