📕 #چشمهای_بارانی
✍ #فهیمه_سلیمانی
#رمان_ایرانی
پونه با مادر و خواهرش پامچال در فقر و نکبت زندگی میکند مادرش هر بار به امید یافتن پشتوانه محکم با مردی ازدواج میکند ولی هر بار با شکست مواجه میشود زمان برادر شوهر پامچال پونه را دوست دارد ولی او از فرهنگ پسری که به او نامه های عاشقانه میدهد خوشش میاید. یک روز فرهنگ زمان را با چاقو میزند و پونه را میدزدد پونه که آبروی خود را بر باد رفته میبیند تسلیم میشود . فرهنگ پونه را به دست بهمن میسپارد ولی بهمن که رئیس یک باند قاچاق مواد مخدر است عاشق پونه میشود و او را به تملک خود در میاورد . ولی بهمن وقتی میفهمد که پونه از او حامله شده او را تا سر حد مرگ کتک میزند و در گوشهٔ خیابان میاندازد . وقتی پونه خوب میشود میفهمد که به دست گروه رقیب افتاده ولی اینبار خودش برای انتقام از بهمن با این باند همکاری میکند . وقتی بهمن میفهمد که پونه زنده است دوباره سعی میکند توجه او را جلب کند ، و در یک مهمانی از زبان فرهنگ میفهمد که زمان زنده است و پونه ………
@Library_Telegram
✍ #فهیمه_سلیمانی
#رمان_ایرانی
پونه با مادر و خواهرش پامچال در فقر و نکبت زندگی میکند مادرش هر بار به امید یافتن پشتوانه محکم با مردی ازدواج میکند ولی هر بار با شکست مواجه میشود زمان برادر شوهر پامچال پونه را دوست دارد ولی او از فرهنگ پسری که به او نامه های عاشقانه میدهد خوشش میاید. یک روز فرهنگ زمان را با چاقو میزند و پونه را میدزدد پونه که آبروی خود را بر باد رفته میبیند تسلیم میشود . فرهنگ پونه را به دست بهمن میسپارد ولی بهمن که رئیس یک باند قاچاق مواد مخدر است عاشق پونه میشود و او را به تملک خود در میاورد . ولی بهمن وقتی میفهمد که پونه از او حامله شده او را تا سر حد مرگ کتک میزند و در گوشهٔ خیابان میاندازد . وقتی پونه خوب میشود میفهمد که به دست گروه رقیب افتاده ولی اینبار خودش برای انتقام از بهمن با این باند همکاری میکند . وقتی بهمن میفهمد که پونه زنده است دوباره سعی میکند توجه او را جلب کند ، و در یک مهمانی از زبان فرهنگ میفهمد که زمان زنده است و پونه ………
@Library_Telegram
📕 #ساربان_سرگردان
✍ #سیمین_دانشور
#رمان_ایرانی
ساربان سرگدان جلد دوم #جزیره_سرگردانی هست . در این کتاب هستی وارد مبارزات سیاسی شده و به همین جهت همراه با مراد به جزیره ای شنی در وسط کویر تبعید شده است . هم چنان خط سیر زندگی شخصیت های داستان را دنبال می کنیم با این تفاوت که رنگ و بوی اوضاع سیاسی توش پر رنگ تر می شه و می بینیم که انقلاب چه تاثیری توی زندگی یا عقاید هر کدوم از این افراد داره . بیشتر از این توضیح نمی دم چون انتهای کتاب قبلی لو می ره .
@Library_Telegram
✍ #سیمین_دانشور
#رمان_ایرانی
ساربان سرگدان جلد دوم #جزیره_سرگردانی هست . در این کتاب هستی وارد مبارزات سیاسی شده و به همین جهت همراه با مراد به جزیره ای شنی در وسط کویر تبعید شده است . هم چنان خط سیر زندگی شخصیت های داستان را دنبال می کنیم با این تفاوت که رنگ و بوی اوضاع سیاسی توش پر رنگ تر می شه و می بینیم که انقلاب چه تاثیری توی زندگی یا عقاید هر کدوم از این افراد داره . بیشتر از این توضیح نمی دم چون انتهای کتاب قبلی لو می ره .
@Library_Telegram
📕 #سفر_به_مرکز_زمین
✍ #ژول_ورن
#رمان_خارجی_تخیلی
#درخواستی
كتاب نایاب و نفيس « سفر به مركز زمين » يا «مسافرت به اعماق زمين» اثر « ژول ورن » نويسنده بزرگ فرانسوی است.
این رمان كه يكی از شاهكارهای داستاننويسی تاريخ ادبيات میباشد، روايت يك پروفسور آلمانی به نام اوتو لیدانبراک است که بر اين باور است، برخی دالانهای دهانه آتشفشانها به سمت مرکز زمین میروند. پروفسور برای اثبات اين مهم، به همراهی دوستش و برادرزادهاش پس از گردآوری تجهيزات لازم، از دهانهی آتشفشانی در ایسلند پایین میروند. اين سفر با داستانها و ماجراهای شگفتانگيزی همرام است از جمله آن كه گروه مشاهده میكند كه دايناسورها و حيوانات ماقبل تاریخ در زير زمين هنوز زندگی میكنند. گروه پس از كش و قوسهای فراوان كه گاها تا خطر از دست دادن جانشان نيز تهديد میشوند، سرانجام در جنوب ایتالیا در استرومبولی دوباره به سطح زمین بازمیگردند.
سفر به مركز زمين يكی از فوقالعادهترين كتب تخيلی است كه نگارش آن تنها از عهده استادی چون ژول ورن برمیآمد.
@Library_Telegram
✍ #ژول_ورن
#رمان_خارجی_تخیلی
#درخواستی
كتاب نایاب و نفيس « سفر به مركز زمين » يا «مسافرت به اعماق زمين» اثر « ژول ورن » نويسنده بزرگ فرانسوی است.
این رمان كه يكی از شاهكارهای داستاننويسی تاريخ ادبيات میباشد، روايت يك پروفسور آلمانی به نام اوتو لیدانبراک است که بر اين باور است، برخی دالانهای دهانه آتشفشانها به سمت مرکز زمین میروند. پروفسور برای اثبات اين مهم، به همراهی دوستش و برادرزادهاش پس از گردآوری تجهيزات لازم، از دهانهی آتشفشانی در ایسلند پایین میروند. اين سفر با داستانها و ماجراهای شگفتانگيزی همرام است از جمله آن كه گروه مشاهده میكند كه دايناسورها و حيوانات ماقبل تاریخ در زير زمين هنوز زندگی میكنند. گروه پس از كش و قوسهای فراوان كه گاها تا خطر از دست دادن جانشان نيز تهديد میشوند، سرانجام در جنوب ایتالیا در استرومبولی دوباره به سطح زمین بازمیگردند.
سفر به مركز زمين يكی از فوقالعادهترين كتب تخيلی است كه نگارش آن تنها از عهده استادی چون ژول ورن برمیآمد.
@Library_Telegram
📕 #مردی_با_لباس_قهوه_ای
✍ #آگاتا_کریستی
#رمان_خارجی
زندگی دختر جوانی به نام آنی بدینگفلد پس از مرگ
پدرش که مردمشناس معروفی بوده با مشکل مواجه میشود. آنی از لحاظ مالی با تنگنای شدید روبرو شده. آقای بدینگفلد وکیل سابق نامه محبتآمیزی به آنی مینویسید و اعلام میکند که حاضر است به او مسکن مجانی بدهد، ولی آنی مایل نیست این پیشنهاد را قبول کند. در عوض او تصمیم دارد دور دنیا را بگردد و زندگی پرماجرایی در پیش گیرد.
دست تقدیر باعث میشود که وقتی آنی عازم ایستگاه مترو است مرد ریزنقشی را ببیند که ناگهان روی ریلها میافتد و دچار برقگرفتگی میشود. مردی با لباس قهوهای راهش را از میان جمعیت باز میکند و خودش را بالای سر قربانی میرساند و اعلام میکند که آن مرد فوت کرده. بعد با عجله دور میشود و تکه کاغذی از خود به جای میگذارد که روی آن نوشته "قلعه کیلموردن، 122-17" ...
@Library_Telegram
✍ #آگاتا_کریستی
#رمان_خارجی
زندگی دختر جوانی به نام آنی بدینگفلد پس از مرگ
پدرش که مردمشناس معروفی بوده با مشکل مواجه میشود. آنی از لحاظ مالی با تنگنای شدید روبرو شده. آقای بدینگفلد وکیل سابق نامه محبتآمیزی به آنی مینویسید و اعلام میکند که حاضر است به او مسکن مجانی بدهد، ولی آنی مایل نیست این پیشنهاد را قبول کند. در عوض او تصمیم دارد دور دنیا را بگردد و زندگی پرماجرایی در پیش گیرد.
دست تقدیر باعث میشود که وقتی آنی عازم ایستگاه مترو است مرد ریزنقشی را ببیند که ناگهان روی ریلها میافتد و دچار برقگرفتگی میشود. مردی با لباس قهوهای راهش را از میان جمعیت باز میکند و خودش را بالای سر قربانی میرساند و اعلام میکند که آن مرد فوت کرده. بعد با عجله دور میشود و تکه کاغذی از خود به جای میگذارد که روی آن نوشته "قلعه کیلموردن، 122-17" ...
@Library_Telegram
📕 #افسانه_محبت
✍ #صمد_بهرنگی
#رمان_ایرانی
افسانه محبت داستانی برای نوجوانان، نوشتهٔ صمد بهرنگی است. این داستان در زمستان سال ۱۳۴۶ انتشار یافت.
این کتاب توسط احسانالله آریَنزَی در مجموعهای سهداستانه با نام «دَ مَیَنی افسانه» به زبان پشتو ترجمه شدهاست.
همچنین این کتاب در سال ٢٠٠٢ با نام «ئەفسانەی خۆشەویستی» به زبان کوردی (سورانی) ترجمه شدە است.
@Library_Telegram
✍ #صمد_بهرنگی
#رمان_ایرانی
افسانه محبت داستانی برای نوجوانان، نوشتهٔ صمد بهرنگی است. این داستان در زمستان سال ۱۳۴۶ انتشار یافت.
این کتاب توسط احسانالله آریَنزَی در مجموعهای سهداستانه با نام «دَ مَیَنی افسانه» به زبان پشتو ترجمه شدهاست.
همچنین این کتاب در سال ٢٠٠٢ با نام «ئەفسانەی خۆشەویستی» به زبان کوردی (سورانی) ترجمه شدە است.
@Library_Telegram
📕 #مرده_خواران
✍ #مایکل_کرایتون
#رمان_خارجی
«مرده خواران» داستانی است جذاب و حیرت آور از «مایکل کرایتون»٬ خالق «پارک ژوراسیک». کرایتون این رمان را با اقتباس از سفرنامه ابن فضلان به سرزمین اسلاوها در قرن چهارم هجری٬ و نیز افسانه کهن اروپاییِ «بیوولف» خلق کرده است. فیلم «سیزدهمین سلحشور» با بازی «آنتونیو باندراس» و «عمر شریف» بر پایه همین رمان ساخته شده است.
@Library_Telegram
✍ #مایکل_کرایتون
#رمان_خارجی
«مرده خواران» داستانی است جذاب و حیرت آور از «مایکل کرایتون»٬ خالق «پارک ژوراسیک». کرایتون این رمان را با اقتباس از سفرنامه ابن فضلان به سرزمین اسلاوها در قرن چهارم هجری٬ و نیز افسانه کهن اروپاییِ «بیوولف» خلق کرده است. فیلم «سیزدهمین سلحشور» با بازی «آنتونیو باندراس» و «عمر شریف» بر پایه همین رمان ساخته شده است.
@Library_Telegram
📕 #کوه_جادو (#دو_جلد)
✍ #توماس_مان
#رمان_خارجی
کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (۱۸۷۵-۱۹۵۵)، نویسنده آلمانی، که در ۱۹۲۴ انتشار یافت و در سال ۱۹۲۹ یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد.
هانس کاستروپ جوان بورژوازادهای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها میبینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم میرود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگآلود آسایشگاه قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند تا زمانی که جنگ جهانی ۱۹۱۴ او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد.
@Library_Telegram
✍ #توماس_مان
#رمان_خارجی
کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (۱۸۷۵-۱۹۵۵)، نویسنده آلمانی، که در ۱۹۲۴ انتشار یافت و در سال ۱۹۲۹ یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد.
هانس کاستروپ جوان بورژوازادهای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها میبینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم میرود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگآلود آسایشگاه قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند تا زمانی که جنگ جهانی ۱۹۱۴ او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد.
@Library_Telegram
📕 #پرواز_شبانه
✍ #آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
#رمان_خارجی
پرواز شبانه (به فرانسوی: Vol de nuit) دومین رمان نویسندهٔ فرانسوی، آنتوان دو سنتاگزوپری است. این اثر اولین بار در ۱۹۳۱ منتشر و تبدیل به یک کتاب پرفروش در سطح جهانی شد.
✔️پیشینه
کتاب براساس تجربهٔ آنتوان دو سنتاگزوپری بهعنوان یک خلبان پُست هوایی و مدیر شرکت ایروپستا ارجنتینا است.
✔️داستان
شبی فابیان، خلبان پُست هوایی، در حین پرواز در طوفان گم میشود. مدیر وی، ریویر، کمکم با وضعیت روبهرو میشود. او هم باید به همسر فابیان خبر گمشدن وی را بدهد و از طرف دیگر باید به ادارهٔ شرکت پُست هوایی ادامه دهد و جان خلبانهای دیگر را به خطر بیندازد...
✔️جوایز
در سال ۱۹۳۱ این کتاب جایزهٔ فمینا را برد. تا قبل از دریافت این جایزه، آنتوان دو سنتاگزوپری آنچنان شناختهشده نبود، ولی پس از دریافت این جایزه نام وی بر سر زبانها افتاد.
@Library_Telegram
✍ #آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
#رمان_خارجی
پرواز شبانه (به فرانسوی: Vol de nuit) دومین رمان نویسندهٔ فرانسوی، آنتوان دو سنتاگزوپری است. این اثر اولین بار در ۱۹۳۱ منتشر و تبدیل به یک کتاب پرفروش در سطح جهانی شد.
✔️پیشینه
کتاب براساس تجربهٔ آنتوان دو سنتاگزوپری بهعنوان یک خلبان پُست هوایی و مدیر شرکت ایروپستا ارجنتینا است.
✔️داستان
شبی فابیان، خلبان پُست هوایی، در حین پرواز در طوفان گم میشود. مدیر وی، ریویر، کمکم با وضعیت روبهرو میشود. او هم باید به همسر فابیان خبر گمشدن وی را بدهد و از طرف دیگر باید به ادارهٔ شرکت پُست هوایی ادامه دهد و جان خلبانهای دیگر را به خطر بیندازد...
✔️جوایز
در سال ۱۹۳۱ این کتاب جایزهٔ فمینا را برد. تا قبل از دریافت این جایزه، آنتوان دو سنتاگزوپری آنچنان شناختهشده نبود، ولی پس از دریافت این جایزه نام وی بر سر زبانها افتاد.
@Library_Telegram
📕 مثل آب برای شکلات
✍ لورا اسکوئیول
#رمان_خارجی
مثل آب برای شکلات داستان زندگی زنان نسلهای گذشتهٔ مکزیک است که به سبک رئالیسم جادویی و با زبان خانگی و فُرم زنانه نگارش شدهاست. این رمان، عشقی زیبا را در کنار مبارزهٔ یک زن با سنتهای جامعه خود نشان میدهد.
هر فصل از این کتاب با دستور آشپزی و یا داروسازی جالبی شروع شده و به موضوع آن فصل مرتبط میشود.
این کتاب در سال ۱۹۸۹ نوشته شده و درسال ۱۹۹۲ نیز فیلمی بر اساس آن در مکزیک ساخته شدهاست.
کتاب به ۳۰ زبان ترجمه شده و بیش از سه میلیون نسخه از آن چاپ شده است.
@Library_Telegram
✍ لورا اسکوئیول
#رمان_خارجی
مثل آب برای شکلات داستان زندگی زنان نسلهای گذشتهٔ مکزیک است که به سبک رئالیسم جادویی و با زبان خانگی و فُرم زنانه نگارش شدهاست. این رمان، عشقی زیبا را در کنار مبارزهٔ یک زن با سنتهای جامعه خود نشان میدهد.
هر فصل از این کتاب با دستور آشپزی و یا داروسازی جالبی شروع شده و به موضوع آن فصل مرتبط میشود.
این کتاب در سال ۱۹۸۹ نوشته شده و درسال ۱۹۹۲ نیز فیلمی بر اساس آن در مکزیک ساخته شدهاست.
کتاب به ۳۰ زبان ترجمه شده و بیش از سه میلیون نسخه از آن چاپ شده است.
@Library_Telegram
📕 #بهشت_گمشده
✍ #جان_میلتون
🔃 شجاع الدین شفا
#رمان_خارجی
بهشت گمشده نام اثری ست حماسی که توسط شاعر انگلیسی قرن هفدهم جان میلتون نوشته شده است. اولین چاپ این اثر در ده بخش و ده هزار بند مجزا در سال ۱۶۶۷ منتشر شد.
چاپ دوم کتاب که به نظم و قافیه در آن بیشتر توجه شده بود در دوازده بخش با بازنگری کلی و در سال ۱۶۷۴ منتشر شد. میلتون در نیمه های نگاشتن این اثر بزرگ بینایی خود را بر اثر مطالعه ی زیاد از دست داد و از آن پس آنچه را که در ذهنش بود برای دخترانش بازگو میکرد و آنان به نگاشتن آن همت می گماردند.
این حماسه روایتی مسیحی از سقوط انسان است. در واقع موضوع این کتاب مربوط به وسوسهٔ آدم و حوا توسط ابلیس فرشتهٔ رانده از درگاه خداوند و بیرون رانده شدن آنها از باغ عدن بهشت است.
درونمایه اصلی کتاب به نوشتهٔ میلتون توجیه راه و روش خدا نسبت به انسان و روشن شدن گرفتاری بین بینش ابدی و لایزالی خداوندی و ارادی و اختیاری بودن سرنوشت انسان است.
@Library_Telegram
✍ #جان_میلتون
🔃 شجاع الدین شفا
#رمان_خارجی
بهشت گمشده نام اثری ست حماسی که توسط شاعر انگلیسی قرن هفدهم جان میلتون نوشته شده است. اولین چاپ این اثر در ده بخش و ده هزار بند مجزا در سال ۱۶۶۷ منتشر شد.
چاپ دوم کتاب که به نظم و قافیه در آن بیشتر توجه شده بود در دوازده بخش با بازنگری کلی و در سال ۱۶۷۴ منتشر شد. میلتون در نیمه های نگاشتن این اثر بزرگ بینایی خود را بر اثر مطالعه ی زیاد از دست داد و از آن پس آنچه را که در ذهنش بود برای دخترانش بازگو میکرد و آنان به نگاشتن آن همت می گماردند.
این حماسه روایتی مسیحی از سقوط انسان است. در واقع موضوع این کتاب مربوط به وسوسهٔ آدم و حوا توسط ابلیس فرشتهٔ رانده از درگاه خداوند و بیرون رانده شدن آنها از باغ عدن بهشت است.
درونمایه اصلی کتاب به نوشتهٔ میلتون توجیه راه و روش خدا نسبت به انسان و روشن شدن گرفتاری بین بینش ابدی و لایزالی خداوندی و ارادی و اختیاری بودن سرنوشت انسان است.
@Library_Telegram
📕 جنگ و صلح
✍ لئو تولوستوی
#رمان_خارجی
رمان «جنگ و صلح» اثر «لئون تولستوى» اوضاع تاریخی واجتماعی روسیه را در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰ به تصویر میکشد. یعنی یک فاصله زمانی پانزده ساله از زندگی قهرمانان خود را دربر میگیرد. وقایع این رمان، بر بستر دو جنگ بزرگ بین روسیهتزاری به سرکردگی «تزار الکساندر» و دولت فرانسه به رهبری «ناپلئون بناپارت»، و یک دوره فترت کوتاه بین این دو جنگ، جریان دارد.
@Library_Telegram
✍ لئو تولوستوی
#رمان_خارجی
رمان «جنگ و صلح» اثر «لئون تولستوى» اوضاع تاریخی واجتماعی روسیه را در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰ به تصویر میکشد. یعنی یک فاصله زمانی پانزده ساله از زندگی قهرمانان خود را دربر میگیرد. وقایع این رمان، بر بستر دو جنگ بزرگ بین روسیهتزاری به سرکردگی «تزار الکساندر» و دولت فرانسه به رهبری «ناپلئون بناپارت»، و یک دوره فترت کوتاه بین این دو جنگ، جریان دارد.
@Library_Telegram
📕 سرزمین آدمیان
✍ آنتوان دو سنت اگزوپری
#رمان_خارجی
توضیحات:
از آنجایی که حرفه این نویسنده در زمان خدمت و پس از آن، خلبانی بوده است، در تمام کتابهایش از حوادثی که بر او در ضمن پرواز گذشته است را با لحنی شاعرانه مینگارد، از روابط انسانها با یکدیگر به گفتگو میپردازد و شاید بتوان گفت وجود خداوند را در روابط آدمیان با یکدیگر جستجو میکند. در کتاب سرزمین آدمیان در این مورد چنین میگوید؛
«در حقیقت بیش از یک نوع تجمل و شکوه وجود ندارد و آن ارتباط آدمیان است با یکدیگر.
@Library_Telegram
✍ آنتوان دو سنت اگزوپری
#رمان_خارجی
توضیحات:
از آنجایی که حرفه این نویسنده در زمان خدمت و پس از آن، خلبانی بوده است، در تمام کتابهایش از حوادثی که بر او در ضمن پرواز گذشته است را با لحنی شاعرانه مینگارد، از روابط انسانها با یکدیگر به گفتگو میپردازد و شاید بتوان گفت وجود خداوند را در روابط آدمیان با یکدیگر جستجو میکند. در کتاب سرزمین آدمیان در این مورد چنین میگوید؛
«در حقیقت بیش از یک نوع تجمل و شکوه وجود ندارد و آن ارتباط آدمیان است با یکدیگر.
@Library_Telegram
📕 سیگار شکلاتی
✍ هما پور اصفهانی
#رمان
توضیحات
پاکت سیگار … ضربه ای به زیر پاکت … بالا پریدن یک نخ سیگار از جلد زرورقی … آن را با دو انگشت بیرون می کشد،
می گذارد کنج لبش و با آتشی که سرد تر از آتش جهنم زندگیش است روشنش می کند، همزمان پک می زند … عمیق … با همه رگ و پی تنش … سر سیگار سرخ و داغ می شد و قلب او آبی و خنک … طعم گسش اول حنجره اش را خراش می دهد و بعد از آن قلبش را در هم می فشارد، فیلتر شکلاتی سیگار دهنش رو خوش طعم میکند اما همزمان طعم تلخ دود اخمهایش را در هم می کشد … اما چیست این لذتی که باعث می شود پک دوم را محکم تر بزند و خط اخمی بین پلک هایش بنشاند؟ بوی شکلات داغ اطرافش را پر می کند، همان بویی که سالهاست اتاقش را عطر آگین کرده … همان بویی که سالهاست همراه عطرهایش شده … باز هم پکی دیگر و باز اسیر لذت می شود … در این لذت کسی را سهمیم نمی کند مگر کسی که لذت کشیدنش را چشیده باشد و درکش کند! پک بعدی را لطیف تر می زند و باز هم توی ذهنش … نه توی واقعیت … فریاد می زند: «آهای شما! شما که نمی دانید من کیستم، چیستم، در ذهنم در دلم چه می گذرد چرا ادعایتان می شود؟!! فکر می کنید هر چه زندگی را تلخ تر کنید بر من سخت تر می گذرد؟ سخت در اشتباهید … زندگی من تلخ است اما به تلخی یک پک سیگار … تلخ و پر از لذت که حاضر نیستم در آن سهیمتان کنم … این تلخی و آن لذت همه متعلق به من است … تا آخرین لحظه زندگیم» اوست شاه جوانمردی که هرگز و هرگز با ناجوان مردی کسی را روی کرسی قضاوت نمی نشاند … اما سالهاست خودش را روی کرسی نشانده اند و دم به دم حکم اعدامش را می دهند … طناب به دور گلویش حلقه می کنند … جانش را از حنجره اش بیرون می کشند و لحظه آخر دستور ایست می دهند … عفوش می کنند … اما باز فردا روز از نو روزی از نو....
@Library_Telegram
✍ هما پور اصفهانی
#رمان
توضیحات
پاکت سیگار … ضربه ای به زیر پاکت … بالا پریدن یک نخ سیگار از جلد زرورقی … آن را با دو انگشت بیرون می کشد،
می گذارد کنج لبش و با آتشی که سرد تر از آتش جهنم زندگیش است روشنش می کند، همزمان پک می زند … عمیق … با همه رگ و پی تنش … سر سیگار سرخ و داغ می شد و قلب او آبی و خنک … طعم گسش اول حنجره اش را خراش می دهد و بعد از آن قلبش را در هم می فشارد، فیلتر شکلاتی سیگار دهنش رو خوش طعم میکند اما همزمان طعم تلخ دود اخمهایش را در هم می کشد … اما چیست این لذتی که باعث می شود پک دوم را محکم تر بزند و خط اخمی بین پلک هایش بنشاند؟ بوی شکلات داغ اطرافش را پر می کند، همان بویی که سالهاست اتاقش را عطر آگین کرده … همان بویی که سالهاست همراه عطرهایش شده … باز هم پکی دیگر و باز اسیر لذت می شود … در این لذت کسی را سهمیم نمی کند مگر کسی که لذت کشیدنش را چشیده باشد و درکش کند! پک بعدی را لطیف تر می زند و باز هم توی ذهنش … نه توی واقعیت … فریاد می زند: «آهای شما! شما که نمی دانید من کیستم، چیستم، در ذهنم در دلم چه می گذرد چرا ادعایتان می شود؟!! فکر می کنید هر چه زندگی را تلخ تر کنید بر من سخت تر می گذرد؟ سخت در اشتباهید … زندگی من تلخ است اما به تلخی یک پک سیگار … تلخ و پر از لذت که حاضر نیستم در آن سهیمتان کنم … این تلخی و آن لذت همه متعلق به من است … تا آخرین لحظه زندگیم» اوست شاه جوانمردی که هرگز و هرگز با ناجوان مردی کسی را روی کرسی قضاوت نمی نشاند … اما سالهاست خودش را روی کرسی نشانده اند و دم به دم حکم اعدامش را می دهند … طناب به دور گلویش حلقه می کنند … جانش را از حنجره اش بیرون می کشند و لحظه آخر دستور ایست می دهند … عفوش می کنند … اما باز فردا روز از نو روزی از نو....
@Library_Telegram
📕 کویر تشنه
✍ مریم اولیایی
#رمان_ایرانی
قسمتی از رمان کویر تشنه:
از هفت هشت سالگی یادم میآید هر وقت سر خاک پدر میرفتیم، مادر به جای اینکه سر مزارش فاتحه بخواند، ناسزا میگفت.او را لعنت میکرد و برایش طلب زجر و شکنجه میکرد. به سینه اش میکوبید و میگفت:
“مرد، خدا نیامرزدت. خدا هر چی ظلم به من و اون کردی سرت بیاره. تنت تو قبر بلرزه که مثل زلزله زندگی من و این بچه رو ویرون کردی.” آن لحظه خیلی ناراحت و عصبی میشدم، اما بعد که میگفت:
“آخه هنوز هم دوستت دارم. دلم برات میسوزه. حاضر بودم با خودت زندگی میکردم، اما الان آن قدر انتظارشو نمیکشیدم.” گیج میشدم. مثل درمانده ها سر در نمیاوردم.
سیزده چهارده ساله که شدم، بالاخره جرات کردم و پرسیدم: “به چه حقی بابامو نفرین میکنی؟
اون دستش از دنیا کوتاهه. مگه چی کار کرده؟ ما که تو ناز و نعمتیم. چی برات کم گذاشته؟ دوستش هم که داشتی.دوستت هم که داشته!”
مادر با چشمهای اشک آلودش به من نگریست. حرف گنگی در نگاهش سرگردان بود که به بیان در نمیآمد. دوباره به سنگ قبر چشم دوخت و این بار با صدای بلندتری نالید: “خدا، چی کار کنم؟ تا کی این همه درد و غصه رو تو دلم بریزم؟ این بچه رو چطور قانع کنم؟”
باز این ضجه هایش مرا محکوم به سکوت کرد. اما آخر تا کی باید بیجواب میماندم؟
بنابراین از رو نرفتم و هنگام بازگشت، در حالیکه رانندگی میکرد، از او پرسیدم: “مامان آدم حسابم کن و جواب سوالم را بده. من میخوام بدونم بابام کی بوده. این حق منه.”
-تو عزیز دل منی. تو امید زندگی منی، قربونت برم. اما نمیتونم الان به تو تفهیم کنم که چی به ما گذشته. به دلایلی نمیتونم، دخترم.
-آخه یعنی چی؟
-یعنی اینکه وقتی بزرگتر شدی و فهمیدی حق چیه و معنی بعضی کلماتو بهتر درک کردی، وقتی عقلت آنقدر رشد کرد که درست قضاوت کنی، اون وقت بهت میگم. قول میدم. الان زوده. بدتر افکارت پریشون میشه.
هفده ساله که شدم، چون ظرفیتم پر بود، لب گشودم و پرسیدم: مامان تو اصلا بابامو دوست داشتی؟
-خوب معلومه. بله که دوستش داشتم.
-منظورم وقتیه که زنش شدی.
-نه
-برای من بابای خوبی بود؟
مادر کلافه به نظر میرسید. آنقدر سکوت کرد که گفتم: خوب فهمیدم. بابای خوبی واسه م نبوده. اما میخوام بدونم پس چرا به خودمون زحمت میدیم میریم سر خاکش؟
-ببین، دخترم، چون چیزی از زندگی ما نمیدونی، نمیتونم جوابی بهت بدم. تو بابای خیلی خیلی خوبی داشتی. یه بابای نمونه.
اما….. اما…… دختر، دست از سرم بردار. آنقدر نمک روزخمم نپاش. هر موقع وقتش بشه، خودم بهت میگم دیگه.
دست بردار نیستم. کاری نکن سر به بیابون بذارم، مامان. حالم خیلی بده. دیگه تحمل ندارم. دارم روانی میشم. همین روز هاس که سر خاک من هم بیای ها! گفته باشم.
-خدا نکنه. این حرفها چیه؟ من دلم به تو خوش، سپیده.
-اگه برات ارزش دارم حرف بزن. پرده از واقعیت بردار. راحتم کن.
نه عکسی از پدرم نشونم میدی، نه خاطره ای تعریف میکنی. گاهی فکر میکنم…… فکر میکنم…..
-بگو. فکر میکنی که چی؟
-که… که…. اصلا پدر شناسنامه ای نداشته ام.
رنگ از رخسار مادر پرید. خشکش زد. روی صندلی آشپزخانه نشست. انگار پاهایش قدرت نگهداریش را نداشت.
از حرفم شرمنده شدم. شانهٔ او را نوازش کردم و گفتم: معذرت میخوام. میدونم تو زن پاکی هستی. اما تو هم بودی همین فکرو میکردی و مثل من گاهی تصمیم به خودکشی میگرفتی.
به اتاقم پناه بردم و بسترم را پر از مرواریدهای اشک کردم. دلم نوازش پدر را میخواست،اما دستهای ظریف مادر را پشتم حس کردم. لبهٔ تخت نشست و گفت: میدونی، شاید اگه زن نانجیب و ناپاکی بودم، تو این دنیا هیچی از دست نمیدادم.
آنقدر بدبختی نمیکشیدم و تو هم الان پدرت کنارت بود. اون وقت حسابم رو با خدا اون دنیا پاک میکردم.
@Library_Telegram
✍ مریم اولیایی
#رمان_ایرانی
قسمتی از رمان کویر تشنه:
از هفت هشت سالگی یادم میآید هر وقت سر خاک پدر میرفتیم، مادر به جای اینکه سر مزارش فاتحه بخواند، ناسزا میگفت.او را لعنت میکرد و برایش طلب زجر و شکنجه میکرد. به سینه اش میکوبید و میگفت:
“مرد، خدا نیامرزدت. خدا هر چی ظلم به من و اون کردی سرت بیاره. تنت تو قبر بلرزه که مثل زلزله زندگی من و این بچه رو ویرون کردی.” آن لحظه خیلی ناراحت و عصبی میشدم، اما بعد که میگفت:
“آخه هنوز هم دوستت دارم. دلم برات میسوزه. حاضر بودم با خودت زندگی میکردم، اما الان آن قدر انتظارشو نمیکشیدم.” گیج میشدم. مثل درمانده ها سر در نمیاوردم.
سیزده چهارده ساله که شدم، بالاخره جرات کردم و پرسیدم: “به چه حقی بابامو نفرین میکنی؟
اون دستش از دنیا کوتاهه. مگه چی کار کرده؟ ما که تو ناز و نعمتیم. چی برات کم گذاشته؟ دوستش هم که داشتی.دوستت هم که داشته!”
مادر با چشمهای اشک آلودش به من نگریست. حرف گنگی در نگاهش سرگردان بود که به بیان در نمیآمد. دوباره به سنگ قبر چشم دوخت و این بار با صدای بلندتری نالید: “خدا، چی کار کنم؟ تا کی این همه درد و غصه رو تو دلم بریزم؟ این بچه رو چطور قانع کنم؟”
باز این ضجه هایش مرا محکوم به سکوت کرد. اما آخر تا کی باید بیجواب میماندم؟
بنابراین از رو نرفتم و هنگام بازگشت، در حالیکه رانندگی میکرد، از او پرسیدم: “مامان آدم حسابم کن و جواب سوالم را بده. من میخوام بدونم بابام کی بوده. این حق منه.”
-تو عزیز دل منی. تو امید زندگی منی، قربونت برم. اما نمیتونم الان به تو تفهیم کنم که چی به ما گذشته. به دلایلی نمیتونم، دخترم.
-آخه یعنی چی؟
-یعنی اینکه وقتی بزرگتر شدی و فهمیدی حق چیه و معنی بعضی کلماتو بهتر درک کردی، وقتی عقلت آنقدر رشد کرد که درست قضاوت کنی، اون وقت بهت میگم. قول میدم. الان زوده. بدتر افکارت پریشون میشه.
هفده ساله که شدم، چون ظرفیتم پر بود، لب گشودم و پرسیدم: مامان تو اصلا بابامو دوست داشتی؟
-خوب معلومه. بله که دوستش داشتم.
-منظورم وقتیه که زنش شدی.
-نه
-برای من بابای خوبی بود؟
مادر کلافه به نظر میرسید. آنقدر سکوت کرد که گفتم: خوب فهمیدم. بابای خوبی واسه م نبوده. اما میخوام بدونم پس چرا به خودمون زحمت میدیم میریم سر خاکش؟
-ببین، دخترم، چون چیزی از زندگی ما نمیدونی، نمیتونم جوابی بهت بدم. تو بابای خیلی خیلی خوبی داشتی. یه بابای نمونه.
اما….. اما…… دختر، دست از سرم بردار. آنقدر نمک روزخمم نپاش. هر موقع وقتش بشه، خودم بهت میگم دیگه.
دست بردار نیستم. کاری نکن سر به بیابون بذارم، مامان. حالم خیلی بده. دیگه تحمل ندارم. دارم روانی میشم. همین روز هاس که سر خاک من هم بیای ها! گفته باشم.
-خدا نکنه. این حرفها چیه؟ من دلم به تو خوش، سپیده.
-اگه برات ارزش دارم حرف بزن. پرده از واقعیت بردار. راحتم کن.
نه عکسی از پدرم نشونم میدی، نه خاطره ای تعریف میکنی. گاهی فکر میکنم…… فکر میکنم…..
-بگو. فکر میکنی که چی؟
-که… که…. اصلا پدر شناسنامه ای نداشته ام.
رنگ از رخسار مادر پرید. خشکش زد. روی صندلی آشپزخانه نشست. انگار پاهایش قدرت نگهداریش را نداشت.
از حرفم شرمنده شدم. شانهٔ او را نوازش کردم و گفتم: معذرت میخوام. میدونم تو زن پاکی هستی. اما تو هم بودی همین فکرو میکردی و مثل من گاهی تصمیم به خودکشی میگرفتی.
به اتاقم پناه بردم و بسترم را پر از مرواریدهای اشک کردم. دلم نوازش پدر را میخواست،اما دستهای ظریف مادر را پشتم حس کردم. لبهٔ تخت نشست و گفت: میدونی، شاید اگه زن نانجیب و ناپاکی بودم، تو این دنیا هیچی از دست نمیدادم.
آنقدر بدبختی نمیکشیدم و تو هم الان پدرت کنارت بود. اون وقت حسابم رو با خدا اون دنیا پاک میکردم.
@Library_Telegram
📕 سفر به ماه
✍ ژول ورن
#رمان_خارجی
باشگاه گان، باشگاهی بود که در زمان جنگ برای کشور آمریکا توپ و گلوله تهیه می کرد. حالا که جنگ به پایان رسیده بود، کار باشگاه گان نیز تمام شده بود. هر کدام از مسئولان آن در پی کاری دیگر بودند که ایمی باربیکن، رئیس باشگاه گان، پیشنهادی داد که همه از شنیدن آن هیجان زده شدند. پیشنهاد او… سفر به ماه، شاهکاری از ژول ورن نویسنده ی بزرگ فرانسوی است. او قبل از این که بشر موفق به سفر به ماه شود، این کتاب را نوشته است. از آن زمان که انسان ماه را به عنوان کرهای دیگر شناخت، آرزوی پرواز خود را با آرزوی دستیابی به تنها قمر زمین عجین ساخت اما سالهای بسیاری نیاز بود. حتی از زمانی که ژول ورن در داستان خود انسان را به ماه رساند نیز مدتها گذشت تا بالاخره این رویای انسان به حقیقت پیوست.
@Library_Telegram
✍ ژول ورن
#رمان_خارجی
باشگاه گان، باشگاهی بود که در زمان جنگ برای کشور آمریکا توپ و گلوله تهیه می کرد. حالا که جنگ به پایان رسیده بود، کار باشگاه گان نیز تمام شده بود. هر کدام از مسئولان آن در پی کاری دیگر بودند که ایمی باربیکن، رئیس باشگاه گان، پیشنهادی داد که همه از شنیدن آن هیجان زده شدند. پیشنهاد او… سفر به ماه، شاهکاری از ژول ورن نویسنده ی بزرگ فرانسوی است. او قبل از این که بشر موفق به سفر به ماه شود، این کتاب را نوشته است. از آن زمان که انسان ماه را به عنوان کرهای دیگر شناخت، آرزوی پرواز خود را با آرزوی دستیابی به تنها قمر زمین عجین ساخت اما سالهای بسیاری نیاز بود. حتی از زمانی که ژول ورن در داستان خود انسان را به ماه رساند نیز مدتها گذشت تا بالاخره این رویای انسان به حقیقت پیوست.
@Library_Telegram
📕 بچه های نیمه شب
✍ سلمان رشدی
#رمان_تاریخی
بچه های نیمه شب جایزه بوکر سال 1981 میلادی و جایزه جیمز تیت بلک مموریال را در همان سال از آن خود کرد. در جشن سالگرد بیست و پنجمین و چهلمین سال برگزاری جایزه بوکر، در سال 1993 میلادی و در سال 2008 میلادی، بچه های نیمه شب جایزه بوکر بوکرها و جایزه بهترین برگزیدگان بوکر در همه زمانها را برنده شد. این رمان تنها رمان هندی است که در لیست یکصد رمان برتر انگلیسی زبان مجله تایم از زمان انتشار در سال 1923 میلادی آن تاکنون قرار گرفته است. جناب مهدی سحابی بچه های نیمه شب را به فارسی برگردانده و در سال 1364 هجری خورشیدی برنده جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
سلمان رشدی در این رمان به دوران گذار از استعمار انگلیس به استقلال هند میپردازد. این رمان را میتوان نمونه ای از ادبیات پسااستعماری و رئالیسم جادویی دانست. رویدادهای این رمان در بستر رخدادهای تاریخی رخ میدهد و از اینرو میتوان آن را رمانی تاریخی هم قلمداد کرد.
کتاب بچه های نیمه شب هیچ ربطی به کتاب ممنوعهی نویسنده نداشته و اما این رمان تنها یک اثر ادبی اجتماعی است به هیج دخالت به دین و مذهب ندارد.
@Library_Telegram
✍ سلمان رشدی
#رمان_تاریخی
بچه های نیمه شب جایزه بوکر سال 1981 میلادی و جایزه جیمز تیت بلک مموریال را در همان سال از آن خود کرد. در جشن سالگرد بیست و پنجمین و چهلمین سال برگزاری جایزه بوکر، در سال 1993 میلادی و در سال 2008 میلادی، بچه های نیمه شب جایزه بوکر بوکرها و جایزه بهترین برگزیدگان بوکر در همه زمانها را برنده شد. این رمان تنها رمان هندی است که در لیست یکصد رمان برتر انگلیسی زبان مجله تایم از زمان انتشار در سال 1923 میلادی آن تاکنون قرار گرفته است. جناب مهدی سحابی بچه های نیمه شب را به فارسی برگردانده و در سال 1364 هجری خورشیدی برنده جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
سلمان رشدی در این رمان به دوران گذار از استعمار انگلیس به استقلال هند میپردازد. این رمان را میتوان نمونه ای از ادبیات پسااستعماری و رئالیسم جادویی دانست. رویدادهای این رمان در بستر رخدادهای تاریخی رخ میدهد و از اینرو میتوان آن را رمانی تاریخی هم قلمداد کرد.
کتاب بچه های نیمه شب هیچ ربطی به کتاب ممنوعهی نویسنده نداشته و اما این رمان تنها یک اثر ادبی اجتماعی است به هیج دخالت به دین و مذهب ندارد.
@Library_Telegram
📕 #غرور_و_تعصب
✍ #جین_آستین
🔃 #رضا_رضایی
#رمان_خارجی
غرور و تعصب (۱۷۹۶)، نام کتاب بسیار مشهوری از نویسندهٔ انگلیسی، جین آستن است.این کتاب، دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، در حالی که تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.اکثر منتقدین غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن میدانند و خود او آن را «بچهٔ دل بند خود» مینامد. با این حال، این کتاب، که ابتدا با نام «تأثرات اولیه» نوشته شده بود، تا مدتها توسط ناشرها رد میشد و وقتی پس از ۱۸ سال به چاپ رسید
این یک حقیقت است که در جهان به اثبات رسیده؛ اینکه مردی با رفاه مالی مناسب، باید به دنبال یک همسر باشد.
فارغ از اینکه چقدر این جمله را قبول داشته باشیم و با واقعیت های امروز متناسب باشد، این یکی از معروف ترین آغازهای داستانی جهان است. شروع رمانِ «غرور و تعصب» نوشته نویسنده شهیر انگلیسی، جِین آستین. او «غرور و تعصب» را در اوایل قرن نوزدهم نوشت و بعید است روزنامه و رسانه ای باشد که فهرستی از شاهکارهای دنیای ادبیات داستانی را منتشر کرده باشد و نامی از «غرور و تعصب» نبرده باشد. ضمن اینکه با اقتباس از «غرور و تعصب» تاکنون چندین فیلم سینمایی نیز تهیه و کارگردانی شده است.
@Library_Telegram
✍ #جین_آستین
🔃 #رضا_رضایی
#رمان_خارجی
غرور و تعصب (۱۷۹۶)، نام کتاب بسیار مشهوری از نویسندهٔ انگلیسی، جین آستن است.این کتاب، دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، در حالی که تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.اکثر منتقدین غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن میدانند و خود او آن را «بچهٔ دل بند خود» مینامد. با این حال، این کتاب، که ابتدا با نام «تأثرات اولیه» نوشته شده بود، تا مدتها توسط ناشرها رد میشد و وقتی پس از ۱۸ سال به چاپ رسید
این یک حقیقت است که در جهان به اثبات رسیده؛ اینکه مردی با رفاه مالی مناسب، باید به دنبال یک همسر باشد.
فارغ از اینکه چقدر این جمله را قبول داشته باشیم و با واقعیت های امروز متناسب باشد، این یکی از معروف ترین آغازهای داستانی جهان است. شروع رمانِ «غرور و تعصب» نوشته نویسنده شهیر انگلیسی، جِین آستین. او «غرور و تعصب» را در اوایل قرن نوزدهم نوشت و بعید است روزنامه و رسانه ای باشد که فهرستی از شاهکارهای دنیای ادبیات داستانی را منتشر کرده باشد و نامی از «غرور و تعصب» نبرده باشد. ضمن اینکه با اقتباس از «غرور و تعصب» تاکنون چندین فیلم سینمایی نیز تهیه و کارگردانی شده است.
@Library_Telegram
📕 کوچه مدق
✍ نجیب محفوظ
#رمان
رمان «کوچه مَدَق» حکایت محلهای است قدیمی و فقرزده در قلب مصر؛ کوچه ای که عشق و دلدادگی های فراوان به خود دیده و قلبهای شکسته و ناکامی های ساکنانش بخشی از تاریخ آن است و ...
حمیده دختری جوان و بسیار زیباست و بزرگترین آرزویش فرار از این محله نکبتبار و رسیدن به یک زندگی آرمانی است. عباس حلو، جوانی است پاکسرشت که دچار عشق حمیده میشود، اما زندگی ساده و ابتدایی مانند مردمان معمولی طبقه پایین جامعه دارد. عباس برای برآوردن خواستههای حمیده به استخدام ارتش انگلستان درمیآید، ولی در غیاب او، برای حمیده خواستگاران دیگری پیدا می شود و ...
@Library_Telegram
✍ نجیب محفوظ
#رمان
رمان «کوچه مَدَق» حکایت محلهای است قدیمی و فقرزده در قلب مصر؛ کوچه ای که عشق و دلدادگی های فراوان به خود دیده و قلبهای شکسته و ناکامی های ساکنانش بخشی از تاریخ آن است و ...
حمیده دختری جوان و بسیار زیباست و بزرگترین آرزویش فرار از این محله نکبتبار و رسیدن به یک زندگی آرمانی است. عباس حلو، جوانی است پاکسرشت که دچار عشق حمیده میشود، اما زندگی ساده و ابتدایی مانند مردمان معمولی طبقه پایین جامعه دارد. عباس برای برآوردن خواستههای حمیده به استخدام ارتش انگلستان درمیآید، ولی در غیاب او، برای حمیده خواستگاران دیگری پیدا می شود و ...
@Library_Telegram
📕 پیانیستی در تاریکی
✍ میشل پتین
🎙راوی : افسانه بایگان (ایران صدا)
#رمان
اگر علاقهمندید دربارهی ریشههای پیدایش روانشناسی و بهویژه روانکاوی و «مغناطیسدرمانی» بدانید، این اثر قالب جذابِ رمان را برای این منظور به کار گرفته است.
ماریا دختر یکی از مقامات کشوری است که در سه سالگی نابینا شده است. همهی روشهای درمانی آن روزگار از درمان ماریا عاجز میمانند.
در دورهی جوانی ماریا، خانوادهاش با پزشک معروفی به نام «فرانز آنتوان مسمر» آشنا
میشوند. این پزشک روش ویژهای برای درمان ابداع کرده است. روش او برای جامعهی پزشکی آن زمان پذیرفتنی نیست؛ اما مسمر با روش خود به درمان ماریا اقدام میکند.
نتایج اولیه خوب است، اما مخالفتها پزشکان دربار و نیرنگهای آنها باعث میشود مسمر از ترس موقعیت خود، درمان ماریا را رها کند. ماریا نیز در مدتِ کوتاهی که بینا شده، از دیدن برخی وقایع تلخ، انگیزهی بینایی را از دست داده است و خودخواسته، اندک بهبودی ایجادشده در چشمش را از بین میبرد و به نابینایی کامل بازمیگردد.
ماریا در نواختن پیانو و موسیقی بسیار موفق است..
@Library_Telegram
✍ میشل پتین
🎙راوی : افسانه بایگان (ایران صدا)
#رمان
اگر علاقهمندید دربارهی ریشههای پیدایش روانشناسی و بهویژه روانکاوی و «مغناطیسدرمانی» بدانید، این اثر قالب جذابِ رمان را برای این منظور به کار گرفته است.
ماریا دختر یکی از مقامات کشوری است که در سه سالگی نابینا شده است. همهی روشهای درمانی آن روزگار از درمان ماریا عاجز میمانند.
در دورهی جوانی ماریا، خانوادهاش با پزشک معروفی به نام «فرانز آنتوان مسمر» آشنا
میشوند. این پزشک روش ویژهای برای درمان ابداع کرده است. روش او برای جامعهی پزشکی آن زمان پذیرفتنی نیست؛ اما مسمر با روش خود به درمان ماریا اقدام میکند.
نتایج اولیه خوب است، اما مخالفتها پزشکان دربار و نیرنگهای آنها باعث میشود مسمر از ترس موقعیت خود، درمان ماریا را رها کند. ماریا نیز در مدتِ کوتاهی که بینا شده، از دیدن برخی وقایع تلخ، انگیزهی بینایی را از دست داده است و خودخواسته، اندک بهبودی ایجادشده در چشمش را از بین میبرد و به نابینایی کامل بازمیگردد.
ماریا در نواختن پیانو و موسیقی بسیار موفق است..
@Library_Telegram
📕 واژه ها در آتش
✍️ جنیفر ای نیلسن
ژانر:#تاریخی #رمان_داستانی
کتاب «واژه ها در آتش» رمانی نوشته ی «جنیفر ای. نیلسن» است که اولین بار در سال 2019 منتشر شد. داستان در سال 1893، و در منطقه ای رقم می خورد که قبلا کشور «لتونی» بود اما اکنون برای سال ها به بخشی از روسیه تبدیل شده است. دختری دوازده ساله به نام «آدرا» بیشتر زندگی خود را در مزرعه ی والدینش سپری کرده است. پدرش مدام سفر می کند و «آدرا» می داند که والدینش کاری غیرقانونی را انجام می دهند، اما نمی داند چه کاری. وقتی افسری به نام «روساکوف» آن ها را دستگیر می کند و خانه شان را به آتش می کشد.
@Library_Telegram
✍️ جنیفر ای نیلسن
ژانر:#تاریخی #رمان_داستانی
کتاب «واژه ها در آتش» رمانی نوشته ی «جنیفر ای. نیلسن» است که اولین بار در سال 2019 منتشر شد. داستان در سال 1893، و در منطقه ای رقم می خورد که قبلا کشور «لتونی» بود اما اکنون برای سال ها به بخشی از روسیه تبدیل شده است. دختری دوازده ساله به نام «آدرا» بیشتر زندگی خود را در مزرعه ی والدینش سپری کرده است. پدرش مدام سفر می کند و «آدرا» می داند که والدینش کاری غیرقانونی را انجام می دهند، اما نمی داند چه کاری. وقتی افسری به نام «روساکوف» آن ها را دستگیر می کند و خانه شان را به آتش می کشد.
@Library_Telegram