در شبی مرده شرار سخنی پیدا شد
لال بودیم که دال دهنی پیدا شد
سالها دربهدر وادی ظلمت گشتیم
آفتابی زد و در ما وطنی پیدا شد
شب دیجور که جویندهی مشعل بودیم
سری افروخته بالای تنی پیدا شد
«مردی از خویش برون آید و کاری بکند»
گفتم این را و شگفتا که «زنی» پیدا شد
تیشه این مرتبه در پنجهی شیرین افتاد
که ز هر پنجهی او کوهکنی پیدا شد
همه غمهای جهان دور و برم صف بستند
ناگه از آینهام صفشکنی پیدا شد
غم که میگفت: «کسی هیچ هماوردم نیست»
گفتمش هست که مانند منی پیدا شد
✍ #مرتضا_لطفی
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
💇🏻♀ @AdabSar
لال بودیم که دال دهنی پیدا شد
سالها دربهدر وادی ظلمت گشتیم
آفتابی زد و در ما وطنی پیدا شد
شب دیجور که جویندهی مشعل بودیم
سری افروخته بالای تنی پیدا شد
«مردی از خویش برون آید و کاری بکند»
گفتم این را و شگفتا که «زنی» پیدا شد
تیشه این مرتبه در پنجهی شیرین افتاد
که ز هر پنجهی او کوهکنی پیدا شد
همه غمهای جهان دور و برم صف بستند
ناگه از آینهام صفشکنی پیدا شد
غم که میگفت: «کسی هیچ هماوردم نیست»
گفتمش هست که مانند منی پیدا شد
✍ #مرتضا_لطفی
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
💇🏻♀ @AdabSar
در شبی مرده شرار سخنی پیدا شد
لال بودیم که دال دهنی پیدا شد
سالها دربهدر وادی ظلمت گشتیم
آفتابی زد و در ما وطنی پیدا شد
شب دیجور که جویندهی مشعل بودیم
سری افروخته بالای تنی پیدا شد
«مردی از خویش برون آید و کاری بکند»
گفتم این را و شگفتا که «زنی» پیدا شد
تیشه این مرتبه در پنجهی شیرین افتاد
که ز هر پنجهی او کوهکنی پیدا شد
همه غمهای جهان دور و برم صف بستند
ناگه از آینهام صفشکنی پیدا شد
غم که میگفت: «کسی هیچ هماوردم نیست»
گفتمش هست که مانند منی پیدا شد
✍ #مرتضا_لطفی
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
💇🏻♀ @AdabSar
لال بودیم که دال دهنی پیدا شد
سالها دربهدر وادی ظلمت گشتیم
آفتابی زد و در ما وطنی پیدا شد
شب دیجور که جویندهی مشعل بودیم
سری افروخته بالای تنی پیدا شد
«مردی از خویش برون آید و کاری بکند»
گفتم این را و شگفتا که «زنی» پیدا شد
تیشه این مرتبه در پنجهی شیرین افتاد
که ز هر پنجهی او کوهکنی پیدا شد
همه غمهای جهان دور و برم صف بستند
ناگه از آینهام صفشکنی پیدا شد
غم که میگفت: «کسی هیچ هماوردم نیست»
گفتمش هست که مانند منی پیدا شد
✍ #مرتضا_لطفی
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
💇🏻♀ @AdabSar