در مورد #آسیب های پنهان و پیدای #شبکه_های_اجتماعی شما را به خواندن مقالۀ آقای #محمدرضا_شعبانعلی با عنوان "من از #توییتر و #فرهنگ_توییتری می ترسم، خیلی می ترسم" در لینک زیر دعوت می کنیم...
‼️ #نکته: مقاله ایشون در دسته مقالات بلند، قرار می گیرد. اما به دلیل #نثر_روان و #استدلال ها و #تمثیل های به جا، مطلب مورد نظرشون رو به خوبی در ذهن می نشانند.
حوصله و تامل کنید
https://goo.gl/cqSCBq
‼️ #نکته: مقاله ایشون در دسته مقالات بلند، قرار می گیرد. اما به دلیل #نثر_روان و #استدلال ها و #تمثیل های به جا، مطلب مورد نظرشون رو به خوبی در ذهن می نشانند.
حوصله و تامل کنید
https://goo.gl/cqSCBq
روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
من از توییتر، و فرهنگِ توییتری میترسم. خیلی میترسم. - روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
پیش نوشت: ندارد. اصل بحث: عادت دارم نوشتههایم را با پیشنوشت آغاز کنم. در پیشنوشتها به نکات مختلفی اشاره میکنم که خوانندههای دائمی نوشتههای من به نوعی آنها را حفظ هستند. معمولاً اشاره میکنم که این حرفها بیشتر از جنس سلیقه است و شاید هم درست نباشد…
💬 #تمثیل زیبای مثنوی در مورد #پذیرش_درد_و_رنج و عدم #اجتناب تجربه ای
✳️ مولوی تمثیل گویایی را در دفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می کند که در آن تنِ بشر مانند مهمانخانه ای است که دم به دم کسانی در آن می آیند و کسانی دیگر می روند.
❇️ این آیندگان و روندگان همان اندیشه های شاد و ناشاد مایند.
👌مولانا می گوید عارف باید هیچ اندیشه ای را تثبیت نکند و قاب نگیرد. بلکه تنها شاهد آیند و روند آن ها باشد.
👈مانند میزبانی که از سَرِ کَرَم و با تمام وجود از همۀ مهمانان خوانده و ناخوانده اش به وجه احسن پذیرایی می کند.
مولانا افكار و انديشه ها را به مهمان و اين تن را به مهمانخانه تشبيه مى كند.
⬅️ غم، به علت ودليلى وارد مى شوند وصاحب خانه بايد كه اين مهمان را عزيز دارد. انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی تابی نکند.
👍 از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه داشتن اش پای نفشارد....
هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینهات هر روز نیز
فکر را ای جان، به جای شخص دان
زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان
فکرِ غم گر راه شادی میزند
کارسازی های شادی میکند
خانه میروبد به تندی او زِ غیر
تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر
میفشاند برگ زرد از شاخِ دل
تا بروید برگ سبزِ متصل ......
🆔 @SayehSokhan
✳️ مولوی تمثیل گویایی را در دفتر پنجم درمورد استقبال از درد و رنج بیان می کند که در آن تنِ بشر مانند مهمانخانه ای است که دم به دم کسانی در آن می آیند و کسانی دیگر می روند.
❇️ این آیندگان و روندگان همان اندیشه های شاد و ناشاد مایند.
👌مولانا می گوید عارف باید هیچ اندیشه ای را تثبیت نکند و قاب نگیرد. بلکه تنها شاهد آیند و روند آن ها باشد.
👈مانند میزبانی که از سَرِ کَرَم و با تمام وجود از همۀ مهمانان خوانده و ناخوانده اش به وجه احسن پذیرایی می کند.
مولانا افكار و انديشه ها را به مهمان و اين تن را به مهمانخانه تشبيه مى كند.
⬅️ غم، به علت ودليلى وارد مى شوند وصاحب خانه بايد كه اين مهمان را عزيز دارد. انسان باید نسبت به غم و شادی خوش استقبال و خوش بدرقه باشد و از آمدن غم پریشان نشود و برای خروج آن بی تابی نکند.
👍 از آمدن شادی هم دچار غفلت نشود و برای نگه داشتن اش پای نفشارد....
هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینهات هر روز نیز
فکر را ای جان، به جای شخص دان
زانک شخص، از فکر دارد قدر و جان
فکرِ غم گر راه شادی میزند
کارسازی های شادی میکند
خانه میروبد به تندی او زِ غیر
تا در آید شادیِ نو زَ اصلِ خیر
میفشاند برگ زرد از شاخِ دل
تا بروید برگ سبزِ متصل ......
🆔 @SayehSokhan