از نظر یک #زیست_شناس تصور این نکته تقریبا غیرممکن است که نخستی ها و از جمله انسان فاقد ساختارهای ذهنی مشابه برای تشخیص جاهای مناسب باشند.
شاید در مورد بعضی جانوران، همچون زنبور عسل، که عمر کوتاه دارند و از تربیت والدینی بی بهره اند این تصویر بطور کامل از ابتدا به شیوهای غریزی وجود داشته باشد. اما در مورد انسان اینطور نیست، زیرا تنوع پارامترهای #زیستگاهی در انسان بسیار زیاد است. با این حال بدون اتکا به #غریزه هم نیست و انسان برای انتخاب زیستگاه مطلوب نیاز به غریزه دارد. این غریزه، در شکل خام خود گنگ و در حداقلی است که برای بقای اولیه سازگارانه باشد و در شکل نهایی خود را در #ترکیب و #تقلید رفتار و تجربیات بزرگسالان پیدا می کند.
برای مثال ما از مُردار و مدفوع پرهیز می کنیم، فضاهای بسته ما را مضطرب می کنند و رنگ قرمز را هشدار تلقی می کنیم. با این حال آموخته ایم که اتاقک تنگ آسانسور را برای مدتی کوتاه تحمل کنیم و یاد بگیریم که هر رنگ قرمزی به معنای هشدار نیست.
شاید در مورد بعضی جانوران، همچون زنبور عسل، که عمر کوتاه دارند و از تربیت والدینی بی بهره اند این تصویر بطور کامل از ابتدا به شیوهای غریزی وجود داشته باشد. اما در مورد انسان اینطور نیست، زیرا تنوع پارامترهای #زیستگاهی در انسان بسیار زیاد است. با این حال بدون اتکا به #غریزه هم نیست و انسان برای انتخاب زیستگاه مطلوب نیاز به غریزه دارد. این غریزه، در شکل خام خود گنگ و در حداقلی است که برای بقای اولیه سازگارانه باشد و در شکل نهایی خود را در #ترکیب و #تقلید رفتار و تجربیات بزرگسالان پیدا می کند.
برای مثال ما از مُردار و مدفوع پرهیز می کنیم، فضاهای بسته ما را مضطرب می کنند و رنگ قرمز را هشدار تلقی می کنیم. با این حال آموخته ایم که اتاقک تنگ آسانسور را برای مدتی کوتاه تحمل کنیم و یاد بگیریم که هر رنگ قرمزی به معنای هشدار نیست.