#پریسا
زنی عاشق که با جغد دهشت در پرواز است...
در خانهی زن شرقی
الفبا میمیرد
در قربانگاه روزمرگیهای حقیر!
آیا ظرفهای نقرهای را برق انداختهای
به جای حروف الفبا؟
آیا فرشها و پشتیها را
گردگیری کردهای
و گذاشتهای که مژگان سرمه کشیدهات را
غبارآلود کنند؟
مهمانان کی میآیند؟
با عجله به مرغدانی برو
درون بیهودگی!
آیا سیب زمینیها را سرخ کردهای
روی اجاق
و حروفت را خرد کردهای؟
آیا آن پیراهن مخملت را میپوشی
همان لباس دیوانهها را؟
آیا برای نقابهای کارناوال
تملق میگویی؟
آیا کفشهای مهمانان را
با مرکب قلمت
رنگین خواهی کرد؟
و خون استعدادت را بیرون کشیدهای
در شبی که آنها در آستانهی ترساندنت
گربه را در حجله کشتند؟
آنجا مقبرهایست
به نام روزمرگی
که در آن حروف الفبای زن شرقی
دفن میشود!
مانند بدنهی ماشینهای درهم شکسته زنگزده
که همواره رویای باد و دوردستها و شهوت افق را
میبینند...
هر شب قصه میگویم
برای پنجرهای در افق فلزی مقبره
آرام از آن بالا میروم
و گریزان به جنگل میجهم
تا بالهایم را بگسترانم
پیش از آن که زنگار و بید
آنها را بخورند
و با جغد دهشت
به سرزمین رازها پرواز میکنم
به دور از مقبرههای حروف
در دهلیزهای قربانگاه غمهای شرقیز
#غاده_السمان
از کتاب #زنی_عاشق_درمیان_دوات
برگردان #عبدالحسین_فرزاد
#شعر_جهان
@AdabSar
زنی عاشق که با جغد دهشت در پرواز است...
در خانهی زن شرقی
الفبا میمیرد
در قربانگاه روزمرگیهای حقیر!
آیا ظرفهای نقرهای را برق انداختهای
به جای حروف الفبا؟
آیا فرشها و پشتیها را
گردگیری کردهای
و گذاشتهای که مژگان سرمه کشیدهات را
غبارآلود کنند؟
مهمانان کی میآیند؟
با عجله به مرغدانی برو
درون بیهودگی!
آیا سیب زمینیها را سرخ کردهای
روی اجاق
و حروفت را خرد کردهای؟
آیا آن پیراهن مخملت را میپوشی
همان لباس دیوانهها را؟
آیا برای نقابهای کارناوال
تملق میگویی؟
آیا کفشهای مهمانان را
با مرکب قلمت
رنگین خواهی کرد؟
و خون استعدادت را بیرون کشیدهای
در شبی که آنها در آستانهی ترساندنت
گربه را در حجله کشتند؟
آنجا مقبرهایست
به نام روزمرگی
که در آن حروف الفبای زن شرقی
دفن میشود!
مانند بدنهی ماشینهای درهم شکسته زنگزده
که همواره رویای باد و دوردستها و شهوت افق را
میبینند...
هر شب قصه میگویم
برای پنجرهای در افق فلزی مقبره
آرام از آن بالا میروم
و گریزان به جنگل میجهم
تا بالهایم را بگسترانم
پیش از آن که زنگار و بید
آنها را بخورند
و با جغد دهشت
به سرزمین رازها پرواز میکنم
به دور از مقبرههای حروف
در دهلیزهای قربانگاه غمهای شرقیز
#غاده_السمان
از کتاب #زنی_عاشق_درمیان_دوات
برگردان #عبدالحسین_فرزاد
#شعر_جهان
@AdabSar
🌘🌑🌑🌒
@AdabSar
"جغدی که به بیخوابی دچار شده است"
شبِ انسانها، مرا به وحشت میافکند!
آنان دانش را دوست دارند و به آن عشق میورزند،
در حالی که دانشمندان را دوست نمیدارند.
به انسانیت عشق میورزند،
اما مردم را دوست نمیدارند.
برای زن نغمهسرایی میکنند،
اما زنان را کراهتانگیز میدانند.
چیزی را آشکار میکنند و در شبی عجیب و غریب،
نقیض آن را انجام میدهند!
و بعد از آن از جغدها می پرسند:
چرا آنها به بیخوابی مبتلا شدهاند؟
#غاده_السمان
برگردان #عبدالحسین_فرزاد
از نسک #عاشق_آزادی
@AdabSar
🌑🌑🌑🌑
@AdabSar
"جغدی که به بیخوابی دچار شده است"
شبِ انسانها، مرا به وحشت میافکند!
آنان دانش را دوست دارند و به آن عشق میورزند،
در حالی که دانشمندان را دوست نمیدارند.
به انسانیت عشق میورزند،
اما مردم را دوست نمیدارند.
برای زن نغمهسرایی میکنند،
اما زنان را کراهتانگیز میدانند.
چیزی را آشکار میکنند و در شبی عجیب و غریب،
نقیض آن را انجام میدهند!
و بعد از آن از جغدها می پرسند:
چرا آنها به بیخوابی مبتلا شدهاند؟
#غاده_السمان
برگردان #عبدالحسین_فرزاد
از نسک #عاشق_آزادی
@AdabSar
🌑🌑🌑🌑