کانال یزدفردا
6.36K subscribers
20.7K photos
4.77K videos
181 files
17.6K links
🌐يزدفردا
📌 نخستين پايگاه خبری مستقل و مجازی يزد
پیامگیر تلگرام
@yazdfardaaa
📌 با مجوز رسمی از وزارت ارشاد
📌 يزدفردا، رسانه ی ماندگار یزدی

وب سایت: www.yazdfarda.com
پیج اینستاگرام:yazdfarda.ir
پیامگیر واتساپ: 09131516905
Download Telegram
از باجگیری تلگرامی تا داستان دوگانه #مریم_میرزاخانی و #آسیدکاظم_مدرسی
کف و سوت و هورا برای #تهران_نشینانی که #یزد را به«گند» کشیده اند!
رضا بردستانی
موضوع نوشتار امروز هم #کنسرت_سیاسی_حامد_همایون است و ساخت #مدینه_العلم و #مصلا! هم نیست! نگاهی گذرا به یک هفته ای که گذشت.
موضوع اول
انتشار نامه ای که بوی #باجگیری می داد
نامه ای روی کانال های تلگرامی منتشر شد مبنی بر امضا برخی ذیل ورقه ای که تعهدآور است، از منظر حقوقی برخی که ذیل نامه را امضا کرده من جمله احدی از خاندان #پاکنژاد ها، حقی را ایجاد کرده اند که در زمان ایجاد بر آن حق سیطره ای نداشته اند! و اما انتشار نامه پس از انتشار دیگر نامه ها(دهستانی...شاکر و...) اگرچه نشان دهنده یک تعهد سفت و سخت است اما در ضمن این که رنگ و نمای یادآوری دارد، بوی باجگیری نیز از آن به مشام می رسد. این نامه یک خوبی نیز داشت و آن افتادن تشت رسوایی چهره هایی که وقتی به آن ها می گفتیم تو هم آدم فلانی هستی! رگ گردن کلفت می کردند و چشم می دراندند... آن هم کجا؟ وسط صحن شورا!
موضوع دوم:
خاکستر پاشیدن روی آتش!
فرانسوی ها ضرب المثلی دارند با این مضمون که«از خاکستر روی آتش خیال مکن که خاموش است»، این یعنی آرامش و نجابت و مهربانی #دارالعباده نشین ها اگرچه ذاتی است و نهادینه شده در ضمیر هر کدامشان اما، این دلیل نمی شود که برخی هر کاری یا خدای ناکرده هر غلطی خواستند انجام دهند!
موضوع سوم:
گزینه های شهرداری وزن واقعی شورای پنجم را نشان داد
مهمترین وظیفه شورای شهر انتخاب شهردار و نظارت بر کارهای شهرداری و اندیشیدن راهکارهایی است برای بهبود اوضاع و امور. آن روزهایی که داد می زدیم همه هم و غم ها را نباید برای تعیین #شهردار گذاشت به این روز اندیشیده بودیم که رونمایی از نامزدها، خیلی زود دست خالی شورای پنجمی ها را رو کند. سخت تلاش کردیم که به این ورطه نیافتند و کمی به خودشان مهلت دهند اما نشد و در نهایت شد آن چه نمی باید می شد.
موضوع چهارم:
شورای پنجم شورای چهارساله نیست!
این را نه به عنوان یک پیشگویی نوستراداموسی که بر اساس قواعد و قوانین عادی روزگار می گوییم. وقتی شورایی در بدو شروع به کار با این حجم حاشیه رو به رو باشد قطعا در متن با اصل و حاشیه های دهشتناک تری رو در رو خواهد شد. بازار قهر و استعفا و افشا و نامه نگاری های سرگشاده و در نهایت حتی رسیدن به مرحله انحلال داغ داغ خواهد بود. حق همین است و بسیار طبیعی است. شورایی که یک عضوش سفید باشد دیگر مهم نیست ده تای دیگر سفید هستند یا خاکستری!
موضوع پنجم:
دو زنبیلی ها ول کن ماجرا نیستند!
پیشتر درباره #دوزنبیلی_ها و سه زنبیلی ها نوشته بودیم. اینک از اخبار و رایزنی ها و گمانه زنی ها چنین به نظر می رسد که دو زنبیلی ها داستانشان بیخ و بن دار تر است. این عده همان هایی هستند که انتخاب شهردار را در گروی انتخاب استاندار و انتخاب استاندار را در گروی انتخاب شهردار نگاه داشته اند. در این میانه آن چه مسلم و معلوم است آن که دو زنبیلی ها ول ماجرای شهرداری و استانداری نخواهند بود حتی اگر میرمحمدی اردکانی در این واپسین روزها کوثر به هم بریزد و سردر استانداری خراب کند!
موضوع ششم:
جلسه معرفی و رأی اعتماد به وزیران و وزن نمایندگان یزد
این روزها موافقان و مخالفان در صحن وسرای مجلس گرد و خاکی عجیب به پا کرده اند و اما برخی از وزرا ککشان هم نمی گزد! این باز می گردد به دو مسئله؛ نخست این که مجلس را به هیچ انگاشته اند چون درخواست های پشت صحنه دلالت بر هیچ بودن دارد و دوم این که برخی تعداد رأی اعتمادشان را هم می دانند! و اما علی الحساب یزد در مجلس دو نماینده از چهار نماینده اش را به مرخصی فرستاده! این وسط دو تای باقیمانده صفیل/سفیل و سرگردان، میان موافق و مخالف به چه می اندیشند خدا می داند.
و اما موضوع هفتم
داستان دوگانه #مریم_میرزاخانی و #آسیدکاظم_مدرسی
این که یزد #کاظمیه می خواهد یا نه را آیندگان قضاوت خواهند کرد اما فی المجلس چون از طایفه #خناسان_مفید هستیم بعد نائل آمدن به #توجه_طلبی_مغرضانه! و ایضا #خیلی_توجه_طلب_مغرض_راهزن ! معروض می داریم به حقیقت #مدینه_العلم سازی پی بردیم. بعد فوت #مریم_میرزاخانی نابغه #ریاضی جهان، شورای شهر تهران کوشید تا یکی از معابر تهران را به نام ایشان ثبت کند که خانواده اش اجازه ندادند و گفتند به جای #اسطوره سازی، #الگو سازی کنید. کمی این طرف تر شنیدیم شورای شهرچهارم یزد دسته جمعی تصویب کردند که #مدرس بشود مدینه العلم! این یعنی واقعیت یک مسئله مبهم! خب روزگار است هم میرزاخانی می خواهد هم مدرسی و این یعنی برخی مدینه العلم می سازند با نام کاظمیه که بودنشان را به رخ بکشند باقی حرف است برای زده شدن بر سر منابر و معابر و ایضا خوشحالی #خیران از حضور در یک کار سرتا به پا خیر!
برسد به دست #حسین_جلالی مدیر پایگاه خبری ـ تحلیلی #یزدفردا
از میان همه گفت و شنود ها، یک نکته را #خیلی درست گفتی! 9 سال اما دیر فهمیدیم
رضا بردستانی
هفته نامه #ندای یزد و یزد فردا همیشه به عنوان نخستین پایگاه هایی به شمار می روند که جرأت و جسارت نوشتن را مدیون بودن آن ها هستیم. نوشتارهای #یزدشناسی و وقایع نگاری های مردمشناسی را به مدد ندای یزد منتشر می کردیم و نقادی های کم و بیش اجتماعی، فرهنگی و گاه سیاسی را با همراهی حسین جلالی. به نویسنده هایش می گفت #فردایی حتی اگر سال ها با او قطع رابطه کرده بودند یا حتی اگر سایه او را با تیر می زدند. شعار جالبی داشت:«یزدفردا اگر یزدفردا شده به مدد تک تک کسانی بوده که وقت گذاشته اند و بی هیچ چشمداشتی نوشته اند.»
این روزها که سال ها است دیگر در یزدفردا نمی نویسیم، آن هم به این دلیل که شاید دیگر خودمان را یک فردایی نمی دانیم! برخی نکته گویی های نغز یکی از منتقدین، ما را به یاد حرفی از میان صدها کلام عبرت آموز حسین جلالی (http://www.yazdfarda.com/media/news_img/image_92623.jpeg) انداخت، حرفی که اگر به گوش جان سپرده بودیم حالا از خیلی از ضرر و زیان ها در امان بودیم.
به عقب بازگردیم به سال 88، حدود تیرماه؛ در دو مسئله مانده بودیم یکی آن که مخالف بود #عکس کسانی که برای یزدفردا می نویسند خیلی توی متن باشد یا بهتر بگویم هم خودش از قرار گرفتن در کادر دوربین ها #ابا داشت هم بقیه را منع می کرد! اصلا اصرار می کرد که تا می توانید از تیررسی #دوربین_ها به دور باشید و ما نمی فهمیدیم که این دور بودن و ابا داشتن چه دلیلی دارد. مثلا فکر می کردیم می خواهد مطرح نشویم، یا این که می خواست یزدفردا جایگاهی برای تبلیغ چهره افراد و سبب شهرت آن ها نشود اما یک بار که خیلی جدی به ما تذکر داد! علت آن را نیز گفت:«هرچه کمتر شناخته شوی آسوده تری!» درست می گفت بنده خدا! چون با حذف تدریجی عکس و نوشتارها، نفس راحتی کشیدیم و فرصت کردیم به ادامه تحصیل بپردازیم.
نکته و تذکر نخست را بی هیچ مقاومتی گوش کردیم حتی در برخی مراسم که آن روزها بیشتر می رفتیم و حالا اصلا نمی رویم یا انگشت شمار، از عکاس برنامه خواهش ها می کردیم که:« #شتردیدی_ندیدی » بنده خداها گوش می کردند و کم کم این مسئله حل شد و اما اصل موضوعی که از آن غفلت کردیم و 9 سال بعد فهمیدیم را در تابستانی داغ و در حالی که سه یا چهار ساعت از ظهرتابستانی داغ تیرماه گذشته بود به ما گفت.
آن روز حسابی از بابت موضوعی گلایه مند یکی از همان فردایی ها[به گفته خودش] شده بود و احتمالا فقط درد و دل کردن را با ما صلاح دانسته بود. آمد و نشست و هرچه در دل داشت گفت و ما فقط شنیدیم. سر راه رفتن وقتی از پله ها پایین می رفت جوری که یادمون بمونه گفت:«برخی برای خود حریم هایی تغییر نیافتنی متصور هستند، برایشان مهم نیست حرف درست می زنی یا غلط، آن ها فقط این حوزه را برای خودشان می دانند. اصلا تو فکر کن پا گذاشته ای در حریم خصوصی شان. اصلا تو فکر کن دست کرده توی کیف پولشان. این ها را گفتم که بدانی چقدر برایشان مهم است که خودشان باشند و خودشان...» تا پایین پله ها رفتیم که منظورت کیست؟ داستان چیست؟ گفت:
«این جا یزد است شهری با خصائص ذاتی مخصوص به خودش! نام و نشان برایت مهم نباشد فقط بدان که وقتی وارد حوزه استحفاظی برخی ها شدی، جوری به سقوط می کشانندت که خودت هم ندانی چگونه و چطور...؟»
از آن ایام 9 سال گذشت و ما طی این 9 سال فهمیدیم: #زندگی در یزد #سخت است، #کارکردن در یزد #سخت است، #مدیریت کردن در یزد #سخت است، #کاسبی راه انداختن در یزد #سخت است، #تولید و #اشتغال در یزد ایجاد کردن سخت است، #نوشتن در یزد #سخت است، #نفس کشیدن در یزد #سخت است اصلا #بودن در یزد #سخت است و...
حالا می فهمیم که چرا از یزد می روند، چرا می روند و دیگر بر نمی کردند، چرا وقتی می روند روز به روزشان بهتر می شود و چرا همه میل به رفتن دارند؟ حتی آن هایی که مانده اند هم نصفه و نیمه مانده اند یعنی بیشتر نیستند و وقت هایی هم که هستند توی لاک خودشان هستند و...
9 سال طول کشید که بفهمیم حوزه استحفاظی یعنی چه و برای برخی چرا این حوزه استحفاظی این قدر مهم است اما در این 9 ساله به غفلت طی شده این را هم فهمیدیم که: #اگربترسی_نابودمی_شوی و اگر #کوتاه_بیایی بیچاره. دیگر نکته ای که فهمیدیم این بود که اگر دیگران هم سرشان به کار خودشان نیست و دائم سرشان گرم این و آن است تو سرت به کار خودت گرم باشد.
https://t.me/rezabardestanii