🔊#کتاب_صوتی
📘#عروسک_پشت_پرده
✍#صادق_هدایت
🎤#مطهره_مرادبیک
عروسک پشت پرده /صادق هدایت
تعطیلات تابستان شروع شده بود. در دالان لیسه پسرانه لوهاور شاگردان شبانه روزی چمدان به دست، سوت زنان و شادی کنان از مدرسه خارج می شدند. فقط مهرداد کلاهش را به دست گرفته و مانند تاجری که کشتیش غرق شده باشد به حالت غمزده بالای سر چمدانش ایستاده بود .
نه ماه بود که مهرداد در مدرسه لوهاور مشغول تکمیل زبان فرانسه بود. طرز رفتار و اخلاق او در مدرسه طرف تمجید ناظم و مدیر مدرسه شد . فرمانبردار ، افتاده و ساکت، در کار و درس دقیق و موافق نظامنامة مدرسه رفتار میکرد .ولی پیوسته غمگین و افسرده بود . به جز ادای تکالیف و حفظ کردن دروس و جان کندن چیز دیگری را نمی دانست و فکرش از محیط درس و کتاب های مدرسه تجاوز نمی کرد .
مهرداد از آن پسرهای چشم و گوش بسته بود که در ایران میان خانواد ه اش ضرب المثل شده بود و هنوز هم اسم زن را که می شنید از پیشانی تا لاله های گوشش سرخ میشد . شاگردان فرانسوی او را مسخره میکردند و زمانی که از زن ، از رقص ، از تفریح ، از ورزش ، از عشقبازی خودشان نقل میکردند، مهرداد همیشه از لحاظ احترام حرف های آنها را تصدیق میکرد ، بدون اینکه بتواند از وقا یع زندگی خودش به سرگذشت های عاشقانه آن ها چیزی بیفزاید ، چون او بچه ننه ، ترسو ، غمناک و افسرده بار آمده بود ، تاکنون با زن نامحرم حرف نزده بود و پدر و مادرش تا توانسته بودند مغز او را از پند و نصایح هزار سال پیش انباشته بودند . و بعد هم برای اینکه پسرشان از راه به درنرود ، دخترعمویش درخشنده را برای او نامزد کرده بودند و شیرینیش را خورده بودند – و این را آخرین مرحله فداکاری و منت بزرگی می دانستند که به سر پسرشان گذاشته بودند و به قول خودشان یک پسر عفیف و چشم و دل پاک و مجسمه اخلاق پرورانیده بودند که به درد دوهزار سال پیش میخورد!
مهرداد بیست و چهار سالش بود ولی هنوز به اندازة یک بچة چهارده ساله فرنگی جسارت ، تجربه ، تربیت ، زرنگی و شجاعت در زندگی نداشت . همیشه غمناک و گرفته بود مثل اینکه منتظر بماند کی روضه خوان بالای منبر برود و او گریه بکند. تنها یادگار عشقی او منحصر می شد به روزی که از تهران حرکت میکرد و درخشنده با چشم اشک آلود به مشایعت او آمده بود . ولی مهرداد لغتی پیدا نکرد که به او دلداری بدهد . یعنی خجالت مانع شد – هر چند او بادختر عمویش در یک خانه بزرگ شده و در بچگی همبازی یکدیگر بودند
📘#عروسک_پشت_پرده
✍#صادق_هدایت
🎤#مطهره_مرادبیک
عروسک پشت پرده /صادق هدایت
تعطیلات تابستان شروع شده بود. در دالان لیسه پسرانه لوهاور شاگردان شبانه روزی چمدان به دست، سوت زنان و شادی کنان از مدرسه خارج می شدند. فقط مهرداد کلاهش را به دست گرفته و مانند تاجری که کشتیش غرق شده باشد به حالت غمزده بالای سر چمدانش ایستاده بود .
نه ماه بود که مهرداد در مدرسه لوهاور مشغول تکمیل زبان فرانسه بود. طرز رفتار و اخلاق او در مدرسه طرف تمجید ناظم و مدیر مدرسه شد . فرمانبردار ، افتاده و ساکت، در کار و درس دقیق و موافق نظامنامة مدرسه رفتار میکرد .ولی پیوسته غمگین و افسرده بود . به جز ادای تکالیف و حفظ کردن دروس و جان کندن چیز دیگری را نمی دانست و فکرش از محیط درس و کتاب های مدرسه تجاوز نمی کرد .
مهرداد از آن پسرهای چشم و گوش بسته بود که در ایران میان خانواد ه اش ضرب المثل شده بود و هنوز هم اسم زن را که می شنید از پیشانی تا لاله های گوشش سرخ میشد . شاگردان فرانسوی او را مسخره میکردند و زمانی که از زن ، از رقص ، از تفریح ، از ورزش ، از عشقبازی خودشان نقل میکردند، مهرداد همیشه از لحاظ احترام حرف های آنها را تصدیق میکرد ، بدون اینکه بتواند از وقا یع زندگی خودش به سرگذشت های عاشقانه آن ها چیزی بیفزاید ، چون او بچه ننه ، ترسو ، غمناک و افسرده بار آمده بود ، تاکنون با زن نامحرم حرف نزده بود و پدر و مادرش تا توانسته بودند مغز او را از پند و نصایح هزار سال پیش انباشته بودند . و بعد هم برای اینکه پسرشان از راه به درنرود ، دخترعمویش درخشنده را برای او نامزد کرده بودند و شیرینیش را خورده بودند – و این را آخرین مرحله فداکاری و منت بزرگی می دانستند که به سر پسرشان گذاشته بودند و به قول خودشان یک پسر عفیف و چشم و دل پاک و مجسمه اخلاق پرورانیده بودند که به درد دوهزار سال پیش میخورد!
مهرداد بیست و چهار سالش بود ولی هنوز به اندازة یک بچة چهارده ساله فرنگی جسارت ، تجربه ، تربیت ، زرنگی و شجاعت در زندگی نداشت . همیشه غمناک و گرفته بود مثل اینکه منتظر بماند کی روضه خوان بالای منبر برود و او گریه بکند. تنها یادگار عشقی او منحصر می شد به روزی که از تهران حرکت میکرد و درخشنده با چشم اشک آلود به مشایعت او آمده بود . ولی مهرداد لغتی پیدا نکرد که به او دلداری بدهد . یعنی خجالت مانع شد – هر چند او بادختر عمویش در یک خانه بزرگ شده و در بچگی همبازی یکدیگر بودند
گذشته ای که حالمان را گرفته است آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم و حالی که حالمان را به هم میزند
چه زندگی خوبی!!!
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
چه زندگی خوبی!!!
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
زمامداران امروز ایران
روی چنگیز مغول را سفید کردند
ننگ این دوره را به آب زمزم هم
نمیتوان از دامان تاریخ پاک کرد
اما مضحک آنجاست این مردم
تصور میکنند بهترین زندگی را دارند
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
روی چنگیز مغول را سفید کردند
ننگ این دوره را به آب زمزم هم
نمیتوان از دامان تاریخ پاک کرد
اما مضحک آنجاست این مردم
تصور میکنند بهترین زندگی را دارند
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
#پیرمرد_خنزرپنزری_یا_قاری_قرآن :
▪️ شب های جمعه با دندان های زرد و افتاده اش《قرآن》میخواند ، گویا از همین راه نان خودش را درمیاورد .
▪️ به چشم خودم دیدم که جای دندان های چرک زرد و کرم خوردهٔ پیرمرد که از لایش《آیات عربی》بیرون می آمد روی لپ زنم بود .
▪️ آری جای دوتا دندان زرد کرم خورده که از لایش《آیه های عربی》بیرون میآمد ، جای دندان های او را روی صورت زنم دیده بودم .
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
▪️ شب های جمعه با دندان های زرد و افتاده اش《قرآن》میخواند ، گویا از همین راه نان خودش را درمیاورد .
▪️ به چشم خودم دیدم که جای دندان های چرک زرد و کرم خوردهٔ پیرمرد که از لایش《آیات عربی》بیرون می آمد روی لپ زنم بود .
▪️ آری جای دوتا دندان زرد کرم خورده که از لایش《آیه های عربی》بیرون میآمد ، جای دندان های او را روی صورت زنم دیده بودم .
#بوف_کور
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
#کتاب_PDF 📚📚📚
#فرهنگ_عامیانه_مردم_ایران
#صادق_هدایت
#ادبی
توضیحات : 📒📒
کتاب " فرهنگ عامیانه مردم ایران " نتیجه 20 سال کوشش و مطالعه و تحقیق صادق هدایت در زمینه فولکلر و فرهنگ عامیانه مردم ایران است .
در ابتدای کتاب ، بعد از صفحه شناسنامه کتاب ، عکسی از صادق هدایت در سال های آخر اقامت در تهران به صورت سیاه و سفید به چاپ رسیده است.در صفحه بعد ، فهرست کتاب قرار گرفته است که شامل : مقدمه گردآورنده ،نیرنگستان ،اوسانه ، ترانه های عامیانه ،متل های فارسی ،فلکلر یا فرهنگ توده ،طرح کلی برای کاوش فلکلر یک منطقه ،قصه ها و افسانه ها (چاپ اول) ،ترانه ها(چاپ اول )، امثال و اصطلاحات محلی (چاپ اول )،تحقیقات (چاپ اول )،نامه ها (چاپ اول ) است. که به طور کلی هر کدام از این عناوین ، زیر 3 بخش اصلی قرار داده می شود : بخش اول نیرنگستان ،بخش دوم فرهنگ توده مردم ،بخش سوم آثار چاپ نشده .
گردآورنده در مقدمه خود صادق هدایت را از نخستین نویسندگان و پژوهشگرانی می داند ، که با فرهنگ عامیانه مردم ایران برخورد بسیار جدی و علمی داشته است و از هیچ کوششی برای دست یابی به اطلاعات علمی دقیق و حقایق نهفته در آن دریغ نمی کرده است. این کتاب نتیجه برخورد بسیار شگفت انگیز و علمی او با فرهنگ عامیانه ایران است .
@ShafiAzad
#فرهنگ_عامیانه_مردم_ایران
#صادق_هدایت
#ادبی
توضیحات : 📒📒
کتاب " فرهنگ عامیانه مردم ایران " نتیجه 20 سال کوشش و مطالعه و تحقیق صادق هدایت در زمینه فولکلر و فرهنگ عامیانه مردم ایران است .
در ابتدای کتاب ، بعد از صفحه شناسنامه کتاب ، عکسی از صادق هدایت در سال های آخر اقامت در تهران به صورت سیاه و سفید به چاپ رسیده است.در صفحه بعد ، فهرست کتاب قرار گرفته است که شامل : مقدمه گردآورنده ،نیرنگستان ،اوسانه ، ترانه های عامیانه ،متل های فارسی ،فلکلر یا فرهنگ توده ،طرح کلی برای کاوش فلکلر یک منطقه ،قصه ها و افسانه ها (چاپ اول) ،ترانه ها(چاپ اول )، امثال و اصطلاحات محلی (چاپ اول )،تحقیقات (چاپ اول )،نامه ها (چاپ اول ) است. که به طور کلی هر کدام از این عناوین ، زیر 3 بخش اصلی قرار داده می شود : بخش اول نیرنگستان ،بخش دوم فرهنگ توده مردم ،بخش سوم آثار چاپ نشده .
گردآورنده در مقدمه خود صادق هدایت را از نخستین نویسندگان و پژوهشگرانی می داند ، که با فرهنگ عامیانه مردم ایران برخورد بسیار جدی و علمی داشته است و از هیچ کوششی برای دست یابی به اطلاعات علمی دقیق و حقایق نهفته در آن دریغ نمی کرده است. این کتاب نتیجه برخورد بسیار شگفت انگیز و علمی او با فرهنگ عامیانه ایران است .
@ShafiAzad
داستان یک روح
(شرح و متن بوف کور #صادق_هدایت)
نویسنده: دکتر سیروس شمیسا
تعداد صفحات: 341
دکتر سیروس شمیسا در کتاب “داستان یک روح” به نقد روانکاوانه داستان بوف کور اثر صادق هدایت می پردازد.
او در این کتاب از نظریات روان شناختی کارل یونگ برای نقد اثر استفاده می کند.
در این کتاب متن کامل بوف کور نیز گنجانده شده است.
(شرح و متن بوف کور #صادق_هدایت)
نویسنده: دکتر سیروس شمیسا
تعداد صفحات: 341
دکتر سیروس شمیسا در کتاب “داستان یک روح” به نقد روانکاوانه داستان بوف کور اثر صادق هدایت می پردازد.
او در این کتاب از نظریات روان شناختی کارل یونگ برای نقد اثر استفاده می کند.
در این کتاب متن کامل بوف کور نیز گنجانده شده است.
3ghatreh khoon @CafeKetab
Sadegh Hedayat
📙 داستانکوتاه : #سه_قطره_خون
✍🏻 نویسنده : #صادق_هدایت
🎧 صداپرداز : #نرگس_سوری
🎼 تار : #پیمان_خازنی
🎙 آواز : #مهدی_تفکری
🎤 گوینده : #عباس_چهاردهی
⏳ زمان : 52 دقیقه
🗜 حجم : 48 مگابایت
✍🏻 نویسنده : #صادق_هدایت
🎧 صداپرداز : #نرگس_سوری
🎼 تار : #پیمان_خازنی
🎙 آواز : #مهدی_تفکری
🎤 گوینده : #عباس_چهاردهی
⏳ زمان : 52 دقیقه
🗜 حجم : 48 مگابایت
#برشی_از_کتاب
مردم همیشه زیر چکمه ی استبداد و دیکتاتوری مرعوب و خفه شده اند و رمقشان رفته،
از این جهت به خون خودشان زیاد اهمیت می دهند و از رنگ خون می ترسند،
در صورتیکه در روز هزاران هزار از آن ها را با پنبه سر می برند!
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
مردم همیشه زیر چکمه ی استبداد و دیکتاتوری مرعوب و خفه شده اند و رمقشان رفته،
از این جهت به خون خودشان زیاد اهمیت می دهند و از رنگ خون می ترسند،
در صورتیکه در روز هزاران هزار از آن ها را با پنبه سر می برند!
#صادق_هدایت
@ShafiAzad
این تقصیر خودمان بود که طرز مملکت داری را به عربها آموختیم. قاعده برای زبانشان درست کردیم، فلسفه برای آئینشان تراشیدیم، برایشان شمشیر زدیم، جوانهای خودمان را برای آنها بکشتن دادیم، فکر، روح، صنعت، ساز، علوم و ادبیات خودمان را دو دستی تقدیم آنها کردیم تا شاید بتوانیم روح وحشی و سرکش آنها را رام و متمدن بکنیم. ولی افسوس، اصلاً نژاد آنها و فکر آنها زمین تا آسمان با ما فرق دارد و باید هم همینطور باشد. این قیافه های درنده، رنگهای سوخته، دستهای کوره بسته برای سر گردنه گیری درست شده. افکاری که میان شاش و پشگل شتر نشو و نما کرده بهتر ازین نمی شود. تمام ساختمان بدن آنها گواهی می دهد که برای دزدی و خیانت درست شده. این عربهائی که تا دیروز پای برهنه دنبال سوسمار می دویدند و زیر سایه چادر زندگی می کردند، نباید هم بیش ازین از آنها متوقع بود
🙎♂ #صادق_هدایت
📚 #آخرین_لبخند
@shafiazad
🙎♂ #صادق_هدایت
📚 #آخرین_لبخند
@shafiazad
📋📋
نیاکان ما با خون و دل برای آزادی خودشان میکوشیدند.
تنها آرزویی که دارم این است که تا زنده هستید،تا جان دارید نگذارید زمین ایران بدست بیگانه بیفتد.
🙎♂ #صادق_هدایت
📚 #سایهی_مغول
@shafiazad
نیاکان ما با خون و دل برای آزادی خودشان میکوشیدند.
تنها آرزویی که دارم این است که تا زنده هستید،تا جان دارید نگذارید زمین ایران بدست بیگانه بیفتد.
🙎♂ #صادق_هدایت
📚 #سایهی_مغول
@shafiazad
📚📚📚📚📚📚
خیام میخواسته این دنیای مسخره پست غم انگیز و مضحک را از هم بپاشد و یک دنیای منطقی تری روی خرابه آن بنا کند:
گربر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان !
✍🏼 #صادق_هدایت
📚 #ترانههای_خیام
@ShafiAzad
خیام میخواسته این دنیای مسخره پست غم انگیز و مضحک را از هم بپاشد و یک دنیای منطقی تری روی خرابه آن بنا کند:
گربر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان !
✍🏼 #صادق_هدایت
📚 #ترانههای_خیام
@ShafiAzad
به راهی که اکثر مردم می روند شک کن
اغلب مردم فقط تقلید می کنند
از متمایز بودن نترس
انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
✍ #صادق_هدایت
@ShafiAzad
اغلب مردم فقط تقلید می کنند
از متمایز بودن نترس
انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
✍ #صادق_هدایت
@ShafiAzad
خودم را قضاوت کردم دیدم، آدم مهربانی نبوده ام، من سخت، خشن و بیزار درست شده ام، شاید اینطور نبودم تا اندازه ای هم زندگی و روزگار مرا اینطور کرد
#صادق_هدایت
@shafiAzad
#صادق_هدایت
@shafiAzad
• بچه که به دنیا میآید روزیش را با خودش میآورد.
• پای دیگ سمنو پسربچه نباید بیاید زیرا که حضرت فاطمه آنجا حاضر است.
• پوستی که در موقع ختنه میبرند باید جداگانه کباب کرده با غذا به بچه بخورانند تا از بدنش چیزی کاسته نشود. [برای اینکه روز پنجاه هزار سال وقتی که باد ذرات بدن را جمع میکند و آدمها دوباره درست میشوند چیزی از بدن او کم نیاید.]
#نیرنگستان
#صادق_هدایت
برای از بین بردن اینگونه موهومات، هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته سستی آن را واضح و آشکار بنماید. (از دیباچه نیرنگستان)
@ShafiAzad
• پای دیگ سمنو پسربچه نباید بیاید زیرا که حضرت فاطمه آنجا حاضر است.
• پوستی که در موقع ختنه میبرند باید جداگانه کباب کرده با غذا به بچه بخورانند تا از بدنش چیزی کاسته نشود. [برای اینکه روز پنجاه هزار سال وقتی که باد ذرات بدن را جمع میکند و آدمها دوباره درست میشوند چیزی از بدن او کم نیاید.]
#نیرنگستان
#صادق_هدایت
برای از بین بردن اینگونه موهومات، هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته سستی آن را واضح و آشکار بنماید. (از دیباچه نیرنگستان)
@ShafiAzad