استاد دلهره و تعلیق و یکی از شمایلهای دنیای سینما؛ سر آلفرد جوزف #هیچکاک فیلمسازی که هر سینمادوستی به استادی بیچون و چرای او در فیلمسازی اذعان دارد 118 سال پیش در چنین روزی به دنیا آمد❤️
@FilmBazan
@FilmBazan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت سالروز تولد سر آلفرد #هیچکاک، لحظاتی به یادماندنی از آثار استاد دلهره را #ببینید
🕴| #AlfredHitchcock
©| @FilmBazan
🕴| #AlfredHitchcock
©| @FilmBazan
🎥 چرا «آلفرد هیچکاک» تعریف یک کارگردان سینما است.
وقتی بحث #آلفرد_هیچکاک پیش می آید، چیزهای زیادی در مورد کارهای بزرگ و تاثیرگذار متعدد این کارگردان می توان گفت و نوشت. با این حال مهمترین عنصر برای جواب دادن در این سری پست ها این سوال است:
❓چرا آلفرد هیچکاک تاثیرگذارترین کارگردان و مشهور ترین فیلمساز عصر طلایی سینما در بین علاقه مندان به فیلم تا به امروز باقی مانده ؟
در حین تماشا و مطالعه در مورد آلفرد هیچکاک و حرفه اش، می توان موفقیت او را در مخاطبینش یافت. در واقع مخاطب یکی از نکات کلیدی برای فهمیدن سینمای هیچکاک است، چون خود وی اهمیت زیادی را برای نقش مخاطب –واکنش گر و کنش پذیر- به عنوان یک گروه شرکت کننده در فیلم قائل است. و این نظریه مشخصه ای برای همه زمان ها می باشد.
بنابر این، می توان نتیجه گرفت که دلیل اصلی این که آلفرد هیچکاک هنوز یکی از بهترین فیلمسازان عصر طلایی سینما می باشد به این خاطر است که فیلم هایش این قابلیت را دارند که برای همگان جذاب باشد.
و همگان معتقدند که فیلم های هیچکاک می تواند از مخاطب معمولی سینما که به دنبال یک سرگرمی خوب می گردد گرفته تا یک مخاطب پرتوقع (فیلمباز، نظریه پرداز فیلم، دانشجوی فیلم) را راضی کرده و توجه آنها را جلب نماید. اما چگونه؟
در ادامه این سری پست ها به دلائلی که چرا هیچکاک میتواند مخاطب عام و مخاطب پرتوقع را جذب کند میپردازیم.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (1)
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
@FilmBazan
وقتی بحث #آلفرد_هیچکاک پیش می آید، چیزهای زیادی در مورد کارهای بزرگ و تاثیرگذار متعدد این کارگردان می توان گفت و نوشت. با این حال مهمترین عنصر برای جواب دادن در این سری پست ها این سوال است:
❓چرا آلفرد هیچکاک تاثیرگذارترین کارگردان و مشهور ترین فیلمساز عصر طلایی سینما در بین علاقه مندان به فیلم تا به امروز باقی مانده ؟
در حین تماشا و مطالعه در مورد آلفرد هیچکاک و حرفه اش، می توان موفقیت او را در مخاطبینش یافت. در واقع مخاطب یکی از نکات کلیدی برای فهمیدن سینمای هیچکاک است، چون خود وی اهمیت زیادی را برای نقش مخاطب –واکنش گر و کنش پذیر- به عنوان یک گروه شرکت کننده در فیلم قائل است. و این نظریه مشخصه ای برای همه زمان ها می باشد.
بنابر این، می توان نتیجه گرفت که دلیل اصلی این که آلفرد هیچکاک هنوز یکی از بهترین فیلمسازان عصر طلایی سینما می باشد به این خاطر است که فیلم هایش این قابلیت را دارند که برای همگان جذاب باشد.
و همگان معتقدند که فیلم های هیچکاک می تواند از مخاطب معمولی سینما که به دنبال یک سرگرمی خوب می گردد گرفته تا یک مخاطب پرتوقع (فیلمباز، نظریه پرداز فیلم، دانشجوی فیلم) را راضی کرده و توجه آنها را جلب نماید. اما چگونه؟
در ادامه این سری پست ها به دلائلی که چرا هیچکاک میتواند مخاطب عام و مخاطب پرتوقع را جذب کند میپردازیم.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (1)
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
@FilmBazan
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند مخاطب عام را جذب کند ؟
1⃣ داستان پردازی بصری عالی
✍️ اگه مبالغه را کنار بگذاریم، مخاطب عام کسی است که برای خوشگذرانی به سینما می رود، کسی که به دنبال یک سرگرمی جالب و بدون تصاویر معماگونه، ریتم های آزمایشی و تمام مشخصه هایی بوده که سرگرمی خالص را از فیلم های هنری متمایز می کند. با این حال، داستان گویی به عنوان یک عنصر طبیعی فیلمساز را بلافاصله به مخاطب متصل می سازد. داستان گویی یعنی نحوه روایت داستان.
مخاطبین عاشق نوآوری در این زمینه هستند، برای همین مساله بعضی فیلم ها با تاثیرگذاری بالا در هنگام اکران و بعد از آن موفق بوده و می مانند. برای مثال، فیلم "12 مرد خشمگین (1957)" سیدنی لومت و یا "روانی (1960)" هیچکاک.
به طور کلی برای مخاطب عام تصاویر از دیالوگ های خوب پرداخته شده مهم تر است. و این نکته را هم در نظر داشته باشید که هیچکاک کار خود را به عنوان یک کارگردان فیلم صامت شروع کرد و به همین علت، راه های مختلفی برای اضافه کردن اطلاعات به فیلم خود یافته بود. این مساله به نوآوری دائم در زمینه داستان گویی بصری ختم شد که مشخصه این کارگردان در طول دوران فیلمسازی وی بوده است.
یک دلیل عالی برای این نظریه، این نکته است که هر وقت به نام هیچکاک اشاره می شود، تصاویر بسیاری به ذهن شما متبادر می شود.
تصاویری مانند قدمهایی که از سقف شیشه ای در فیلم "مستاجر (1926)" دیده می شوند، هواپیمایی که نزدیک بود کری گرانت را در "شمال از شمال غربی (1959)" زیر بگیرد، و یا صحنه دوش حمام معروف در فیلم "روانی (1960)".
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (2)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
1⃣ داستان پردازی بصری عالی
✍️ اگه مبالغه را کنار بگذاریم، مخاطب عام کسی است که برای خوشگذرانی به سینما می رود، کسی که به دنبال یک سرگرمی جالب و بدون تصاویر معماگونه، ریتم های آزمایشی و تمام مشخصه هایی بوده که سرگرمی خالص را از فیلم های هنری متمایز می کند. با این حال، داستان گویی به عنوان یک عنصر طبیعی فیلمساز را بلافاصله به مخاطب متصل می سازد. داستان گویی یعنی نحوه روایت داستان.
مخاطبین عاشق نوآوری در این زمینه هستند، برای همین مساله بعضی فیلم ها با تاثیرگذاری بالا در هنگام اکران و بعد از آن موفق بوده و می مانند. برای مثال، فیلم "12 مرد خشمگین (1957)" سیدنی لومت و یا "روانی (1960)" هیچکاک.
به طور کلی برای مخاطب عام تصاویر از دیالوگ های خوب پرداخته شده مهم تر است. و این نکته را هم در نظر داشته باشید که هیچکاک کار خود را به عنوان یک کارگردان فیلم صامت شروع کرد و به همین علت، راه های مختلفی برای اضافه کردن اطلاعات به فیلم خود یافته بود. این مساله به نوآوری دائم در زمینه داستان گویی بصری ختم شد که مشخصه این کارگردان در طول دوران فیلمسازی وی بوده است.
یک دلیل عالی برای این نظریه، این نکته است که هر وقت به نام هیچکاک اشاره می شود، تصاویر بسیاری به ذهن شما متبادر می شود.
تصاویری مانند قدمهایی که از سقف شیشه ای در فیلم "مستاجر (1926)" دیده می شوند، هواپیمایی که نزدیک بود کری گرانت را در "شمال از شمال غربی (1959)" زیر بگیرد، و یا صحنه دوش حمام معروف در فیلم "روانی (1960)".
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (2)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند مخاطب عام را جذب کند ؟
2⃣ میزانسن عالی
✍️ میزانسن یا مجموعه عناصری که ترکیب نما را تشکیل می دهند چیزیست که اکثر مردم در حین تماشای فیلم به آن توجه نمی کنند، اما استفاده دقیق از همه این عناصر سینمایی مانند طراحی صحنه، طراحی لباس، نور، فضا، بازیگران، موسیقی و غیره تاثیر بسیار زیادی در فیلم دارد. میزانسن به ما کمک می کند به عمق فیلم و داستان آن برویم و با قهرمانان و بعضی اوقات شخصیت های منفی آن همزاد پنداری کنیم.
و با این وجود که این جنبه ها به تفصیل در ادامه این سری پستها بررسی می شود، نمی توان تاثیر آنها را در میزانسن و چگونگی استادی هیچکاک در این زمینه نادیده گرفت که به واسطه آن رابطه نزدیکی را با مخاطب ایجاد می کند.
طبعا میزانسن را می توان برای هدف ها و تاثیر های گوناگون مورد استفاده قرار داد، اما در مورد مخاطب عام دو هدف متمایز از اهمیت زیادی برخوردار است. اول، هدف اطلاع رسانی و دوم برانگیختن احساسات.
موفقیت هیچکاک بر شیوه آگاه ساختن مخاطب در مورد مساله ای که شخصیت داخل فیلم از آن بی اطلاع است و در نتیجه ایجاد تعلیق و کنجکاوی طبیعی درباره آنچه در ادامه اتفاق می افتد، استوار است.
چه کسی در فیلم "سوء ظن (1941)" دلش به حال لینا مکلایدلو (جون فونتین) هنگامی که جانی ایزگارث (کری گرانت) لیوان شیر مخصوص را به او می دهد نمی سوزد؟ چه کسی عاشق رابطه عاشقانه آلیسیا هوبرمن (اینگرید برگمان) و دولین (کری گرانت) در فیلم "بدنام (1946)" نمی شود؟
یا چه کسی دلش نمی خواهد بداند که بعد از قتل در فیلم "روانی (1960)" چه اتفاقی می افتد؟ مخصوصا وقتی که در اوایل فیلم رخ میدهد (50 دقیقه). استفاده عالی از میزانسن چنین اثری بر شما دارد.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (3)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
2⃣ میزانسن عالی
✍️ میزانسن یا مجموعه عناصری که ترکیب نما را تشکیل می دهند چیزیست که اکثر مردم در حین تماشای فیلم به آن توجه نمی کنند، اما استفاده دقیق از همه این عناصر سینمایی مانند طراحی صحنه، طراحی لباس، نور، فضا، بازیگران، موسیقی و غیره تاثیر بسیار زیادی در فیلم دارد. میزانسن به ما کمک می کند به عمق فیلم و داستان آن برویم و با قهرمانان و بعضی اوقات شخصیت های منفی آن همزاد پنداری کنیم.
و با این وجود که این جنبه ها به تفصیل در ادامه این سری پستها بررسی می شود، نمی توان تاثیر آنها را در میزانسن و چگونگی استادی هیچکاک در این زمینه نادیده گرفت که به واسطه آن رابطه نزدیکی را با مخاطب ایجاد می کند.
طبعا میزانسن را می توان برای هدف ها و تاثیر های گوناگون مورد استفاده قرار داد، اما در مورد مخاطب عام دو هدف متمایز از اهمیت زیادی برخوردار است. اول، هدف اطلاع رسانی و دوم برانگیختن احساسات.
موفقیت هیچکاک بر شیوه آگاه ساختن مخاطب در مورد مساله ای که شخصیت داخل فیلم از آن بی اطلاع است و در نتیجه ایجاد تعلیق و کنجکاوی طبیعی درباره آنچه در ادامه اتفاق می افتد، استوار است.
چه کسی در فیلم "سوء ظن (1941)" دلش به حال لینا مکلایدلو (جون فونتین) هنگامی که جانی ایزگارث (کری گرانت) لیوان شیر مخصوص را به او می دهد نمی سوزد؟ چه کسی عاشق رابطه عاشقانه آلیسیا هوبرمن (اینگرید برگمان) و دولین (کری گرانت) در فیلم "بدنام (1946)" نمی شود؟
یا چه کسی دلش نمی خواهد بداند که بعد از قتل در فیلم "روانی (1960)" چه اتفاقی می افتد؟ مخصوصا وقتی که در اوایل فیلم رخ میدهد (50 دقیقه). استفاده عالی از میزانسن چنین اثری بر شما دارد.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (3)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_عام را جذب کند ؟
3⃣ تم های عالی
✍️ تم های هیچکاک همیشه حول محور وسواس و اخلاقیات در قالب درام و هیجان میچرخد. همچنین قابل ذکر است که حضور سایر عناصر جالب به عنوان زیرشاخه تم مانند چشم چرانی، مقامات (پلیس)، مرگ، جاذبه های جنسی، احساس گناه و یا خانواده ( به خصوص نقش مادر) عمل می کند و هیچکاک با استفاده از آنها به فیلم خود عمق داده و با مخاطب رابطه قوی تری برقرار می کند.
با توجه به این نکته، اولین جنبه تمرکز فیلمهای هیچکاک، اهمیتِ قرار دادن یک مرد معمولی در شرایط خیلی خاص بوده که با مخاطب حس نزدیکی زیادی برقرار می کند.
در اطراف این مرد عادی (که اخلاقیاتش با استفاده از حضور یک معما و یا یک صحنه جرم و یا گیر افتادن در وسواس هایش مورد آزمایش قرار می گیرد) تعدادی زیرشاخه تم مخفی شده در جزئیات، داستان های فرعی و یا شخصیت های فرعی که به داستان اصلی و یا شناخت شخصیت اصلی و تفکراتش کمک می کنند وجود دارد.
در ادامه بحث، ما بر روی جاذبه جنسی به عنوان یک زیرشاخه تم که با چشم چرانی و ایده مخاطب به عنوان یک چشم چران متحد است تمرکز می کنیم. فیلم های هیچکاک اغلب با انحراف و یا سوالاتی که به عنوان تابو شناخته شده سر و کار دارد (برای مثال، همجنسگرایی واضح در فیلم "طناب 1948") که معمولا بین دیالوگ ها، سمبول های فرویدی و یا سایر نماد های بصری مخفی شده است. برای این قضیه مثالی می خواهید؟
در فیلم "روانی"، جایی که نورمن دست خود را می گذارد و شیوه حرکت دادن آن در صحنه ای که در دفترش با ماریونی که در حال خوردن ساندویچ است حرف می زند. البته جالب است که ببینیم خود کارگردان چگونه زنانی را برای فیلم هایش انتخاب می کند که
از نظر فیزیکی مشابه هستند؛ منبع جاودانه برانگیختگی، یعنی زنان بلوند (که توسط جنت لی، گریس کلی، تیپی هدرن، اینگرید برگمان، جون فونتین، کیم نواک و اوا ماری سنت بازی شده اند).
یک زیرشاخه تم محبوب دیگر طبیعتا مرگ است. با این حال، مرگ در اینجا صرفا به معنای مردن و یا ترسیم جسد مرده نیست (برای مثال, "طناب" و "روانی") بلکه یک وسواس ثابت و مداوم برای ارتکاب یک قتل بدون نقص است. چه کسی در مورد نحوه اجرای بی نقص یک جنایت فکر نکرده و یا چیزی نخوانده؟
در ادامه یک الگوی منطقی، گناه زیرشاخه تم مهم بعدی می باشد. گناه دختر طبیعی اخلاقیات بوده و در ظاهر و اشکال گوناگونی در فیلم کارگردان نشان داده می شود؛ گناهی که انسان را به فساد می کشاند، گناه غلط، جستجو برای گناه واقعی و غیره.
استفاده از این عناصر به طور طبیعی رابطه با مخاطب را قوی تر می کند. این ها تم های زندگی روزمره بوده، حتی با این که هیچکاک آنها را در سیستم استدیویی مورد پردازش قرار داده و پشت پرده های خانه های طبقه متوسط، اتاق خواب های متل ها، نیکمت های ایستگاه های قطار، لابی های هتل، مغازه ها و غیره مخفی کرده است.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (4)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
3⃣ تم های عالی
✍️ تم های هیچکاک همیشه حول محور وسواس و اخلاقیات در قالب درام و هیجان میچرخد. همچنین قابل ذکر است که حضور سایر عناصر جالب به عنوان زیرشاخه تم مانند چشم چرانی، مقامات (پلیس)، مرگ، جاذبه های جنسی، احساس گناه و یا خانواده ( به خصوص نقش مادر) عمل می کند و هیچکاک با استفاده از آنها به فیلم خود عمق داده و با مخاطب رابطه قوی تری برقرار می کند.
با توجه به این نکته، اولین جنبه تمرکز فیلمهای هیچکاک، اهمیتِ قرار دادن یک مرد معمولی در شرایط خیلی خاص بوده که با مخاطب حس نزدیکی زیادی برقرار می کند.
در اطراف این مرد عادی (که اخلاقیاتش با استفاده از حضور یک معما و یا یک صحنه جرم و یا گیر افتادن در وسواس هایش مورد آزمایش قرار می گیرد) تعدادی زیرشاخه تم مخفی شده در جزئیات، داستان های فرعی و یا شخصیت های فرعی که به داستان اصلی و یا شناخت شخصیت اصلی و تفکراتش کمک می کنند وجود دارد.
در ادامه بحث، ما بر روی جاذبه جنسی به عنوان یک زیرشاخه تم که با چشم چرانی و ایده مخاطب به عنوان یک چشم چران متحد است تمرکز می کنیم. فیلم های هیچکاک اغلب با انحراف و یا سوالاتی که به عنوان تابو شناخته شده سر و کار دارد (برای مثال، همجنسگرایی واضح در فیلم "طناب 1948") که معمولا بین دیالوگ ها، سمبول های فرویدی و یا سایر نماد های بصری مخفی شده است. برای این قضیه مثالی می خواهید؟
در فیلم "روانی"، جایی که نورمن دست خود را می گذارد و شیوه حرکت دادن آن در صحنه ای که در دفترش با ماریونی که در حال خوردن ساندویچ است حرف می زند. البته جالب است که ببینیم خود کارگردان چگونه زنانی را برای فیلم هایش انتخاب می کند که
از نظر فیزیکی مشابه هستند؛ منبع جاودانه برانگیختگی، یعنی زنان بلوند (که توسط جنت لی، گریس کلی، تیپی هدرن، اینگرید برگمان، جون فونتین، کیم نواک و اوا ماری سنت بازی شده اند).
یک زیرشاخه تم محبوب دیگر طبیعتا مرگ است. با این حال، مرگ در اینجا صرفا به معنای مردن و یا ترسیم جسد مرده نیست (برای مثال, "طناب" و "روانی") بلکه یک وسواس ثابت و مداوم برای ارتکاب یک قتل بدون نقص است. چه کسی در مورد نحوه اجرای بی نقص یک جنایت فکر نکرده و یا چیزی نخوانده؟
در ادامه یک الگوی منطقی، گناه زیرشاخه تم مهم بعدی می باشد. گناه دختر طبیعی اخلاقیات بوده و در ظاهر و اشکال گوناگونی در فیلم کارگردان نشان داده می شود؛ گناهی که انسان را به فساد می کشاند، گناه غلط، جستجو برای گناه واقعی و غیره.
استفاده از این عناصر به طور طبیعی رابطه با مخاطب را قوی تر می کند. این ها تم های زندگی روزمره بوده، حتی با این که هیچکاک آنها را در سیستم استدیویی مورد پردازش قرار داده و پشت پرده های خانه های طبقه متوسط، اتاق خواب های متل ها، نیکمت های ایستگاه های قطار، لابی های هتل، مغازه ها و غیره مخفی کرده است.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (4)
⚡| #مخاطب_عام_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟
1⃣ استفاده از عناصر فیلمنامه نویسی
✍️ همانطور که در مقدمه گفته شد این لیست به دو دسته مخاطب پر توقع و مخاطب عام تقسیم میشود. قبل از این که وارد لیست این دلایل شویم، تعریفی از مخاطب فیلم پرتوقع داشته باشیم؛ مخاطب فیلم پرتوقع کسی است که به فرم فیلم نگاه کرده و راه های مختلفی که فیلم طی کرده، استفاده از عناصر زبان سینمایی و یکپارچگی فیلم را مورد بررسی قرار می دهد. با بیان این نکته، این پیش فرض وجود دارد که کارگردان می بایستی فراتر از قابلیت قرار دادن بینش خود در فیلم، دانش آن را داشته و با هوشمندی ترفند های گوناگون سینمایی را در فیلم قرار دهد.
اندرو ساریس منتقد فیلم هیچکاک را این گونه توصیف می کند: "تنها کارگردان معاصر که سبکش سنت های مختلف کلاسیک مورنو (حرکت دوربین و میزانسن) و ایزنشتاین (مونتاژ) را با هم متحد کرده است." با این مقدمه به سراغ دلیل بعدی لیست یعنی " استفاده از عناصر فیلمنامه نویسی" می رویم:
📎 هیچکاک به فیلمنامه نویس خود ارنست لمن گفت: "ارنی میدونی ما چکار میکنیم؟ مخاطبا مثل یه ارگان غول پیکر (ساز کلیسا) میمونن و تو و من اونا رو می نوازیم. در یه جایی ما این نت رو میزنیم و این بازخورد رو میگیریم، و بعد ما اون کورد رو میزنیم و یه واکنش دیگه میگیریم. و یه روزی ما حتی لازم نیست فیلم بسازیم، یه الکترودهایی توی مغزشون جا سازی شده و ما فقط دکمه های مختلف رو فشار میدیم و اونا "آه" و "اوه" میگن و ما می ترسونیمشون و میخندونیمشون. این شگفت انگیز نیست؟"
عناصر متعددی وجود دارد که هیچکاک برای بازی کردن با احساسات مخاطبین از آنها استفاده می کند، مانند زن در خطر افتاده (اغلب زنان قوی که توسط یک خطر پنهان تهدید می شوند، مانند شخصیت گریس کلی در فیلم "ام را برای قتل بگیر 1954" یا شخصیت جون فونتین در "ربکا 1940") و یا مفهوم مرد اشتباهی (یک مثال واضح در این مورد دو نسخه "مردی که زیاد می داند" 1934 و 1956 است) و یک کلاه بردار قابل همزاد پنداری (مانند شخصیت کری گرانت در "گرفتن یک دزد 1955") برای ایجاد همزادپنداری با شخصیت هایش
همچنین عناصر متعدد موثر و مهمی توسط هیچکاک استفاده می شوند که به فیلمنامه یک سادگی ظاهری داده و روایت داستانی را غنی کرده که در نهایت منجر به نزدیکی بیشتر به مخاطب شده و در عین حال در نقاط لازم ساختار فیلم، عمق و معانی مخفی اضافه کرده است.
در میان این عناصر، استفاده از مک گافین مشهور است، که از نظر روایت داستانی شامل یک نوع جزئیات غیر مهم می شود و در شروع داستان انگیزه اولیه لازم را ایجاد می کند. در فیلم های ژانر هیجان انگیز اولیه اش در انگلیس، مانند "39 پله 1935" و یا "خانم ناپدید می شود 1938" مک گافین ها معمولا انواع مختلفی از اسرار دولتی بوده اند.
همچنین شخصیت سازی روانشناسانه ای که هیچکاک بر روی شخصیت های اصلی و فرعی خود انجام می دهد جالب توجه است. نمونه های بارز آن در فیلم های زیادی از وی نمود داشته، با این حال اولین دستاوردهای قابل توجه هیچکاک "ربکا 1940"، "سایه یک شک 1943"، "طناب 1948" و " غریبه ها در یک قطار 1951" بودند.
مخصوصا "ربکا" و "سایه یک شک" ما را با یکی از عناصر مورد استفاده هیچکاک آشنا می کند: صداگذاری. "ربکا" به خاطر سکانس ابتدایی خود که ما را به گذشته و جایی می برد که شخصیت جون فونتین در آنجا زندگی می کرده، قابل توجه است. این شروع عالی تاثیر گذار بر کل فیلم سایه افکنده و به آن یک فضای غم انگیز و مرموز می دهد.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (5)
⚡| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
1⃣ استفاده از عناصر فیلمنامه نویسی
✍️ همانطور که در مقدمه گفته شد این لیست به دو دسته مخاطب پر توقع و مخاطب عام تقسیم میشود. قبل از این که وارد لیست این دلایل شویم، تعریفی از مخاطب فیلم پرتوقع داشته باشیم؛ مخاطب فیلم پرتوقع کسی است که به فرم فیلم نگاه کرده و راه های مختلفی که فیلم طی کرده، استفاده از عناصر زبان سینمایی و یکپارچگی فیلم را مورد بررسی قرار می دهد. با بیان این نکته، این پیش فرض وجود دارد که کارگردان می بایستی فراتر از قابلیت قرار دادن بینش خود در فیلم، دانش آن را داشته و با هوشمندی ترفند های گوناگون سینمایی را در فیلم قرار دهد.
اندرو ساریس منتقد فیلم هیچکاک را این گونه توصیف می کند: "تنها کارگردان معاصر که سبکش سنت های مختلف کلاسیک مورنو (حرکت دوربین و میزانسن) و ایزنشتاین (مونتاژ) را با هم متحد کرده است." با این مقدمه به سراغ دلیل بعدی لیست یعنی " استفاده از عناصر فیلمنامه نویسی" می رویم:
📎 هیچکاک به فیلمنامه نویس خود ارنست لمن گفت: "ارنی میدونی ما چکار میکنیم؟ مخاطبا مثل یه ارگان غول پیکر (ساز کلیسا) میمونن و تو و من اونا رو می نوازیم. در یه جایی ما این نت رو میزنیم و این بازخورد رو میگیریم، و بعد ما اون کورد رو میزنیم و یه واکنش دیگه میگیریم. و یه روزی ما حتی لازم نیست فیلم بسازیم، یه الکترودهایی توی مغزشون جا سازی شده و ما فقط دکمه های مختلف رو فشار میدیم و اونا "آه" و "اوه" میگن و ما می ترسونیمشون و میخندونیمشون. این شگفت انگیز نیست؟"
عناصر متعددی وجود دارد که هیچکاک برای بازی کردن با احساسات مخاطبین از آنها استفاده می کند، مانند زن در خطر افتاده (اغلب زنان قوی که توسط یک خطر پنهان تهدید می شوند، مانند شخصیت گریس کلی در فیلم "ام را برای قتل بگیر 1954" یا شخصیت جون فونتین در "ربکا 1940") و یا مفهوم مرد اشتباهی (یک مثال واضح در این مورد دو نسخه "مردی که زیاد می داند" 1934 و 1956 است) و یک کلاه بردار قابل همزاد پنداری (مانند شخصیت کری گرانت در "گرفتن یک دزد 1955") برای ایجاد همزادپنداری با شخصیت هایش
همچنین عناصر متعدد موثر و مهمی توسط هیچکاک استفاده می شوند که به فیلمنامه یک سادگی ظاهری داده و روایت داستانی را غنی کرده که در نهایت منجر به نزدیکی بیشتر به مخاطب شده و در عین حال در نقاط لازم ساختار فیلم، عمق و معانی مخفی اضافه کرده است.
در میان این عناصر، استفاده از مک گافین مشهور است، که از نظر روایت داستانی شامل یک نوع جزئیات غیر مهم می شود و در شروع داستان انگیزه اولیه لازم را ایجاد می کند. در فیلم های ژانر هیجان انگیز اولیه اش در انگلیس، مانند "39 پله 1935" و یا "خانم ناپدید می شود 1938" مک گافین ها معمولا انواع مختلفی از اسرار دولتی بوده اند.
همچنین شخصیت سازی روانشناسانه ای که هیچکاک بر روی شخصیت های اصلی و فرعی خود انجام می دهد جالب توجه است. نمونه های بارز آن در فیلم های زیادی از وی نمود داشته، با این حال اولین دستاوردهای قابل توجه هیچکاک "ربکا 1940"، "سایه یک شک 1943"، "طناب 1948" و " غریبه ها در یک قطار 1951" بودند.
مخصوصا "ربکا" و "سایه یک شک" ما را با یکی از عناصر مورد استفاده هیچکاک آشنا می کند: صداگذاری. "ربکا" به خاطر سکانس ابتدایی خود که ما را به گذشته و جایی می برد که شخصیت جون فونتین در آنجا زندگی می کرده، قابل توجه است. این شروع عالی تاثیر گذار بر کل فیلم سایه افکنده و به آن یک فضای غم انگیز و مرموز می دهد.
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (5)
⚡| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟
2️⃣ شرکت در بخش فیلمبرداری و کارگردانی هنری
✍️ ساموئل تیلور، فیلمنامه نویس فیلم "سرگیجه" می گوید: "هیچکاک دقیقا می دانست می خواهد با فیلم چه کند، چه می خواهد بگوید، و فیلمش چگونه باید دیده و گفته شود. من به او شخصیت ها و دیالوگ هایی که نیاز داشت را می دادم و داستان را می ساختم، اما از اولین فریم تا آخرین فریم کار خود او بود. لحظه ای نبود که او حضور نداشته باشد. و هر کسی که در حین ساخت فیلم طوری که من او را دیدم می دید چنین حسی داشت." با این حال، این تعاریف جنبه دیگری از سبک شخصیتی هیچکاک بوده که کنترل مطلق را بر همه اجزای فیلم داشته است.
هیچکاک همیشه در بخش های غیر کارگردانی فعال است. معمولا با فرایند فیلمنامه نویسی همراهی می کند. فیلم را تا ریزترین جزئیات برنامه ریزی کرده و هنگامی که فیلمبرداری شروع می شود مشارکت عمده ای را در فیلمبرداری و کارگردانی هنری و مخصوصا در مورد استفاده از رنگ و نور و سایه دارد.
در اوایل کار خود، هیچکاک به دلیل تعهدات قراردادی مجبور شد در آلمان کار کند و در آنجا بسیاری از مفاهیم و تکنیک های اکسپرسیونیستی را درک نمود و در طول عمر حرفه ای خود به کار گرفت. این مفاهیم اکثرا در ارتباط با اهمیت اشیاء و افکت تولید شده از نور بر روی صحنه و شخصیت ها بودند. این نکات مخصوصا در بسیاری از فیلم های صامت هیچکاک و فیلم های ژانر هیجان انگیز اولیه اش مشهود بود.
زمانی در هالیوود، هیچکاک به عنوان یکی از اولین اشخاصی شناخته می شد که از شرایط و منابع استدیویی بزرگتری استفاده می کردند (یک مثال این قضیه، صحنه فیلم "طناب" بود که در "تاریخ روایت داستانی فیلم" در مورد آن گفته شده: "دوربین شخصیت مکمل است... یک مینیاتور شبیه سازی شده دقیق از سی و پنج مایلی افق شهر نیویورک که با هشت هزار لامپ رشته ای و دویست لامپ نئون روشن شده و هر کدام جداگانه سیم کشی شده بود و طلوع و غروب آفتاب و اشعه خورشید را بازسازی می کرد".) به علاوه صفحه نمایش واید و فن آوری تکنیکالر برای مقاصد دراماتیک و بصری مورد استفاده قرار می گرفت.
⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (6)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| @FILMBAZAN
2️⃣ شرکت در بخش فیلمبرداری و کارگردانی هنری
✍️ ساموئل تیلور، فیلمنامه نویس فیلم "سرگیجه" می گوید: "هیچکاک دقیقا می دانست می خواهد با فیلم چه کند، چه می خواهد بگوید، و فیلمش چگونه باید دیده و گفته شود. من به او شخصیت ها و دیالوگ هایی که نیاز داشت را می دادم و داستان را می ساختم، اما از اولین فریم تا آخرین فریم کار خود او بود. لحظه ای نبود که او حضور نداشته باشد. و هر کسی که در حین ساخت فیلم طوری که من او را دیدم می دید چنین حسی داشت." با این حال، این تعاریف جنبه دیگری از سبک شخصیتی هیچکاک بوده که کنترل مطلق را بر همه اجزای فیلم داشته است.
هیچکاک همیشه در بخش های غیر کارگردانی فعال است. معمولا با فرایند فیلمنامه نویسی همراهی می کند. فیلم را تا ریزترین جزئیات برنامه ریزی کرده و هنگامی که فیلمبرداری شروع می شود مشارکت عمده ای را در فیلمبرداری و کارگردانی هنری و مخصوصا در مورد استفاده از رنگ و نور و سایه دارد.
در اوایل کار خود، هیچکاک به دلیل تعهدات قراردادی مجبور شد در آلمان کار کند و در آنجا بسیاری از مفاهیم و تکنیک های اکسپرسیونیستی را درک نمود و در طول عمر حرفه ای خود به کار گرفت. این مفاهیم اکثرا در ارتباط با اهمیت اشیاء و افکت تولید شده از نور بر روی صحنه و شخصیت ها بودند. این نکات مخصوصا در بسیاری از فیلم های صامت هیچکاک و فیلم های ژانر هیجان انگیز اولیه اش مشهود بود.
زمانی در هالیوود، هیچکاک به عنوان یکی از اولین اشخاصی شناخته می شد که از شرایط و منابع استدیویی بزرگتری استفاده می کردند (یک مثال این قضیه، صحنه فیلم "طناب" بود که در "تاریخ روایت داستانی فیلم" در مورد آن گفته شده: "دوربین شخصیت مکمل است... یک مینیاتور شبیه سازی شده دقیق از سی و پنج مایلی افق شهر نیویورک که با هشت هزار لامپ رشته ای و دویست لامپ نئون روشن شده و هر کدام جداگانه سیم کشی شده بود و طلوع و غروب آفتاب و اشعه خورشید را بازسازی می کرد".) به علاوه صفحه نمایش واید و فن آوری تکنیکالر برای مقاصد دراماتیک و بصری مورد استفاده قرار می گرفت.
⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (6)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| @FILMBAZAN
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟
3⃣ استفاده از موسیقی در فیلم
✍️ در مساله سوم، مهمتر از بحث و گفتگو در مورد این موضوع، قبول کردن کلام خود هیچکاک در مصاحبه ای که با استفان واتز در دهه 30 میلادی انجام داده می باشد، نکات مهم آن در اینجا آورده شده.
برای شروع، هیچکاک تصویر عظیمی از موسیقی که توسط صنعت استفاده شده و مفهوم استاندارد آن داشته است: "... با اومدن فیلم های صدادار همونطور که می دونید موقتا اکشن در سینما متوقف شد... اما همین صدمه رو هم به موسیقی زد. تهیه کننده ها و کارگردان ها توسط کلمه ها محسور شده بودند. فراموش کرده بودند که یکی از شاخصه های احساسی سینمای صامت همراهی موسیقی بود. اونا به تدریج فهمیدن که هنوز باید اکشن اولویت داشته باشه. چه صدادار، چه صامت اونا دارن فیلم میسازن. اما موسیقی یک دارایی هنریه فیلمه که هنوز متاسفانه ازش غفلت میشه."
او ادامه می دهد: " من خیلی موسیقی و فیلم دوران صامت برام جالب بود و همیشه باور داشتم که اومدن صدا فرصت جدیدی رو ایجاد می کنه. همراهی موسیقی تحت کنترل دو نفری بود که فیلم رو ساختن. این یه پیشرفت بود نسبت به این که صدا توسط ارکستر سینما به صورت جداگانه نواخته بشه. برتری فاحش فیلمی که همراه با موسیقی باشه توسط فیلم های صامتی مثل "بن هور" یا "در دور دست شرق" نشون داده شد. با این حال وقتی که ممکن میشه که فیلم و موسیقی با هم به عنوان یک اثر هنری واحد نشون داده بشه، این فرصت نادیده گرفته میشه، و یا حداقل روش کار نمیشه. ... نتیجش اینه که تنها استفاده دراماتیک موسیقی در فیلم های صدادار (صرف نظر از فیلم های موزیکال که اعداد رو جایگزین موسیقی میکنن) استفاده از موسیقی ملایم هنگام صحنه های عاشقانه هست. هر موسیقی دیگه ای صرفا یه شیرین کاری عجیب و غریبه که به درستی طرح ریزی نشده. ... اما موسیقی ملایم متعارف، اساس صحیح موسیقی فیلمه و فضای صحنه رو بروز میده، این کاربرد ابتداییه موسیقیه. ... فیلم های صامت اغلب خیلی تاثیر گذار هستند بخاطر نحوه برخورد صحیح با موسیقی در قبل و بعد ساخت فیلم."
با این حال، کارگردان کاربرد دیگری را برای استفاده از موسیقی در فیلم بیان می کند: "... برای ایجاد هیجان. برای بالا بردن تنش. برای مثال در یک صحنه اکشن وقتی که هدف به یک نقطه اوج فیزیکی رسیدنه، موسیقی برای بالا بردن هیجان مانند تدوین بسیار تاثیرگذاره، اما این مقایسه رو بعدا بیشتر در موردش بحث می کنم. موسیقی میتونه پس زمینه یه صحنه در هر فضایی باشه و دیالوگ رو تفسیر کنه. اما راستش من هنوز در مورد کاربرد کلی موسیقی در رابطه با دیالوگ عقیده ای ندارم. من فقط می تونم مثال های خاص بگم در مورد مواردی که میتونه به صورت بهینه استفاده بشه. موسیقی با نوع خاصی از دیالوگ ممکنه یه ترکیب خیلی خوبی بشه، من میتونم یه نمونه به شما از فیلم "والس هایی از وین" بگم. یه صحنه دیالوگی بین زن و مرد جوان هست. صحنه آروم و لطیفیه، اما شوهر زن داره میره. راه واضح برای نشون دادن تعلیق اینه که کات هایی بزنیم و صحنه هایی از رفتن شوهر به خونش رو نشون بدیم. در زمان فیلمهای صامت وقتی شخصیت منفی در حال اومدن بود ارکستر موسیقی تند و ضربه ای اجرا می کرد. میتونستید پلیدی رو حس کنید. الان به علاوه این کار می تونید مکالمه رو هم اضافه کنید. و نتیجه این میشه که لازم نیست از نظر بصری روی اومدن شوهر اصرار کنید. ... همونطور که شاهد بودید در استفاده روانشناسانه از موسیقی و امکاناتش قبل از اومدن فیلم صدادار سر در میوردن. ... این کار ابراز مسائل گفته نشده رو ممکن می کرد.
هنگام نتیجه گیری، هیچکاک در مقام مدافع ظاهر می شود: "تدوین و و موسیقی فیلم اشتراکات زیادی دارن. هدف جفتشون ایجاد گام و فضا برای صحنست. و همونطور که تدوین دست کم گرفته میشه موسیقی هم همینطوره".
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (7)
⚡| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
3⃣ استفاده از موسیقی در فیلم
✍️ در مساله سوم، مهمتر از بحث و گفتگو در مورد این موضوع، قبول کردن کلام خود هیچکاک در مصاحبه ای که با استفان واتز در دهه 30 میلادی انجام داده می باشد، نکات مهم آن در اینجا آورده شده.
برای شروع، هیچکاک تصویر عظیمی از موسیقی که توسط صنعت استفاده شده و مفهوم استاندارد آن داشته است: "... با اومدن فیلم های صدادار همونطور که می دونید موقتا اکشن در سینما متوقف شد... اما همین صدمه رو هم به موسیقی زد. تهیه کننده ها و کارگردان ها توسط کلمه ها محسور شده بودند. فراموش کرده بودند که یکی از شاخصه های احساسی سینمای صامت همراهی موسیقی بود. اونا به تدریج فهمیدن که هنوز باید اکشن اولویت داشته باشه. چه صدادار، چه صامت اونا دارن فیلم میسازن. اما موسیقی یک دارایی هنریه فیلمه که هنوز متاسفانه ازش غفلت میشه."
او ادامه می دهد: " من خیلی موسیقی و فیلم دوران صامت برام جالب بود و همیشه باور داشتم که اومدن صدا فرصت جدیدی رو ایجاد می کنه. همراهی موسیقی تحت کنترل دو نفری بود که فیلم رو ساختن. این یه پیشرفت بود نسبت به این که صدا توسط ارکستر سینما به صورت جداگانه نواخته بشه. برتری فاحش فیلمی که همراه با موسیقی باشه توسط فیلم های صامتی مثل "بن هور" یا "در دور دست شرق" نشون داده شد. با این حال وقتی که ممکن میشه که فیلم و موسیقی با هم به عنوان یک اثر هنری واحد نشون داده بشه، این فرصت نادیده گرفته میشه، و یا حداقل روش کار نمیشه. ... نتیجش اینه که تنها استفاده دراماتیک موسیقی در فیلم های صدادار (صرف نظر از فیلم های موزیکال که اعداد رو جایگزین موسیقی میکنن) استفاده از موسیقی ملایم هنگام صحنه های عاشقانه هست. هر موسیقی دیگه ای صرفا یه شیرین کاری عجیب و غریبه که به درستی طرح ریزی نشده. ... اما موسیقی ملایم متعارف، اساس صحیح موسیقی فیلمه و فضای صحنه رو بروز میده، این کاربرد ابتداییه موسیقیه. ... فیلم های صامت اغلب خیلی تاثیر گذار هستند بخاطر نحوه برخورد صحیح با موسیقی در قبل و بعد ساخت فیلم."
با این حال، کارگردان کاربرد دیگری را برای استفاده از موسیقی در فیلم بیان می کند: "... برای ایجاد هیجان. برای بالا بردن تنش. برای مثال در یک صحنه اکشن وقتی که هدف به یک نقطه اوج فیزیکی رسیدنه، موسیقی برای بالا بردن هیجان مانند تدوین بسیار تاثیرگذاره، اما این مقایسه رو بعدا بیشتر در موردش بحث می کنم. موسیقی میتونه پس زمینه یه صحنه در هر فضایی باشه و دیالوگ رو تفسیر کنه. اما راستش من هنوز در مورد کاربرد کلی موسیقی در رابطه با دیالوگ عقیده ای ندارم. من فقط می تونم مثال های خاص بگم در مورد مواردی که میتونه به صورت بهینه استفاده بشه. موسیقی با نوع خاصی از دیالوگ ممکنه یه ترکیب خیلی خوبی بشه، من میتونم یه نمونه به شما از فیلم "والس هایی از وین" بگم. یه صحنه دیالوگی بین زن و مرد جوان هست. صحنه آروم و لطیفیه، اما شوهر زن داره میره. راه واضح برای نشون دادن تعلیق اینه که کات هایی بزنیم و صحنه هایی از رفتن شوهر به خونش رو نشون بدیم. در زمان فیلمهای صامت وقتی شخصیت منفی در حال اومدن بود ارکستر موسیقی تند و ضربه ای اجرا می کرد. میتونستید پلیدی رو حس کنید. الان به علاوه این کار می تونید مکالمه رو هم اضافه کنید. و نتیجه این میشه که لازم نیست از نظر بصری روی اومدن شوهر اصرار کنید. ... همونطور که شاهد بودید در استفاده روانشناسانه از موسیقی و امکاناتش قبل از اومدن فیلم صدادار سر در میوردن. ... این کار ابراز مسائل گفته نشده رو ممکن می کرد.
هنگام نتیجه گیری، هیچکاک در مقام مدافع ظاهر می شود: "تدوین و و موسیقی فیلم اشتراکات زیادی دارن. هدف جفتشون ایجاد گام و فضا برای صحنست. و همونطور که تدوین دست کم گرفته میشه موسیقی هم همینطوره".
⚡| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (7)
⚡| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟ 3⃣ استفاده از موسیقی در فیلم ✍️ در مساله سوم، مهمتر از بحث و گفتگو در مورد این موضوع، قبول کردن کلام خود هیچکاک در مصاحبه ای که با استفان واتز در دهه 30 میلادی انجام داده می باشد، نکات مهم…
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟
4️⃣ استفاده از تدوین فیلم.
✍️ در این مساله حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد. با این حال، ما مانند موضو ع قبل به حرف های خود کارگردان تکیه می کنیم و تفسیر آن را بر عهده تفکر فردی می گذاریم.
"
همچنین ماجراجویی هایی که هیچکاک در زمینه برداشت های بلند انجام داد و تاثیر این عنصر در ریتم و گام تدوین فیلم چیزیست که می توان به طور نمایان در فیلم هایی مثل " طناب 1948" و "در برج جدی 1949" مشاهده کرد.
وقتی بحث عظمت هیچکاک در زمینه تدوین فیلم پیش می آید، همه به مثال عالی آن یعنی صحنه دوش حمام در "روانی 1960" اشاره می کنند. در این مقاله، بیایید بر روی مثال کاربردی فیلم "خرابکاری 1936" و این مساله که چطور کارگردان می تواند صحنه ای به ما ارائه کند که در آن خواست زن برای کشتنش شوهرش و تحقق آن و همچنین خواست درونی شوهر برای چنین مجازاتی پنهان شده، تمرکز کنیم.
⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (8)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
4️⃣ استفاده از تدوین فیلم.
✍️ در این مساله حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد. با این حال، ما مانند موضو ع قبل به حرف های خود کارگردان تکیه می کنیم و تفسیر آن را بر عهده تفکر فردی می گذاریم.
"
من فکر میکنم که کات کردن قطعا یه محدودیته. بهترین استفادش در موضوعات خشنه. برای همین روس ها اینقدر ازش به طور موثر استفاده می کنن، چون با خشونت سر و کار دارن، اونا می تونن کلی کات توی یه فیلم خالی کنن. اما می بینید که وقتی اونا میخوان در مورد موضوعات ملایم تر مثل کشاورزی یا چیزای دیگه فیلم بسازن مونتاژشون اونقدر مهم و تاثیرگذار نیست؟ اگر من اینجا بشینم و با شما در مورد برنامه 5 ساله حرف بزنم، هیچ تعداد کاتی نمیتونه صحنه رو دراماتیک کنه چون صحنه دراماتیک نیست. شما نمیتونید با کات زیاد تاثیر آرامش رو ایجاد کنید. اما می تونید حالت و تن مکالمه ما رو با موسیقی روشن سازی و حتی تفسیر کنید. ... اساس جاذبه سینما احساساته. جاذبه موسیقی هم حد وسیعی از اونه. غفلت از موسیقی چه آگاهانه و چه غیر اون، تسلیم شدنه و نباید این فرایند رو توی فیلمسازی نادیده گرفت
"همچنین ماجراجویی هایی که هیچکاک در زمینه برداشت های بلند انجام داد و تاثیر این عنصر در ریتم و گام تدوین فیلم چیزیست که می توان به طور نمایان در فیلم هایی مثل " طناب 1948" و "در برج جدی 1949" مشاهده کرد.
وقتی بحث عظمت هیچکاک در زمینه تدوین فیلم پیش می آید، همه به مثال عالی آن یعنی صحنه دوش حمام در "روانی 1960" اشاره می کنند. در این مقاله، بیایید بر روی مثال کاربردی فیلم "خرابکاری 1936" و این مساله که چطور کارگردان می تواند صحنه ای به ما ارائه کند که در آن خواست زن برای کشتنش شوهرش و تحقق آن و همچنین خواست درونی شوهر برای چنین مجازاتی پنهان شده، تمرکز کنیم.
⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (8)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
فیلمبازان
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟ 4️⃣ استفاده از تدوین فیلم. ✍️ در این مساله حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد. با این حال، ما مانند موضو ع قبل به حرف های خود کارگردان تکیه می کنیم و تفسیر آن را بر عهده تفکر فردی می گذاریم.…
📌 دلائلی که چرا هیچکاک میتواند #مخاطب_پرتوقع فیلم را جذب کند ؟
5️⃣ توانایی در گرفتن بازی عالی از بازیگرانش
✍️ "
همانطور که در قبل ذکر شد یکی از مشخصه های بنیادی سبک هیچکاک حضور فعال در سایر بخش های فیلمسازی است، به این معنی که برای یک درک کلی می بایستی بر کل فیلم تسلط داشت. به همین دلیل در سبک هیچکاک این نکته که وی اهمیت زیادی را برای بازیگری قائل شده و جلوی بداهه و متد اکتینگ را بگیرد منطقی به نظر می رسد.
هیچکاک عقیده داشت که ساخت شخصیت ها و تثبیت آنها وظیفه فیلمنامه نویس و کارگردان است و به دلیل این که او طرح کل فیلم را قبل از شروع فیلمبرداری و زمانی که بازیگران وارد کار می شوند (قبل از شروع فیلم آنها مجبور بودند فیلمبرداری تبلیغات و رویداد های از پیش تعیین شده را انجام دهند) می ریخت، او جایی برای "مشارکت بازیگر" نداشت چون این کار می توانست منجر به تغییر طرح ریزی قبلی فیلم شود.
هیچکاک در مورد متد اکتینگ می گوید: "
عنصر دیگری که این فرضیه را حمایت میکند، این مساله است که هیچکاک به طور مداوم با بازیگران و نوع پرسونای یکسان برای قهرمان ها و ضد قهرمان هایش کار می کرد (منظور از پرسونا ظاهر شخصیت بوده و خصوصیات آن مد نظر نیست)، که به طور منطقی به وی تصویر شکل گرفته ای از شخصیت را ارائه می کرد.
و بخاطر جمع همه این مسائل هیچکاک توانست بهترین بازی های یک بازیگر را از او بگیرد، مانند جودیث اندرسون به عنوان خانم دانورز در "ربکا 1940"، رابرت واکر به عنوان برونو آنتونی در "غریبه ها در قطار 1951"، زوج جان دال/فارلی گرنجر در نقش های برندون/فیلیپ در "طناب 1948"، آنتونی پرکینز در نقش نورمن بیتس در "روانی 1960" یا تیپی هدرن به عنوان ملانی دنیلز در "پرندگان 1963".
📌
⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (9)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان
5️⃣ توانایی در گرفتن بازی عالی از بازیگرانش
✍️ "
من هیچوقت نگفتم که همه بازیگران گوسفند هستن، چیزی که من گفتم این بود که باید با همه بازیگران مانند گوسفند رفتار کرد.
" حتی با این تفسیر، این کلمات بحث و جنجال زیادی میان بازیگران و منتقدین فیلم ایجاد کرد و می کند. این کلمات در واقع مطابق با شیوه کارگردانی هیچکاک هستند.همانطور که در قبل ذکر شد یکی از مشخصه های بنیادی سبک هیچکاک حضور فعال در سایر بخش های فیلمسازی است، به این معنی که برای یک درک کلی می بایستی بر کل فیلم تسلط داشت. به همین دلیل در سبک هیچکاک این نکته که وی اهمیت زیادی را برای بازیگری قائل شده و جلوی بداهه و متد اکتینگ را بگیرد منطقی به نظر می رسد.
هیچکاک عقیده داشت که ساخت شخصیت ها و تثبیت آنها وظیفه فیلمنامه نویس و کارگردان است و به دلیل این که او طرح کل فیلم را قبل از شروع فیلمبرداری و زمانی که بازیگران وارد کار می شوند (قبل از شروع فیلم آنها مجبور بودند فیلمبرداری تبلیغات و رویداد های از پیش تعیین شده را انجام دهند) می ریخت، او جایی برای "مشارکت بازیگر" نداشت چون این کار می توانست منجر به تغییر طرح ریزی قبلی فیلم شود.
هیچکاک در مورد متد اکتینگ می گوید: "
متد اکتینگ بازیگر در تئاتر خوب است چون فضای خالی برای حرکت را دارد. اما وقتی بحث تدوین به میان میاید باید از قاعده پیروی کرد.
"عنصر دیگری که این فرضیه را حمایت میکند، این مساله است که هیچکاک به طور مداوم با بازیگران و نوع پرسونای یکسان برای قهرمان ها و ضد قهرمان هایش کار می کرد (منظور از پرسونا ظاهر شخصیت بوده و خصوصیات آن مد نظر نیست)، که به طور منطقی به وی تصویر شکل گرفته ای از شخصیت را ارائه می کرد.
و بخاطر جمع همه این مسائل هیچکاک توانست بهترین بازی های یک بازیگر را از او بگیرد، مانند جودیث اندرسون به عنوان خانم دانورز در "ربکا 1940"، رابرت واکر به عنوان برونو آنتونی در "غریبه ها در قطار 1951"، زوج جان دال/فارلی گرنجر در نقش های برندون/فیلیپ در "طناب 1948"، آنتونی پرکینز در نقش نورمن بیتس در "روانی 1960" یا تیپی هدرن به عنوان ملانی دنیلز در "پرندگان 1963".
📌
جمع بندی:
امروزه، هیچکاک به عنوان یکی از شخصیت های پیشگام در صنعت فیلم و هم ردیف گریفیت، ایزنشتاین، رنوار و ولز شناخته می شود. در تعهد او به سبک هیچ تردیدی نیست. در دهه سی میلادی، او یکی از کارگردانانی بود که از مونتاژ ایزنشتاین در دوره تدوین ابتدایی استفاده می کرد، استادی او در گرفتن برداشت های بلند و حرکت دوربین از دهه چهل مشهود بوده است، و دستاورد های او در صفحه نمایش واید در دهه پنجاه از اهمیت تاریخی زیادی برای فیلمهای کنونی برخوردار است. جدا از فرم، هیچکاک یک اخلاق گرا و سرنوشت گرا بوده و تصویری مخاطره آمیز از دنیای مدرن ساخته که در آن هیولاها در شرایط عادی زندگی روزمره پرسه می زنند. او یک کارگردان اصیل و معتبر بود که زندگیش هنرش بود و در آن هنر، شاید بیش از هر هنرمند معاصر خودش در ساخت ترس ها، وسواس ها و فانتزی هایش که بخشی از روان جمعی ماست موفق بود. / پایان مقاله⚡️| #هیچکاک_تعریف_کارگردان (9)
⚡️| #مخاطب_پرتوقع_هیچکاک
👤| #کارگردان_ماه
✍️| اختصاصی کانال فیلمبازان