Iranwire
40.5K subscribers
23.3K photos
22.5K videos
940 files
36.2K links
عکس، فیلم، خبر و پیام‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
📞🎥📲📷 t.me/shomaIranwire
iranwire.com
instagram.com/iranwire
twitter.com/iranwire
facebook.com/iranwire
youtube.com/iranwire

کانال واتساپ: https://iranwire.org/skoqp
Download Telegram
Forwarded from Iranwire
🔹 روایت‌های سپیده قلیان از زندان (بخش آخر)؛ نام نخست من سپیدار است

سپیدار نام نخست من است. سپیدار جایی ا‌ست درست زیر زمین؛ انگار که ساعت‌ها حفر کرده و به آن رسیده باشی. به معدنی از طلا؟ نه! اجسامی تاریخی؟! اگر تاریخی را به معنای ارزشمند بودن گفته باشند و ارزشمند هم به معنای تایید گرفتن از ما باشد، ابدا!

سپیدار مثل پیدا کردن جسد زنی در حال سیب‌زمینی پوست‌کندن زیر آواری در سوریه است که موشک‌ها خانه‌اش را ویران کرده‌اند؛ مثل جنازهٔ‌ سوختهٔ مادر کُردی ا‌ست که در حلبچه وقتی دارد به بچه‌اش شیر می‌دهد، تمام می‌شود؛ مثل زنی خرمشهری است که در اتاقی، آب گندیده‌ای را می‌خورد و برای نجات کودک دو ماهه‌اش به سرباز عراقی دست تکان می‌دهد، سپس بنگ بنگ، کشته می‌شود. سپیدار مثل دو زن کُرد ایزدی ا‌ست که از «شنگال» و «داعش» گریخته‌اند.

چشمان سپیدار خیلی شبیه چشمان زنانی است که «طالبان» آن‌ها را به اسارت گرفته است. اما میان‌شان یک تفاوت اساسی وجود دارد؛ هرگز از آن‌ها در هیچ مجله‌ای عکسی منتشر نمی‌شود. «الیاس علوی» نمی‌‌تواند برایشان شعرِ «آن‌ها می‌میرند تا عکاس مجله تایمز جایزه بگیرد» را بسراید. آن‌ها هرگز «جایزه ساخاروف» را نخواهند گرفت و سال‌ها بعد کسی به حال‌شان گریه نمی‌کند. دفن می‌شوند و هیچ قسمتی از تاریخ به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد.

من از سپیدار هیچ عکسی ندارم و نمی‌توانم زنانش را بیاورم و جلوی دوربین بنشانم. مرا برده بودند تا روی سرم آهن مذاب بریزند و موهای آبی‌ام را طنابی کنند دور گردنم. مرا برده بودند تا از جنازه‌های سوخته‌ آن‌ها وحشت کنم اما با جنازه‌های سوخته، دست‌های بریده و چشم‌های کم سوی‌شان دورم حلقه زدند و‌ نگذاشتند. زنده شدم! انگار که قبلا سوخته بودم و حالا درمانم کرده باشند. عاشق شدم و نفس کشیدم. هفت‌تپه، زن بودن و حیات را نفس کشیدم.

آخرین بخش از روایت سپیده قلیان از زندان را اینجا بخوانید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قُلیان از زندان؛ تابلوی نخست، خلود

«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیشتر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

***
«خلود» متولد ۱۳۷۷ است و دانشجوی کشاورزی. جرمش عضویت در یک گروه تلگرامی بود. من با خلود یک اشتراک دیگر هم دارم؛ او هم مدتی از اهواز به ۲۰۹ «اوین» منتقل شده بود و از آن‌جا به زندان «قرچک ورامین».

خلود مدتی در بند ۵ زندان قرچک بود و گاهی با هم درباره‌ بچه‌های قرچک صحبت می‌کردیم. خلود دوست «صهبا» است.


این طرح سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه

@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قُلیان از زندان؛ تابلوی نخست، خلود

«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیشتر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

***
«خلود» متولد ۱۳۷۷ است و دانشجوی کشاورزی. جرمش عضویت در یک گروه تلگرامی بود. من با خلود یک اشتراک دیگر هم دارم؛ او هم مدتی از اهواز به ۲۰۹ «اوین» منتقل شده بود و از آن‌جا به زندان «قرچک ورامین».

خلود مدتی در بند ۵ زندان قرچک بود و گاهی با هم درباره‌ بچه‌های قرچک صحبت می‌کردیم. خلود دوست «صهبا» است.


این طرح سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه

@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی دوم، صهبا


«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیشتر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی دوم / صهبا
‏«صهبا» چهره‌ای ریز و سبزه دارد با دماغی کوچک و سربالا و موهایی مشکی و وز. وقتی می‌خندد، انگار تمام شیطنتش از صورتش بیرون می‌زند. او متولد ۱۳۷۸ است. هم‌کلاسی «خلود» بوده و گاهی شعر عربی می‌نوشته است. صهبا را آخرین بار در سالن ملاقات، با چادر سفیدی در آغوش پدرش دیدیم.

این طرح سپیده قلیان را اینجا ببینید 👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه



@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی دوم، صهبا


«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیشتر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی دوم / صهبا
‏«صهبا» چهره‌ای ریز و سبزه دارد با دماغی کوچک و سربالا و موهایی مشکی و وز. وقتی می‌خندد، انگار تمام شیطنتش از صورتش بیرون می‌زند. او متولد ۱۳۷۸ است. هم‌کلاسی «خلود» بوده و گاهی شعر عربی می‌نوشته است. صهبا را آخرین بار در سالن ملاقات، با چادر سفیدی در آغوش پدرش دیدیم.

این طرح سپیده قلیان را اینجا ببینید 👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه



@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی سوم، سمیه حردانی

«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

‏سمیه حردانی متولد ۱۳۷۳ است. ریزنقش است، با چشمان ریز و پوستی سفید. عاشق شوهرش بوده است و وقتی در بازداشتگاه سپاه، با جسد متلاشی‌شده‌ همسرش مواجه می‌شود، خونریزی و سقط جنین می‌کند. تمام موهای سمیه سفید شده و قسمتی از آن‌ها ریخته است. سمیه هم‌چنان در سوگ همسری‌ست که یقین دارد، دست به اسلحه نبرده است. سمیه همراه تمام اعضای خانواده‌اش در بازداشت است. فیلم اعترافاتش که پخش می‌شود، به قول خودش، انگار یک بار دیگر فرزندش را از دست می‌دهد. مادرش آبان ۱۳۹۷ و در اعتراض به بازداشت سوسن سعیداوی اعتصاب غذا کرد و بعد از سه روز، وقتی که نادری رئیس حفاظت زندان سپیدار به او گفت: «فک کردی سپیده‌ای که اعتصاب کنی برای رسانه‌ها مهم باشه؟ تو بمیری همه خوشحال می‌شن، چون داعشی هستی. حتی همون سپیده هم خوشحال می‌شه»، اعتصاب غذای خود را شکست.


تابلو سوم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی سوم، سمیه حردانی

«سپیده قُلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر، تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قُلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

‏سمیه حردانی متولد ۱۳۷۳ است. ریزنقش است، با چشمان ریز و پوستی سفید. عاشق شوهرش بوده است و وقتی در بازداشتگاه سپاه، با جسد متلاشی‌شده‌ همسرش مواجه می‌شود، خونریزی و سقط جنین می‌کند. تمام موهای سمیه سفید شده و قسمتی از آن‌ها ریخته است. سمیه هم‌چنان در سوگ همسری‌ست که یقین دارد، دست به اسلحه نبرده است. سمیه همراه تمام اعضای خانواده‌اش در بازداشت است. فیلم اعترافاتش که پخش می‌شود، به قول خودش، انگار یک بار دیگر فرزندش را از دست می‌دهد. مادرش آبان ۱۳۹۷ و در اعتراض به بازداشت سوسن سعیداوی اعتصاب غذا کرد و بعد از سه روز، وقتی که نادری رئیس حفاظت زندان سپیدار به او گفت: «فک کردی سپیده‌ای که اعتصاب کنی برای رسانه‌ها مهم باشه؟ تو بمیری همه خوشحال می‌شن، چون داعشی هستی. حتی همون سپیده هم خوشحال می‌شه»، اعتصاب غذای خود را شکست.


تابلو سوم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی چهارم، مریم حمادی

«‏مریم حمادی» مادر «ماریا حمادی‌» است. او هم همراه خانواده‌اش در بازداشت به سر می‌برد. ماریا شیرخوار بود که بازداشت شد و حالا دارد دومین بهارش را در زندان می‌گذراند. ماریا درست شبیه مادرش است. صورتش کشیده است، چشمانی کشیده و درشت و موهای صاف و یکدست مشکی‌‌ای دارد. ماریا همراه دو مادربزرگش همیشه «لی لی» بازی می‌کند. «معصومه سعیداوی»، خواهر «سوسن» و «فاطمه تونیت‌زاده»، مادر مریم، دو مادربزرگ داغدار و با محبت ماریا حمادی هستند. ماریا همیشه می‌پرسد «چرا همه بهم می‌گن بمب؟ چرا می‌گن امنیتی‌ام؟ من بچه‌ام که!»

تابلوی چهارم از طرح‌های سپیده قلیان را این‌جا ببینید 👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی

@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی چهارم، مریم حمادی

«‏مریم حمادی» مادر «ماریا حمادی‌» است. او هم همراه خانواده‌اش در بازداشت به سر می‌برد. ماریا شیرخوار بود که بازداشت شد و حالا دارد دومین بهارش را در زندان می‌گذراند. ماریا درست شبیه مادرش است. صورتش کشیده است، چشمانی کشیده و درشت و موهای صاف و یکدست مشکی‌‌ای دارد. ماریا همراه دو مادربزرگش همیشه «لی لی» بازی می‌کند. «معصومه سعیداوی»، خواهر «سوسن» و «فاطمه تونیت‌زاده»، مادر مریم، دو مادربزرگ داغدار و با محبت ماریا حمادی هستند. ماریا همیشه می‌پرسد «چرا همه بهم می‌گن بمب؟ چرا می‌گن امنیتی‌ام؟ من بچه‌ام که!»

تابلوی چهارم از طرح‌های سپیده قلیان را این‌جا ببینید 👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی

@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی پنجم، مکیه نیسی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.
***
«مکیه نیسی» متولد ۱۳۶۴ است با چشمانی عسلی و همیشه گریان برای فرزندانش و «عارف».

وقتی می‌خندد، گوشه‌ پره‌های دماغش را بالا می‌برد و از همیشه جذاب‌تر می‌شود. خالی گوشه لبش دارد و موهایش حالت‌دار و نرم است. مکیه مجبور است برای تهیه کیف و کتاب بچه‌هایش کار کند و سرایدار کارگاه خیاطی است.

برای دیدن تابلوی پنجم سپیده قلیان این‌ لینک را کلیک کنید.

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی
@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی ششم، زهرا حسنی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.


تابلوی ششم / زهرا حسینی


«زهرا حسینی» متولد ۱۳۷۴ است، با ابروهای مشکی و موهای بلند و مجعد مشکی. در طراحی زهرا، روی موهایش تاکید بیشتری شده است. چون زهرایی که از ۱۸ سالگی به زور خانواده عروس شده بود و دو دختر به نام‌های «اسرا» و «ثنا» داشت، هیچ‌وقت حق خروج از خانه نداشت؛ چه زمانی که در خانه پدری بود و چه زمانی که ازدواج کرد. زهرایی که به اجبار با برقع بیرون می‌رفت، یک بار در گوشم گفت: «آزاد شدیم، با هم بریم لب کارون موهامون رو باز کنیم، برقصیم.»


زهرا دست‌های بزرگی داشت.

تابلوی ششم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان


@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی ششم، زهرا حسنی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.


تابلوی ششم / زهرا حسینی


«زهرا حسینی» متولد ۱۳۷۴ است، با ابروهای مشکی و موهای بلند و مجعد مشکی. در طراحی زهرا، روی موهایش تاکید بیشتری شده است. چون زهرایی که از ۱۸ سالگی به زور خانواده عروس شده بود و دو دختر به نام‌های «اسرا» و «ثنا» داشت، هیچ‌وقت حق خروج از خانه نداشت؛ چه زمانی که در خانه پدری بود و چه زمانی که ازدواج کرد. زهرایی که به اجبار با برقع بیرون می‌رفت، یک بار در گوشم گفت: «آزاد شدیم، با هم بریم لب کارون موهامون رو باز کنیم، برقصیم.»


زهرا دست‌های بزرگی داشت.

تابلوی ششم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان


@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هفتم، آمنه ظاهری

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی هفتم / آمنه ظاهری

«آمنه ظاهری ساری»، خیاط بند است؛ با صورتی سبزه و موهایی وز. تنها دلیل دوخت و دوز کردن‌هایش، فراموشی شکنجه‌های پدر و برادرهایش است.
آمنه گاهی تشنج می‌کرد. یک بار به خاطر این که بلوزش گیر کرده بود بالای کش شلوارش و تلفنش قطع شده بود، دچار تشنج شد. تنها امیدش همان ۱۰ دقیقه تلفنی بود که صدای برادر و پدرش را از زندان می‌شنید. تشنج کرد، از تخت افتاد و سرش شکست. گفت دیگر نمی‌کشم!

تابلوی هفتم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هفتم، آمنه ظاهری

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی هفتم / آمنه ظاهری

«آمنه ظاهری ساری»، خیاط بند است؛ با صورتی سبزه و موهایی وز. تنها دلیل دوخت و دوز کردن‌هایش، فراموشی شکنجه‌های پدر و برادرهایش است.
آمنه گاهی تشنج می‌کرد. یک بار به خاطر این که بلوزش گیر کرده بود بالای کش شلوارش و تلفنش قطع شده بود، دچار تشنج شد. تنها امیدش همان ۱۰ دقیقه تلفنی بود که صدای برادر و پدرش را از زندان می‌شنید. تشنج کرد، از تخت افتاد و سرش شکست. گفت دیگر نمی‌کشم!

تابلوی هفتم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هشتم، الهه درویشی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

«الهه» چموش عاشق نقاشی و آشپزی‌ است. اگر جایی زنی کوتاه‌قامت با پوست سفید و چشمان درشت عسلی دیدید که دارد روی خاک نقاشی میکشد یا زیر گلوله و موشک، سینه‌اش را در آورده و به نوزادش شیر می‌دهد و قهقه می‌زند، او الهه است؛ الهه‌ای که با تولد «ابراهیمی» که نامش بالاجبار به «علی» تغییر پیدا کرد، یک سال بزرگ‌تر شد؛ ۱۹ ساله شد. الهه‌ای که در ۱۸ سالگی و در بارداری، راهروهای تاریک مرگ را با شکم برآمده طی کرده است. الهه‌ای در سوگ «حسن»، در سوگ جوانی، در سوگ زندگی، در سوگ الهه!

تابلوی هشتم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه



@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هشتم، الهه درویشی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

«الهه» چموش عاشق نقاشی و آشپزی‌ است. اگر جایی زنی کوتاه‌قامت با پوست سفید و چشمان درشت عسلی دیدید که دارد روی خاک نقاشی میکشد یا زیر گلوله و موشک، سینه‌اش را در آورده و به نوزادش شیر می‌دهد و قهقه می‌زند، او الهه است؛ الهه‌ای که با تولد «ابراهیمی» که نامش بالاجبار به «علی» تغییر پیدا کرد، یک سال بزرگ‌تر شد؛ ۱۹ ساله شد. الهه‌ای که در ۱۸ سالگی و در بارداری، راهروهای تاریک مرگ را با شکم برآمده طی کرده است. الهه‌ای در سوگ «حسن»، در سوگ جوانی، در سوگ زندگی، در سوگ الهه!

تابلوی هشتم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه



@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هشتم، معصومه سعیداوی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی نهم / معصومه سعیداوی

«معصومه سعیداوی»، مادری است جنوبی که مادر همه‌مان است. من هم دختر کسی هستم؛ «معصومه‌ سیاه‌پوش.»

مادری که نه نامش را کسی می‌داند و نه تصویرش جز مستندهای صداوسیما از جایی پخش شده است؛ مادران داغ‌دار بی‌نام و نشان.

تابلوی نهم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی هشتم، معصومه سعیداوی

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و در عین‌ حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، هم‌چون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹گانه کتاب، که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

تابلوی نهم / معصومه سعیداوی

«معصومه سعیداوی»، مادری است جنوبی که مادر همه‌مان است. من هم دختر کسی هستم؛ «معصومه‌ سیاه‌پوش.»

مادری که نه نامش را کسی می‌داند و نه تصویرش جز مستندهای صداوسیما از جایی پخش شده است؛ مادران داغ‌دار بی‌نام و نشان.

تابلوی نهم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #روایت_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی #زندان_اهواز #شکنجه


@Farsi_Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی دهم، سکینه صگوری (سگوری)

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و درعین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، همچون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹ گانه کتاب که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

«سکینه صگوری» (سگوری) باردار را وقتی برای زایمان به بیمارستان می‌بردند بی‌خود می‌خندید، اما از وقتی‌که برگشت دیگر نخندید. افسردگی بعد از زایمان است؟ مگر این زن حق افسرده شدن دارد؟ پاهایش زخم است، موقع زایمان پابند شده بود و دکتر و پرستار سرش فریاد می‌زدند «می‌خوای سگ داعشی به دنیا بیاری؟» ناراحتی سکینه این بود که تا الان فقط خودش داعشی بود، حالا باید بپذیرد فاطمه هم داعشی‌ است. لازم دارد بپذیرد و باورش کند وگرنه دوام نمی‌آورد. پرستارها در بیمارستان به فاطمه می‌گفتند «نارنجک».

سکینه را با شکم پاره پوره برده بودند که اعتراف کند. حالا فاطمه‌ بی‌شناسنامه یک شناسنامه دارد که با رد خون روی آن نوشته‌اند «من داعشی هستم.»


تابلوی دهم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی_زن #زندان_اهواز #شکنجه

@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 طرح‌های سپیده قلیان از زندان؛ تابلوی دهم، سکینه صگوری (سگوری)

«سپیده قلیان»، فعال مدنی و یکی از محکومان پرونده اعتراضات کارگری «هفت‌تپه» در کتابی با نام «تیلاپیا خون هورالعظیم را هورت میکشد»، در ۱۹ روایت از بازداشتگاه اطلاعات اهواز و زندان «سپیدار» این شهر تصویری دقیق و درعین‌حال تلخ از تجربه اسارت ارایه داده است. او در این روایت‌ها، علاوه بر دادن تصویری بی‌واسطه از چهره سرکوب، ما را درگیر سرنوشت نام‌هایی می‌کند که اسارت آن‌ها، همچون زندگی‌شان، به حاشیه انکار و فراموشی رانده شده است.

روایت‌های ۱۹ گانه کتاب که پیش‌تر در این وبلاگ منتشر کردیم، با ده تابلو از زندانیان گمنامی تمام می‌شود که خانم قلیان در روایت‌ها به نام آن‌ها اشاره کرده است. در ادامه این وبلاگ هر روز یکی از تابلو‌ها را در این وبلاگ منتشر می‌کنیم. «ایران‌وایر» پیش‌تر نسخه کامل پی‌دی‌اف این کتاب را این‌جا منتشر کرده است.

«سکینه صگوری» (سگوری) باردار را وقتی برای زایمان به بیمارستان می‌بردند بی‌خود می‌خندید، اما از وقتی‌که برگشت دیگر نخندید. افسردگی بعد از زایمان است؟ مگر این زن حق افسرده شدن دارد؟ پاهایش زخم است، موقع زایمان پابند شده بود و دکتر و پرستار سرش فریاد می‌زدند «می‌خوای سگ داعشی به دنیا بیاری؟» ناراحتی سکینه این بود که تا الان فقط خودش داعشی بود، حالا باید بپذیرد فاطمه هم داعشی‌ است. لازم دارد بپذیرد و باورش کند وگرنه دوام نمی‌آورد. پرستارها در بیمارستان به فاطمه می‌گفتند «نارنجک».

سکینه را با شکم پاره پوره برده بودند که اعتراف کند. حالا فاطمه‌ بی‌شناسنامه یک شناسنامه دارد که با رد خون روی آن نوشته‌اند «من داعشی هستم.»


تابلوی دهم از طرح‌های سپیده قلیان را اینجا ببینید👇

#سپیده_قلیان #تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_می‌کشد #طرح‌های_سپیده_قلیان_از_زندان #اطلاع_رسانی #زندانیان_سیاسی_زن #زندان_اهواز #شکنجه

@Farsi_Iranwire