کتابخوانی📚
6.37K subscribers
6.04K photos
390 videos
12.1K files
990 links
https://www.instagram.com/azadshafi7


👻مخاطب نوشته هام یه موجود خیالیه :)


Admin:
@ShafiAzad7
Download Telegram
"بدون خدا"

نویسنده این مقاله استیون واینبرگ فیزیکدان و برنده جایزه نوبل سال ۱۹۷۹ است.
در این یادداشت، واینبرگ درباره "جدال علم و دین" می نویسد و سعی می کند ریشه تنشهای بینشان را مشخص کند. در انتها نیز نظر خود را درباره چگونه بدون خدا زیستن ارائه می کند.

۱- من فکر نمی کنم که تنش بین علم و دین نتیجه کشف های علم و تناقض آنها با دین است، زیرا نهایتاً عالمان دینی، دین را با یافته های جدید تطبیق می دهند.

مشکل اول از آنجاست که در گذشته دین عمدتاً اعتبار خود را از پدیده های طبیعی می گرفت که توضیحشان ظاهرا فقط با دخالت قدرت الهی میسر بود و به مرور زمان علم ریشه طبیعی این پدیده ها را توضیح می دهد.

مشکل دوم از آنجاست که هر چه علم پیشرفت می کند، تردید بیشتری در نقش انسان به عنوان بازیگر اصلی در نمایش هستی نمایان می شود. بیشترین نقش را در این مورد نظریه تکامل داروین داشته است و تعجبی ندارد که هنوز هم بیشتر از همه موجب زحمت دینداران است.

ریشه سوم تنش بین علم و دین در دنیای اسلام مهمتر از مسیحیت است. فیلسوف مسلمان ابوحامد غزالی قوانین طبیعی را به این دلیل که دست و پای خدا را می بندند رد کرد. تاثیر غزالی هر چه بوده باشد، کشورهای اسلامی که در قرون نهم و دهم در علم سرآمد دنیا بودند، دچار چنان انحطاطی شدند که در ۱۱۹۴ کلیه کتابهای علمی و پزشکی توسط علما سوزانده شدند. نگرانی از آزادی خدا در مسیحیت نتیجه ای متفاوت داشت. فلسفه ارسطو که به این دلیل مورد اتهام بود و متعاقبا ایده قوانین طبیعی به واسطه توماس آکویناس و آلبرتو مگنوس نجات پیدا کردند. از طرف دیگر تضعیف ارسطو جا را برای کشف بیشتر قوانین طبیعت باز کرد چهارمین ریشه و شاید مهمترین آنها تکیه اساسی دین بر اعتبار و تقدس است. خواه اعتبار رهبر معصوم همانند: پیامبر، پاپ یا امام باشد، خواه اعتبار متون مقدس مانند قرآن و کتاب مقدس. اگر دانشمندی بخواهد نکته خاصی را در مورد نظریه نسبیت بداند شاید مقالات اخیر را نگاه بکند ولی می داند که ممکن است نویسنده اشتباه کرده باشد.
دانشمندان هم قهرمانانی همچون اینشتین دارند که بدون شک بزرگترین فیزیکدان قرن گذشته بود ولی این قهرمانان معصوم نیستند.
در این نوشتار مراد من از باور دینی، باور به خدا و جهان پس از مرگ است ولی متوجه هستم که این فقط یک جنبه از زندگی مومن است و برای بسیاری نه مهمترین جنبه.
برای بسیاری از مردم، دین نه مجموعه ای از باورها بلکه بستری برای یک سری دستورات در باب اخلاق، روابط جنسی، رژیم غذایی، ازدواج و عزاداری است. همچنین مسبب آرامش در همگروه بودن با همدینان است و در موارد حادی لذت کشتن افرادی از گروههای رقیب.

۲- علیرغم اینکه فکر می کنم که عدم دین باوری چیز خوبی است، در اینجا هدفم بحث در این مورد نیست. در اینجا روی سخنم با ناباوران و کسانی که در حال از دست دادن ایمانشان هستند، است. می خواهم پیشنهاداتی در مورد اینکه چگونه ممکن است بدون خدا زندگی کنیم، ارائه دهم.
نمی گویم که زندگی بدون خدا ساده است و علم همه آن چیزی است که نیاز دارید.
می دانیم پرسش هایی هستند که نمی توانیم هیچ گاه پاسخ دهیم و حتی بدتر که علم به ما می گوید که هیچ هدفی در زندگی نداریم، حتی عشق ما به همسر و فرزندانمان ناشی از واکنش های شیمیایی است.
خب چه کار باید کرد؟
اولین چیزی که کمک می کند "شوخ طبعی"ست، زمانیکه با همدردی به تلاش کودک یک ساله در حفظ تعادلش نگاه می کنیم احساس لذتی داریم که به ما کمک می کند بر لبه تیغ تعادل خود را حفظ کنیم. "لذت زندگی روزمره" مورد دوم است و مورد سوم "لذت ناشی از هنر" است.
زندگی بدون خدا ساده نیست ولی همین سخت بودن آسایشی را بهمراه دارد با غرور و رضایت
که حقیقت را بدون ناامیدی و خیالبافی پذیرفته ایم.
آسایشی با شوخ طبعی ولی بدون خدا
#گفتار
#آرش
@Shafiazad