ای باغِ فَراروی، خزانت مَرِساد
ای بلبلِ خوشگوی، غَمانت* مَرِساد
ای گنجِ در آغوشِ دُرافشانِ دَری
از ریم و زر، این رِساد آنَت مَرِساد
سراینده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#چکامه_پارسی
غم: تنها واژهی بیگانه
🌳 @AdabSar
ای بلبلِ خوشگوی، غَمانت* مَرِساد
ای گنجِ در آغوشِ دُرافشانِ دَری
از ریم و زر، این رِساد آنَت مَرِساد
سراینده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#چکامه_پارسی
غم: تنها واژهی بیگانه
🌳 @AdabSar
به ما زان نیاکان نیکیپسند
زبانی رسیدهست بس ارجمند
بر این تختِ زرینِ گوهرنشان
چو یاگندِ سُرخّند این واژگان
دریغ است اگر گنج خود برکنی
به دریوزه بیگانه را در زنی
دلآژیده گردد ز ما آن نیای
چو خرمهره بیند به پیروزهجای
سخن را نشاید چنین بدگِلی
کلوخ آوری پیش و گوهر هِلی
دل از گفتِ بیگانگان سرد کن
مگو جز سرهواژگان در سَخُن
❐ #اوستا_صدرزاده
❐ #چکامه_پارسی
❐࿐ @AdabSar
به ما زان نیاکان نیکیپسند
زبانی رسیدهست بس ارجمند
بر این تختِ زرینِ گوهرنشان
چو یاگندِ سُرخّند این واژگان
دریغ است اگر گنج خود برکنی
به دریوزه بیگانه را در زنی
دلآژیده گردد ز ما آن نیای
چو خرمهره بیند به پیروزهجای
سخن را نشاید چنین بدگِلی
کلوخ آوری پیش و گوهر هِلی
دل از گفتِ بیگانگان سرد کن
مگو جز سرهواژگان در سَخُن
❐ #اوستا_صدرزاده
❐ #چکامه_پارسی
❐࿐ @AdabSar
🕊 مردم زادگان را دانای مرگ و زاد «ایزد نامش بلند باد» زبان گویندهای بداد که چون تن را دردی دچار آید، بِدان چون و چندِ درد بنمایاند؛
و پزشک را دانشی بخشایش فرمود که از درهای زبان، دردهای جان دریابد و به خواست دانای دوست که دارو را کارسازی، همه از دستوریِ اوست، داروی درمانگری سازد و به کار درمان بپردازد.
لیک، از بهر آفریدگان خاموش، پروردگار در آسمان و زمین و خشکی و دریا «ستایش کند خدای را هرآنچه هست در هرجا»
که خواست دادارِ گَرگَر بر آن نبود که جانی پرسشگر داشته باشند و زبانی سخنوَر، پادشاهی گمارد که بی رنجِ زبان کنجِ جان ایشان واکاود و بینیاز از واژگان چرایی درد ایشان دریابد.
دانندهی این راه را پس شگفت مدان که رگ اندر سخن درآید و تنِِ ریش رازهای خویش برگشاید. دَمِش به شنودن بیش و کم را برشِمُرَد و پیشانی به پسودن سرد و گرم را پرده دَرَد.
هرکه دانای کارِ تن شد و جان
دانش آموخت از آن و از این
خون و زرداب گویدش که چرا
رگ خامُش بخواندش که چنین
سرشت نیکو چون بدان راه گراینده گشت،
که دردی کاهنده از آن بمُرد
و زندگانی پُرمایه چون بدانگونه گذشت
که بهیِ رنجوری از آن بزاد
پاداش آن ایزد بداد «نامش بلند باد»
که بیکاست و گمان از آن گنجینهی نهان بدان دانای جان رسد.
🕊 درود و مهر و ارج
شادباش روز دامپزشک
🕊 نویسنده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#پیام_پارسی
@AdabSar 🕊
و پزشک را دانشی بخشایش فرمود که از درهای زبان، دردهای جان دریابد و به خواست دانای دوست که دارو را کارسازی، همه از دستوریِ اوست، داروی درمانگری سازد و به کار درمان بپردازد.
لیک، از بهر آفریدگان خاموش، پروردگار در آسمان و زمین و خشکی و دریا «ستایش کند خدای را هرآنچه هست در هرجا»
که خواست دادارِ گَرگَر بر آن نبود که جانی پرسشگر داشته باشند و زبانی سخنوَر، پادشاهی گمارد که بی رنجِ زبان کنجِ جان ایشان واکاود و بینیاز از واژگان چرایی درد ایشان دریابد.
دانندهی این راه را پس شگفت مدان که رگ اندر سخن درآید و تنِِ ریش رازهای خویش برگشاید. دَمِش به شنودن بیش و کم را برشِمُرَد و پیشانی به پسودن سرد و گرم را پرده دَرَد.
هرکه دانای کارِ تن شد و جان
دانش آموخت از آن و از این
خون و زرداب گویدش که چرا
رگ خامُش بخواندش که چنین
سرشت نیکو چون بدان راه گراینده گشت،
که دردی کاهنده از آن بمُرد
و زندگانی پُرمایه چون بدانگونه گذشت
که بهیِ رنجوری از آن بزاد
پاداش آن ایزد بداد «نامش بلند باد»
که بیکاست و گمان از آن گنجینهی نهان بدان دانای جان رسد.
🕊 درود و مهر و ارج
شادباش روز دامپزشک
🕊 نویسنده و فرستنده: #اوستا_صدرزاده
#پیام_پارسی
@AdabSar 🕊