کتابخانه تلگرام
79K subscribers
2.87K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
📙 در مستعمره مجازات
📝 فرانتس کافکا
🔃 عزیز حکیمی
44 صفحه


#داستان_کوتاه
#فرانتس_کافکا

@Library_Telegram
فرمت کتاب📕 : فایل صوتی 🔊و pdf

نام کتاب : #نامه_به_پدر

نویسنده📖: #فرانتس_کافکا




نامه به پدر” حاوی اعتراضهای فرانتس کافکا به نظام پدرسالارانه ای است که باعث ایجاد طرحواره های ناسالم در ذهن او شدند.
این کتاب که هرگز به دست مخاطبش (پدر کافکا) نرسید بیانگر کوششی است که نویسنده در آن، زیرین ترین لایه های روابط خانوادگی را کاویده و از این منظر بسیاری از دردمندی های جان و روانش را غنای هنرمندانه بخشیده است.
نامه چنین آغاز می شود: “پدر بسیار عزیزم، به تازگی پرسیدی چرا به نظر می آید از تو می ترسم. هیچ وقت نمی دانستم چه پاسخی بدهم، کمی به این دلیل که به راستی ترس بخصوصی در من بر می انگیزی و شاید باز به این دلیل که این ترس شامل جزئیات بی شماری است که نمی توانم همه آنها را بسنجم و به طور شفاهی بیان کنم. اکنون هم که می کوشم با نامه پاسخت را بدهم باز هم پاسخی ناکامل خواهد بود زیرا حتی هنگام نوشتن، ترس و پیامدهایش رابطه من و تو را مخدوش می کند و اهمیت موضوع از حافظه و درک من پا فراتر می گذارد.”
خانواده ای که کافکا در آن پرورش یافت، پدری مستبد، مادری خرافاتی و خواهرانی معمولی داشت. کافکا از پدرش می ترسید و تمام دوره های زندگی اش را زیر سایه وحشت از پدر گذراند. پدر هیچ گاه به اینکه به پسرش یأس و نومیدی می آموزد، توجه نکرد، تفکر “پدر” و “خانواده” بافت بسیاری از آثار کافکا را چه به صورت مستقیم و چه به صورت انتزاعی تشکیل داده است. پدر دکانداری منفعت طلب بود با افکاری پدرسالارانه که چیزی را نمی پرستید جز کامیابی مادی و پیشرفت اجتماعی.
نامه به پدر” گرچه عنوان نامه را با خود دارد ولی در واقع مانیفست اعتراض به نحوه آموزش و پرورش پدرسالارانه و ناسالم است. نویسنده نامه حتی سالهای آغازین زندگی اش را برای پدر یادآوری می کند که هر حرکت بی توجه او چگونه اثرات نومیدکننده بر کودک گذاشته است.
@Library_Telegram
#کتاب_صوتی

📕 #محاکمه

#فرانتس_کافکا

🔃#امیر_جلال_الدین_اعلم

#رمان_داستان
محاکمه در قالب نمايش‌نامه‌ توسط کافکا به رشته تحرير درآمده است.داستان محاکمه در يك فضاي وهمی و نامشخص دنبال می‌شود. شخصيت اصلی داستان توسط ديوان قضايي به جرمی كه مشخص نيست محكوم شده و نهايتا بدون مشخص شدن جرم او كشته مي‌شود.محاکمه رمانی از فرانتس کافکا (1883-1924)، نویسنده آلمانی زبان اهل چکسلواکی ‌که پس از مرگ نویسنده، در 1925، در انتشارات «دی شاید» در برلین انتشار یافت. ماکس برود، دوست صمیمی و وصی او،‌ اطلاع می‌دهد که این رمان صورت دست‌نوشته بدون عنوانی داشت.ولی کافکا هنگام سخن گفتن از آن، همواره آن را به نام محاکمه می‌خواند. اگر تقسیم فصلها و عناوین آنها از کافکا است،‌ترتیب و توزیع آنها کار ماکس برود است که ‌علاوه بر این،‌صلاح در آن دیده است که بعضی از فصول ناقص را کنار بگذارد. کافکا، که این رمان را ناتمام می‌دانست، ‌تصمیم داشت که پیش از فصل پایانی مطالبی برآن بیفزاید: با این همه، می‌توان این اثر را، با همه ناتمام بودن،‌کامل دانست. کافکا ‌از همان صفحه اول، با مهارت بی‌مانندی خواننده را به قلب ماجرا می‌برد.صرف‌نظر از دید مابعدالطبیعی یا روان‌شناختیی که این اثر به خواننده القا می‌کند، و صرف نظر از ملاحظات اجتماعی یا ادبی، این رمان مانند همه آثار کافکا نوعی کوشش برای بازسازی تجربه‌ای عمیق است.👇👇👇👇 24 فایل صوتی

@Library_Telegram
☕️ قطعه ای از کتاب

فکر می‌کنم اصولاً آدم باید کتاب‌هایی بخواند که گازش می‌گیرند و نیشش می‌زنند. اگر کتابی که می‌خوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه‌مان و بیدارمان نکند، پس چرا می‌خوانیمش؟ که به قول تو حال مان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که می‌شود خوش حال بود. تازه لازم باشد، خودمان می‌توانیم از این کتاب‌هایی بنویسیم که حال مان را خوش می‌کند.
ما اما نیاز به کتاب‌هایی داریم که مثل یک ناخوش حالی ِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم؛ مثل زمانی که در جنگل‌ها پیش می‌رویم، دور از همهٔ آدم‌ها؛ مثل یک خودکشی.
کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخ زده ی درونمان…

📕 نامه به پدر

#فرانتس_کافکا

@Library_Telegram
عمری چکش برداشتم
و بر سر میخی که روی سنگ بود کوبیدم.
اکنون می فهمم که
هم چکش خودم بودم،
هم میخ
و هم سنگ...

#فرانتس_کافکا

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

فلیسه، چرا می کوشیم آدمها را تغییر بدهیم؟ این درست نیست. آدم باید دیگران را همانطور که هستند بپذیرد یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد. آدم نمی تواند آنها را عوض کند، فقط توازن شان را برهم می زند.

چون یک انسان از قطعه های واحدی درست نشده است که بتوان تکه ای را برداشت و به جایش چیز دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش چه بخواهی چه نخواهی کشیده می شود...


📕 #نامه_به_فلیسه

#فرانتس_کافکا


@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

فلیسه، چرا می کوشیم آدمها را تغییر بدهیم؟ این درست نیست. آدم باید دیگران را همانطور که هستند بپذیرد یا همانطور که هستند به حال خودشان بگذارد. آدم نمی تواند آنها را عوض کند، فقط توازن شان را برهم می زند.

چون یک انسان از قطعه های واحدی درست نشده است که بتوان تکه ای را برداشت و به جایش چیز دیگری گذاشت. او یک کل است، و اگر آدم یک سویش را بکشد، سوی دیگرش چه بخواهی چه نخواهی کشیده می شود...


📕 #نامه_به_فلیسه

#فرانتس_کافکا

@Library_Telegram