#صبح_بخير
برخیز و برفروز چراغ سپیده را
تا بنگرم به روی تو صبح ندیده را
تا سر برآورم به تماشای آفتاب
روشن کنم نگاه سیاهی کشیده را
#فریدون مشیری
🆔@Sayehsokhan
برخیز و برفروز چراغ سپیده را
تا بنگرم به روی تو صبح ندیده را
تا سر برآورم به تماشای آفتاب
روشن کنم نگاه سیاهی کشیده را
#فریدون مشیری
🆔@Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صبح_بخير
بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال.
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال.
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
🌷
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست.. غنچه آنروز ندانست که این گریه ز چیست!!!
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل،
گریه ی باغ فزونتر شد و چون ابر گریست...
باغبان آمد و یک یک همه گلها را چید،
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالی ست!
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل؟!!
گفت: پژمردگی اش را نتوانم نگریست...
من اگر از سر هر شاخه نچینم گل را،
چه به گلزار و چه گلدان، دگرش عمری نیست...
همه محکوم به مرگند، چه انسان، چه گیاه؛
این چنین است همه کار جهان تا باقی ست!!!
گریه ی باغ از آن بود که او میدانست،
غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست!!!
رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود؛
میرود عمر، ولی خنده به لب باید زیست...
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست.. غنچه آنروز ندانست که این گریه ز چیست!!!
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل،
گریه ی باغ فزونتر شد و چون ابر گریست...
باغبان آمد و یک یک همه گلها را چید،
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالی ست!
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل؟!!
گفت: پژمردگی اش را نتوانم نگریست...
من اگر از سر هر شاخه نچینم گل را،
چه به گلزار و چه گلدان، دگرش عمری نیست...
همه محکوم به مرگند، چه انسان، چه گیاه؛
این چنین است همه کار جهان تا باقی ست!!!
گریه ی باغ از آن بود که او میدانست،
غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست!!!
رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود؛
میرود عمر، ولی خنده به لب باید زیست...
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای بوسه باران
صدای خندهی گل
صدای کفزدن لحظهها برای بهار
دوباره معجزهی آب و آفتاب و زمین
شکوه جادوی رنگینکمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهرهی نوروز و شادمانی عید
دوباره عشق و امید
دوباره چشم و دل ما و چهرههای بهار
غم زمانه به پایان نمیرسد، برخیز
به شوق یک نفس تازه در هوای بهار
#فریدون_مشیری
🆔 @Sayehsokhan
صدای خندهی گل
صدای کفزدن لحظهها برای بهار
دوباره معجزهی آب و آفتاب و زمین
شکوه جادوی رنگینکمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهرهی نوروز و شادمانی عید
دوباره عشق و امید
دوباره چشم و دل ما و چهرههای بهار
غم زمانه به پایان نمیرسد، برخیز
به شوق یک نفس تازه در هوای بهار
#فریدون_مشیری
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from Hassan Malekian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد...
#فریدون_مشیری
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد...
#فریدون_مشیری
#صرفا_جهت_اندیشیدن
ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است که بزرگترین احترام به هر کس، این است که یک دقیقه برایش سکوت کنند!
#فریدون_تنکابنی
🆔@Sayehsokhan
ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است که بزرگترین احترام به هر کس، این است که یک دقیقه برایش سکوت کنند!
#فریدون_تنکابنی
🆔@Sayehsokhan
باری، اگر روزی کسی از من بپرسد
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
#فریدون_مشیری
🆔@Sayehsokhan
13 Sorood Ebrahim Dar Atash
Ahmad Shamlou
شعر «سرود ابراهیم در آتش»
با صدای شاعر آن، احمد #شاملو.
🔹 منابع مربوط به قسمت یازدهم ریرا:
🔸 دربارهی آگاهی از زندگی #شاملو به شکل خلاصه، میتوان به نوشتهی محمدعلی رونق در ابتدای کتاب شاملوشناسی ( انتشارات مازیار) مراجعه کرد.
🔸 متن کامل نامهی #نیما به شاملو را میتوانید در کتاب نامههای نیما، به کوشش سیروس طاهباز (انتشارات نگاه) ببینید.
🔸 توضیح شاملو دربارهی وارتان سالاخانیان و شعر مرگ نازلی در توضیحات انتهای مجموعه اشعار شاملو (انتشارات نگاه) آمده است.
🔸 دربارهی تأثیرپذیری شاملو از نیما و #فریدون_رهنما نوشتهی آقای محمد عظیمی به نام «شاملو برجستهترین وارث نیما» آگاهیبخش است. این نوشته در شمارهی ۹و۱۰ فصلنامهی گوهران (پاییز و زمستان ۸۴) چاپ شده است.
🔸 نامهی مرتضی #کیوان به شاملو را از «کتاب مرتضی کیوان» به کوشش شاهرخ مسکوب (نشر جاوید) مسکوب نقل کردم.
🔸 نقل قول #سایه از آیدا سرکیسیان دربارهی آخرین جملات شاملو در کتاب پیر پرنیاناندیش (انتشارات سخن) آمده.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
با صدای شاعر آن، احمد #شاملو.
🔹 منابع مربوط به قسمت یازدهم ریرا:
🔸 دربارهی آگاهی از زندگی #شاملو به شکل خلاصه، میتوان به نوشتهی محمدعلی رونق در ابتدای کتاب شاملوشناسی ( انتشارات مازیار) مراجعه کرد.
🔸 متن کامل نامهی #نیما به شاملو را میتوانید در کتاب نامههای نیما، به کوشش سیروس طاهباز (انتشارات نگاه) ببینید.
🔸 توضیح شاملو دربارهی وارتان سالاخانیان و شعر مرگ نازلی در توضیحات انتهای مجموعه اشعار شاملو (انتشارات نگاه) آمده است.
🔸 دربارهی تأثیرپذیری شاملو از نیما و #فریدون_رهنما نوشتهی آقای محمد عظیمی به نام «شاملو برجستهترین وارث نیما» آگاهیبخش است. این نوشته در شمارهی ۹و۱۰ فصلنامهی گوهران (پاییز و زمستان ۸۴) چاپ شده است.
🔸 نامهی مرتضی #کیوان به شاملو را از «کتاب مرتضی کیوان» به کوشش شاهرخ مسکوب (نشر جاوید) مسکوب نقل کردم.
🔸 نقل قول #سایه از آیدا سرکیسیان دربارهی آخرین جملات شاملو در کتاب پیر پرنیاناندیش (انتشارات سخن) آمده.
@rirapodcast
🆔 @Sayehsokhan
مادران
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🆔 @Sayehsokhan
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🆔 @Sayehsokhan
Gofti ke Bad Morde Ast
Ahmad Shamloo @dlkook
گفتی که:
«ــباد،مردهست!
ازجای برنکنده یکی سقف رازپوش
برآسیاب خون،
نشکسته در به قلعهی بیداد،
برخاک نفکنیده یکی کاخ
باژگون
مُردهست باد!»
گفتی:
«ــ برتیزههای کوه
با پیکرش، فروشده درخون،
افسرده است باد!»
تو بارها و بارها
بازندگیت
شرمساری
ازمردگان کشیدهای.
(این را،من
همچون تبی
دُرُست
همچون تبی که خون به رگم خشک میکندــ
احساس کردهام.)
وقتی که بیامید و پریشان
گفتی:
«ــ مردهست باد!
برتیزههای کوه
باپیکرِ کشیده بهخونش
افسرده است باد!» ــ
آنان که سهماشان راازباد
بادوستاقبان معاوضه کردند
دردخمههای تسمه وزرداب،
گفتنددرجواب تو،باکبردردشان:
«ــ زنده است باد!
تازَنده است باد!
توفانِ آخرین را
درکارگاهِ فکرت رعدْاندیش
ترمیم میکند،
کبرِکثیفِ کوهِ غلط را
برخاک افکنیدن
تعلیم میکند.»
(آنان
ایمانشان
ملاطی
ازخون وپارهسنگ وعقاب است.)
گفتند:
«ــ باد زندهست،
بیدارِ کارخویش
هشیار کارخویش!»
گفتی:
«ــ نه! مُرده
باد!
زخمی عظیم مُهلک
از کوه خورده
باد!»
تو بارها و بارها
با زندگیت
شرمساری
از مُردگان کشیدهای،
این را من
همچون تبی که خون به رگم خشک میکند
احساس کردهام.
۸ بهمنِ۱۳۵۳
#احمد_شاملو
#فریدون_شهبازیان
🆔 @Sayehsokhan
«ــباد،مردهست!
ازجای برنکنده یکی سقف رازپوش
برآسیاب خون،
نشکسته در به قلعهی بیداد،
برخاک نفکنیده یکی کاخ
باژگون
مُردهست باد!»
گفتی:
«ــ برتیزههای کوه
با پیکرش، فروشده درخون،
افسرده است باد!»
تو بارها و بارها
بازندگیت
شرمساری
ازمردگان کشیدهای.
(این را،من
همچون تبی
دُرُست
همچون تبی که خون به رگم خشک میکندــ
احساس کردهام.)
وقتی که بیامید و پریشان
گفتی:
«ــ مردهست باد!
برتیزههای کوه
باپیکرِ کشیده بهخونش
افسرده است باد!» ــ
آنان که سهماشان راازباد
بادوستاقبان معاوضه کردند
دردخمههای تسمه وزرداب،
گفتنددرجواب تو،باکبردردشان:
«ــ زنده است باد!
تازَنده است باد!
توفانِ آخرین را
درکارگاهِ فکرت رعدْاندیش
ترمیم میکند،
کبرِکثیفِ کوهِ غلط را
برخاک افکنیدن
تعلیم میکند.»
(آنان
ایمانشان
ملاطی
ازخون وپارهسنگ وعقاب است.)
گفتند:
«ــ باد زندهست،
بیدارِ کارخویش
هشیار کارخویش!»
گفتی:
«ــ نه! مُرده
باد!
زخمی عظیم مُهلک
از کوه خورده
باد!»
تو بارها و بارها
با زندگیت
شرمساری
از مُردگان کشیدهای،
این را من
همچون تبی که خون به رگم خشک میکند
احساس کردهام.
۸ بهمنِ۱۳۵۳
#احمد_شاملو
#فریدون_شهبازیان
🆔 @Sayehsokhan
وامق و عذرا_ایرج
@jarasmusic
آنچه که میشنوید، برنامهایست بسیار شنیدنی با عنوان «قصهی وامق و عذرا» از سلسله برنامههای «شاعران قصه میگویند»
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برخیـز و برفـروز
چراغِ سپیـده را
تا بنگرم به روی تو
صبح ندیـده را
تا سـر برآورم به
تماشـای آفتـاب...
روشن کنم نگاه
سیاهی کشیده را
#فریدون_مشیری
#سلام_صبح_به_خیر
آدینهتون به نیکویی!
🆔 @Sayehsokhan
چراغِ سپیـده را
تا بنگرم به روی تو
صبح ندیـده را
تا سـر برآورم به
تماشـای آفتـاب...
روشن کنم نگاه
سیاهی کشیده را
#فریدون_مشیری
#سلام_صبح_به_خیر
آدینهتون به نیکویی!
🆔 @Sayehsokhan
به مرغانِ دریایی خو گرفتیم
پیامی نمیآورند
بالهایشان را باز و بسته میکنند
انگار که لتهای پنجرههای خانهیی
خالی را باز و بسته میکنند.
به شبهای بیخواب خو گرفتیم
به خوابهای بریده شده
در شیشههای شکسته
به معلولین با چوبهای زیرِ بغلشان
به گندابها در ساحلِ دریا
به نانهای سیاهِ پرتاپ شده در دریا
به صدای زنجیر که در آب میافتد،
به هنگامِ شب
خو گرفتیم که فراموشمان کنند.
و آن مجسمهی بیدست
زیبا بود
نمیدانستی کجا را نشان میداد
و اگر نشان میداد.
■شاعر: #یانیس_ریتسوس [ یونان، ۱۹۹۰-۱۹۰۹ ]
■برگردان: #فریدون_فریاد
#جهان_شعر_و_ترجمه
#ریتسوس_شاعر_مبارزه
🆔 @Sayehsokhan
پیامی نمیآورند
بالهایشان را باز و بسته میکنند
انگار که لتهای پنجرههای خانهیی
خالی را باز و بسته میکنند.
به شبهای بیخواب خو گرفتیم
به خوابهای بریده شده
در شیشههای شکسته
به معلولین با چوبهای زیرِ بغلشان
به گندابها در ساحلِ دریا
به نانهای سیاهِ پرتاپ شده در دریا
به صدای زنجیر که در آب میافتد،
به هنگامِ شب
خو گرفتیم که فراموشمان کنند.
و آن مجسمهی بیدست
زیبا بود
نمیدانستی کجا را نشان میداد
و اگر نشان میداد.
■شاعر: #یانیس_ریتسوس [ یونان، ۱۹۹۰-۱۹۰۹ ]
■برگردان: #فریدون_فریاد
#جهان_شعر_و_ترجمه
#ریتسوس_شاعر_مبارزه
🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قطعه《افسونگر》
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #محمدجواد_ضرابیان
تو که بالا بلند و نازنینی
تو که شیرین لب و عشق آفرینی
در آن لبهای افسونگر چهداری
در آندل غیر شور و شر چهداری
#فریدون_مشیری
این اثر از اولین قطعاتی است که همایون شجریان به تنهایی اجرا کرد
آلبوم "نسیم وصل" و با ستاره ها" دو اثری که نوید خواننده بینظیری را میدادند که به زودی جا پای جا پدرش میگذارد...
اگرچه در این سالهای اخیر انتقادات بسیاری از سمت اهالی موسیقی سنتی به عملکرد هنری همایون شجریان شده است اما همواره راضی نگهداشتن مخاطبین تخصصی موسیقی و عامه مردم کار آسانی نبوده و نیست، در هر حال... بی شک نام او حتی بدون در نظر گرفتن سبقه خانوادگی اش، به خاطر آثار فوقالعاده ای که در دهه هشتاد و دهه نود به جای گذاشته در موسیقی اصیل ایران جاودان خواهد ماند...
@moosighi_sonati
🆔 @Sayehsokhan
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #محمدجواد_ضرابیان
تو که بالا بلند و نازنینی
تو که شیرین لب و عشق آفرینی
در آن لبهای افسونگر چهداری
در آندل غیر شور و شر چهداری
#فریدون_مشیری
این اثر از اولین قطعاتی است که همایون شجریان به تنهایی اجرا کرد
آلبوم "نسیم وصل" و با ستاره ها" دو اثری که نوید خواننده بینظیری را میدادند که به زودی جا پای جا پدرش میگذارد...
اگرچه در این سالهای اخیر انتقادات بسیاری از سمت اهالی موسیقی سنتی به عملکرد هنری همایون شجریان شده است اما همواره راضی نگهداشتن مخاطبین تخصصی موسیقی و عامه مردم کار آسانی نبوده و نیست، در هر حال... بی شک نام او حتی بدون در نظر گرفتن سبقه خانوادگی اش، به خاطر آثار فوقالعاده ای که در دهه هشتاد و دهه نود به جای گذاشته در موسیقی اصیل ایران جاودان خواهد ماند...
@moosighi_sonati
🆔 @Sayehsokhan
خوش آمدید_علیرضا افتخاری
@jarasmusic
«خوش آمدید»
خواننده: #علیرضا_افتخاری
آهنگ: #جلیل_عندلیبی
شعر: #فریدون_مشیری
خوش آمدید ای بنفشهها ای صنوبران
خوش آمدی ای بهار نو ای جهان جان
خوش باش با عشق با گل در بهاران
در بستر چمن ای بهاران خوش آمدی سوی یاران خوش آمدی بوی باران خوش آمدی
@jarasmusic
🆔 @sayehsokhan
خواننده: #علیرضا_افتخاری
آهنگ: #جلیل_عندلیبی
شعر: #فریدون_مشیری
خوش آمدید ای بنفشهها ای صنوبران
خوش آمدی ای بهار نو ای جهان جان
خوش باش با عشق با گل در بهاران
در بستر چمن ای بهاران خوش آمدی سوی یاران خوش آمدی بوی باران خوش آمدی
@jarasmusic
🆔 @sayehsokhan
Ah Baran
Mohammad Reza Shajarian/Fereydoon Moshiri
#آه_باران
ریشه در اعماق ِ اقیانوس دارد –شاید–
این گیسو پریشان کرده
بید ِ وحشی ِ باران
یا، نه، دریاییست گویی، واژگونه، برفراز شهر،
شهرِ سوگواران.
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر،
با تشویش:
رنگ این شبهای وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمهها خشکاند.
روشنیها محو در تاریکی دلتنگ،
همچنان که نامها در ننگ!
هرچه پیرامون ما رنگ تباهی شد.
آه، باران، ای امیدِ جان ِ بیداران!
بر پلیدیها
_که ما عمریست در گرداب آن غرقیم_
آیا، چیره خواهی شد؟
#فریدون_مشیری
#استاد_شجریان
@samanbouyan
🆔 @sayehsokhan
ریشه در اعماق ِ اقیانوس دارد –شاید–
این گیسو پریشان کرده
بید ِ وحشی ِ باران
یا، نه، دریاییست گویی، واژگونه، برفراز شهر،
شهرِ سوگواران.
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر،
با تشویش:
رنگ این شبهای وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمهها خشکاند.
روشنیها محو در تاریکی دلتنگ،
همچنان که نامها در ننگ!
هرچه پیرامون ما رنگ تباهی شد.
آه، باران، ای امیدِ جان ِ بیداران!
بر پلیدیها
_که ما عمریست در گرداب آن غرقیم_
آیا، چیره خواهی شد؟
#فریدون_مشیری
#استاد_شجریان
@samanbouyan
🆔 @sayehsokhan