این منم
که گمشدهام
یا تویی
که پیدا نمیشوی؟
بدون رنگ
با نوک انگشتهات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشمهام را باز بکش!
#عباس_معروفی
@AdabSar
که گمشدهام
یا تویی
که پیدا نمیشوی؟
بدون رنگ
با نوک انگشتهات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشمهام را باز بکش!
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
اگر ازت دور نباشم
چه جوری برايت دلتنگی كنم ؟
گل قشنگم !
اگر كنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسههات
يادم میرود
بودن يا نبودن
پلک زندگی ماست
در يكی تاب میخوريم
در يكی بی تاب میشويم
و من
در هر پلكی
يكبار ديدنت را میبازم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
اگر ازت دور نباشم
چه جوری برايت دلتنگی كنم ؟
گل قشنگم !
اگر كنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسههات
يادم میرود
بودن يا نبودن
پلک زندگی ماست
در يكی تاب میخوريم
در يكی بی تاب میشويم
و من
در هر پلكی
يكبار ديدنت را میبازم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
وقتی هستی
نگاهم تاب نمیآورد
مثل رنگ
روی تنت شُره میکند
وقتی هستی
هیچ چیز کم نیست
خدا هم هست آن بیرون
جای پاش هم هست بر برف
چقدر رقصیده بود آن شب!
#عباس_معروفی
@AdabSar
وقتی هستی
نگاهم تاب نمیآورد
مثل رنگ
روی تنت شُره میکند
وقتی هستی
هیچ چیز کم نیست
خدا هم هست آن بیرون
جای پاش هم هست بر برف
چقدر رقصیده بود آن شب!
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
میایستم کنار دریا
و طلوع تو را انتظار میکشم!
با موج بلند میخیزم!
بیایی ابر میشوم
در آغوش تـــو
نیایی میریزم…
#عباس_معروفی
@AdabSar
میایستم کنار دریا
و طلوع تو را انتظار میکشم!
با موج بلند میخیزم!
بیایی ابر میشوم
در آغوش تـــو
نیایی میریزم…
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
دستهای تو مرا به خدا میرساند
و دستهای من، مرا به تو
پله پله پُر میشوم از خودم
از تنم ساغری میشوم به دستت
نگاهت را بر تنم بریز… و بنوش
#عباس_معروفی
@AdabSar
دستهای تو مرا به خدا میرساند
و دستهای من، مرا به تو
پله پله پُر میشوم از خودم
از تنم ساغری میشوم به دستت
نگاهت را بر تنم بریز… و بنوش
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
من فکر میکنم
جاذبهی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده!
از سیب نبوده
از دستهات بوده!
از خندههات
موهات
و نگاه برهنهات
که بر تنم میریخت!
#عباس_معروفی
@AdabSar
من فکر میکنم
جاذبهی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده!
از سیب نبوده
از دستهات بوده!
از خندههات
موهات
و نگاه برهنهات
که بر تنم میریخت!
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
من از هفت سنگ میترسم!
میترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینم
که دیواری، ما را از هم بگیرد!
بیا لیلی بازی کنیم
که در هر رفتنی
دوباره برگردیم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
من از هفت سنگ میترسم!
میترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینم
که دیواری، ما را از هم بگیرد!
بیا لیلی بازی کنیم
که در هر رفتنی
دوباره برگردیم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
🖋🗞📰🔏
@AdabSar
همهی درد این بود که یا میخواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند و یا تلاش میکردند لباس را بر تن آدم جر بدهند و ما یاد گرفتهایم که بگریزیم اما به کجا؟
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@AdabSar
🗞📰🖋🔏
@AdabSar
همهی درد این بود که یا میخواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند و یا تلاش میکردند لباس را بر تن آدم جر بدهند و ما یاد گرفتهایم که بگریزیم اما به کجا؟
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@AdabSar
🗞📰🖋🔏
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅آشنایی با نامهای ایرانی
🍁«پاییزان» واژهای پارسی برگرفته از "پاییز" است که امروزه برای نامگذاری دختران نیز بهکار میرود.
🍂"پاییزان" بهچم هنگام پاییز، موسم(فصل) پاییز، برگریزان، موسم سوم از موسمهای چهارگانهی سال و کنایه از زیبایی و به چم زیبارو است.
🌾"پاییز" در پارسی میانه "پادیز" خوانده میشد و با زمستان و خرمن پیوند داشت. این واژهی خوشآوا در دگرگونیهای زبان از گذشته تاکنون پاذیز، پاتیز، پاریز و پاییژ نیز خوانده شده است.
🍁"پاییزان" و "پاییز" در ادبسار نوین (ادبیات مدرن) ایران، زمانی برای سُهِشهای دلدادگان(احساسات عاشقان) و دریافت دگرگونیهای زندگی است.
🍂بانوی "پاییزان"
اگر هر شب
موهایت را نفس نمیکشیدم
که نمیفهمیدم خدا
عاشق نگاه مست توست...
#عباس_معروفی
🍁"پاییز" هزار برگ دفتر شده است
بارانزده و خاطرهها تر شده است
با طعم انار و یک بغل خرمالو
برخیز که باغ، غرق آذر شده است
#شهراد_ميدرى
🌾حال خراب حضرت "پاییز"، مال من
شان نزول سورهی باران به نام تو
تنها نه من به مهر تو
آذر به جان شدم
دلتنگی دقایق آبان به نام تو...
#علیرضا_آذر
#پریسا_امام_وردی
#نام_دخترانه_ایرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅آشنایی با نامهای ایرانی
🍁«پاییزان» واژهای پارسی برگرفته از "پاییز" است که امروزه برای نامگذاری دختران نیز بهکار میرود.
🍂"پاییزان" بهچم هنگام پاییز، موسم(فصل) پاییز، برگریزان، موسم سوم از موسمهای چهارگانهی سال و کنایه از زیبایی و به چم زیبارو است.
🌾"پاییز" در پارسی میانه "پادیز" خوانده میشد و با زمستان و خرمن پیوند داشت. این واژهی خوشآوا در دگرگونیهای زبان از گذشته تاکنون پاذیز، پاتیز، پاریز و پاییژ نیز خوانده شده است.
🍁"پاییزان" و "پاییز" در ادبسار نوین (ادبیات مدرن) ایران، زمانی برای سُهِشهای دلدادگان(احساسات عاشقان) و دریافت دگرگونیهای زندگی است.
🍂بانوی "پاییزان"
اگر هر شب
موهایت را نفس نمیکشیدم
که نمیفهمیدم خدا
عاشق نگاه مست توست...
#عباس_معروفی
🍁"پاییز" هزار برگ دفتر شده است
بارانزده و خاطرهها تر شده است
با طعم انار و یک بغل خرمالو
برخیز که باغ، غرق آذر شده است
#شهراد_ميدرى
🌾حال خراب حضرت "پاییز"، مال من
شان نزول سورهی باران به نام تو
تنها نه من به مهر تو
آذر به جان شدم
دلتنگی دقایق آبان به نام تو...
#علیرضا_آذر
#پریسا_امام_وردی
#نام_دخترانه_ایرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
💫
دلتنگی من تمام نمیشود !
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ تر میشوم ... برای تو
#عباس_معروفی
@AdabSar
دلتنگی من تمام نمیشود !
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ تر میشوم ... برای تو
#عباس_معروفی
@AdabSar
💫
وقتی هستی
نگاهم تاب نمیآورد
مثل رنگ
روی تنت شُره میکند
وقتی هستی
هیچ چیز کم نیست
خدا هم هست آن بیرون
جای پاش هم هست بر برف
چقدر رقصیده بود آن شب!
#عباس_معروفی
@AdabSar
وقتی هستی
نگاهم تاب نمیآورد
مثل رنگ
روی تنت شُره میکند
وقتی هستی
هیچ چیز کم نیست
خدا هم هست آن بیرون
جای پاش هم هست بر برف
چقدر رقصیده بود آن شب!
#عباس_معروفی
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
این منم
که گمشدهام
یا تویی
که پیدا نمیشوی؟
بدون رنگ
با نوک انگشتهات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشمهام را باز بکش!
#عباس_معروفی
@AdabSar
که گمشدهام
یا تویی
که پیدا نمیشوی؟
بدون رنگ
با نوک انگشتهات
مرا بر تنم نقاشی کن
فقط
چشمهام را باز بکش!
#عباس_معروفی
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
💫
میایستم کنار دریا
و طلوع تو را انتظار میکشم!
با موج بلند میخیزم!
بیایی ابر میشوم
در آغوش تـــو
نیایی میریزم…
#عباس_معروفی
@AdabSar
میایستم کنار دریا
و طلوع تو را انتظار میکشم!
با موج بلند میخیزم!
بیایی ابر میشوم
در آغوش تـــو
نیایی میریزم…
#عباس_معروفی
@AdabSar
@AdabSar
از سرِ عادت نیست
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشم انداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
#عباس_معروفی
@AdabSar
از سرِ عادت نیست
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشم انداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
#عباس_معروفی
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
Forwarded from ادبسار
💫
اگر ازت دور نباشم
چه جوری برايت دلتنگی كنم ؟
گل قشنگم !
اگر كنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسههات
يادم میرود
بودن يا نبودن
پلک زندگی ماست
در يكی تاب میخوريم
در يكی بی تاب میشويم
و من
در هر پلكی
يكبار ديدنت را میبازم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
اگر ازت دور نباشم
چه جوری برايت دلتنگی كنم ؟
گل قشنگم !
اگر كنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسههات
يادم میرود
بودن يا نبودن
پلک زندگی ماست
در يكی تاب میخوريم
در يكی بی تاب میشويم
و من
در هر پلكی
يكبار ديدنت را میبازم ...
#عباس_معروفی
@AdabSar
همهی درد این بود که یا میخواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند و یا تلاش میکردند لباس را بر تن آدم جر بدهند و ما یاد گرفتهایم که بگریزیم اما به کجا؟
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
برشی از داستان بلند «پیکر فرهاد»
نوشتهی #عباس_معروفی 🥀
روانش شاد و یادش گرامی.
🥀 @AdabSar
مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شدهی دست درندگان بیاخلاق...
برشی از داستان بلند «پیکر فرهاد»
نوشتهی #عباس_معروفی 🥀
روانش شاد و یادش گرامی.
🥀 @AdabSar
🕊 از سرِ عادت نیست
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشمانداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
روانشاد #عباس_معروفی
نگارگر: #وحید_حقی
🥀🕯 @AdabSar
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشمانداز
تا جایی که سر میچرخانی
لبخند میزنی
مبهوت رفتنت میشوم باز...
آخر چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم
با چشمهام نگهش دارم!
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی...
روانشاد #عباس_معروفی
نگارگر: #وحید_حقی
🥀🕯 @AdabSar