️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
طیف #روشنفکران_حکومتی که ۴۶ سال است بر سر سفره فتنه ۵۷ نشستهاند — از مهدی خلجی و صادق زیباکلام گرفته تا عباس عبدی، عبدالکریم سروش و مصطفی مهرآیین — همانهایی هستند که در ۵۷ آشی برای این سرزمین پختند و اکنون نهتنها مسئولیتی نمیپذیرند، بلکه با فرافکنی، بار…
خشونت نمادین زیر نقاب روشنفکری
پاسخی به گفتمان ضدملی مصطفی مهرآیین و همفکرانش
در سپهر فکری اکنون ايران، پدیدهای قابل تأمل در حال تثبیت است: بازتولید خشونت نمادین از سوی روشنفکران خودخوانده که خود را منتقد قدرت مینمایانند اما عملاً در خدمت تثبیت وضعیت موجود هستند. اینگونه گفتمانها، نه به نقد ساختار سلطه که به انکار رنج تاریخی ملت میپردازند. توییت اخیر #مصطفی_مهرآیین مصداق بارز چنین عملکردی است؛ گفتمانی که به جای شفافسازی مسئولیت ساختارها، مردم را متهم جلوه میدهد.
✅مهرآیین در موضعی بظاهر انتقادی، با استفاده از گزارههایی چون «ما خود این وضعیتایم»، کوشیده است بار تاریخی بحران 50 ساله ج.ا را بر دوش کلیت جامعه بیفکند؛ بیآنکه تحلیلی دقیق از ساخت قدرت، سازوکارهای سرکوب ایدئولوژیک، یا تبعات گسست نهاد ملت ارائه دهد. این نحوه سخن گفتن، دقیقاً منطبق است با آنچه #پیر_بوردیو #خشونت_نمادین مینامد: شکلی از سلطه که از طریق زبان، اعتبار فرهنگی و موقعیت آکادمیک اعمال میشود، بیآنکه نیازی به خشونت فیزیکی باشد.
در چارچوب نظری بوردیو، خشونت نمادین زمانی رخ میدهد که گویندهای با اعتبار نهادی، حقیقت اجتماعی را تحریف کند و بازنماییای نادرست از رابطه قدرت ارائه دهد، بهگونهای که قربانی، خود را مسئول وضعیت خود پندارد. مهرآیین با نفی عاملیت تاریخی حاکمیت، جای فاعل و مفعول را عوض میکند: ملت قربانی به جای دستگاه سلطه مینشیند و روشنفکر، بهجای تحلیل ساختاری، به تولید احساس گناه جمعی دامن میزند.
✅نکته بنیادی اینکه، فاجعه امروز ایران، دارای منشأیی مشخص و قابل ردیابی است: فتنه ۵۷، انهدام بنیانهای دولت مدرن پهلوی، سیطره گفتمان دینی–ایدئولوژیک، و چیرگی ساختار سرکوب فرهنگی و سیاسی. این فاجعه، نه محصول «روح جمعی ایرانیان» است و نه نتیجه گنگ و بیشکل از «ما». بلکه زاییده سازوکارهای مشخص قدرت، تصمیمهای تاریخی اشتباه، و بهویژه همکاری و همدستی بخش بزرگی از جریان روشنفکری با گفتمان ضدمدرن و ضدملیت است.
مگر همین طیف نبود که با تمجید از افرادی چون مصدق، خمینی، شریعتی، بازرگان، مطهری، جلال آلاحمد، و با نفی دستاوردهای نهادساز دوره پهلوی، به تخریب نمادهای وحدت ملی و مدرنیزاسیون فرهنگی دامن زدند؟ مگر آنان نبودند که انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، سوادآموزی، برابری حقوقی زنان، توسعه صنعتی، و پیوندهای جهانی ایران را «غربزدگی» خواندند؟
اکنون که نتیجه آن گفتمانهای ویرانگر در برابر ماست، به جای مواجهه اخلاقی با گذشته و پذیرش مسئولیت تاریخی، همان چهرهها بار دیگر در نقش منتقد ظاهر میشوند و باز هم آدرس غلط میدهند. آنچه ارائه میشود نه تحلیل بلکه فرافکنیست؛ نه خودانتقادی که سرزنشگری؛ نه روشنگری که بازتولید سلطه در سطح زبان. و این، اوج خشونت نمادین است!
✅اما جامعه امروز دیگر آن ملت خاموش و مأیوس نیست. اکنون، اکثریت قاطع مردم ایران، با عبور از گفتمانهای تیره و فریبکارانه پنجاه سال گذشته، راهی روشن را پیش گرفتهاند: بازگشت به ریشههای تمدنی ایران نوین، احیای میراث خردمندانه #پهلویسم، و حرکت در سایهسار #پرچم_شیروخورشید و به مقصد #شکوه_جهانی_ایران. نسلی تازه برخاسته که نه مرعوب اسطورههای ضدامپریالیستیِ دهه پنجاه است، نه فریفته نالههای فلسفی روشنفکران بیریشه. بلکه نسلی است آگاه، تاریخشناس، میهنپرست و پرانگیزه، که صدای خود را در صدای #شاهزاده_رضا_پهلوی بازیافته و رهبری او را پاسخی به بنبست تاریخی رژیم و انحرافات روشنفکری دانسته است.
در برابر این خیزش امید و خرد، آن جریان روشنفکری که دههها از سفره قدرت تغذیه کرده و زیر لوای دانشگاه و تریبونهای رسمی به تحقیر ملت و تبرئه ساختارهای قدرت مشغول بوده، امروز دیگر مشروعیتی ندارد. آنانی که با تئوریهای بیهویت، علیه نهاد دولت مدرن و علیه تمدنسازی پهلوی قلم زدهاند، امروز دیگر شنوندهای ندارند. نه تنها تحلیلشان بیرمق است، بلکه استمرار حضورشان در عرصه عمومی، مانعی برای آگاهی، بازسازی و رهایی ملی به شمار میآید.
زمان آن رسیده است که این چهرهها، بهجای سرزنش ملت، دست به نگارش #اعترافنامه_گفتمانی بزنند و از صحنه عمومی کنار بروند. ایران امروز نیازمند پالایشی جدی در فضای فکری و رسانهای است؛ پالایشی از واژگان مسموم، مفاهیم تحریفشده، و خشونتهای نمادینی که در لفافه تحلیل آکادمیک به خورد جامعه داده شده است. نسل کنونی، با تکیه بر حافظه تاریخی، سرمایه بزرگ عصر پهلوی، و تعهد مدنی، در مسیر بازسازی ایران با ارادهای تاریخی گام مینهد.
آینده ایران نه با نظریهپردازیهای مهآلود شماها ساخته خواهد شد، نه با روشنفکری بیریشه و فرافکن، بلکه با بازگشت آگاهانه به پهلویسم، به دولت ملی، و به رهبری شاهزاده رضا پهلوی که صدای خرد ایرانی و امید ملی و #جهان_پیشارو در عصر کنونی است.
✍️جهان_ایرانی
پاسخی به گفتمان ضدملی مصطفی مهرآیین و همفکرانش
در سپهر فکری اکنون ايران، پدیدهای قابل تأمل در حال تثبیت است: بازتولید خشونت نمادین از سوی روشنفکران خودخوانده که خود را منتقد قدرت مینمایانند اما عملاً در خدمت تثبیت وضعیت موجود هستند. اینگونه گفتمانها، نه به نقد ساختار سلطه که به انکار رنج تاریخی ملت میپردازند. توییت اخیر #مصطفی_مهرآیین مصداق بارز چنین عملکردی است؛ گفتمانی که به جای شفافسازی مسئولیت ساختارها، مردم را متهم جلوه میدهد.
✅مهرآیین در موضعی بظاهر انتقادی، با استفاده از گزارههایی چون «ما خود این وضعیتایم»، کوشیده است بار تاریخی بحران 50 ساله ج.ا را بر دوش کلیت جامعه بیفکند؛ بیآنکه تحلیلی دقیق از ساخت قدرت، سازوکارهای سرکوب ایدئولوژیک، یا تبعات گسست نهاد ملت ارائه دهد. این نحوه سخن گفتن، دقیقاً منطبق است با آنچه #پیر_بوردیو #خشونت_نمادین مینامد: شکلی از سلطه که از طریق زبان، اعتبار فرهنگی و موقعیت آکادمیک اعمال میشود، بیآنکه نیازی به خشونت فیزیکی باشد.
در چارچوب نظری بوردیو، خشونت نمادین زمانی رخ میدهد که گویندهای با اعتبار نهادی، حقیقت اجتماعی را تحریف کند و بازنماییای نادرست از رابطه قدرت ارائه دهد، بهگونهای که قربانی، خود را مسئول وضعیت خود پندارد. مهرآیین با نفی عاملیت تاریخی حاکمیت، جای فاعل و مفعول را عوض میکند: ملت قربانی به جای دستگاه سلطه مینشیند و روشنفکر، بهجای تحلیل ساختاری، به تولید احساس گناه جمعی دامن میزند.
✅نکته بنیادی اینکه، فاجعه امروز ایران، دارای منشأیی مشخص و قابل ردیابی است: فتنه ۵۷، انهدام بنیانهای دولت مدرن پهلوی، سیطره گفتمان دینی–ایدئولوژیک، و چیرگی ساختار سرکوب فرهنگی و سیاسی. این فاجعه، نه محصول «روح جمعی ایرانیان» است و نه نتیجه گنگ و بیشکل از «ما». بلکه زاییده سازوکارهای مشخص قدرت، تصمیمهای تاریخی اشتباه، و بهویژه همکاری و همدستی بخش بزرگی از جریان روشنفکری با گفتمان ضدمدرن و ضدملیت است.
مگر همین طیف نبود که با تمجید از افرادی چون مصدق، خمینی، شریعتی، بازرگان، مطهری، جلال آلاحمد، و با نفی دستاوردهای نهادساز دوره پهلوی، به تخریب نمادهای وحدت ملی و مدرنیزاسیون فرهنگی دامن زدند؟ مگر آنان نبودند که انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، سوادآموزی، برابری حقوقی زنان، توسعه صنعتی، و پیوندهای جهانی ایران را «غربزدگی» خواندند؟
اکنون که نتیجه آن گفتمانهای ویرانگر در برابر ماست، به جای مواجهه اخلاقی با گذشته و پذیرش مسئولیت تاریخی، همان چهرهها بار دیگر در نقش منتقد ظاهر میشوند و باز هم آدرس غلط میدهند. آنچه ارائه میشود نه تحلیل بلکه فرافکنیست؛ نه خودانتقادی که سرزنشگری؛ نه روشنگری که بازتولید سلطه در سطح زبان. و این، اوج خشونت نمادین است!
✅اما جامعه امروز دیگر آن ملت خاموش و مأیوس نیست. اکنون، اکثریت قاطع مردم ایران، با عبور از گفتمانهای تیره و فریبکارانه پنجاه سال گذشته، راهی روشن را پیش گرفتهاند: بازگشت به ریشههای تمدنی ایران نوین، احیای میراث خردمندانه #پهلویسم، و حرکت در سایهسار #پرچم_شیروخورشید و به مقصد #شکوه_جهانی_ایران. نسلی تازه برخاسته که نه مرعوب اسطورههای ضدامپریالیستیِ دهه پنجاه است، نه فریفته نالههای فلسفی روشنفکران بیریشه. بلکه نسلی است آگاه، تاریخشناس، میهنپرست و پرانگیزه، که صدای خود را در صدای #شاهزاده_رضا_پهلوی بازیافته و رهبری او را پاسخی به بنبست تاریخی رژیم و انحرافات روشنفکری دانسته است.
در برابر این خیزش امید و خرد، آن جریان روشنفکری که دههها از سفره قدرت تغذیه کرده و زیر لوای دانشگاه و تریبونهای رسمی به تحقیر ملت و تبرئه ساختارهای قدرت مشغول بوده، امروز دیگر مشروعیتی ندارد. آنانی که با تئوریهای بیهویت، علیه نهاد دولت مدرن و علیه تمدنسازی پهلوی قلم زدهاند، امروز دیگر شنوندهای ندارند. نه تنها تحلیلشان بیرمق است، بلکه استمرار حضورشان در عرصه عمومی، مانعی برای آگاهی، بازسازی و رهایی ملی به شمار میآید.
زمان آن رسیده است که این چهرهها، بهجای سرزنش ملت، دست به نگارش #اعترافنامه_گفتمانی بزنند و از صحنه عمومی کنار بروند. ایران امروز نیازمند پالایشی جدی در فضای فکری و رسانهای است؛ پالایشی از واژگان مسموم، مفاهیم تحریفشده، و خشونتهای نمادینی که در لفافه تحلیل آکادمیک به خورد جامعه داده شده است. نسل کنونی، با تکیه بر حافظه تاریخی، سرمایه بزرگ عصر پهلوی، و تعهد مدنی، در مسیر بازسازی ایران با ارادهای تاریخی گام مینهد.
آینده ایران نه با نظریهپردازیهای مهآلود شماها ساخته خواهد شد، نه با روشنفکری بیریشه و فرافکن، بلکه با بازگشت آگاهانه به پهلویسم، به دولت ملی، و به رهبری شاهزاده رضا پهلوی که صدای خرد ایرانی و امید ملی و #جهان_پیشارو در عصر کنونی است.
✍️جهان_ایرانی