نقد کتاب: #ارابه_خدایان
#قسمت_دوم
منتقد: #یوبوک
فرضیهی #نقش_جوهر
در این پست، نقدی از مقالهی آقای «کنت فدر» باستان شناس به ترجمه آقای «کامیار عبدی» را قرض میگیریم که بسیار عالی توضیح میدهد. ⏬⏬
نخستین ادعای ذهنی حاکی از آن است که بخشی نقوش یا پیکره های قبل از تاریخ یانوشتههای باستانی از موجودات فرازمینی وبازدید آنها از زمین حکایت میکند.
این فرضیه چنین مطرح میکند که صدها، هزاران وحتی دهها هزاران سال پیش سفینههای فضایی درمیان هالهای از آتش ودود بر سیارهی ما فرود آمدند. از این سفینهها موجوداتی فضایی در لباسهای فضانوردی خود خارج شدند تا احتمالا از زمین نمونه برداری کنند یا خاک و گیاهان را مطالعه کنند. با پایان یافتن مطالعاتشان، این موجودات فضایی به سفینهی خود بازگشتند وراهی سیارهی خود شدند.
درهمین حال درمیان بوتهها یا پشت تخت سنگی یک انسان باستانی مخفی شده بود وبدون اطلاع موجودات فضایی شاهد تمام ماجرا بود. او سپس به سکونتگاه خود بازمیگردد تا به دیگران از صحنهی بینظیر «خدایان» و ارابهی آتشین آنها حکایت کند. این انسان باستانی به دیگران خبر از خدایان و فرشتگانی میدهد که با لباسی پوست سیمین (لباس فضانوردی ) وسری حباب مانند (کلاه فضانوردی) و ابزاری عجیب (گیرنده و فرستنده یا نوعی اسلحه) را حمل میکنند!
این مردم سپس تلاش میکنند که تصاویر آنچه را که دیده و شنیدهاند را بر روی دیوار غارها و ظروف سفالی ترسیم کنند.
از طرفی هم ماجرا سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد و این خدایان باستانی نیز هر از چندگاهی به زمین سر میکشیدند، پس به مردم مسلم شد که آنها خدایان آسمانی هستند.
با ابداع نگارش، مردم شرح بازدید شکوهمند خدایان را از زمین ثبت میکردند، نیاکان ما به انتظار بازگشت خدایان مینشستند،
همانگونه که ما در انتظار هستیم تا موجودات فضایی روزی به زمین بیایند.
به نظر شما این داستان جالب نیست؟!
آیا اگر این ماجرا حقیقت داشت جالب نبود؟! صد البته، اما نکتهی قابل ذکر این است که، آیا این داستان بر استدلال علمی به روش استقرایی، یا استنتاجی ویا شواهد و مدارک علمی استوار هست یا خیر؟
پاسخ این سوال از نظر بسیاری از باستان شناسان و اخترفیزیک دانان خیر است.
نخستین سناریوی فون دانیکن را میتوان نوعی فرضیهی نقش جوهر خواند، نقش جوهر در مطالعات روانشناسی رایج است و گاهاً این روش مطالعاتی را به نام ابداع کنندهی آن تستهای رورشاخ (Rorschach) نیز میخوانند.
«لینک اطلاعات بیشتر از تست رورشاخ»
http⏬⏬⏬
https://goo.gl/CtVhXK
در این قبیل تستها بر روی یک ورق کاغذ قدری جوهر میریزند و سپس آنرا تا کرده و فشار میدهند و بعد به فرد مورد مطالعه نشان میدهند و از او میخواهند که آنچه را میبیند توصیف کند.
زیر بنای عقلانی این مطالعه نسبتاً ساده است، در نقش جوهر در واقع هیچ تصویر مشخص و واضحی وجود ندارد و تصویری که بیننده تشخیص میدهد، درواقع کاملاً ساخته و پرداختهی ذهن اوست.
بنابراین با توصیفی که از نقش جوهر ارائه میدهد، روانشناس تاحدی به شخصیت و احساسات فرد پی خواهد برد.
« #نمونه_عکس_شماره_1 در پایین این پست»
مسئلهای که ما دراینجا به آن تکیه داریم این است، که نقش جوهر کاملا به ذهن بیننده بستگی دارد. نقوش به خودی خود الگوی به خصوصی ندارند بلکه همانی هستند که بیننده تشخیص میدهد و میخواهد که باشد.
رهیافتی که اریک فون دانیکن، در پیش گرفته بود با تست نقش جوهر قابل مقایسه است، البته اریک فون دانیکن نقوشی را توصیف میکند که واقعا وجود دارند اما باید توجه داشت که این نقوش زاییدهی فرهنگهای دیگر هستند، بدون شناخت از زمینهی مذهبی، هنری یا تاریخی نقوش، درچارچوب فرهنگی که آنها را آفریده.
توصیف اریک فون دانیکن از این نقوش در واقع ذهنیت اورا میرساند، تا ذهنیت مردمان باستان را..!
« #نمونه_عکس_شماره_2 در پایین این پست»
به عنوان مثال ماسکی را که اریک دانیکن، شکل یک فضانورد با آنتن بیسیم مینامد
« #عکس_شماره_3 در پایین این پست»
در اصل نمای یک شمن یا کاهن با سربندی از شاخ گوزن یا موجودی اسطورهای است، دانیکن این ماسک را نمای موجودی فضایی میبیند چون او میخواهد که آنرا اینگونه ببیند، نه اینکه این ماسک واقعاً نمای یک موجود فضایی است.
بر اساس عقاید دانیکن ماسک مربوط به محوطهای در اکلاهاما و نقش دیگر متعلق به کلرادو است و هر دو فضانوردانی با کلاههای آنتن دار را نشان میدهند که بر اساس اصل «استره اکام» که در ادامه توضیح خواهیم داد، ماسک سمت راست «تصویر شماره 3» احتمالا یک شمن است که به تقلید از گوزن در مراسمهای مذهبی با توجه به موجودات اسطورهای به صورت میزده است.
#قسمت_دوم
منتقد: #یوبوک
فرضیهی #نقش_جوهر
در این پست، نقدی از مقالهی آقای «کنت فدر» باستان شناس به ترجمه آقای «کامیار عبدی» را قرض میگیریم که بسیار عالی توضیح میدهد. ⏬⏬
نخستین ادعای ذهنی حاکی از آن است که بخشی نقوش یا پیکره های قبل از تاریخ یانوشتههای باستانی از موجودات فرازمینی وبازدید آنها از زمین حکایت میکند.
این فرضیه چنین مطرح میکند که صدها، هزاران وحتی دهها هزاران سال پیش سفینههای فضایی درمیان هالهای از آتش ودود بر سیارهی ما فرود آمدند. از این سفینهها موجوداتی فضایی در لباسهای فضانوردی خود خارج شدند تا احتمالا از زمین نمونه برداری کنند یا خاک و گیاهان را مطالعه کنند. با پایان یافتن مطالعاتشان، این موجودات فضایی به سفینهی خود بازگشتند وراهی سیارهی خود شدند.
درهمین حال درمیان بوتهها یا پشت تخت سنگی یک انسان باستانی مخفی شده بود وبدون اطلاع موجودات فضایی شاهد تمام ماجرا بود. او سپس به سکونتگاه خود بازمیگردد تا به دیگران از صحنهی بینظیر «خدایان» و ارابهی آتشین آنها حکایت کند. این انسان باستانی به دیگران خبر از خدایان و فرشتگانی میدهد که با لباسی پوست سیمین (لباس فضانوردی ) وسری حباب مانند (کلاه فضانوردی) و ابزاری عجیب (گیرنده و فرستنده یا نوعی اسلحه) را حمل میکنند!
این مردم سپس تلاش میکنند که تصاویر آنچه را که دیده و شنیدهاند را بر روی دیوار غارها و ظروف سفالی ترسیم کنند.
از طرفی هم ماجرا سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد و این خدایان باستانی نیز هر از چندگاهی به زمین سر میکشیدند، پس به مردم مسلم شد که آنها خدایان آسمانی هستند.
با ابداع نگارش، مردم شرح بازدید شکوهمند خدایان را از زمین ثبت میکردند، نیاکان ما به انتظار بازگشت خدایان مینشستند،
همانگونه که ما در انتظار هستیم تا موجودات فضایی روزی به زمین بیایند.
به نظر شما این داستان جالب نیست؟!
آیا اگر این ماجرا حقیقت داشت جالب نبود؟! صد البته، اما نکتهی قابل ذکر این است که، آیا این داستان بر استدلال علمی به روش استقرایی، یا استنتاجی ویا شواهد و مدارک علمی استوار هست یا خیر؟
پاسخ این سوال از نظر بسیاری از باستان شناسان و اخترفیزیک دانان خیر است.
نخستین سناریوی فون دانیکن را میتوان نوعی فرضیهی نقش جوهر خواند، نقش جوهر در مطالعات روانشناسی رایج است و گاهاً این روش مطالعاتی را به نام ابداع کنندهی آن تستهای رورشاخ (Rorschach) نیز میخوانند.
«لینک اطلاعات بیشتر از تست رورشاخ»
http⏬⏬⏬
https://goo.gl/CtVhXK
در این قبیل تستها بر روی یک ورق کاغذ قدری جوهر میریزند و سپس آنرا تا کرده و فشار میدهند و بعد به فرد مورد مطالعه نشان میدهند و از او میخواهند که آنچه را میبیند توصیف کند.
زیر بنای عقلانی این مطالعه نسبتاً ساده است، در نقش جوهر در واقع هیچ تصویر مشخص و واضحی وجود ندارد و تصویری که بیننده تشخیص میدهد، درواقع کاملاً ساخته و پرداختهی ذهن اوست.
بنابراین با توصیفی که از نقش جوهر ارائه میدهد، روانشناس تاحدی به شخصیت و احساسات فرد پی خواهد برد.
« #نمونه_عکس_شماره_1 در پایین این پست»
مسئلهای که ما دراینجا به آن تکیه داریم این است، که نقش جوهر کاملا به ذهن بیننده بستگی دارد. نقوش به خودی خود الگوی به خصوصی ندارند بلکه همانی هستند که بیننده تشخیص میدهد و میخواهد که باشد.
رهیافتی که اریک فون دانیکن، در پیش گرفته بود با تست نقش جوهر قابل مقایسه است، البته اریک فون دانیکن نقوشی را توصیف میکند که واقعا وجود دارند اما باید توجه داشت که این نقوش زاییدهی فرهنگهای دیگر هستند، بدون شناخت از زمینهی مذهبی، هنری یا تاریخی نقوش، درچارچوب فرهنگی که آنها را آفریده.
توصیف اریک فون دانیکن از این نقوش در واقع ذهنیت اورا میرساند، تا ذهنیت مردمان باستان را..!
« #نمونه_عکس_شماره_2 در پایین این پست»
به عنوان مثال ماسکی را که اریک دانیکن، شکل یک فضانورد با آنتن بیسیم مینامد
« #عکس_شماره_3 در پایین این پست»
در اصل نمای یک شمن یا کاهن با سربندی از شاخ گوزن یا موجودی اسطورهای است، دانیکن این ماسک را نمای موجودی فضایی میبیند چون او میخواهد که آنرا اینگونه ببیند، نه اینکه این ماسک واقعاً نمای یک موجود فضایی است.
بر اساس عقاید دانیکن ماسک مربوط به محوطهای در اکلاهاما و نقش دیگر متعلق به کلرادو است و هر دو فضانوردانی با کلاههای آنتن دار را نشان میدهند که بر اساس اصل «استره اکام» که در ادامه توضیح خواهیم داد، ماسک سمت راست «تصویر شماره 3» احتمالا یک شمن است که به تقلید از گوزن در مراسمهای مذهبی با توجه به موجودات اسطورهای به صورت میزده است.
Wikipedia
تست رورشاخ
تست رورشاخ (به انگلیسی: Rorschach test) (که با نامهای تست رورشاک، تست لکه رورشاخ، تکنیک رورشاخ یا تست لکه نیز نامده میشود) یک آزمون روانی فرافکن است که در آن افراد مورد معاینه، تلقی خودشان را از لکههای عجیب و غریب جوهر میگویند و بر اساس این تفسیر و تلقی،…