Forwarded from درج زیرنویس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
زندگی
دســـــــتِ
نــــــــــوازشِ
خداســـــــــــــت...
دریابیــــــــــــــــــــــــم!
#پرستو_پورقربان
#دلنوشته
@AdabSar
زندگی
دســـــــتِ
نــــــــــوازشِ
خداســـــــــــــت...
دریابیــــــــــــــــــــــــم!
#پرستو_پورقربان
#دلنوشته
@AdabSar
🍂🍁🍂🍁
اتفاقن خیانت اصلن هم بد نیست!
من آدم های زیادی را میشناسم
که خیانت دیدهاند و
به آرامش رسیدهاند!
دیگر به هیچچیز فکر نمیکنند
با خیال راحت میخوابند...
اطرافیانشان بیش از پیش
به آنها توجه میکنند
و حداقل هفتهای یکبار
_هر پنجشنبه_
با یک شاخه گل
به دیدار آنها میروند...!
#ماجو_مهری
#دلنوشته
@AdabSar
🍂🍁🍂🍁
اتفاقن خیانت اصلن هم بد نیست!
من آدم های زیادی را میشناسم
که خیانت دیدهاند و
به آرامش رسیدهاند!
دیگر به هیچچیز فکر نمیکنند
با خیال راحت میخوابند...
اطرافیانشان بیش از پیش
به آنها توجه میکنند
و حداقل هفتهای یکبار
_هر پنجشنبه_
با یک شاخه گل
به دیدار آنها میروند...!
#ماجو_مهری
#دلنوشته
@AdabSar
🍂🍁🍂🍁
goo.gl/WijROF
روی نیمکتی نشسته بودم
بوی نم باران میآمد و عطری که دوست دارم
احساس خوبی داشتم
احساس عشق و آرامش،
هیچ حرف نگفتهای در دلم نبود
سرشار از سکوت بودم
و خالی از تمام اضطرابها
لبخند از چهرهام محو نمیشد
گویی به آرزوهایم رسیده بودم...
دیشب در خواب!
#پریناز_جهانگیرعصر
#دلنوشته
@AdabSar
روی نیمکتی نشسته بودم
بوی نم باران میآمد و عطری که دوست دارم
احساس خوبی داشتم
احساس عشق و آرامش،
هیچ حرف نگفتهای در دلم نبود
سرشار از سکوت بودم
و خالی از تمام اضطرابها
لبخند از چهرهام محو نمیشد
گویی به آرزوهایم رسیده بودم...
دیشب در خواب!
#پریناز_جهانگیرعصر
#دلنوشته
@AdabSar
☀️☀️☀️☀️
@AdabSar
حالا میفهمم چرا
نور را
تنها راه رسیدن به رهایی میدونن!
زمانی که در یک تونل تاریک بیپایان گم شدم
نوری به اندازهی شعلهی یک کبریت
میتونه بزرگترین امید برای رهایی و رسیدن به روشنایی بیکران باشه!
امید
زیباترین نوریه که تا حالا دیدم و بهش باور دارم.
امید
یک درسد(درصد) هم اگر باشد
باز هم در تاریکی بزرگترین رهایی بخشه.
#فرهاد_جم
#دلنوشته
@AdabSar
☀️☀️☀️☀️
@AdabSar
حالا میفهمم چرا
نور را
تنها راه رسیدن به رهایی میدونن!
زمانی که در یک تونل تاریک بیپایان گم شدم
نوری به اندازهی شعلهی یک کبریت
میتونه بزرگترین امید برای رهایی و رسیدن به روشنایی بیکران باشه!
امید
زیباترین نوریه که تا حالا دیدم و بهش باور دارم.
امید
یک درسد(درصد) هم اگر باشد
باز هم در تاریکی بزرگترین رهایی بخشه.
#فرهاد_جم
#دلنوشته
@AdabSar
☀️☀️☀️☀️
⚜⚜⚜⚜
@AdabSar
شاید همه در جوانی فکر کنند
عاشقی
در پنجاهسالگی غیرممکن است
اما
هیچچیز غیرممکن نیست
حتا عاشقی...
دل
محبت میخواهد و
هرگز پیر نمیشود...
دل است دیگر
جای خالی محبت را باید پر کند
باید روزهایش روشنتر
و شبهایش
رویاییتر شود...
آرزویم این است که
تو هم پنجاهساله بشوی
شاخه گلسرخ عاشقی یادت نرود
برایم بیاوری؛
همراه آب و گلاب...
#آزاده
#دلنوشته
@AdabSar
⚜⚜⚜⚜
@AdabSar
شاید همه در جوانی فکر کنند
عاشقی
در پنجاهسالگی غیرممکن است
اما
هیچچیز غیرممکن نیست
حتا عاشقی...
دل
محبت میخواهد و
هرگز پیر نمیشود...
دل است دیگر
جای خالی محبت را باید پر کند
باید روزهایش روشنتر
و شبهایش
رویاییتر شود...
آرزویم این است که
تو هم پنجاهساله بشوی
شاخه گلسرخ عاشقی یادت نرود
برایم بیاوری؛
همراه آب و گلاب...
#آزاده
#دلنوشته
@AdabSar
⚜⚜⚜⚜
🕯☕️📝📚
@AdabSar
آسمان آرام و آبی بود
ومن به درختی تکیه داده بودم
نشسته، خیره صفحه گوشی؛
در انتظار یک پیغام، شاید تماس
از کسی نامعلوم...
نمیدانم شاید زندگی امانم را بریده بود
یا از تنهایی خود زجر میکشیدم
وقتی به پلهای ویران پشت سرم نگاه میکردم
بغض گلویم را میگرفت!
همینکه غرق در خود میشدم
با خود میگفتم
مگر نه این است که اگر در گذشته بمانی باز تکرار میشود؟
با کلی سعی و تلاش به حال برگشتم...
دور و برم پر بود از عشق و دوستی و خنده؛
همه نوع محبت و سرور و غم دیده میشد؛
عجیب تر من بودم
که با وجود دلگرمی دادن به خودم بغضم را نگه داشتم و فقط تظاهر کردم...
که در گذشتهام سیر نمیکنم
درد من میدانی چیست؟
آری تنهایی
این تکرار نیست، واقعیت است
و یک درد بزرگ که در دنیای شلوغ و با وجود دوستانت
تنها باشی!
تنهایی محبت میخواهد از نوع عشق مقدس
کسی را میخواهد با تو تقسیم شود
ولی این نمیشود مگر اینکه
نمیدانم
بگم معجزه شود یا...😔😔😔
من تنهایم...
#مریم
#دلنوشته
@AdabSar
📝🕯☕️📝
@AdabSar
آسمان آرام و آبی بود
ومن به درختی تکیه داده بودم
نشسته، خیره صفحه گوشی؛
در انتظار یک پیغام، شاید تماس
از کسی نامعلوم...
نمیدانم شاید زندگی امانم را بریده بود
یا از تنهایی خود زجر میکشیدم
وقتی به پلهای ویران پشت سرم نگاه میکردم
بغض گلویم را میگرفت!
همینکه غرق در خود میشدم
با خود میگفتم
مگر نه این است که اگر در گذشته بمانی باز تکرار میشود؟
با کلی سعی و تلاش به حال برگشتم...
دور و برم پر بود از عشق و دوستی و خنده؛
همه نوع محبت و سرور و غم دیده میشد؛
عجیب تر من بودم
که با وجود دلگرمی دادن به خودم بغضم را نگه داشتم و فقط تظاهر کردم...
که در گذشتهام سیر نمیکنم
درد من میدانی چیست؟
آری تنهایی
این تکرار نیست، واقعیت است
و یک درد بزرگ که در دنیای شلوغ و با وجود دوستانت
تنها باشی!
تنهایی محبت میخواهد از نوع عشق مقدس
کسی را میخواهد با تو تقسیم شود
ولی این نمیشود مگر اینکه
نمیدانم
بگم معجزه شود یا...😔😔😔
من تنهایم...
#مریم
#دلنوشته
@AdabSar
📝🕯☕️📝
🌿🌱🍃🌾
@AdabSar
چه کسی خواهم شد...
تازه چشم به جهان گشوده بودم
دستانم رنگ کودکی داشت
صاف و لطیف و دلنشین،
با همان ظرافت و خاصی کودکیای که داشت!
گویی قصد پنهان کردن عیبهایش از من را داشته باشد
حقیقت درونی خود را از من پنهان نگه میداشت!
بهنظرم از دیدن آن چشمان براق و گستاخ کودکانهام شرم داشت
که مدتها به اوخیره میماندم...
در این دنیایی که تازه کشفش کرده بودم
زمان همهچیز را در دست داشت و من غافل از گذر زمان،
همان شور و شوق
و هیجان کودکی و لذت از بدن ظریف و دنیای لطیف و کودکانهام که نمیدانم چگونه کشفش کردم؟
چرا به آنجا آمدم را رها کردم و خسته از نگاه خود به دستانم، دنبال کشفی دیگر قدم بر میداشتم...
زمان به سرعت میگذشت
و من با هر تیکتاک ساعت
رشد می کردم و نمو مییافتم...
بزرگ شدم
آنقدر بزرگ که از غم خوردنها
زخم شدنها و زخم دیدنها
دلشکستن و دلشکستگیها
خوبی کردن و خوبی دیدنها
و تمام آنچه به -ها- ختم میشد
مثل خنجری روح و روانم را هدف میگرفت،
حس یک عتیقه کهنه و خاک خوردهای را داشتم که فقط رد و پای زمان بر من پیدا بود و آثاری از دستان و زخمهای ناآشنایی که از عابران و دوستان خورده بودم
یک روز وقتی دستان کودکی را لمس کردم
وآن را با همان دستهای کودکی 20 سال قبلم مقایسه کردم
فهمیدم چرا به دنیا آمدم
چرا دستانم اول لطیف و کودکانه بود
وبعد ظرافت کودکی خود را به ندرت از دست داد
فهمیدم
فهمیدم لوحی که میگفتند احوال من را بر آن نقش میزنند کجاست؟
آری آنجا همان دستان کودکی من بود
که قرار بود ناخودآگاه به لوحی پر از خطوطی باشند که زندگیم را به من یادآور کنند...
اینکه من که هستم کجا هستم
که بودم و که شدم!
#مریم
#دلنوشته
@AdabSar
🌱🌿🌾🍃
@AdabSar
چه کسی خواهم شد...
تازه چشم به جهان گشوده بودم
دستانم رنگ کودکی داشت
صاف و لطیف و دلنشین،
با همان ظرافت و خاصی کودکیای که داشت!
گویی قصد پنهان کردن عیبهایش از من را داشته باشد
حقیقت درونی خود را از من پنهان نگه میداشت!
بهنظرم از دیدن آن چشمان براق و گستاخ کودکانهام شرم داشت
که مدتها به اوخیره میماندم...
در این دنیایی که تازه کشفش کرده بودم
زمان همهچیز را در دست داشت و من غافل از گذر زمان،
همان شور و شوق
و هیجان کودکی و لذت از بدن ظریف و دنیای لطیف و کودکانهام که نمیدانم چگونه کشفش کردم؟
چرا به آنجا آمدم را رها کردم و خسته از نگاه خود به دستانم، دنبال کشفی دیگر قدم بر میداشتم...
زمان به سرعت میگذشت
و من با هر تیکتاک ساعت
رشد می کردم و نمو مییافتم...
بزرگ شدم
آنقدر بزرگ که از غم خوردنها
زخم شدنها و زخم دیدنها
دلشکستن و دلشکستگیها
خوبی کردن و خوبی دیدنها
و تمام آنچه به -ها- ختم میشد
مثل خنجری روح و روانم را هدف میگرفت،
حس یک عتیقه کهنه و خاک خوردهای را داشتم که فقط رد و پای زمان بر من پیدا بود و آثاری از دستان و زخمهای ناآشنایی که از عابران و دوستان خورده بودم
یک روز وقتی دستان کودکی را لمس کردم
وآن را با همان دستهای کودکی 20 سال قبلم مقایسه کردم
فهمیدم چرا به دنیا آمدم
چرا دستانم اول لطیف و کودکانه بود
وبعد ظرافت کودکی خود را به ندرت از دست داد
فهمیدم
فهمیدم لوحی که میگفتند احوال من را بر آن نقش میزنند کجاست؟
آری آنجا همان دستان کودکی من بود
که قرار بود ناخودآگاه به لوحی پر از خطوطی باشند که زندگیم را به من یادآور کنند...
اینکه من که هستم کجا هستم
که بودم و که شدم!
#مریم
#دلنوشته
@AdabSar
🌱🌿🌾🍃
محبت واژهی مقدسی است...
محبت نشانهی خاصی ندارد...
محبت را میتوان
آرام آرام و
نرم نرمک
در سفرهی گرم و کوچک خانوادهای دید
محبت را میتوان در دستان گرم پدر دید...
در لالایی شیرین و معطر به عشق مادر...
محبت را میتوان
در سایهسار معلم و
در خندهی معصومانهی یک کودک دید...
محبت تجلی عشق است به معبود
محبت مترنم به شادی است...
محبت تجلی از مهربان نگاه یک دوست است...
#رخساره_پایانی
#دلنوشته
@AdabSar
💝💝💝💝
محبت نشانهی خاصی ندارد...
محبت را میتوان
آرام آرام و
نرم نرمک
در سفرهی گرم و کوچک خانوادهای دید
محبت را میتوان در دستان گرم پدر دید...
در لالایی شیرین و معطر به عشق مادر...
محبت را میتوان
در سایهسار معلم و
در خندهی معصومانهی یک کودک دید...
محبت تجلی عشق است به معبود
محبت مترنم به شادی است...
محبت تجلی از مهربان نگاه یک دوست است...
#رخساره_پایانی
#دلنوشته
@AdabSar
💝💝💝💝
Forwarded from ادبسار
🍂🍁🍂🍁
اتفاقن خیانت اصلن هم بد نیست!
من آدم های زیادی را میشناسم
که خیانت دیدهاند و
به آرامش رسیدهاند!
دیگر به هیچچیز فکر نمیکنند
با خیال راحت میخوابند...
اطرافیانشان بیش از پیش
به آنها توجه میکنند
و حداقل هفتهای یکبار
_هر پنجشنبه_
با یک شاخه گل
به دیدار آنها میروند...!
#ماجو_مهری
#دلنوشته
@AdabSar
🍂🍁🍂🍁
اتفاقن خیانت اصلن هم بد نیست!
من آدم های زیادی را میشناسم
که خیانت دیدهاند و
به آرامش رسیدهاند!
دیگر به هیچچیز فکر نمیکنند
با خیال راحت میخوابند...
اطرافیانشان بیش از پیش
به آنها توجه میکنند
و حداقل هفتهای یکبار
_هر پنجشنبه_
با یک شاخه گل
به دیدار آنها میروند...!
#ماجو_مهری
#دلنوشته
@AdabSar
🍂🍁🍂🍁
Forwarded from ادبسار
محبت واژهی مقدسی است...
محبت نشانهی خاصی ندارد...
محبت را میتوان
آرام آرام و
نرم نرمک
در سفرهی گرم و کوچک خانوادهای دید
محبت را میتوان در دستان گرم پدر دید...
در لالایی شیرین و معطر به عشق مادر...
محبت را میتوان
در سایهسار معلم و
در خندهی معصومانهی یک کودک دید...
محبت تجلی عشق است به معبود
محبت مترنم به شادی است...
محبت تجلی از مهربان نگاه یک دوست است...
#رخساره_پایانی
#دلنوشته
@AdabSar
💝💝💝💝
محبت نشانهی خاصی ندارد...
محبت را میتوان
آرام آرام و
نرم نرمک
در سفرهی گرم و کوچک خانوادهای دید
محبت را میتوان در دستان گرم پدر دید...
در لالایی شیرین و معطر به عشق مادر...
محبت را میتوان
در سایهسار معلم و
در خندهی معصومانهی یک کودک دید...
محبت تجلی عشق است به معبود
محبت مترنم به شادی است...
محبت تجلی از مهربان نگاه یک دوست است...
#رخساره_پایانی
#دلنوشته
@AdabSar
💝💝💝💝