کمپین بازگشت شاهزاده
28.1K subscribers
62K photos
58.1K videos
430 files
27.8K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حال و روز همه ما ایرانیان را این شاعر جان به لب رسیده در دو دقیقه به تصویر کشید..

#قاسم_آهنین‌جان چه تلخ مرگ خود را آرزو می‌کند
خانه‌ی این #شاعر در سیل اخیر #خوزستان دچار خسارت شده و جان شکننده‌ی آهنین‌جان را آزرده است. این اولین بار نیست که سیل خانه‌ و دفتر و کتاب این شاعر را با خود می‌برد. به سیل، دست روزگار را هم اضافه کنید که #امید شاعر را با خود برده

#وعده_ما_پنجشنبه5دیماه
#چهلم_شهدای_قیام_خونین_آبان

@c_b_shahzadeh
#بازجویی_از_صدام‌حسین ( بخش اول )

یک عمر تفریحش شکار غزال بود غذای مورد علاقه‌اش هم گوشت غزال اما در ١٣ دسامبر ۲۰۰۳ وقتی با ۷۵۰هزار دلار پول نقد ، یک هفت‌تیر و دو کلاشینکف او در سوراخ موشی نزدیک زادگاهش تکریت دستگیر کردند هیچ شباهتی به غزال نداشت ، موهایی ژولیده و ریشی به اندازۀ ریش فیدل کاسترو ... قرار گذاشتند #صدام چندوقتی قبل از تحویل به دولت موقت عراق ، برای تخلیۀ اطلاعاتی در اختیار آمریکایی‌ها باشد . باید سوالات بسیاری را پاسخ میداد ، آیا صدام هنوز تسلیحات کشتار جمعی داشت؟ با القاعده همکاری میکرد ؟ چرا تصمیم گرفت با آمریکا بجنگد ؟؟ اما صدام که میدانست حکمی غیر از اعدام در انتظارش نیست دلیلی نمیدید به دشمن اطلاعات بدهد . به‌علاوه دلواپس تصویری بود که بعد از مرگ باقی میگذارد ـ انگیزه‌های زیادی برای سکوت داشت و دریغ از یک دلیل موجه برای اعتراف و قهرمان این داستان بازجوی آمریکایی و جوانی‌ست زادۀ لبنان به نام جرج ...

هیچ‌وقت صدام را شکنجه نکردم و از هیچ تکنیکی هم برای او استفاده نکردم ، شکنجه‌هایی مثل زیاد کردن گرما یا سرمای اتاق ، ایجاد سروصدای زیاد ، محرومیت زندانی از خواب ، این در حالی بود که نفرت عمومی از صدام به‌قدری زیاد بود که چندتایی چک‌ولگد به او که هزاران کشته را روانۀ آن دنیا کرده بود حکماً به ساحت مقدس حقوق بشر هم برنمی‌خورد اما صدام مشخصاً در حیات سیاسیش نشان داده بود که به هرگونه تهدید یا رویکرد ترس‌محور ، جواب نمی‌دهد . تهدیدهای ما را که به جنگ ۱۹۹۱ منتهی شد قبول نکرد و به اولتیماتوم ما که منتهی به جنگ ۲۰۰۳ شد نیز اعتنایی نشان نداد پس اگر او را در موقعیتی بگذارید که خودش را در حال تقلا ببیند تحمل خواهد کرد حتی اگر بمیرد ، راه شکستن چنین آدمی #زمان بود . چند ماه زمان که طی آن رابطه‌ای بر مبنای وابستگی ، اعتماد و عاطفه با او ساخت ...

استراتژی این بود که صدام به من وابسته شود و هر چیزی که می‌خواهد به سراغ من بیاید ، نمی‌خواستم با هیچ‌یک از بازجوهای دیگر تعامل داشته باشد ، نمی‌خواستم با زندانی‌های دیگر تعامل داشته باشد حتی با پرسنل پزشکی ، دنبال تعامل با هر انسانی که بود باید از من می‌خواست . در اصل داشتم به او میگفتم من مسئول تمام جوانب زندگیش هستم و اگر به چیزی نیاز دارد تنها راۀ چارۀ او تعامل با من است . صدام #شاعر بود و دوست داشت هنرش را به‌اشتراک بگذارد می‌دیدم موقع خواندن شعرهایش و توضیح معنای واقعی آن‌ها چه لذتی می‌برد. خیلی به این موضوع می‌بالید اما بیشتر شعرها واقعا افتضاح بودند گاهی فکر میکردم حقوقم برای گوش ‌دادن به این شعرها کم است این را اما به صدام نمی‌گفتم . «می‌گفتم محشرند.»

رسیدن به رازهای صدام نیازمند شکستن تدریجی اعتمادبه‌نفس مردی بود که به سلطۀ کامل عادت داشت ، امیدوارم به این موضوع نخندید اما در ٢٨ آوریل برای او تولد گرفتم و چندتایی کلوچه و بذر گل برای او بردم تا آنجا باغچۀ کوچکی درست کند ، صدام تشکر کرد و کمی احساساتی شده بود ، احساساتی‌ترین حالتی که از او دیدم ، صدایش نرم شده بود و میشد در صورتش عاطفه و قدردانی را دید ، تا آن روز هیچگاه کسی برای او جشن تولد نگرفته بود . هر چه زمان بیشتر میگذشت خود او می‌خواست با من تعامل کند ، میگفت بروم دیدنش ، می‌خواست با من حرف بزند ، می‌دانست نباید با من حرف بزند اما دیگر دست خودش نبود ... شدم محرم اسرارش ، شاید، دوستش ، سرگرمی‌اش ، همه‌چیزش !!

من و صدام در آن باغچۀ کوچک قدم میزدیم و رازها برملا می‌شد ، مثلاً این‌که‌ بین مردم شهر چو افتاده بود صدام چندین بدل خود را به شهر فرستاده ، میگفت «هیچ‌کس به درد بدل صدام حسین بودن نمی‌خورد !! »

ادامه در پست بعدی
@c_b_shahzadeh
Forwarded from اتچ بات
‌‌‍ ۲۵ #اسفند ماه #زادروز #پروین_اعتصامی « که از وی به عنوان «مشهورترین #شاعر زن ایران» یاد شده است!

بر اساس بخشی از سخنان #رضاشاه، پروین اعتصامی شعر گنج عفت « زن در ایران » را #سروده است و اگر دقت کنید شروع این #سروده با بخشی از سخنان رضا شاه آغاز می شود:

#زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود
پیــــشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشــــــانی نبود

زندگی و ‌مــــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت
زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود

کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد
کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود

در عدالتخانـــــه‌ی انصاف، زن شاهـــد نداشت
در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود

دادخواهیهای زن می‌مانــد عمری بی‌جواب
آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود

بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود

از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی
ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود

نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان می‌داشتند
این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود

زن کجــا بافنــده می‌شــد بی‌نخ و دوک هنـــر
خرمن و حاصل نبود آنجا که دهقانی نبود

میـــوه‌های دکّه‌ی دانش فراوان بـود ، لیک
بهر زن هـرگز نصیبی زین فـراوانی نبود

در قفس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود

بهر زن، تقلید تیه فتنه و چـاه بلاست
زیرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود

آب و رنگ از علم می‌بایست شرط برتری
با زمرّد یاره و لعل بدخشانی نبود

جلوه‌ی‌صد‌‌پرنیان،‌ چون‌یک قبای‌ساده نـیست
عـزت از شایستگی بود، از هوسـرانی نبود

ارزش پوشنده، کفش و‌ جامه را‌ ارزنده کرد
قدر و پستی، با گـرانی و به ارزانی نبود

ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند
گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود

از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن
زیـــــــور و زر، پــــرده‌پـــــوشِ عیب نادانی نبود

عیب‌ها را جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و بــس
جامـــــــه‌ی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود

زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک
پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود

زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد
وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود

اهـــرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــــان
زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود

پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج
تـــــوشه‌ای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود

چشم و دل ر ا پـــرده می‌بایست، امـا از عفاف
چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود

خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار
ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود

شه‌نمی‌شد گر‌در این گمگشتـــه کشتی‌ناخدای
ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود

بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید
مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود

#پروین_اعتصامی
#روحت_شاد_رضا_شاه
@c_b_shahzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #شاعر_آزادیخواه مشهدی ، خطاب به آیت‌الله‌ها:

آیا ارزش چند متر پارچه از موجودیت ما ایرانیان بیشتر است؟

🔹 #قاسم_بهرامی ملقب به #شیدای_همدانی در ویدئویی خطاب به آخوندها و مسئولان جمهوری اسلامی، بازداشت بانویی که عمامه یک آخوند را لگدمال کرده بود، محکوم کرد.

🔹 این شاعر آزادی‌‌خواه در بخشی از سخنان خود خطاب به عمامه‌داران می‌گوید: شما طی ۴۳ سال، غیرت، شرافت، انسانیت، عمر و جوانی ما را زیر پای خود له کردید، آیا ارزش آن چند متر پارچه روی سر شما، از ارزش آنچه که از ما گرفتید، بیشتر است؟
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴حسین نادری، #شاعر_ولایی_توبه_کرده و می‌گوید برای دفاع از یک دختر معترض از #اشرار_سپاه کتک خورده است می گوید :

«ما را فریفتند به عمامه سیاه»


@C_B_SHAHZADEH