@Naeene_Ma
#مشاهیرنایین
میرزا ابوالحسن یغمای جندقی
رحیم پسر حاج ابراهیم قلی در سال ۱۱۹۴ هجری در خور، مرکز اصلی ولایت جندق و بیابانک دیده به جهان گشود. رحیم در دستگاه امیر عامری علوم مقدماتی زمان خود را فرا گرفته و سمت منشی گری وی را عهدهدار میشود.
رحیم کنیه ابوالحسن وتخلص #مجنون را برای خود برگزید و بخاطر دسیسه چینی فردی بنام حاج عزیز سمنانی مورد غضب ذوالفقار خان قرار میگیرد. سردار ذوالفقار خان، میرزا ابوالحسن مجنون و افراد خاندانش را توقیف میکند. اموال میرزا ابوالحسن به یغما میرود و خود با دلی سوخته و روانی به آذر آزار افروخته به حضرت #شاه_عبدالعظیم در تهران پناه میبرد و در همان زمان بجای مجنون تخلص یغما را برای خویش برمی گزیند.
یغما کتاب #سرداریه را بنام ذوالفقار خان سروده است، سرداریه از نظر استحکام الفاظ و استواری و ابتکار معانی از آثار بی نظیر یغماست و بیش از آثار دیگرش معروف گشته و نسخههای خطی فراوان از او به یادگار مانده است.
آثار شعری یغما را میتوان به غزلیات، هجویات و مراثی تقسیم نمود. او هرگز گرد مدیحه سرایی نگشته است، بهمین دلیل شعر یغما در دل مردم پاکدل جای خود را باز کرده است.
بسیاری از مفردات یغما به صورت #ضرب_المثل از زبان مردم شنیده می شود مانند این بیت؛
گوش اگر گوش تو وناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
یغما در نوشتن خطوط #نسخ ، #نستعلیق و #شکسته بسیار توانا بوده و نمونه های فراوانی از کتبی که به خط خود نگاشته در دست است.
وی در کاشان به اصرار میرزا آغاسی صدراعظم #ناصرالدین_شاه پست وزارت حکومت کاشان را می پذیرد ولی در اواخر عمر به زادگاهش باز می گردد و مقدار زیادی از املاکش را وقف #سیدالشهدا مینماید.
او سرانجام در سال ۱۲۷۶هجری در خور وفات می یابد و در بقعه امامزاده داوود دفن می شود، آخرین شعر یغما؛
وقت مرگ ار نرسد ای تو به عالم نزدیک
وز در صورت و معنی همه عالم ز تو دور
بسط بخشایش و فر فرج و امن و امان
وای بر تنگی و تاریکی و تنهایی گور
🌺روحش شاد.
✍ سید احمد آل محمد
#فرهنگ_نایین
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
#مشاهیرنایین
میرزا ابوالحسن یغمای جندقی
رحیم پسر حاج ابراهیم قلی در سال ۱۱۹۴ هجری در خور، مرکز اصلی ولایت جندق و بیابانک دیده به جهان گشود. رحیم در دستگاه امیر عامری علوم مقدماتی زمان خود را فرا گرفته و سمت منشی گری وی را عهدهدار میشود.
رحیم کنیه ابوالحسن وتخلص #مجنون را برای خود برگزید و بخاطر دسیسه چینی فردی بنام حاج عزیز سمنانی مورد غضب ذوالفقار خان قرار میگیرد. سردار ذوالفقار خان، میرزا ابوالحسن مجنون و افراد خاندانش را توقیف میکند. اموال میرزا ابوالحسن به یغما میرود و خود با دلی سوخته و روانی به آذر آزار افروخته به حضرت #شاه_عبدالعظیم در تهران پناه میبرد و در همان زمان بجای مجنون تخلص یغما را برای خویش برمی گزیند.
یغما کتاب #سرداریه را بنام ذوالفقار خان سروده است، سرداریه از نظر استحکام الفاظ و استواری و ابتکار معانی از آثار بی نظیر یغماست و بیش از آثار دیگرش معروف گشته و نسخههای خطی فراوان از او به یادگار مانده است.
آثار شعری یغما را میتوان به غزلیات، هجویات و مراثی تقسیم نمود. او هرگز گرد مدیحه سرایی نگشته است، بهمین دلیل شعر یغما در دل مردم پاکدل جای خود را باز کرده است.
بسیاری از مفردات یغما به صورت #ضرب_المثل از زبان مردم شنیده می شود مانند این بیت؛
گوش اگر گوش تو وناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
یغما در نوشتن خطوط #نسخ ، #نستعلیق و #شکسته بسیار توانا بوده و نمونه های فراوانی از کتبی که به خط خود نگاشته در دست است.
وی در کاشان به اصرار میرزا آغاسی صدراعظم #ناصرالدین_شاه پست وزارت حکومت کاشان را می پذیرد ولی در اواخر عمر به زادگاهش باز می گردد و مقدار زیادی از املاکش را وقف #سیدالشهدا مینماید.
او سرانجام در سال ۱۲۷۶هجری در خور وفات می یابد و در بقعه امامزاده داوود دفن می شود، آخرین شعر یغما؛
وقت مرگ ار نرسد ای تو به عالم نزدیک
وز در صورت و معنی همه عالم ز تو دور
بسط بخشایش و فر فرج و امن و امان
وای بر تنگی و تاریکی و تنهایی گور
🌺روحش شاد.
✍ سید احمد آل محمد
#فرهنگ_نایین
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma
#ضرب_المثل
از کوره در رفتن!
این ضرب المثل معمولا زمانی به کار میرود که فردی سخت عصبانی و خشمگین میشود و شاید حرکتی را انجام بدهد که به دور از عقل و منطق باشد.
اما ريشه ی اين ضرب المثل:
در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت میدهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل استفاده میکنند.
طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمیاندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا میبرند تا آهن هم به تدریج گداخته شود. علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته میشود و با صدای مهیبی منفجر میشود و از «کوره در میروند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب میشوند.
چون اعمال غير طبيعی و غير ارادی ناشی از افراد عصبی مزاج، با انفجار و از کوره در رفتن آهن گداخته تشابه دارد؛ لذا اصطلاح از کوره در رفتن در مورد افراد تندخو و خشمگين که قدرت توانايي کنترل اعصاب را ندارند معنی و مفهوم مجازي پيدا کرده است.
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
#ضرب_المثل
از کوره در رفتن!
این ضرب المثل معمولا زمانی به کار میرود که فردی سخت عصبانی و خشمگین میشود و شاید حرکتی را انجام بدهد که به دور از عقل و منطق باشد.
اما ريشه ی اين ضرب المثل:
در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت میدهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل استفاده میکنند.
طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمیاندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا میبرند تا آهن هم به تدریج گداخته شود. علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته میشود و با صدای مهیبی منفجر میشود و از «کوره در میروند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب میشوند.
چون اعمال غير طبيعی و غير ارادی ناشی از افراد عصبی مزاج، با انفجار و از کوره در رفتن آهن گداخته تشابه دارد؛ لذا اصطلاح از کوره در رفتن در مورد افراد تندخو و خشمگين که قدرت توانايي کنترل اعصاب را ندارند معنی و مفهوم مجازي پيدا کرده است.
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma
#ضرب_المثل
چه کشکی،چه پشمی!
چوپانی، گله را به صحرا برد وبه درخت
گردوی تنومندی رسید. ازآن بالارفت وبه چیدن گردو مشغول شدناگهان گردباد سختی درگرفت. خواست فرودآید، ترسید. باد، شاخه ای راکه چوپان روی آن بود به اینطرف وآنطرف می برد.
دیدنزدیک است که بیفتد ودست و پایش بشکند. ازدور،امامزاده را دید وگفت: ای امامزاده! گلّه ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری بادساکت شد وچوپان به شاخه قویتری دست زد وجای پایی پیدا کرده و خود رامحکم گرفت، گفت:ای امامزاده! خدا راضی نمی شودکه زن وبچه من، از تنگدستی وخواری بمیرند وتو، همه گلّه راصاحب شوی. نصف گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.
قدری پایین تر آمد. وقتی نزدیک تنه ی درخت رسید، گفت: ای امامزاده نصف گله راچطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری میکنم درعوض، کشک و پشم نصفِ گله رابه تو میدهم.
وقتی پایینتر آمدگفت: چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مال تو، پشمش مال من برای دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبد امامزاده انداخت وگفت: چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلط زیادی که جریمه ندارد!
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
#ضرب_المثل
چه کشکی،چه پشمی!
چوپانی، گله را به صحرا برد وبه درخت
گردوی تنومندی رسید. ازآن بالارفت وبه چیدن گردو مشغول شدناگهان گردباد سختی درگرفت. خواست فرودآید، ترسید. باد، شاخه ای راکه چوپان روی آن بود به اینطرف وآنطرف می برد.
دیدنزدیک است که بیفتد ودست و پایش بشکند. ازدور،امامزاده را دید وگفت: ای امامزاده! گلّه ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری بادساکت شد وچوپان به شاخه قویتری دست زد وجای پایی پیدا کرده و خود رامحکم گرفت، گفت:ای امامزاده! خدا راضی نمی شودکه زن وبچه من، از تنگدستی وخواری بمیرند وتو، همه گلّه راصاحب شوی. نصف گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.
قدری پایین تر آمد. وقتی نزدیک تنه ی درخت رسید، گفت: ای امامزاده نصف گله راچطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری میکنم درعوض، کشک و پشم نصفِ گله رابه تو میدهم.
وقتی پایینتر آمدگفت: چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مال تو، پشمش مال من برای دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبد امامزاده انداخت وگفت: چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلط زیادی که جریمه ندارد!
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma
#ضرب_المثل
"حرفهای بند تنبونی "
در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در
مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی
ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط
پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل.
پس از مدتی به امیر
کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می
فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را
پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد
ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش
پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم.
از آن زمان هرکسی که حرف چرت و پرت و بی ربط میزند میگویند :
حرفای بند تنبونی میزنه
#امیرکبیر
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
#ضرب_المثل
"حرفهای بند تنبونی "
در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در
مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی
ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط
پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل.
پس از مدتی به امیر
کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می
فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را
پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد
ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش
پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم.
از آن زمان هرکسی که حرف چرت و پرت و بی ربط میزند میگویند :
حرفای بند تنبونی میزنه
#امیرکبیر
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
@Naeene_Ma
#ضرب_المثل
💫کفگیرش ته دیگ خورده
در قدیم وقتی نذری می پختند، مردم برای گرفتن غذا صف می کشیدند. هنگامی که غذا در حال تمام شدن بود آشپز کفگیرش را محکم به ته دیگ مسی میزد و صدای تاق تاق دیگ خالی را در میاورد با این کار به کسانی که در صف بودند خبر می دادند که غذا تمام شده است.
کم کم این مسئله به صورت ضرب المثلی درآمد و وقتی به کار می رود که بخواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل ثروت یا پول و اموالی نیست...
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma
#ضرب_المثل
💫کفگیرش ته دیگ خورده
در قدیم وقتی نذری می پختند، مردم برای گرفتن غذا صف می کشیدند. هنگامی که غذا در حال تمام شدن بود آشپز کفگیرش را محکم به ته دیگ مسی میزد و صدای تاق تاق دیگ خالی را در میاورد با این کار به کسانی که در صف بودند خبر می دادند که غذا تمام شده است.
کم کم این مسئله به صورت ضرب المثلی درآمد و وقتی به کار می رود که بخواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل ثروت یا پول و اموالی نیست...
#نائین_ما
🆔 @Naeene_Ma