فریاد زندانیان
426 subscribers
21.8K photos
8.27K videos
152 files
9.83K links
هموطنان عزیز،
صدای بازداشتیهای ۱۴۰۱ باشیم آنها اکنون بیش ازهر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند.
با سپاس از شما 🌺✌️

@CHZIR
♦️ارتباط با ادمین:
👉 @salehamiri1396
👉 @f_soltani2019
Download Telegram
آنها حقیقی می دزدند و ما نباید مجازی اعتراض بکنیم!
محمد نجفی
هفته ی گذشته بازپرس دادسرای عمومی و انقلابِ شازند برای اینجانب، قرار نظارت قضایی مبنی بر عدم فعالیت در فضای مجازی صادر کرد و حضورا قرار ابلاغ شد و بنده هم به قرار اعتراض کردم و پرونده جهت رسیدگی به اعتراض بنده به دادگاه انقلابِ شازند ارسال می گردد
داستان تلخی است
سال ۸۸ بازجو و قضات دادگستری می گفتند که در شان وکیل دادگستری نیست در تظاهرات شرکت کند باید بنویسد!! پس ازآزادی و رفع تعلیق از پروانه وکالت، وبلاگ خاکستری را راه اندازی کردم و خیلی سریع برای نوشتن در وبلاگ و فیس بوک تحت تعقیب قرار گرفتم!
دست به دوربین شدم از کارگران هپکو فیلم گرفتم و دستگیر شدم!
دست به میکروفن شدم و انتقاد کردم در مسجد مجددا تحت تعقیب قرار گرفتم!
کانال تلگرام درست کردم بنامِ پشت کوهی و مجددا کانالم هک شد و تحت پیگرد قرار گرفتم!

به ناچار و به جهت فیلتر و هک شدنِ فضاهایِ مجازیِ نوشتاری ام، روی لباسم نوشتم عاشورای ۸۸ و مجددا دستگیر شدم!
باز جو می گفت چرا روی لباست نوشتی؟ این کار در شانِ وکیل دادگستری نیست؛ گفتم بله حق با شماست! من باید در فیس بوک و وبلاگ بنویسم که متاسفانه فیلتر شدند. باید در کانالِ تلگرامم بنویسم که متاسفانه هک شده و هیچ یک از پیج های فضای مجازی ام در اختیارم نیست. ناچار اعتراضِ خودم را روی لباسم نوشتم و اگر لُخت هم بودم روی پوستِ بدنم می نوشتم!

متاسفانه اختلاسگران دست از خزانه بیرون نمی آورند و می خواهند منتقدان قلمشمشیر را در قلاف بگذارند!
آنها حقیقی می دزدند و ما حتی نباید مجازی اعتراض کنیم!!

قلمدار! قلم بر زمین نگذار!

از قلمستانِ دربند
قلم شده و بر زمین افتاده صنوبری
تا‌ قلم ایستا و نویسا گردد
جوهرِمن، انگورِ رَنگِ باغِ آبادی!
چرا ننویسم از نامِ زیبایِ آزادی!

قلم اگر ننویسد از بیداد قلم باد!
#محمدنجفی وکیل دادگستری
#شازند۲۶/۴/۱۳۹۷
Forwarded from اتچ بات
شریف، شریف زیست، شریف مُرد! شریف مُرد تا نَمیرَد! این مرد را، جنگلِ بلوط می فهمد! درخت از ریشه تا برگ می داند که چه کسی دیگر نیست.!هم آنکه از غمِ گُل، یک جنگل آتش درسینه داشت. بی قرار بود بی قرار. پا در رکابِ رفتن بود. کِلاش کُردی ورکشیده،با پایِ کولبران تا پایتخت رکاب می زد. پایِ پیاده دل می زده به جاده! جاده و جنگل او را می خواند. و او کوله ای داشت از رنج و عشق کردستان لبریز. .
تیغ ها و بوته های مریوان دست مهربان تو را می فهمیدند. کبکان و بلبلان پا در جایِ پای تو خواهند گذاشت. کودکان بسیاری کوله تو را بر دوش خواهند کشید. نه! نه درخت و جنگل سرِ خفتن دارد و نه پیران و کودکان.
زین پس جوانانِ کردستان، هرگاه که باد به رقص آورد علفهای وحشی و زیبای کوهستان، به یاد می آورند آن گیسوانِ بلندو پریشان را
و من یک ایرانی ام که کردستان را دوست دارم با جنگل و غم هایش! با رقص و درد هایش! با راه های سخت و کولبرانش.
کردستان جانِ من است و من شعرِ سعدی را دردآلود زمزمه میکنم. کاش این رمز و کنایه رامیدانستی!

"از ایجا دیگر این من نیستم که می نویسد. اشک می نویسد. گریه آوز می خواند. دیگر این من نیستم، ملتی هستم در یک تن که رنج ِ عظیمِ یک نسل را شعله ورم. دیگر این سوز یک تن نیست،سوزِ رنجِ گسترده قبیله ای است ستمدیده که خیال کوچ اش نیست چراکه به قدمت جهان ریشه دارد دراین آبادی بلوطانش. که دنیایی است کردستانش. آه ای سرزمین خون و رنگ و رقص و رنج و شادی! آه ای ایران! کجای جهانی؟ که رنج تو را نیست پایانی!"
آه ای کردستان
آه ای بلوچستان
آه ای...
آه ای ایران!!!! نکته: توجه به یک فعالِ مدنی محبوب نباید ما را ز دیگر همراهان و همدلان اوغافل کند چراکه چهار تن ، به آتش سپردند جان.!

#شریف_باجور
#امید_حسین_زاده
#رحمت_حکیمی_نیا
#محمد_پژوهشی
#کردستان
#مریوان
#جنگل
#آتش

#محمدنجفی وکیل دادگستری
شازند۴/۶/۱۳۹۷
Forwarded from Attach Master
اما ما مردم تغییر کرده ایم و تغییر می دهیم؛ هم سرنوشتِ خود، هم سرنوشتِ کشورمان ایران را!
خطابه ایی از وکیل شریف محمد نجفی خطاب به خاتمی
‍ آقای خاتمی!
ملتِ ایران گریان و تو سیدِ خندان!!؟
جشن تولد تو را نه مردم که آقای خامنه ای باید تبریک بگوید که نمی گوید. همانطور که وفات را تسلیئت نگفت!
مانکه ذره ای قدرت را، سال هاست از او گدایی می کنی و نمی دهد! حتی به قدرِ قدرتِ تدارکچی!
همانکه شما را تا ممنوع التنفسی پیش بُرد و صدایت در نیامد و درنمی آید!
همانکه امیدداشتید از دِیِ سالی که شد طِی،و مردم را کرکس خواندید پیا پِی، ارزنی وقعی نهد به شما ولی نَنَهاد وِی!
بیش از پیش ازچشم مردم افتادید.
سیدا! شُدیدچوبِ دوسرطلا!
توچگونه می خواهی به مردم درسِ حق طلبی وحق ستانی بیاموزی وقتی دراین درس بیست سال است رفوزه شدی و در جازده ای!
افسوس که محصورِ خسته،برای رفعِ حصر،به دستِ بسته، امید بسته!
#اصلاح_طلبان،جشنِ تولدِ تو را به رنجِ عظیمِ لشکرِ #معلمان ترجیح دادند.عظمتِ #اعتصابشان در دودِ شمع های فوت شده تو گم شد!
تلخی را به شیرینی فروختند.چرا که حرفِ حق همیشه تلخ بوده است! مجذوبین ِشیرینی و شمع و دود،سرِ درسِ شجاعتِ معلم،مردود!
#اسرافکاری سیدخندان!
اسرافکار ترین فردی که بیشترین نیروی انسانی و امید را گردِ هیچ چرخاند. گردِ هیچ! نه به عقب برگشتیم نه به جلو رفتیم! فرو رفتیم در منجلابِ استبداد و اعتیاد و اختلاس و فقر و شلاق واعدام وزندان و صد درد بی درمان!
چهره ای که همیشه خندان باشد عروسک است وگرنه مرد را به وقت ظلم بر ملت،خشمی در خور باید. عصیان باید که تو را نیست. بایدجان بر کف نهد زبان بگشاید و فریاد حق چنان کوک کند که تنِ ظالم بلرزاند.افسوس تو را نام نهادند؛سیدِ خندان!
خندیدیدوخندیدیدتا فرصت ها سوخت و امیدهاگندید!
آری این منم دانشجویی که باعشق نام تو را می بردم و به تو امید ها ودخیل ها بسته بودم. فارغ از این که در گوری که برآن می گریم مُرده ای نیست.
نه من، که یک ایل، بر تو بست دَخیل!حاصل ما وعده سر خرمن بود از این سبیل!امیدِ ما زورقِ شکسته و زمان خروشان چو رودِنیل!
از عمامه مشکی و عبای شکلاتی،آزادی را طلب کردن، تواناییِ تو نبود، نادانیِ ما بود!
وگرنه حکومت دینی را چه به آزادی و دموکراسی! مردم سالاری دینی یا مردم سواری دینی!؟
انصاف دارم و میدانم چند قدمِ خوب برداشتید.
فضا باز شد و احزاب متولد شدند،روزنامه و زبانها ی نقد گویا شد.
ناگهان سر و کله ی قاتلانِ زنجیره ای پیدا شدبا پَشم و مُهرِ پیشانی و چاقویِ تیزِتحجر و قصد #قربه_الی_الله!
پایِ محکومیتِ برخی مامورانِ قاتل، ایستادی! ولی پای محکامه ی آمران #قتلهای_زنجیره ای نایستادی و بر گرهِ کورِ زنجیرِ قتل ها افزودی. ورود به حریمِ دستوردهنده و فتوا دهنده دِلی میخواست که در سینه ات نبود.
ای مردِ ناتمام! نامت خاتمی، ولی مردِ کارهایِ نیمه خاتمی!
ببینید بر سنگ گورِ #سعیدامامیِ قاتل، نوشته اند، #شهید! از این کلمه چه می فهمید؟!
صورتِ تو و سیرتِ تو به دردِ میدان مبارزه نمی خورد سید خندان؛ تو را عقدِ دختر و پسری باید و جشن و سروری و کیک و چاقویِ بران! وگرنه وصلتِ ملت با آزادی کجا و تو کجا سیدِ خندان!
استمرارطلبان برای حداقلِ قدرت و ثروت، پُشتِ پا زدند به آمالِ حداکثرِملت!
بیش از همه زَهرِ کلامِ مرا خانم #اکرم_نقابی،مادر #سعید_زینالی میفهمد.هم او که در زمان رئیس جمهوری تو و توسط زیر دستان تو رفت که بعد از ده دقیقه باز برگردد و بیست سال است بر نگشته است.
مادرش هنوز لباس های نشسته اش را بو می کند و خون می گرید و صدایِ نفرین اش تا آسمان بلند است!
مادرو پدر شمع به دست گرفته در سیاهچال های نظام و در گورهای انفرادی و دسته جمعیِ عمامه داران سیاه و سپید پیِ پسرشان می گردند و حتی جنازه و گوری ندارند که برآن شمع بکارند و زار زاربگریند و تو بیست شمع بر شمع هایِ کیک خود افزوده ای بی آنکه پاسخی به این رنجِ کشنده داده باشی!
شمع وجود بسیاران خاموش شد و فوت کردند و شما زنده بر شمع ها فوت می کنی
تُف بر این عدالت! سهمِ یکی فوت و سهم دیگری فوت!
لعنت بر این جُناسِ ظالمانه!
ختم کلام؛ #سیدخندان! شما دیگر نه می توانید به عصر طلایی #امام!! برگردیدنه وجودِ اصلاحاتِ اساسیِ ساختاری پیشِ رو را دارید!
شما نه تغییر می کنید و نه تغییر می دهید.
بهتر است به جایِ #عصرِطلاییِ امام به قصرِ طلایی امام بروید
آن فضایِ بزرگ و با شکوه، باسنگ هایِ قیمتی و چلچراغ های نورانی و گلدسته طلایی، آن کاخِ از کوخ رسته، جان می دهد عقدِ نکاح منعقد بکنید یا اگرمشتری نبود چند قدم آن طرف تر بر مرگِ #گورخوابی، #معتادی، #خودسوزی، #فقیری،روضه بخوانید! و وعده هایِ بهشت برینِ مُفتی بدهید همچون امامِ عصرِ طلایی تان!
اما ما مردم #تغییر کرده ایم و تغییر می دهیم؛ هم سرنوشتِ خود، هم سرنوشتِ کشورمان ایران!
#محمدنجفی وکیل دادگستری
شازند۱/۸/۱۳۹۷‌
👇🏻👇🏻👇🏻
Forwarded from Deleted Account
🔴بازداشت مجدد محمد نجفی و انتقال به زندان مرکزی اراک

امروز دوشنبه ۱۲ فروردین ماه ۹۸، #محمدنجفی_وکیل_دادگستری پس از گذشت۴ روز از آزادی مجددا بازداشت و جهت تحمل حکم حبس به #زندان_مرکزی_اراک منتقل شد.
محمد نجفی روز ۸ فروردین ماه ۹۸ در حالیکه در حال سپری کردن حکم سه ساله بود، از زندان مرکزی اراک آزاد شده بود.
آقای نجفی روز یکشنبه ۶ آبان‌ماه ۱۳۹۷ جهت اجرای حکم ۳ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق بازداشت و به زندان اراک منتقل شده بود.
محمد نجفی از جمله بازداشت شدگان اعتراضات دی‌ماه ۹۶ در شازند بود که در شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری دو اراک، به ریاست قاضی محمدرضا عبداللهی، به اتهام «اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی» به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق و به اتهام «انتشار مطالب کذب به قصد تشویش اذهان عمومی» به دو سال حبس تعزیری محکوم شده‌بود.
این وکیل دادگستری در حال حاضر دو پرونده دیگر در دست بررسی دارد که در آن‌ها مجموعا به ۱۴ سال حبس محکوم شده‌ است.

محمد نجفی در ۲۵ دی ماه ۹۶ با تعدادی دیگر از فعالان مدنی در جریان اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶ در شهرستان شازند اراک بازداشت شد. بازداشت و پرونده سازی و محاکمه های ایشان به دلیل افشاگری قتل وحید حیدری انجام شد.
وحید حیدری یکی از معترضان تظاهرات سراسری دی‌ ماه ۹۶ در اراک است که پس از بازداشت، در بازداشتگاه کلانتری ۱۲ اراک زیر شکنجه جان خود را از دست داد. مسئولان قضایی اعلام کرده بودند که وی بر اثر خودکشی فوت کرده است. اما بر اساس افشاگری‌های این فعالان مدنی مشخص شد که وی در بازداشتگاه اراک کشته شده است.
https://bit.ly/2I5zhjq