تاریخ محمد
1.14K subscribers
16 photos
2 videos
174 files
21 links
🔶 تاریخ راست زندگانی و کوششهای محمد و پیدایش اسلام.

🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🖌 برگرداننده : فرهیزش

کانال پاکدینی (احمد کسروی)

@pakdini
Download Telegram
98-gow^yewe Makke 3.pdf
83.8 KB
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش سوم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :

📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش چهارم]

محمد گفت : « افسوس ای ابوسفیان!. هنوز هنگام آن نيامد كه خدايي جز خداي يگانه نيست (لا اله الا الله) گويي؟»
ابوسفيان گفت : « پدر و مادرم فداي تو باد. شكيب و جوانمردي تو بيش از آن است. و بيگمان دانستم اگر با خداي بزرگ خدايي ديگر بودي ، اين همه رنج و پتياره بر سر ما نيامدي.»
ديگر محمد باو گفت : « افسوس اي ابوسفيان. آیا هنگام آن نرسيد كه خستوی من برانگیخته¬ی خدايم؟»
ابوسفيان گفت : « مادر و ...


👇👇👇👇👇👇
98-gow^yewe Makke 4.pdf
87.4 KB
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش چهارم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش پنجم]

محمد ، علي را فرستاد و گفت : « برو و درفش را از سَعد ابن عُباده بازبستان و تو آن را بدرون مكه ببر.» علي رفت و درفش را ازو ستانيد و بدرون مكه رفت.
محمد لشكر با خالد ابن وليد فرستاد و فرمود از زير مكه ببالا آيد. و چون لشكر را بخشيده بود ، فرمود هر گروهي از گوشه‌اي به مكه درآيند. و خود با گروهي از مهاجران و انصار ، آهسته مي‌آمد و ابوعُبيدة ابن جَرّاح سپروار از پيش مي‌آمد و محمد از ...


👇👇👇👇👇👇
98-gow^yewe Makke 5.pdf
99.7 KB
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش پنجم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش ششم]

پس از آن ، بار ديگر روي به قریش آورد و گفت : « اي گروه قریش ، مرا چگونه يافتيد ، پس از آنكه بر شما فیروزی و بر كشتنتان توانایی یافتم؟»
گفتند : « ای برگزیده¬ی خدا ، آن شكيب كه از تو ديديم ، از هيچ كس نديديم ـ كه برادر با برادر نكند كه تو با ما كردي. و همچنين هيچكس درباره‌ي خويشان ...


👇👇👇👇👇👇
98-gow^yewe Makke 6.pdf
89.1 KB
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش ششم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش هفتم]

از بس که عمیر میگفت ، صفوان را دل نرم شد و برخاست و با عمیر به مکه پیش محمد آمد. چون درآمد ، گفت : « ای محمد ، عمیر چنین میگوید که تو مرا زینهار داده‌ای.» گفت : آری. صفوان گفت : « اگر چنین است ،‌ مرا در اسلام دو ماه مهلت ده.» محمد گفت : ترا چهار ماه مهلت دادم. پس دیر برنیامد که صفوان ابن امیّه به اسلام درآمد.
همچنین از جمله شاعران که در مکه بودند ...


👇👇👇👇👇👇
👍1
98-gow^yewe Makke 7.pdf
91.4 KB
98ـ جنگ بيست و پنجم ـ گشايش مكه [بخش هفتم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش یکم]

چون محمد مكه را گشاد و قريش را همه فرمانبر خود گردانيد ، تيره‌اي در عرب بود كه آن را هَوازِن گفتندي و تيره‌اي بسيار بزرگ بود و مردم آن تيره همه به دليري و مردانگي شناخته بودند. سر تيره‌ي هَوازِن مالِك ابن عُوف نَصري بود ، چون شنيد كه محمد مكه را گشاد و قريش و ديگر عرب كه در پيرامون مكه بودند همه را بزير فرمان خود آورد ، او از جان خود ترسيد و با خود گفت : « پيشتر از آنكه لشكر محمد به ما آيد و با ما همان كند كه با قريش و ديگر عرب كرد ، من ...


👇👇👇👇👇👇
99- jange Honayn 1.pdf
83.4 KB
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش یکم]


#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
👍1
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش دوم]

محمد چون شنيد كه مالك ابن عوف و خاندان هَوازِن چنين آهنگيده‌اند و از بهر جنگ روانه گرديده‌اند ، يكي از ياران كه نامش عبدالله ابن ابي حَدرَد اَسلَمي بود ، فرمود نهاني بميان لشكر هَوازِن رود و ايشان را سنجد و آهنگشان را بازداند و آيد و چگونگي را بازگويد. عبدالله ابن أبي حَدرَد برخاست و به ميان ايشان رفت و ايشان را سنجيد و آهنگ ايشان را به پژوهش بازدانست و آمد و محمد را از آن آگاهي بازداد. آن هنگام ، محمد هر لشكر را كه بود بسيجيد. و ده‌هزار مرد داشت ، چون ...


👇👇👇👇👇👇
99- jange Honayn 2.pdf
94 KB
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش دوم]


#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش سوم]

آن كمينگاهها استوار بود و لشكر پراكنده بودند. محمد آن روز بر استری سفيدِ سبزگون نشسته بود و عباس فرود آمده و افسار او را بدست فرو گرفته بود. چون محمد آواز بسيار داد و مسلمانان نشنيدند و از گريز خود بازنگرديدند ، به عباس گفت : « اي عباس ، تو آواز بده و انصار و ياران سَمُره را بربخوان.»
عباس مردي سترگ و ستبر بود و آواز بلند داشتي. چون محمد فرمود كه انصار و ياران سَمُره را بربخوان ، آواز برداشت و ايشان را برخواند. و ايشان ...


👇👇👇👇👇👇
99- jange Honayn 3.pdf
91.8 KB
99ـ جنگ بيست و ششم ـ جنگ حُنَين [بخش سوم]


#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
100ـ جنگ بيست و هفتم ـ جنگ طايف

چون محمد از جنگ حُنَين بازگرديد و خاندان ثَقيف از طايف بياري مالك ابن عوف و تيره‌ي هَوازِن آمده بودند و مالك ابن عوف به ايشان پناهيده بود و شهر طايف را دروازه‌ها بسته و به هر گوشه‌اي از آن منجنیق برافراشته و آماده‌ي كشتن گرديده بودند ، محمد لشكر خود را بسيجيد و بآهنگ جنگ ثَقيف از مكه بيرون آمد و روي در طايف گزارد.
در راه كه مي‌رفت ، به دز مالك ابن عوف رسيد و دز او ...


👇👇👇👇👇👇
100- jange T^yef.pdf
78.9 KB
100ـ جنگ بيست و هفتم ـ جنگ طايف

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
101ـ بخشش غنیمتها [بخش یکم]

محمد چون از جنگ طايف بازگرديد و به مكه آمد و در جِعرانه نشست ـ و غنیمتها را كه از جنگ حُنين آورده بودند ، همه را فرمود تا آنجا بازداشته بودند و مسعود ابن عمروِ غِفاري را بر سر آن گمارده بود و آنچه از جنگ حُنَين بدست آمده بود ، ششهزار مرد و زن و كوچك و بزرگ بودند و چندان شتر و گوسفند كه كمتر در شمار آيد و كالاها و داراک ديگر از هر گونه هم بر همين اندازه ـ و چون محمد خواست كه آن غنیمتها را بخشد ، خاندان هَوازِن كه بجنگ محمد ...


👇👇👇👇👇👇
101- baxwewe qanimath^ 1.pdf
85.8 KB
101ـ بخشش غنیمتها [بخش یکم]


@tarikhe_mohammad


📧 farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
101ـ بخشش غنیمتها [بخش دوم]

پس از آن ، محمد خواست تا گروهي از سران قريش كه بتازگي باسلام درآمده و گروهي ديگر از سرداران عرب كه هنوز در اسلام نيامده ليكن با محمد در جنگهاي حُنَين و طايف بودند را ، نگاهداشتی بیشتر كند تا برخي از ايشان كه باسلام درآمده بودند ، چون آن نگاهداشت بينند ، ايشان را دوستي اسلام در دل جا گيرد و برخي كه باسلام نيامده بودند ، چون آن جوانمردی و نوازش بينند ، بيشتر گرايند و باسلام درآيند. پس نخست فرمود ابوسفيان ابن حرب ...


👇👇👇👇👇👇