جایگاه و منزلت مهربانوان در ایران باستان
ایرانیان بعنوان یکی از شهر نشین ترین خیشاوندگان جهان، جایگاهی بلند و ارجمند برای مهربانوان قائل بودند، بگونه ای آنها را، نبز در برخی سوی ها بر مهربانان هم کرامندی داده اند. ایرانیان نه مانند تازیان زن را مایه ننگ می دانستند و نه مانند یونانیان او را نماد عیاشی، بلکه اورا موجودی پاک و اشو میدانستند. در تمدنهای بزرگ ایرانی از مادها و سپس #هخامنشی و #اشکانی و ساسانی ، مهربانوان دارای آزادی و جایگاه و شخصیتی والا در ایران بود بجز در دوره اشکانیان .
در زمان مادها مادر بعنوان بانوی بزرگ ( کدبانو ) در خانه خویشکاری میکرد، چون هر خانه دارای اجاق بوده که بایستی روشن می ماند و مهربانوان سهم مهندی در برپائی آتش داشته اند، این گنش موجب ارج و شخصیت دهی به زنان میشده است . در این دوره سن و سال بسیار مهند بوده و مهربانان ریش سفید و مهربانوان گیس سفید بسیار ارجمند بوده و در صورت میانجیگری بانوئی مسن ، دوسوی درگیر بر خلاف تمایل، تن به هم داستانی میدادند.
در #شاهنامه از پادشاهی مهربانویی بنام همای چهرآزاد که دختر بهمن است و ۳۲ سال در ایران حکومت کرده ،سخن بمیان آمده است.او از نگر داد انسانی بزرگ وپادشاهی دانا بوده وبسیاری از مالیاتهای روستائیان را به آنها بخشید، بگونه ای که در دل مهربان ایران بیش از پدرش جای گرفت .
کوروش توجه ویژه ای به شخصیت مهربانوان به عنوان مربی نسل آینده داشت وبه دستور او، مهربانوان باردار حق کارکردن نداشتند و برای آنها جیره و دادیک ماهیانه تا هنگام زاده شدن فرزند در نگر میگرفت. در سلم و کتیبه های تخت جمشید به زبان میخی ایلامی سلمهایی بدست آمده که مزد کارگران در آن نوشته شده و به دستمزد مهربانوان کارگر هم اشاره شده است.کوروش به ناهید که خدای مادینه است توجه فراوانی داشت وپس از چیرگی بابل زیگوراتی برای ایشتار(ناهید) بنا نمود.
لباسهای در پیوند به مهربانوان ساسانی دارای چند ویژگی یکسان است .همگی گشادو چین داراست چین های آن در دامن لباس به زمین کشیده شده که زیبایی ویژه ای به آن داده است (شبیه پری دریائی )بجز لباسهای رامشگران ( در چند مورد نادر ) تمام لباسهای زنان این دوره دارای پوشش کامل است و هیچ قسمتی از بدن در درون لباسها پیدا نیست وهمه لباسها دارای آستین بلند است (در حالیکه زنان مادی و ایلامی آستین کوتاه آیین بوده است)ولی در دوره #ساسانی تمام زنهای سرآمد لباس آستین بلند می پوشیدند.
در دستک های پازیریک ، ملکه ها موهایشان پوشیده است و تاجی کنگره دار بر سر دارند که تور حریری زیبا و روشن به ان آذین شده است . ولی بانوان ندیمه ای که همراه آنان وپشت سرشان ایستاده اند ، با سرهای برهنه و با موهای کوتاه و بسامان دیده میشوندکه در دست آنها پارچه ای (شاید حوله ) قرار دارد.در دست ملکه ،گل لوتوس (نیلوفر) دیده می شود. نیلوفر گل شناخت و خودآگاهی در عرفان خاور است و به اعتقاد آنها لوتوس موجب درازای حیات و خوشبختی می گردد.
دردوره ساسانی مهربانو جایگاه والائی داشته است و مهربانوان بعنوان یکی از هموندان مهند همبودگاه در پرسمانهای گوناگون باشندگی میکردند و نیز چند نفر ازپادشاهان ایران مهربانو بودند.در دوره #انوشیروان نسبت به دوره های پیش ، حقوق ومزایای بیشتری برای مهربانوان شناسانده شد در حالیکه مجازات آنان مورد کاهش قرار گرفت. آنها توانستند در بازارهای گوناگون تجاری داد و ستد ودر پیمان نامه های اقتصادی شرکت نمایند وحتی می توانستند در دادگاهها برپایی دعوا نمایند و دادیک خود را درخواست نمایند.
درآئین #زرتشت یک روز ازسال به اسم روز مهربانو نامگذاری شده است .روز پنجم #اسپندارمد «اسفند» را جشن مهربانوان میگفتند که درآن مهربانان باید برای مهربانوان هدیه ای ارزنده گرفته وبه آنها پیشکش کنند.
دوره ساسانی اوج جایگاه و منش مهربانو در ایران پیش از تازش #اسلام است که تنی چند ازآنان به پادشاهی رسیدند :
۱- پادشاهی دینگ در ایران: همسر یزدگرد دوم که پس از مرگ شاه درحالیکه پسرانش هرمز سوم و پیروز مشغول جنگ بود ، درتیسفون حکومت را بدست گرفت وبه خود پاژنام بانیشنان بانبش (ملکه ملکه ها) داد که این پاژنام در مهری که از اوبه جا مانده ، بدست آمده است.
۲-پوراندخت: او وخواهرش آذرمیدخت که هر دو دخترخسرو پرویز بودند به ترتیب به حکومت رسیدند. او وارث خرابیها و نا امنی هازمان پدرش بود ومی خواست به تمام آنها سروسامان بدهدو درحکومت کوتاه خود که یکسال و۴ ماه به درازا انجامید تلاشهای فراوان برای آرامش اوضاع کرد اما بجائی نرسید وعاقبت بر اثر بیماری در گذشت. تاریخ نبیسان در مورد دانائی، دادگری ونیک سیرتی او سخنان گفته اند. از او سکه هایی مانده که چهره و لباس او رانشان میدهد.
#فردوسی درمورد او می گوید
یک دختری بود پوران نام چوزن شاه شد کارها گشت خام
ایرانیان بعنوان یکی از شهر نشین ترین خیشاوندگان جهان، جایگاهی بلند و ارجمند برای مهربانوان قائل بودند، بگونه ای آنها را، نبز در برخی سوی ها بر مهربانان هم کرامندی داده اند. ایرانیان نه مانند تازیان زن را مایه ننگ می دانستند و نه مانند یونانیان او را نماد عیاشی، بلکه اورا موجودی پاک و اشو میدانستند. در تمدنهای بزرگ ایرانی از مادها و سپس #هخامنشی و #اشکانی و ساسانی ، مهربانوان دارای آزادی و جایگاه و شخصیتی والا در ایران بود بجز در دوره اشکانیان .
در زمان مادها مادر بعنوان بانوی بزرگ ( کدبانو ) در خانه خویشکاری میکرد، چون هر خانه دارای اجاق بوده که بایستی روشن می ماند و مهربانوان سهم مهندی در برپائی آتش داشته اند، این گنش موجب ارج و شخصیت دهی به زنان میشده است . در این دوره سن و سال بسیار مهند بوده و مهربانان ریش سفید و مهربانوان گیس سفید بسیار ارجمند بوده و در صورت میانجیگری بانوئی مسن ، دوسوی درگیر بر خلاف تمایل، تن به هم داستانی میدادند.
در #شاهنامه از پادشاهی مهربانویی بنام همای چهرآزاد که دختر بهمن است و ۳۲ سال در ایران حکومت کرده ،سخن بمیان آمده است.او از نگر داد انسانی بزرگ وپادشاهی دانا بوده وبسیاری از مالیاتهای روستائیان را به آنها بخشید، بگونه ای که در دل مهربان ایران بیش از پدرش جای گرفت .
کوروش توجه ویژه ای به شخصیت مهربانوان به عنوان مربی نسل آینده داشت وبه دستور او، مهربانوان باردار حق کارکردن نداشتند و برای آنها جیره و دادیک ماهیانه تا هنگام زاده شدن فرزند در نگر میگرفت. در سلم و کتیبه های تخت جمشید به زبان میخی ایلامی سلمهایی بدست آمده که مزد کارگران در آن نوشته شده و به دستمزد مهربانوان کارگر هم اشاره شده است.کوروش به ناهید که خدای مادینه است توجه فراوانی داشت وپس از چیرگی بابل زیگوراتی برای ایشتار(ناهید) بنا نمود.
لباسهای در پیوند به مهربانوان ساسانی دارای چند ویژگی یکسان است .همگی گشادو چین داراست چین های آن در دامن لباس به زمین کشیده شده که زیبایی ویژه ای به آن داده است (شبیه پری دریائی )بجز لباسهای رامشگران ( در چند مورد نادر ) تمام لباسهای زنان این دوره دارای پوشش کامل است و هیچ قسمتی از بدن در درون لباسها پیدا نیست وهمه لباسها دارای آستین بلند است (در حالیکه زنان مادی و ایلامی آستین کوتاه آیین بوده است)ولی در دوره #ساسانی تمام زنهای سرآمد لباس آستین بلند می پوشیدند.
در دستک های پازیریک ، ملکه ها موهایشان پوشیده است و تاجی کنگره دار بر سر دارند که تور حریری زیبا و روشن به ان آذین شده است . ولی بانوان ندیمه ای که همراه آنان وپشت سرشان ایستاده اند ، با سرهای برهنه و با موهای کوتاه و بسامان دیده میشوندکه در دست آنها پارچه ای (شاید حوله ) قرار دارد.در دست ملکه ،گل لوتوس (نیلوفر) دیده می شود. نیلوفر گل شناخت و خودآگاهی در عرفان خاور است و به اعتقاد آنها لوتوس موجب درازای حیات و خوشبختی می گردد.
دردوره ساسانی مهربانو جایگاه والائی داشته است و مهربانوان بعنوان یکی از هموندان مهند همبودگاه در پرسمانهای گوناگون باشندگی میکردند و نیز چند نفر ازپادشاهان ایران مهربانو بودند.در دوره #انوشیروان نسبت به دوره های پیش ، حقوق ومزایای بیشتری برای مهربانوان شناسانده شد در حالیکه مجازات آنان مورد کاهش قرار گرفت. آنها توانستند در بازارهای گوناگون تجاری داد و ستد ودر پیمان نامه های اقتصادی شرکت نمایند وحتی می توانستند در دادگاهها برپایی دعوا نمایند و دادیک خود را درخواست نمایند.
درآئین #زرتشت یک روز ازسال به اسم روز مهربانو نامگذاری شده است .روز پنجم #اسپندارمد «اسفند» را جشن مهربانوان میگفتند که درآن مهربانان باید برای مهربانوان هدیه ای ارزنده گرفته وبه آنها پیشکش کنند.
دوره ساسانی اوج جایگاه و منش مهربانو در ایران پیش از تازش #اسلام است که تنی چند ازآنان به پادشاهی رسیدند :
۱- پادشاهی دینگ در ایران: همسر یزدگرد دوم که پس از مرگ شاه درحالیکه پسرانش هرمز سوم و پیروز مشغول جنگ بود ، درتیسفون حکومت را بدست گرفت وبه خود پاژنام بانیشنان بانبش (ملکه ملکه ها) داد که این پاژنام در مهری که از اوبه جا مانده ، بدست آمده است.
۲-پوراندخت: او وخواهرش آذرمیدخت که هر دو دخترخسرو پرویز بودند به ترتیب به حکومت رسیدند. او وارث خرابیها و نا امنی هازمان پدرش بود ومی خواست به تمام آنها سروسامان بدهدو درحکومت کوتاه خود که یکسال و۴ ماه به درازا انجامید تلاشهای فراوان برای آرامش اوضاع کرد اما بجائی نرسید وعاقبت بر اثر بیماری در گذشت. تاریخ نبیسان در مورد دانائی، دادگری ونیک سیرتی او سخنان گفته اند. از او سکه هایی مانده که چهره و لباس او رانشان میدهد.
#فردوسی درمورد او می گوید
یک دختری بود پوران نام چوزن شاه شد کارها گشت خام
«فرهنگ گفتاری(شفاهی)؛ نگاهبان یادگارهای کهن»
هنگام خواندن #شاهنامه، بارها به این باور می رسیم که سخن سنجی آموزگار توس، به راستی شگفت آور است.
او خردمندی هوشیار است که برای ساختن هر بنای تازه داستانی، زمینه گفتار را با ژرف بینی و هدفمندی پایه ریزی می کند.
در سرآغاز بخش داستانی شاهنامه و فراز بلند استوره های #ایران زمین می خوانیم که دهقان آزاده ما، با یادآوری یک فرهنگ دیرپای تاریخی سخن خویش را می گشاید؛
«فرهنگ گفتاری(شفاهی) مردمی»
او در آغاز داستان پادشاهی کیومرس که نخستین #شاه #ایرانی در انگاره های باستانی نیاکان ما است،
چنین می سراید؛
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که تاج بزرگی به گیتی، که جست
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد
ندارد کس آن روزگاران به یاد
مگر کز پدر، یاد دارد پسر
بگوید تو را یک به یک، در بدر
که نام بزرگی، که آورد پیش
که را بود از برتران، پایه بیش
اینجا سخن از فراموشی تاریخی مردم است.
مردمی که وادار به خاموشی و فراموشی شده اند.
سرزمینی که همه بن مایه های تاریخی، دستاوردهای تمدنی و ارزشهای فرهنگی مردمانش، در آتش رشک و کینه های دیرین بیابانگردان گرسنه چشم و تعصب نژادی و خشک مغزی دینی بیگانگان، سوخته است.
دستاورد کوشش نسلها ایرانی هوشمند برای آبادانی کشور و پیشرفت جهان، آنرنگهای زیبایی زندگی، روشنایی شبهای جشن و شادمانی، نواهای خوش فرهنگ و هنر، فر و شکوه پادشاهی های کهن، فرازمندی تمدنی درخشان که دیگر نیست و همه یادمانهای بی مانندش، زیر سم تاراج و ویرانی یورشگران صحرایی لگدکوب شده است.
دورانی که با نسکهای آیینی و کتابهای تاریخی ایرانیان، تنور گرمابه های هزار و یک شب خلیفه های بغداد را گرم می کنند و بر گورستان فرهنگ و تمدن مردمی که نخستین پایه گذاران شهرنشینی و امپراتوری در جهان بوده اند، مناره ها و کنگره ها را برمی افرازند.
و فردوسی با ما از چنین سرگذشتی می گوید؛
«ندارد کس آن روزگاران به یاد»
ولی هنوز امیدی هست.
از پس غبار فراموشی تاریخ و خاموشی مرگبار یک کشور، هنوز هم چراغی از دور سو سو می زنند.
این فروغ دل مردمی است که گُرده شان از تازیانه بیداد جزیه خواران خونبار است ولی گوهر فرهنگ نیاکان خود را در گنجینه سینه نگاه داشته اند.
نوای پیران خراسان، لالایی مادران سیستان و آواز تنبور زخمی کردستان...
و #فردوسی از این امید به ما می گوید؛
«مگر کز پدر یاد دارد پسر»
فرهنگ گفتاری، تاریخ شفاهی، داستانهای کهن که سینه به سینه از پدران و مادران به فرزندان می رسد.
فردوسی این پاسداران فرهنگ #ایرانزمین را چنین می نامد؛
«سخنگوی دهقان»
دهقان، نژاده است.
پاک نهاد و دلاور است.
فرهیخته و خردمند است.
و در روزگار خاموشی و فراموشی، داستانهای کهن میهنش را به یاد دارد و خاموش نمی ماند.
و هنوز هم پس از یک هزاره،
این پهلوانان گمنام آوردگاه تاریخ، این پاسداران فرهنگ دیرپای ایران زمین و این داستانگویان بی نام ونشان، از سرگشتگی های ایل ایرانی برای ما می گویند.
این گویندگان فرهنگ مردمی، بنایی هستند که ویران نمی گردد، کتابی هستند که سوزانده نمی شود و تاریخی هستند که هرگز مدفون نخواهند شد.
و این همان نیروی شکست ناپذیر پایداری مردم یک کشور در برابر یورش ویرانگر بیگانگان در درازای تاریخ و در همه سرزمینها بوده است.
توانایی بازسازی فرهنگی و بازگشت حافظه تاریخی یک ملت که فردوسی خردمند با هوشمندی بی مانند خود، سرچشمه آنرا بیش از هزار سال پیش از ما یافته بود؛
فرهنگ گفتاری و تاریخ شفاهی مردمی
دل جهان است ایرانشهر 🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
🔥
💎
هنگام خواندن #شاهنامه، بارها به این باور می رسیم که سخن سنجی آموزگار توس، به راستی شگفت آور است.
او خردمندی هوشیار است که برای ساختن هر بنای تازه داستانی، زمینه گفتار را با ژرف بینی و هدفمندی پایه ریزی می کند.
در سرآغاز بخش داستانی شاهنامه و فراز بلند استوره های #ایران زمین می خوانیم که دهقان آزاده ما، با یادآوری یک فرهنگ دیرپای تاریخی سخن خویش را می گشاید؛
«فرهنگ گفتاری(شفاهی) مردمی»
او در آغاز داستان پادشاهی کیومرس که نخستین #شاه #ایرانی در انگاره های باستانی نیاکان ما است،
چنین می سراید؛
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که تاج بزرگی به گیتی، که جست
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد
ندارد کس آن روزگاران به یاد
مگر کز پدر، یاد دارد پسر
بگوید تو را یک به یک، در بدر
که نام بزرگی، که آورد پیش
که را بود از برتران، پایه بیش
اینجا سخن از فراموشی تاریخی مردم است.
مردمی که وادار به خاموشی و فراموشی شده اند.
سرزمینی که همه بن مایه های تاریخی، دستاوردهای تمدنی و ارزشهای فرهنگی مردمانش، در آتش رشک و کینه های دیرین بیابانگردان گرسنه چشم و تعصب نژادی و خشک مغزی دینی بیگانگان، سوخته است.
دستاورد کوشش نسلها ایرانی هوشمند برای آبادانی کشور و پیشرفت جهان، آنرنگهای زیبایی زندگی، روشنایی شبهای جشن و شادمانی، نواهای خوش فرهنگ و هنر، فر و شکوه پادشاهی های کهن، فرازمندی تمدنی درخشان که دیگر نیست و همه یادمانهای بی مانندش، زیر سم تاراج و ویرانی یورشگران صحرایی لگدکوب شده است.
دورانی که با نسکهای آیینی و کتابهای تاریخی ایرانیان، تنور گرمابه های هزار و یک شب خلیفه های بغداد را گرم می کنند و بر گورستان فرهنگ و تمدن مردمی که نخستین پایه گذاران شهرنشینی و امپراتوری در جهان بوده اند، مناره ها و کنگره ها را برمی افرازند.
و فردوسی با ما از چنین سرگذشتی می گوید؛
«ندارد کس آن روزگاران به یاد»
ولی هنوز امیدی هست.
از پس غبار فراموشی تاریخ و خاموشی مرگبار یک کشور، هنوز هم چراغی از دور سو سو می زنند.
این فروغ دل مردمی است که گُرده شان از تازیانه بیداد جزیه خواران خونبار است ولی گوهر فرهنگ نیاکان خود را در گنجینه سینه نگاه داشته اند.
نوای پیران خراسان، لالایی مادران سیستان و آواز تنبور زخمی کردستان...
و #فردوسی از این امید به ما می گوید؛
«مگر کز پدر یاد دارد پسر»
فرهنگ گفتاری، تاریخ شفاهی، داستانهای کهن که سینه به سینه از پدران و مادران به فرزندان می رسد.
فردوسی این پاسداران فرهنگ #ایرانزمین را چنین می نامد؛
«سخنگوی دهقان»
دهقان، نژاده است.
پاک نهاد و دلاور است.
فرهیخته و خردمند است.
و در روزگار خاموشی و فراموشی، داستانهای کهن میهنش را به یاد دارد و خاموش نمی ماند.
و هنوز هم پس از یک هزاره،
این پهلوانان گمنام آوردگاه تاریخ، این پاسداران فرهنگ دیرپای ایران زمین و این داستانگویان بی نام ونشان، از سرگشتگی های ایل ایرانی برای ما می گویند.
این گویندگان فرهنگ مردمی، بنایی هستند که ویران نمی گردد، کتابی هستند که سوزانده نمی شود و تاریخی هستند که هرگز مدفون نخواهند شد.
و این همان نیروی شکست ناپذیر پایداری مردم یک کشور در برابر یورش ویرانگر بیگانگان در درازای تاریخ و در همه سرزمینها بوده است.
توانایی بازسازی فرهنگی و بازگشت حافظه تاریخی یک ملت که فردوسی خردمند با هوشمندی بی مانند خود، سرچشمه آنرا بیش از هزار سال پیش از ما یافته بود؛
فرهنگ گفتاری و تاریخ شفاهی مردمی
دل جهان است ایرانشهر 🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
🔥
💎