و آنگاه که شب
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
@AdabSar
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🍃پیشکش به روان #احمد_شاملو🍃
سراینده و فرستنده: #شایان_شکیب
▪️نگاه تو، پرسوزترین نگاهها
دردناکترین نگاههاست.
نگاه تو...
قربانی هلهلهی نامردمی شیطانی است
که با غُرشی بیغریو
پردهی گوش آدمی را میآزارد؛
و فریاد تو
فریادی است پرطنین از ژرفنای تاریخی پُرغريو
که غیاب انسانی را جار میکشد.
نعرهای از درون است
که سرکشانه به آسمان میلولد
و چشم در چشم امید تنگ ناامیدی میدوزد،
در آرزوی فردایی روشن.
فریاد تو،
هیاهویی در بزنگاه درد است
نعرهای در کش و قوس جهل
و نالهایست بر شکست نبرد.
▪️افسوس که چرخها ناراست در حرکتند
فرصتها، یکریز از کف میروند،
و درها به روی امیدها، بستهاند.
دریغ که گوش بستهاند گولهای گمراه
بر جارهای جاوید بلندت،
در آسمان خرافه و نیرنگ.
فریاد تو این است!
فریاد تو این است!
▪️گناه تو اما
باورداشت کورسونوری بوده است
که در پسِ خود تاریکی زاییده است؛
و تو ماندهای با حسرتی کلان
و چيستانهای بیپاسخ
در ایستاری بینِهِش،
آونگان* در گسترهی زمین و آسمان.
▪️آیا هرگز به این فریاد بیهوده اندیشیدهای
که در این همبود زهرآگين
باورها
هستی تو را از پای درآوردهاند؟!
آیا هرگز به اين بیهودگی زجرآور سِگاليدهای
که تعصبها
قدرتها
و کشمکشها
گذرگاه بالندگی تو را بست کردهاند؟!
▪️باری تو ...
مردانه مردی بر معراج رفته، بودی
که چون واحهای در دل کویر پا گرفتی و بالیدی
و طراوتی در اوگ یاس، ارمغان آوردی.
چشمهای جوشان در کويرستان خرافه بودی
برای ملتی عطشان،
در صحرایی بیکران.
مامنی امیدبخش،
برای پروازهای پسايند
خورشیدی در آسمان نادانی،
و شوالیهای پیروزمند،
در نبرد ظلمت.
▪️باری...
ای دریغ و درد!
که اینجا
از حضور آدمی مُبَرّاست.
ای دریغ و درد!
که اینجا گوهر آدمی
نشانی از پلیدی و ریاست.
آی چه کسی میداند
چه کسی میداند
این همه سدا[صدا]ها، نگاهها و جنبشها
فریاد حسرتی بیدادرساند
که رنگ و بوی آن را
باد برده است؟!
آی چه کسی میداند
که این جا چرا
آدمی
دست از همهی آرزوها شسته است؟!
✍🏻 پینوشت سراینده:
آونگان ← معلق
ایستار ← موقعیت
بینهش ← نابجا
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🍃پیشکش به روان #احمد_شاملو🍃
سراینده و فرستنده: #شایان_شکیب
▪️نگاه تو، پرسوزترین نگاهها
دردناکترین نگاههاست.
نگاه تو...
قربانی هلهلهی نامردمی شیطانی است
که با غُرشی بیغریو
پردهی گوش آدمی را میآزارد؛
و فریاد تو
فریادی است پرطنین از ژرفنای تاریخی پُرغريو
که غیاب انسانی را جار میکشد.
نعرهای از درون است
که سرکشانه به آسمان میلولد
و چشم در چشم امید تنگ ناامیدی میدوزد،
در آرزوی فردایی روشن.
فریاد تو،
هیاهویی در بزنگاه درد است
نعرهای در کش و قوس جهل
و نالهایست بر شکست نبرد.
▪️افسوس که چرخها ناراست در حرکتند
فرصتها، یکریز از کف میروند،
و درها به روی امیدها، بستهاند.
دریغ که گوش بستهاند گولهای گمراه
بر جارهای جاوید بلندت،
در آسمان خرافه و نیرنگ.
فریاد تو این است!
فریاد تو این است!
▪️گناه تو اما
باورداشت کورسونوری بوده است
که در پسِ خود تاریکی زاییده است؛
و تو ماندهای با حسرتی کلان
و چيستانهای بیپاسخ
در ایستاری بینِهِش،
آونگان* در گسترهی زمین و آسمان.
▪️آیا هرگز به این فریاد بیهوده اندیشیدهای
که در این همبود زهرآگين
باورها
هستی تو را از پای درآوردهاند؟!
آیا هرگز به اين بیهودگی زجرآور سِگاليدهای
که تعصبها
قدرتها
و کشمکشها
گذرگاه بالندگی تو را بست کردهاند؟!
▪️باری تو ...
مردانه مردی بر معراج رفته، بودی
که چون واحهای در دل کویر پا گرفتی و بالیدی
و طراوتی در اوگ یاس، ارمغان آوردی.
چشمهای جوشان در کويرستان خرافه بودی
برای ملتی عطشان،
در صحرایی بیکران.
مامنی امیدبخش،
برای پروازهای پسايند
خورشیدی در آسمان نادانی،
و شوالیهای پیروزمند،
در نبرد ظلمت.
▪️باری...
ای دریغ و درد!
که اینجا
از حضور آدمی مُبَرّاست.
ای دریغ و درد!
که اینجا گوهر آدمی
نشانی از پلیدی و ریاست.
آی چه کسی میداند
چه کسی میداند
این همه سدا[صدا]ها، نگاهها و جنبشها
فریاد حسرتی بیدادرساند
که رنگ و بوی آن را
باد برده است؟!
آی چه کسی میداند
که این جا چرا
آدمی
دست از همهی آرزوها شسته است؟!
✍🏻 پینوشت سراینده:
آونگان ← معلق
ایستار ← موقعیت
بینهش ← نابجا
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
گفتوگوی شیرین با "میرجلالالدین کزازی"
پاسدارِ راستینِ زبانِ شیوا، گوهرین، شکرین، آهنگین و مایهوَرِ پارسی!
فرستنده #شایان_شکیب
@AdabSar
گفتوگوی شیرین با "میرجلالالدین کزازی"
پاسدارِ راستینِ زبانِ شیوا، گوهرین، شکرین، آهنگین و مایهوَرِ پارسی!
فرستنده #شایان_شکیب
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
Forwarded from ادبسار
و آنگاه که شب
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
@AdabSar
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
@AdabSar
و آنگاه که شب
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
#چکامه_پارسی
@AdabSar
آبستن بامدادی دیگر بود
خورشید گرفت
و زمان
به پهناب تاریکی دگرید
ناگهان
آدم
به نیروی نادانی درآمیخت.
و آدمواری
گامی دیگر از ایستار خویش،
پس نهاد.
فرستنده و سراینده #شایان_شکیب
#چکامه_پارسی
@AdabSar