Forwarded from Deleted Account
🔸#کوری
نویسنده: #ژوزه_ساراماگو
« كوري» يك رمان خاص است، يك اثر تمثيلی ، بيرون از حصار زمان و مكان، يك رمان معترضانه اجتماعی، سياسی كه آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دايره افكار خويش و مناسبات اجتماعی تصوير میكند.
ساراماگو تأكيد بر اين حقيقت دارد كه اعمال انسانی در « موقعيت» معنا میشود و ملاك مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زيرا موقعيت انسان ثابت نيست و در تحول دائمی است. در يك كلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در اين رمان فلسفی، مسئله سرگشتگی انسان معاصر يا « انسان در موقعيت» است كه از خلال ابعاد و لايه های مختلف و واكنشهای آنان بررسی می شود.
از ديگر مايههای اصلي رمان نقد خشونت و ميليتاريسم، اطاعات كوركورانه ، ديكتاتوری و سير تاريخی و فراگير بودن آن است.
در شهری كه اپيدمی وحشتناك كوري- نه كوری سياه و تاريك، كه كوری سفيد و تابناك- شيوع پيدا میكند و نمیدانيم كجاست و میتواند هر جايی باشد، خيابانها نام ندارد. شخصيتهای رمان نيز نام ندارد.
كوری مورد نظر ساراماگو كوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بينایی است. ساراماگو كلام پيچيده و چند پهلويش را در دهان تك تك شخصيتهای كتاب و مخصوصا در پايان در دهان زن دكتر گذاشته است:« چرا ما كور شديم، نمی دانم ،شايد روزی بفهميم ، ميخواهی عقيده مرا بدانی ، بله ، بگو ، فكر نمیكنم ما كور شديم ، فكر میكنم ما كور هستيم، كور اما بينا، كورهايی كه میتوانند ببينند اما نمیبينند.»
ساراماگو در « كوری» تعهد و باور عميق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سليم همراه با تزكيه روح و جسم كه تنها را ضمانت پايدار ماندن هر جامعهای است درغالب يك رمان هنرمندان و شگفت انگيز به ما ارمغان ميدهد.
#كوری در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو می گويد:« اين كوری واقعی نيست ، تمثيلی است. كور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داريم و عاقلانه رفتار نميكنيم....»
#صوتی
👇👇👇
🔸#کوری
نویسنده: #ژوزه_ساراماگو
« كوري» يك رمان خاص است، يك اثر تمثيلی ، بيرون از حصار زمان و مكان، يك رمان معترضانه اجتماعی، سياسی كه آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دايره افكار خويش و مناسبات اجتماعی تصوير میكند.
ساراماگو تأكيد بر اين حقيقت دارد كه اعمال انسانی در « موقعيت» معنا میشود و ملاك مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زيرا موقعيت انسان ثابت نيست و در تحول دائمی است. در يك كلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در اين رمان فلسفی، مسئله سرگشتگی انسان معاصر يا « انسان در موقعيت» است كه از خلال ابعاد و لايه های مختلف و واكنشهای آنان بررسی می شود.
از ديگر مايههای اصلي رمان نقد خشونت و ميليتاريسم، اطاعات كوركورانه ، ديكتاتوری و سير تاريخی و فراگير بودن آن است.
در شهری كه اپيدمی وحشتناك كوري- نه كوری سياه و تاريك، كه كوری سفيد و تابناك- شيوع پيدا میكند و نمیدانيم كجاست و میتواند هر جايی باشد، خيابانها نام ندارد. شخصيتهای رمان نيز نام ندارد.
كوری مورد نظر ساراماگو كوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بينایی است. ساراماگو كلام پيچيده و چند پهلويش را در دهان تك تك شخصيتهای كتاب و مخصوصا در پايان در دهان زن دكتر گذاشته است:« چرا ما كور شديم، نمی دانم ،شايد روزی بفهميم ، ميخواهی عقيده مرا بدانی ، بله ، بگو ، فكر نمیكنم ما كور شديم ، فكر میكنم ما كور هستيم، كور اما بينا، كورهايی كه میتوانند ببينند اما نمیبينند.»
ساراماگو در « كوری» تعهد و باور عميق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سليم همراه با تزكيه روح و جسم كه تنها را ضمانت پايدار ماندن هر جامعهای است درغالب يك رمان هنرمندان و شگفت انگيز به ما ارمغان ميدهد.
#كوری در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو می گويد:« اين كوری واقعی نيست ، تمثيلی است. كور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داريم و عاقلانه رفتار نميكنيم....»
#صوتی
👇👇👇
📕 #کوری
✍ #ژوزه_ساراماگو
« كوري» يك رمان خاص است، يك اثر تمثيلی ، بيرون از حصار زمان و مكان، يك رمان معترضانه اجتماعی، سياسی كه آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دايره افكار خويش و مناسبات اجتماعی تصوير میكند.
ساراماگو تأكيد بر اين حقيقت دارد كه اعمال انسانی در « موقعيت» معنا میشود و ملاك مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زيرا موقعيت انسان ثابت نيست و در تحول دائمی است. در يك كلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در اين رمان فلسفی، مسئله سرگشتگی انسان معاصر يا « انسان در موقعيت» است كه از خلال ابعاد و لايه های مختلف و واكنشهای آنان بررسی می شود.
از ديگر مايههای اصلي رمان نقد خشونت و ميليتاريسم، اطاعات كوركورانه ، ديكتاتوری و سير تاريخی و فراگير بودن آن است.
در شهری كه اپيدمی وحشتناك كوري- نه كوری سياه و تاريك، كه كوری سفيد و تابناك- شيوع پيدا میكند و نمیدانيم كجاست و میتواند هر جايی باشد، خيابانها نام ندارد. شخصيتهای رمان نيز نام ندارد.
كوری مورد نظر ساراماگو كوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بينایی است. ساراماگو كلام پيچيده و چند پهلويش را در دهان تك تك شخصيتهای كتاب و مخصوصا در پايان در دهان زن دكتر گذاشته است:« چرا ما كور شديم، نمی دانم ،شايد روزی بفهميم ، ميخواهی عقيده مرا بدانی ، بله ، بگو ، فكر نمیكنم ما كور شديم ، فكر میكنم ما كور هستيم، كور اما بينا، كورهايی كه میتوانند ببينند اما نمیبينند.»
ساراماگو در « كوری» تعهد و باور عميق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سليم همراه با تزكيه روح و جسم كه تنها را ضمانت پايدار ماندن هر جامعهای است درغالب يك رمان هنرمندان و شگفت انگيز به ما ارمغان ميدهد.
#كوری در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو می گويد:« اين كوری واقعی نيست ، تمثيلی است. كور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داريم و عاقلانه رفتار نميكنيم....»
#صوتی
👇👇👇
@Library_Telegram
✍ #ژوزه_ساراماگو
« كوري» يك رمان خاص است، يك اثر تمثيلی ، بيرون از حصار زمان و مكان، يك رمان معترضانه اجتماعی، سياسی كه آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دايره افكار خويش و مناسبات اجتماعی تصوير میكند.
ساراماگو تأكيد بر اين حقيقت دارد كه اعمال انسانی در « موقعيت» معنا میشود و ملاك مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زيرا موقعيت انسان ثابت نيست و در تحول دائمی است. در يك كلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در اين رمان فلسفی، مسئله سرگشتگی انسان معاصر يا « انسان در موقعيت» است كه از خلال ابعاد و لايه های مختلف و واكنشهای آنان بررسی می شود.
از ديگر مايههای اصلي رمان نقد خشونت و ميليتاريسم، اطاعات كوركورانه ، ديكتاتوری و سير تاريخی و فراگير بودن آن است.
در شهری كه اپيدمی وحشتناك كوري- نه كوری سياه و تاريك، كه كوری سفيد و تابناك- شيوع پيدا میكند و نمیدانيم كجاست و میتواند هر جايی باشد، خيابانها نام ندارد. شخصيتهای رمان نيز نام ندارد.
كوری مورد نظر ساراماگو كوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بينایی است. ساراماگو كلام پيچيده و چند پهلويش را در دهان تك تك شخصيتهای كتاب و مخصوصا در پايان در دهان زن دكتر گذاشته است:« چرا ما كور شديم، نمی دانم ،شايد روزی بفهميم ، ميخواهی عقيده مرا بدانی ، بله ، بگو ، فكر نمیكنم ما كور شديم ، فكر میكنم ما كور هستيم، كور اما بينا، كورهايی كه میتوانند ببينند اما نمیبينند.»
ساراماگو در « كوری» تعهد و باور عميق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سليم همراه با تزكيه روح و جسم كه تنها را ضمانت پايدار ماندن هر جامعهای است درغالب يك رمان هنرمندان و شگفت انگيز به ما ارمغان ميدهد.
#كوری در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو می گويد:« اين كوری واقعی نيست ، تمثيلی است. كور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داريم و عاقلانه رفتار نميكنيم....»
#صوتی
👇👇👇
@Library_Telegram
#کوری_و_نوری
هر بیمار سرطانی درمانش را به ماری کوری مدیون است و این شامل همه عبا ها و همه عمامه ها وآخوندها هم می شود .چون علم تبعیض ندارد
شیخ فضل الله نوری و ماری کوری هر دو در یک عصر می زیستند. یکصد و اندی سال پیش. این در ایران، آن در لهستان. شیخ فضل الله نوری، آن زمان که عمامه بر سر میکوفت و کف بر دهان می اوردکه؛ ایهاالناس...! دختران خود را به مدرسه نفرستید، تا کافر و بی دین نشوند...!
و آنطرف...
دختری که به "ماری کوری" شهرت یافت،
در رشته ی فیزیک لیسانس گرفت، و کمی بعد
به فرانسه کوچید، و در آنجا با فقر و نداری زیست، و به دعوت یک پروفسور، در آزمایشگاه وی مشغول به کار شد.
" نوری و کوری" را باید همزمان پی گرفت. صحنه ای از این و صحنه ای از آن. در صحنه ای به تماشای ضجه ها و و منبرها و حدیث ها و زن زن زن زن کردن های شیخ فضل الله نوری بنشینیم، و در صحنه ی دیگری به تماشای تحصیل و تحقیق "ماری" در دانشگاه و آزمایشگاه و فیزیک و فرمول و لوله های آزمایشگاهی و مواد و خواص!
"نوری" را تجسم کنید؛
که زن را با استناد به آیات و احادیث و روایات در همان دخمه های ذلت تاریخی اش، به زیر گِل می برد، وزن را نصف مرد می داند و "کوری" را ببینید که در آزمایشگاه ساده و محقرانه اش، کم کم به کشفی سترگ دست می یابد که زن ومردوهمه بشریت،همه ی تاریخ و همه ی آینده، مدیونِ اوباشد
"نوری" بخاطر فریاد های نادانی اش ، از پله های دار و کشت کشتار بالا رفت، و "کوری" دو بار از پله های آکادمی نوبل برای دریافت دو جایزه ی نوبل...
شیخ فضل الله نوری، بلندگوی تکرار حرف هایی بود، که زن را اسیر و کلفَت و فلک زده ونصف مرد میخواست،
و آنطرف ماری کوری، که از این باورهای بی پایه رهیده و رها بود، و فراتر و جلوتر از میلیاردها مرد، پرچمداری شد، برای گسترشِ علم و رشد و سلامتِ بشریت.
ماری کوری، میوه ی دنیای فهم بود،
و شیخ فضل الله نوری میوه دنیای جهل.
دنیای علم و جهان بشریت،
بنیان عکسهای رادیولوژی و خواص گسترده ی رادیو اکتیویته را مدیون "ماری کوری" است.
او که "کوری" نامیده می شد، یک دنیا بینایی برای جهان و جهانیان آورد، و آنکه "نوری" نامیده می شد، دنیای جهل ،کوری،کری و خرافات را نمایندگی می کرد، که نتیجه ی آن جهل امروز جامعه ماست.....
✍ م۰ اژند
@Library_Telegram
هر بیمار سرطانی درمانش را به ماری کوری مدیون است و این شامل همه عبا ها و همه عمامه ها وآخوندها هم می شود .چون علم تبعیض ندارد
شیخ فضل الله نوری و ماری کوری هر دو در یک عصر می زیستند. یکصد و اندی سال پیش. این در ایران، آن در لهستان. شیخ فضل الله نوری، آن زمان که عمامه بر سر میکوفت و کف بر دهان می اوردکه؛ ایهاالناس...! دختران خود را به مدرسه نفرستید، تا کافر و بی دین نشوند...!
و آنطرف...
دختری که به "ماری کوری" شهرت یافت،
در رشته ی فیزیک لیسانس گرفت، و کمی بعد
به فرانسه کوچید، و در آنجا با فقر و نداری زیست، و به دعوت یک پروفسور، در آزمایشگاه وی مشغول به کار شد.
" نوری و کوری" را باید همزمان پی گرفت. صحنه ای از این و صحنه ای از آن. در صحنه ای به تماشای ضجه ها و و منبرها و حدیث ها و زن زن زن زن کردن های شیخ فضل الله نوری بنشینیم، و در صحنه ی دیگری به تماشای تحصیل و تحقیق "ماری" در دانشگاه و آزمایشگاه و فیزیک و فرمول و لوله های آزمایشگاهی و مواد و خواص!
"نوری" را تجسم کنید؛
که زن را با استناد به آیات و احادیث و روایات در همان دخمه های ذلت تاریخی اش، به زیر گِل می برد، وزن را نصف مرد می داند و "کوری" را ببینید که در آزمایشگاه ساده و محقرانه اش، کم کم به کشفی سترگ دست می یابد که زن ومردوهمه بشریت،همه ی تاریخ و همه ی آینده، مدیونِ اوباشد
"نوری" بخاطر فریاد های نادانی اش ، از پله های دار و کشت کشتار بالا رفت، و "کوری" دو بار از پله های آکادمی نوبل برای دریافت دو جایزه ی نوبل...
شیخ فضل الله نوری، بلندگوی تکرار حرف هایی بود، که زن را اسیر و کلفَت و فلک زده ونصف مرد میخواست،
و آنطرف ماری کوری، که از این باورهای بی پایه رهیده و رها بود، و فراتر و جلوتر از میلیاردها مرد، پرچمداری شد، برای گسترشِ علم و رشد و سلامتِ بشریت.
ماری کوری، میوه ی دنیای فهم بود،
و شیخ فضل الله نوری میوه دنیای جهل.
دنیای علم و جهان بشریت،
بنیان عکسهای رادیولوژی و خواص گسترده ی رادیو اکتیویته را مدیون "ماری کوری" است.
او که "کوری" نامیده می شد، یک دنیا بینایی برای جهان و جهانیان آورد، و آنکه "نوری" نامیده می شد، دنیای جهل ،کوری،کری و خرافات را نمایندگی می کرد، که نتیجه ی آن جهل امروز جامعه ماست.....
✍ م۰ اژند
@Library_Telegram