ادب‌سار
14.9K subscribers
4.95K photos
123 videos
21 files
859 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
🔷💠🔹🔹
@AdabSar

گفتاری در باره‌ی سووَشونِ عاشورا
همه شهر ایران به ماتم شدند - بخش دوم
✍🏻 نویسنده و فرستنده: #آرتاباز


باری!
گزارش این ستم هولناک به ایران‌زمین می‌رسد. ایرانیان که از ستم سودابه‌ی پلیداندیش به سیاوش جوان و گذر کردن سیاوش ستم‌کشیده و نیک‌اختر اندوهگین بودند، با شنیدن این داستان هولناک سخت اندوهگین شدند.

ببینیم ایرانیان و به‌ویژه رستم چه کردند...
چو آگاهی آمد به کاووس‌شاه
که شد روزگار سیاوش تباه؛
...
چو این گفته بشنید کاووس‌شاه
سر تاجدارش نگون شد ز گاه؛
به بَر جامه بدرید و رخ را بکند
به خاک اندر آمد ز تخت بلند؛
...
برفتند با مویه ایرانیان
بر آن سوگ بسته به زاری میان؛
همه دیده پرخون و رخساره زرد
روان از سیاوش پر از باد سرد؛
چو توس و چو گودرز و گیو دلیر
چو شاپور وفرهاد و بهرام شیر؛
"همه جامه کرده کبود وسیاه
همه خاک بر سر به جای کلاه"؛

دوستان گرامی، از این رج چامه‌ی پردیسی(فردوسی)، ریشه‌ی سیاه‌پوشی و گل مالیدن سوگواران سووَشون "عاشورا" را دریابند.
سپس آگهی به رستم، آموزگارسیاوش، می‌رسد.
پس آگاهی آمد سوی نيمروز {نیمروز:جنوب. در اینجا زابل}
به نزدیک سالار گیتی‌فروز؛
که از شهر ایران بر آمد خروش
همی "خاک تیره" برآمد به جوش؛
سیاوخش را سر بریدند خوار
به خاک اندر آمد سرِ شهریار؛
تهمتن چو بشنید، زو رفت هوش
ز زابل به زاری برآمد خروش؛
به انگشت رخساره برکَند زال
پراگند خاک، از برِ تاج و یال...

باری! سراسر ایران، از این رخداد دردناک "سیاه و کبودپوش" می‌شود. رستم و زابلیان یک هفته سوگواری می‌کنند.
همانگونه که می‌دانیم، ایرانیان با سوگواری ميانه‌ای ندارند و تنها با جشن‌ها و شادی‌ها نیایش می‌کنند و بیش از دوازده جشن بزرگ دارند. آن‌ها هاتا (حتی) برای درگذشت زرتشت نیز سوگواری نمی‌کردند.
چه خوش گفت بهرام نیکوسَخُن
که بر رفتگان مهربانی مکن!

ولی داستان ستم به سیاوش آه از نهاد همه برآورد و تنها و نخستین سوگواری ایرانیان پایه‌گذاری شد.
روز هشتم شیپور جنگ بر می‌خیزد و سپاه گرد می‌آید.
سپه سربه‌سر، بر درِ پیلتن
ز کشمیر و کابل شدند انجمن؛

آنگاه به سوی پایتخت روان شدند. رستم چون به نزدیكی کاووس رسید، جامه‌ی خویش چاک کرد و سوگند خورد.
به دادار دارنده سوگند خَرد
که هرگز تنم بی سِلیه و نبرد؛
نباشد، که رخ را بشویم ز خاک
سزد گر بباشم بدین سوگناک؛
کُله‌خود و شمشیر، جامِ من است
به بازو، خمُ خام دام من است؛
مگر کین آن شهریار جوان
بجویم از آن"تور" تیره‌روان؛
چو آمد بر تخت کاووس‌کی
سرش بود "پرخاک" و"پرخاک" پی؛

اندکی بر کاووس تاختن وسرزنش گرفت و سپس گفت:
کنون من دل و مغز تا زنده‌ام
به کین سیاوش پراکنده‌ام؛
"همی جنگ با چشم گریان کنم
جهان، چون دل خویش بریان کنم"

کاووس شاه از اندوه خموش می‌ماند؛ رستم نزد سودابه‌ی فتنه‌گر می‌رود و سزاواری‌اش می‌دهد.

ایرانیان، همه سوگوار و داغدار به درگاه شاهنشاه می‌آیند و یک‌هفته سوگواری بجای می‌آورند. سپس برای کین‌خواهیِ سیاوش پاکدل، سوی توران می‌تازند.

از آن هنگام که "همه شهر ایران به ماتم شدند"، هر ساله ایرانیان برای سوگ سیاوش به ماتم بودند و نزدیک به سه‌هزار سال از انجام این آیین سوگواریِ سالانه که نزد ایرانیان بسیار سپنتا (مقدس) بود، می‌گذشت که تازیان به ایران تاختند. ایرانیان شهربه‌شهر، کوی‌به‌کوی و خانه‌به‌خانه ایستادند و با تازیان جنگیدند.
بِیِک/ولی ساختار یک‌پارچه‌ی پادشاهی (ملکه زنبورعسل) بدست فرجامین پادشاهان ساسانی با جنگ‌های ویرانگرِ خانگی و کشته شدن اسپهبدان و جنگ‌آوران در کودتاهای پیاپی به هم ریخته بود. این نبردهای دلاورانه‌ی مردمی پراکنده بود و به شکست یکپارچه‌ی ایرانِ بی‌پناه به‌دست بیابان‌گردان تازی انجامید. ایرانیان فرهنگ و آیین‌های سوگواری سیاوش (سووَشون) و دیگر آیین‌های پدرانشان را پنهانی و در گیلان و مازندران و کوهستان‌های ایران که هرگز یک‌سره به چنگ بیابان‌گردانِ اَرَب نیفتاد، سدها سال بجای می‌آوردند.
گویا برای نخستین‌بار، عضدالدوله دیلمی که علوی بود، در سال 367 مَهی (قمری) پس از چیرگی بر بغداد، در روز دهم محرم به زنان شبستان خود که ایرانی بودند و سووَشون را نیک می‌دانستند، دستور می‌دهد در خیابان‌های بغداد برای حسین‌بن‌علی سوگواری "سووَشون" کنند. آنان به خیابان‌های بغداد آمدند و فغان برآوردند و گیسو پریشیدند و چهره خراشیدند! تا اینکه آرام‌آرام پس از صفویان دوباره سوگواری محرم جان گرفت.


کاستی‌ها را ببخشایید.
۲/۸/۸۷۸۰ سال کیومرسی *
۱۳۹۴ العربی
_______________________________
🖋 پی‌نوشت نگارنده: سال کیومرسی برگرفته از کتاب تاریخ و تقویم ایران نوشته‌ی سراستاد #ذبیح_بهروز

🖋 پی‌نوشت ادبسار: پژوهشگران بسیاری با نگر به بن‌مایه‌های استوار، باور دارند که سوگ سیاوش در باورها آیین‌های ماه محرم بازنمایی شده است. در این پیوند بخوانید:
T.me/AdabSar/6564

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Forwarded from ادب‌سار
🔷💠🔹🔹
@AdabSar

گفتاری در باره‌ی سووَشونِ عاشورا
همه شهر ایران به ماتم شدند - بخش دوم
✍🏻 نویسنده و فرستنده: #آرتاباز


باری!
گزارش این ستم هولناک به ایران‌زمین می‌رسد. ایرانیان که از ستم سودابه‌ی پلیداندیش به سیاوش جوان و گذر کردن سیاوش ستم‌کشیده و نیک‌اختر اندوهگین بودند، با شنیدن این داستان هولناک سخت اندوهگین شدند.

ببینیم ایرانیان و به‌ویژه رستم چه کردند...
چو آگاهی آمد به کاووس‌شاه
که شد روزگار سیاوش تباه؛
...
چو این گفته بشنید کاووس‌شاه
سر تاجدارش نگون شد ز گاه؛
به بَر جامه بدرید و رخ را بکند
به خاک اندر آمد ز تخت بلند؛
...
برفتند با مویه ایرانیان
بر آن سوگ بسته به زاری میان؛
همه دیده پرخون و رخساره زرد
روان از سیاوش پر از باد سرد؛
چو توس و چو گودرز و گیو دلیر
چو شاپور وفرهاد و بهرام شیر؛
"همه جامه کرده کبود وسیاه
همه خاک بر سر به جای کلاه"؛

دوستان گرامی، از این رج چامه‌ی پردیسی(فردوسی)، ریشه‌ی سیاه‌پوشی و گل مالیدن سوگواران سووَشون "عاشورا" را دریابند.
سپس آگهی به رستم، آموزگارسیاوش، می‌رسد.
پس آگاهی آمد سوی نيمروز {نیمروز:جنوب. در اینجا زابل}
به نزدیک سالار گیتی‌فروز؛
که از شهر ایران بر آمد خروش
همی "خاک تیره" برآمد به جوش؛
سیاوخش را سر بریدند خوار
به خاک اندر آمد سرِ شهریار؛
تهمتن چو بشنید، زو رفت هوش
ز زابل به زاری برآمد خروش؛
به انگشت رخساره برکَند زال
پراگند خاک، از برِ تاج و یال...

باری! سراسر ایران، از این رخداد دردناک "سیاه و کبودپوش" می‌شود. رستم و زابلیان یک هفته سوگواری می‌کنند.
همانگونه که می‌دانیم، ایرانیان با سوگواری ميانه‌ای ندارند و تنها با جشن‌ها و شادی‌ها نیایش می‌کنند و بیش از دوازده جشن بزرگ دارند. آن‌ها هاتا (حتی) برای درگذشت زرتشت نیز سوگواری نمی‌کردند.
چه خوش گفت بهرام نیکوسَخُن
که بر رفتگان مهربانی مکن!

ولی داستان ستم به سیاوش آه از نهاد همه برآورد و تنها و نخستین سوگواری ایرانیان پایه‌گذاری شد.
روز هشتم شیپور جنگ بر می‌خیزد و سپاه گرد می‌آید.
سپه سربه‌سر، بر درِ پیلتن
ز کشمیر و کابل شدند انجمن؛

آنگاه به سوی پایتخت روان شدند. رستم چون به نزدیكی کاووس رسید، جامه‌ی خویش چاک کرد و سوگند خورد.
به دادار دارنده سوگند خَرد
که هرگز تنم بی سِلیه و نبرد؛
نباشد، که رخ را بشویم ز خاک
سزد گر بباشم بدین سوگناک؛
کُله‌خود و شمشیر، جامِ من است
به بازو، خمُ خام دام من است؛
مگر کین آن شهریار جوان
بجویم از آن"تور" تیره‌روان؛
چو آمد بر تخت کاووس‌کی
سرش بود "پرخاک" و"پرخاک" پی؛

اندکی بر کاووس تاختن وسرزنش گرفت و سپس گفت:
کنون من دل و مغز تا زنده‌ام
به کین سیاوش پراکنده‌ام؛
"همی جنگ با چشم گریان کنم
جهان، چون دل خویش بریان کنم"

کاووس شاه از اندوه خموش می‌ماند؛ رستم نزد سودابه‌ی فتنه‌گر می‌رود و سزاواری‌اش می‌دهد.

ایرانیان، همه سوگوار و داغدار به درگاه شاهنشاه می‌آیند و یک‌هفته سوگواری بجای می‌آورند. سپس برای کین‌خواهیِ سیاوش پاکدل، سوی توران می‌تازند.

از آن هنگام که "همه شهر ایران به ماتم شدند"، هر ساله ایرانیان برای سوگ سیاوش به ماتم بودند و نزدیک به سه‌هزار سال از انجام این آیین سوگواریِ سالانه که نزد ایرانیان بسیار سپنتا (مقدس) بود، می‌گذشت که تازیان به ایران تاختند. ایرانیان شهربه‌شهر، کوی‌به‌کوی و خانه‌به‌خانه ایستادند و با تازیان جنگیدند.
بِیِک/ولی ساختار یک‌پارچه‌ی پادشاهی (ملکه زنبورعسل) بدست فرجامین پادشاهان ساسانی با جنگ‌های ویرانگرِ خانگی و کشته شدن اسپهبدان و جنگ‌آوران در کودتاهای پیاپی به هم ریخته بود. این نبردهای دلاورانه‌ی مردمی پراکنده بود و به شکست یکپارچه‌ی ایرانِ بی‌پناه به‌دست بیابان‌گردان تازی انجامید. ایرانیان فرهنگ و آیین‌های سوگواری سیاوش (سووَشون) و دیگر آیین‌های پدرانشان را پنهانی و در گیلان و مازندران و کوهستان‌های ایران که هرگز یک‌سره به چنگ بیابان‌گردانِ اَرَب نیفتاد، سدها سال بجای می‌آوردند.
گویا برای نخستین‌بار، عضدالدوله دیلمی که علوی بود، در سال 367 مَهی (قمری) پس از چیرگی بر بغداد، در روز دهم محرم به زنان شبستان خود که ایرانی بودند و سووَشون را نیک می‌دانستند، دستور می‌دهد در خیابان‌های بغداد برای حسین‌بن‌علی سوگواری "سووَشون" کنند. آنان به خیابان‌های بغداد آمدند و فغان برآوردند و گیسو پریشیدند و چهره خراشیدند! تا اینکه آرام‌آرام پس از صفویان دوباره سوگواری محرم جان گرفت.


کاستی‌ها را ببخشایید.
۲/۸/۸۷۸۰ سال کیومرسی *
۱۳۹۴ العربی
_______________________________
🖋 پی‌نوشت نگارنده: سال کیومرسی برگرفته از کتاب تاریخ و تقویم ایران نوشته‌ی سراستاد #ذبیح_بهروز

🖋 پی‌نوشت ادبسار: پژوهشگران بسیاری با نگر به بن‌مایه‌های استوار، باور دارند که سوگ سیاوش در باورها آیین‌های ماه محرم بازنمایی شده است. در این پیوند بخوانید:
T.me/AdabSar/6564

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
ادب‌سار
🔥 «جشن سوری» یا #چهارشنبه_سوری جشن دور ریختن پلیدی‌ها و بدشگونی‌های سال کهنه بود. به باور پیشینیان، آتش نماد فروغ ایزدی و پاک کننده هر پلیدی است. از این رو در جشنی در پایان سال آتش می‌افروختند تا با آتش که پاک‌کننده است، بدی‌ها و رخدادهای تلخ از میان برود.…
🔥 پیوند چهارشنبه‌سوری با ستارگان

چهارشنبه‌سوری همچون بسیاری از جشن‌های ایرانی با ستاره‌شناسی در پیوند است. در سال ۱۷۲۵ پیش از زایش مسیها(میلاد مسیح)، زرتشت بزرگ‌ترین گاهشمار(تقویم) را درست کرد و بهیزَک(کبیسه) را پدید آورد و رخدادهای کهن‌تر را درست و سامان‌مند کرد. در شبی که ساخت و سامان این گاهشمار به دست زرتشت به پایان رسید، مردم جشن بزرگی برپا کرده و به نشانه‌ی شادی آتش افروختند و یادمان آن اکنون با جشن #چهارشنبه_سوری به جا مانده است.

📙 برگرفته از:
تقویم و تاریخ در ایران، #ذبیح_بهروز

🔥 @AdabSar
ادب‌سار
🔥 «جشن سوری» یا #چهارشنبه_سوری جشن دور ریختن پلیدی‌ها و بدشگونی‌های سال کهنه بود. به باور پیشینیان، آتش نماد فروغ ایزدی و پاک کننده هر پلیدی است. از این رو در جشنی در پایان سال آتش می‌افروختند تا با آتش که پاک‌کننده است، بدی‌ها و رخدادهای تلخ از میان برود.…

🔥 پیوند چهارشنبه‌سوری با ستارگان

چهارشنبه‌سوری همچون بسیاری از جشن‌های ایرانی با ستاره‌شناسی در پیوند است. در سال ۱۷۲۵ پیش از زایش مسیها(میلاد مسیح)، زرتشت بزرگ‌ترین گاهشمار(تقویم) را درست کرد و بهیزَک(کبیسه) را پدید آورد و رخدادهای کهن‌تر را درست و سامان‌مند کرد. در شبی که ساخت و سامان این گاهشمار به دست زرتشت به پایان رسید، مردم جشن بزرگی برپا کرده و به نشانه‌ی شادی آتش افروختند و یادمان آن اکنون با جشن #چهارشنبه_سوری به جا مانده است.


📙 برگرفته از:
تقویم و تاریخ در ایران، #ذبیح_بهروز

🔥 @AdabSar