Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر دادخواه سیاوش محمودی، نوجوان کشتهشده در خیزش انقلابی ۱۴۰۱: «تازه شناسنامهاش را عکسدار کرده بود»
شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین تریبونها برای انعکاس صدای دادخواهی پدران و مادران داغدار است و لیلی مهدوی نیز همانند دیگر اعضای خانوادههای دادخواه با وجود تمامی فشارها و تهدیدها از شبکههای اجتماعی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود فرزندش استفاده میکند.
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین تریبونها برای انعکاس صدای دادخواهی پدران و مادران داغدار است و لیلی مهدوی نیز همانند دیگر اعضای خانوادههای دادخواه با وجود تمامی فشارها و تهدیدها از شبکههای اجتماعی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود فرزندش استفاده میکند.
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، با انتشار این ویدئو در صفحه ایسناگرام خود نوشته است:
«سیاوش جان، مادر! هرچه به آخر شهریور نزدیک میشوم، قلب زخمی و دردمند مادر گویی دیگر توان تپیدن ندارد. هر وقت این خیابانها را که رد میشوم، نفسم به شمارش میافتد. چه شب وحشتناکی، چه ترسی در درونم شعله میکشید. نمیدانستم دیگر با تو نخواهم بود. نمیدانستم دیگر نمیتوانم تو را ببینم. بعد از چند ساعت دویدن و سرگردانی، عاقبت خودت مرا به بیمارستان رساندی. تو را ناآورانه در بیمارستان پیدا کردم، به امید اینکه باشی. اما وقتی گفتند یک بچه را آوردهاند که به سرش تیر خورده و او در سردخانه است، بدنم شروع به لرزیدن کرد. نه، او سیاوش من نیست! وای به حال دل مادرش! گریان فقط خواهش میکردم بگذارید ببینمش. گفتند نمیشود. عکست را به پرستارها نشان دادم. روی برگرداندند. قلبم ایستاد. یعنی چه؟ نکند سیاوش باشد؟ مغزم باور نداشت، بدنم میلرزید. دیگر توان نداشتم. شک عجیبی، حالتی بد. فقط دیدم برادرم که همراهم بود افتاد زمین و شروع به گریه کرد. برگشتم و برادرم را بلند کردم. گفتم: «پاشو، سیاوش نیست، مگر نه؟» که در حالت شوک، فقط صدای برادرم را شنیدم که گفت: «بدبخت شدیم، یعنی چه؟ سیاوش شام نخورده، گفت میآیم.» نمیدانستم، باور نداشتم. اینهمه دنبالت گشتم، بیقرار شدم. جیغ، فریاد، گویی مغزم دارد میترکد. یک ساعت خواهش، تمنا و گریه که ببینم آن بچه را. یک پلیس جلو آمد و گفت: «اگر داد نزنی، یک نشانه بهت نشان میدهم.» اشکهایم را پاک کردم و با دست جلوی دهانم را گرفتم. گفتم: «باشه، هیچی نمیگم...» کارت عابر بانک سیاوش را از دور نشان داد. زانوهایم توان نداشت، زمین خوردم. نه، سیاوش عادت دارد کارتهایش را گم کند! نگاه پرسنل بیمارستان را میکردم، همه میدانستند که او سیاوش است و من باور نداشتم. درد عجیبی در وجودم بود که تا مغز استخوانم نفوذ میکرد. هیچ مسکنی آرامم نمیکرد. نهایتاً برای آرام کردن، نمیدانم چه چیزی تزریق کردند. ساعت سه بود؟ چهار بود؟ بیهوش شدم، اما شدت درد آنقدر زیاد بود که ساعت شش بود، باز چشمهایم باز شد. گفتند میتوانی ببینی. لرزان، همراه خواهرت، پاهایم توان راه رفتن نداشت. مرا به پشت بیمارستان بردند. کشوی سردخانه باز شد و من تو را با چشمان باز و سر باندپیچی دیدم. میلرزیدم. آمدم بغلت کنم، سرد بودی. سرت را با دست بالا آوردم تا بغلت کنم. جیغ میزدم. سرت را که بالا آوردم ببوسم، دستم پر از خون شد. او فرزند من بود، سیاوش من بود. دوسال است هر روز میمیرم. هر مردن من، هر غم من، هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
«سیاوش جان، مادر! هرچه به آخر شهریور نزدیک میشوم، قلب زخمی و دردمند مادر گویی دیگر توان تپیدن ندارد. هر وقت این خیابانها را که رد میشوم، نفسم به شمارش میافتد. چه شب وحشتناکی، چه ترسی در درونم شعله میکشید. نمیدانستم دیگر با تو نخواهم بود. نمیدانستم دیگر نمیتوانم تو را ببینم. بعد از چند ساعت دویدن و سرگردانی، عاقبت خودت مرا به بیمارستان رساندی. تو را ناآورانه در بیمارستان پیدا کردم، به امید اینکه باشی. اما وقتی گفتند یک بچه را آوردهاند که به سرش تیر خورده و او در سردخانه است، بدنم شروع به لرزیدن کرد. نه، او سیاوش من نیست! وای به حال دل مادرش! گریان فقط خواهش میکردم بگذارید ببینمش. گفتند نمیشود. عکست را به پرستارها نشان دادم. روی برگرداندند. قلبم ایستاد. یعنی چه؟ نکند سیاوش باشد؟ مغزم باور نداشت، بدنم میلرزید. دیگر توان نداشتم. شک عجیبی، حالتی بد. فقط دیدم برادرم که همراهم بود افتاد زمین و شروع به گریه کرد. برگشتم و برادرم را بلند کردم. گفتم: «پاشو، سیاوش نیست، مگر نه؟» که در حالت شوک، فقط صدای برادرم را شنیدم که گفت: «بدبخت شدیم، یعنی چه؟ سیاوش شام نخورده، گفت میآیم.» نمیدانستم، باور نداشتم. اینهمه دنبالت گشتم، بیقرار شدم. جیغ، فریاد، گویی مغزم دارد میترکد. یک ساعت خواهش، تمنا و گریه که ببینم آن بچه را. یک پلیس جلو آمد و گفت: «اگر داد نزنی، یک نشانه بهت نشان میدهم.» اشکهایم را پاک کردم و با دست جلوی دهانم را گرفتم. گفتم: «باشه، هیچی نمیگم...» کارت عابر بانک سیاوش را از دور نشان داد. زانوهایم توان نداشت، زمین خوردم. نه، سیاوش عادت دارد کارتهایش را گم کند! نگاه پرسنل بیمارستان را میکردم، همه میدانستند که او سیاوش است و من باور نداشتم. درد عجیبی در وجودم بود که تا مغز استخوانم نفوذ میکرد. هیچ مسکنی آرامم نمیکرد. نهایتاً برای آرام کردن، نمیدانم چه چیزی تزریق کردند. ساعت سه بود؟ چهار بود؟ بیهوش شدم، اما شدت درد آنقدر زیاد بود که ساعت شش بود، باز چشمهایم باز شد. گفتند میتوانی ببینی. لرزان، همراه خواهرت، پاهایم توان راه رفتن نداشت. مرا به پشت بیمارستان بردند. کشوی سردخانه باز شد و من تو را با چشمان باز و سر باندپیچی دیدم. میلرزیدم. آمدم بغلت کنم، سرد بودی. سرت را با دست بالا آوردم تا بغلت کنم. جیغ میزدم. سرت را که بالا آوردم ببوسم، دستم پر از خون شد. او فرزند من بود، سیاوش من بود. دوسال است هر روز میمیرم. هر مردن من، هر غم من، هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر دادخواه جاویدنام سیاوش محمودی، در آستانه سالگرد کشته شدن فرزندش، با انتشار این ویدئو در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است:
«سیاوش جان مادر. با تمام درد رنجی که در سینه دارم دادخواه خونت هستم سیاوش سر شار از شوق زندگی بود غمت بسیار جان سوز است شیر مرد.»
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
«سیاوش جان مادر. با تمام درد رنجی که در سینه دارم دادخواه خونت هستم سیاوش سر شار از شوق زندگی بود غمت بسیار جان سوز است شیر مرد.»
#سیاوش_محمودی
@tavaanatech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر زندهیاد سیاوش محمودی از کشتهشدگان اعتراضات ۱۴۰۱، خطاب به افرادی که روبانهای درخت کنار آرامگاه فرزندش را یک روز بعد از سالگرد کشته شدن او برداشتند میگوید: «دوباره این درخت را پر از روبان میکنم»
شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین تریبونها برای انعکاس صدای دادخواهی پدران و مادران داغدار است و لیلی مهدوی نیز همانند دیگر اعضای خانوادههای دادخواه با وجود تمامی فشارها و تهدیدها از فضای مجازی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود فرزندش استفاده میکند.
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی
@tavaanatech
شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین تریبونها برای انعکاس صدای دادخواهی پدران و مادران داغدار است و لیلی مهدوی نیز همانند دیگر اعضای خانوادههای دادخواه با وجود تمامی فشارها و تهدیدها از فضای مجازی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود فرزندش استفاده میکند.
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی
@tavaanatech
این پست را لیلی مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است:
«من سر مزار فرزندم هیچگونه امنیتی ندارم مدام تحت نظرم به جز دوربین مامور لباس شخصی آنجا حضور دارد
#دادخواهی
#سیاوش_محمودی.»
@tavaanatech
«من سر مزار فرزندم هیچگونه امنیتی ندارم مدام تحت نظرم به جز دوربین مامور لباس شخصی آنجا حضور دارد
#دادخواهی
#سیاوش_محمودی.»
@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو را لیلی مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی به مناسبت زادروز خود در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده و نوشته است:
«برای سیاوش و تمام فرزندان دلیر این سرزمین
ما ادامه داریم. تا بی نهایت برای ایرانی آباد و آزاد.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی
@tavaanatech
«برای سیاوش و تمام فرزندان دلیر این سرزمین
ما ادامه داریم. تا بی نهایت برای ایرانی آباد و آزاد.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی
@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو را لیلی مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی در استوری اینستاگرام خود منتشر کرده است
با وجود تهدیدها و همچنین سانسور و فیلترینگ گسترده شبکههای اجتماعی توسط جمهوری اسلامی، خانوادههای دادخواه از فضای مجازی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود عزیزانشان استفاده میکنند. صدای آنها باشیم و در این راه آنها را حمایت کنیم.
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
با وجود تهدیدها و همچنین سانسور و فیلترینگ گسترده شبکههای اجتماعی توسط جمهوری اسلامی، خانوادههای دادخواه از فضای مجازی برای رساندن صدای اعتراض و دادخواهی و یادبود عزیزانشان استفاده میکنند. صدای آنها باشیم و در این راه آنها را حمایت کنیم.
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
لیلی مهدوی، مادر دادخواه جاویدنام سیاوش محمودی، ضمن انتشار این تصویر در صفحه اینستاگرام خود نوشته است:
«وقتی دلت اونقدر گرفته که نمیدونی چه کار کنی وقتی اونقدر دلتنگی که شروع به گشتن خیابان می کنی شاید نشانی از او پیدا کنی.
تو ذهنت آرام صدا می کنی سیاوش کجایی مامان؟
اما به خودت که میای میبینی دو سال پیش سیاوش تو پیدا کردی اونم تن بی جانش رو
آرام کنجی را پیدا میکنی خیره به خیابان میشوی، آن شب با چه امیدی دنبالت میگشتم به هر چیزی فکر می کردم. به جز اینکه تو را بی جان پیدا کنم آن هم در سردخانه
میگویند تیر خورده یعنی چی؟؟؟؟ نامفهوم بود تیر به سر اونم به یه بچه ۱۶ ساله به دست نیروی امنیت؟؟؟
از ظلم و بچه کشی حرف میزنید؟ و یقه پاره می کنید مدافع مظلومی؟
ظلم همین جا است. در خانه من در خاک و سرزمین من
در خانه کارگر معدن
در خانه کودکان کار در خانه کسانی که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارن
در سیستان و بلوچستان در زاهدان در طبس در متروپل در هواپیمای اوکراینی در پلاسکو .و........
در مناطق محروم کشورم در جای که حتی فرزندانش شناسنامه ندارن
در سفره های خالی پدران و مادران این سرزمین
جان مادر. جان مادر چه بگویم کاش سانسور کلام نبود ....چه دردهایی در سینه دارم
خوش گوشه امنیست خرابات که آنجا
صد توبه شکست و نشنیدیم صدائی
در میکده هر بیسر و پا را قدحی هست
آراسته هر ذره بخورشید جدائی
عمامه تزویر برهن خم می کن
ای شیخ که در صومعه بی برگ و نوائی»
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
«وقتی دلت اونقدر گرفته که نمیدونی چه کار کنی وقتی اونقدر دلتنگی که شروع به گشتن خیابان می کنی شاید نشانی از او پیدا کنی.
تو ذهنت آرام صدا می کنی سیاوش کجایی مامان؟
اما به خودت که میای میبینی دو سال پیش سیاوش تو پیدا کردی اونم تن بی جانش رو
آرام کنجی را پیدا میکنی خیره به خیابان میشوی، آن شب با چه امیدی دنبالت میگشتم به هر چیزی فکر می کردم. به جز اینکه تو را بی جان پیدا کنم آن هم در سردخانه
میگویند تیر خورده یعنی چی؟؟؟؟ نامفهوم بود تیر به سر اونم به یه بچه ۱۶ ساله به دست نیروی امنیت؟؟؟
از ظلم و بچه کشی حرف میزنید؟ و یقه پاره می کنید مدافع مظلومی؟
ظلم همین جا است. در خانه من در خاک و سرزمین من
در خانه کارگر معدن
در خانه کودکان کار در خانه کسانی که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارن
در سیستان و بلوچستان در زاهدان در طبس در متروپل در هواپیمای اوکراینی در پلاسکو .و........
در مناطق محروم کشورم در جای که حتی فرزندانش شناسنامه ندارن
در سفره های خالی پدران و مادران این سرزمین
جان مادر. جان مادر چه بگویم کاش سانسور کلام نبود ....چه دردهایی در سینه دارم
خوش گوشه امنیست خرابات که آنجا
صد توبه شکست و نشنیدیم صدائی
در میکده هر بیسر و پا را قدحی هست
آراسته هر ذره بخورشید جدائی
عمامه تزویر برهن خم می کن
ای شیخ که در صومعه بی برگ و نوائی»
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر دادخواه جاویدنام سیاوش محمودی، ضمن انتشار این ویدئو در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است:
«در این جا نوجوانی آرمیده که با شلیک مستقیم گلوله به قتل رسید او فقط عدالت و آزادی و آزادگی را برای کشورش با دست خالی ومشت گره خورده فریاد ز د که به نامردی با اسلحه جنگی به صورتش شلیک شد او قهرمان وطن سیاوش محمودی سیاوش نامدار است.»
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
«در این جا نوجوانی آرمیده که با شلیک مستقیم گلوله به قتل رسید او فقط عدالت و آزادی و آزادگی را برای کشورش با دست خالی ومشت گره خورده فریاد ز د که به نامردی با اسلحه جنگی به صورتش شلیک شد او قهرمان وطن سیاوش محمودی سیاوش نامدار است.»
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
تصویری از زندهیاد سیاوش محمودی که مادر وی (لیلی مهدوی) در استوری اینستاگرام خود منتشر کرده است.
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech
#سیاوش_محمودی #فضای_مجازی #دادخواهی
@tavaanatech