نشر سایه سخن
9.76K subscribers
12.9K photos
4.68K videos
269 files
3.69K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
#اطلاعیه

🍦قصد دارید تابستان خود را چه‌طور بگذرانید؟!

😋 اگر مایلید آخر تابستان بگویید من یک نویسنده هستم، با ما همراه باشید.

🌞 #تابستان فرصت مناسبی است برای #نوشتن، #تمرین و دست‌ورزی بیش‌تر در مسیر نویسنده شدن...

💡برای کسب اطلاعات بیش‌تر منتظر اطلاعیه‌ها باشید و برای ثبت‌نام در کلاس مجازی ما با این نشانی ارتباط بگیرید...

🆔 @kavir_sky7

💠
@kanoneenshavanevisandegi
🔸 من و همسرم بلافاصله بعد از دوره‌ی لیسانس با هم ازدواج کردیم. تنها سه سال پس از آن بود که بسیاری از اصول حاکم بر رابطه‌مان فرو ریخت.
این دوره از زندگی من بسیار تاریک و مخوف بود. تا آن زمان هرگز این حد از افسردگی را تجربه نکرده بودم. هر روز که از خواب بلند می‌شدم حس می‌کردم یک روزِ دیگر از این زندگی لعنتیِ جهنمی آغاز شده است.


🔸 مثل خیلی از افرادِ دیگری که تا به حال با چنین اغتشاشی در زندگی روبرو نشده بودند، نمی‌دانستم چطور باید با این افسردگی شدید مقابله کنم. خورد و خوراکم خراب شده بود. شروع به سیگار کشیدن کردم.
چون به دلیل این افسردگی احساس شرمندگی می‌کردم، از معاشرت با دوستانم امتناع می‌ورزیدم. اگرچه خودم دانشجوی تحصیلات تکمیلی روان‌شناسی بودم، اما به‌طرز احمقانه‌ای از مراجعه به یک #روان‌درمانگر اجتناب می‌کردم.


🔸 پس از یک ماه انزوای احساسی، شروع به #نوشتن عمیق‌ترین افکار و احساساتم کردم. یادم هست برای یک هفته هر روز بعد از ظهر جلوی ماشین تایپ می‌نشستم و بین ده دقیقه تا یک ساعت انگشتانم در حال تایپ کردن بودند.

🔸 ابتدا درباره‌ی ازدواجمان نوشتم. اما خیلی زود نوشته‌هایم بر احساساتم نسبت به والدینم، روابط جنسی، کارم، و حتی مرگ متمرکز شدند. هر روز پس از نوشتن احساس خستگی، و در عین‌حال، رهایی می‌کردم.

🔸 در پایان هفته، احساس کردم که افسردگی‌ام در حال ناپدید شدن است. برای اولین بار، در آن سال (و شاید برای اولین بار در طول زندگی‌ام)، احساس کردم معنا و جهتی در زندگی پیدا کرده‌ام. در نهایت احساس کردم که همسرم را عمیقاً دوست دارم و متوجه شدم که چقدر به او نیاز دارم.


🔸هشت سال پس از این رویداد بود که سعی کردم بفهمم چرا نوشتنِ افکار و احساسات عمیق خود، تا این اندازه برای من راهگشا بوده است. نوشتن، سبب شد که من از یک شخصِ منزوی و تودار، به یک فرد باز و صریح تبدیل شوم ... اگر تجربه‌ی من مصداقی داشته باشد، فکر می‌کنم نوشتن درباره‌ی مشکلات خود باید اثری مشابه با صحبت کردن درباره‌ی آنها داشته باشد.

🔸تجربه‌ی شخصی من در چندین سال پیش نشان داد که حرف زدن، تنها راهِ رسیدن به بینش و آگاهی درباره‌ی‌ خودت و وضعیتت نیست. صحبت کردن و نوشتن درباره‌ی احساسات و افکارِ عمیق خود، آسیب‌ها و مشکلات زندگی و پیدا کردن ابعاد مختلف یک مشکل و ارتباطِ میان آن ابعاد، فواید جسمانی و روان‌شناختی گسترده‌ای دارد.

♻️ هر وقت مایل بودید یا احساسِ نیاز کردید، شروع به نوشتن با قلم و کاغذ کنید؛ بی ‌هیچ قید و ترتیب و آداب و هدفی. صرفاً برای دل خودتان. سپس آنها را دور بریزید.

📚 [جیمز پنبیکر (1997، صص 29-30)، اقتباس از "من به روایتِ من"، نیما قربانی (1392)، صص 236-264].



🖌 دکتر محسن زندی

@naghdehalema
🆔 @SayehSokhan
#روز_جهانی_چپ‌دست‌ها
#آگوست_۱۳

دلیل نامگذاری این روز، #انتقاد از این است که تمامی ابزارها و #امکانات برای راست دست‌ها طراحی شده‌اند( مانند #صندلی‌های یک دسته، صندلی #راننده در خودروها، #کلیدهای اصلی دسته‌های بازی، #قانون‌های راهنمایی رانندگی، میزهای پر کردن فرم در بانک‌ها و اداره‌ها و...) و چپ دست‌ها را مجبور به کاربرد از دست راست می‌کنند.

همچنین یکی از هدف‌های این روز #پیکار با باورهای #خرافاتی درباره چپ دست‌هاست.

چپ‌دستی به معنای گرایش طبیعی افراد در به‌کارگیری از دست چپ برای انجام کارهای گوناگون و به‌ویژه #نوشتن است. پژوهش‌های گوناگون نشان می‌دهد که در جامعه‌های گوناگون، ۷۰ تا ۹۰ درصد جمعیت، راست‌دست و دیگران چپ‌دست هستند. درصد بسیار کمی نیز توانایی به کار بردن هر دو دست را دارند.

پژوهشگران دانشگاه آکسفورد به تازگی #ژنی را کشف کرده اند که گمان می‌رود فاکتور بروز چپ‌دستی است.

🆔@Sayehsokhan
#دمی_با_رضا_بابایی

چند نكته دربارۀ #نوشتن

1. کم بنويس ولی هميشه بنويس
نوشتن، ورزش ذهن و روح است. يک روز که ننويسی (ولو چند سطر)، همان‌مقدار ذهن و روحت را تنبل کرده‌ای. قاعدۀ «کار نيکو کردن از پر کردن است» را هم که شنيده‌ايد. البته برای نشر نوشته‌ها و ارائۀ عمومی آنها، بايد دست به انتخاب و حذف و اصلاح زد. يکی از درخشان‌ترين تعريف‌ها برای ادبيات، اين جملۀ سارتر است که «ادبيات، يعنی حذف». در ويرايش هم هيچ‌چيز به اندازۀ حذف، نوشته را زنده نمی‌کند؛ از حذف کلمه تا حذف جمله و پاراگراف و گاهی حتی بخشی از مقاله.

2. سخن کز دل برآيد...
فُوت کوزه‌گری در نوشتن، حضور قلب است. نويسنده بايد با موضوعی که دربارۀ آن می‌نويسد، ارتباط ذهنی، روحی و قلبی داشته باشد. مدتی با آن زندگی کند و از صبح تا شب دربارۀ آن با ديگران حرف بزند. بدون اين ارتباط همه‌جانبه، چيز مايه‌داری توليد نمی‌شود. به همين دليل است که معمولا کارهای سفارشی و توصيه‌ای، و نوشته‌های از سر تکليف و صرف احساس مسئوليت، چنگی به دل نمی‌زند؛ چون ارتباط نويسنده با آنها، ارتباط شغلی يا فقط ذهنی است، نه قلبی و عاشقانه. وقتي همۀ روح و قلب انسان با موضوعی درگير ميشود، دربارۀ آن بهتر و زيباتر و مؤثرتر می‌نويسد.

3. نوشتن يعنی انديشيدن
نويسندگی، بيش از آنکه از جنس مهارت‌های قلمی باشد، از مقولة هنر انديشيدن است. شايد کمتر از بيست درصد نويسندگی، مربوط به واژه‌يابی و جمله‌سازی و عبارت‌پردازی باشد. بيشتر وامدار روشمندی در انديشيدن و معناآفرينی است. نويسندگی، هنر تبديل انديشه به واژه‌ها است. نوشتن بدون استقلال فکری، هياهو براي هيچ است. ما می‌خواهيم از آب کره بگيريم. از هيچ يا يک مشت مشهورات و مقبولات و شنيده‌ها و خوانده‌ها، کتاب و مقاله بسازيم. نمی‌شود. يعنی می‌شود، ولی اين می‌شود که الان شده است.

4. نويسندگی، بي‌پدر و مادر نيست.
پدر نويسندگی، انديشه است و مادر آن دموکراسی و دايۀ آن قلم. دربارۀ پدر و دايۀ اين فرزند دلبند، توضيح دادم. اما اين فرزند مشروع، مادر بزرگواری هم دارد که نام آن دموکراسی است. مرادم از دموکراسی، فقط مفهوم سياسی آن نيست. دموکراسی در نوشتن، يعنی آزادگی و استقلال و احترام «عملی» به ديگران. آدم‌های دموکرات، همه‌چيز را براي خودشان نمی‌خواهند. وقتی مي‌نويسند، قدرت شگفتی در هم‌ذات‌پنداری دارند. در مقام گردآوری، جامعيت دارند و در نوبت داوری، انصاف. چارچوب‌های ذهنی خود را ميشناسند و میدانند که غير از اين، چارچوب‌های ديگری هم وجود دارد که برای فهم و درک آن بايد تلاش کنند. معمولا لحن اين گروه از نويسندگان، لحن پيشنهاد است، نه فتوا. می‌دانند که ذهنشان اسير دانسته‌ها و تربيت خاص است و ممکن است ديگران اين ذهنيت‌ها را برنتابند. فرق است ميان کسی که می‌نويسد تا ديگران بدانند او چگونه می‌انديشد با کسی که می‌نويسد تا ديگران بدانند که بايد چگونه بينديشند.

5. در ديزی و حيای گربه
صاحبان اثر و تأليف، سه دسته‌اند: 1. خوب تحقيق می‌کنند و خوب می‌نويسند؛ 2. خوب تحقيق میکنند ولی خوب نمی‌نويسند؛ 3. عکس گروه دوم. تا کنون بيشتر نقدها در نويسندگی، متوجه گروه دوم بوده است؛ اما امان از گروه سوم! يعنی مردان و زنانی که بدون تحقيق لازم و کافی، دست به قلم توانای خود می‌برند. اين گروه، بسيار بسيار خطرناک‌اند. چون در واقع شعبده‌بازند. خوانندۀ بيچاره را سِحر می‌کنند. چون خوب می‌نويسند، بسيار می‌نويسند و بسيار هم خواننده دارند. تصورش را بکنيد که درِ ديزی باز باشد و گربۀ خانه، بی‌حيا. اينکه من کار با قلم را بلدم، دليل کافی برای نوشتن نيست. به‌جد معتقدم که آوازه و محبوبيت اين گروه از نويسندگان نبايد مانع نقد صريح و بی‌پردۀ آنان بشود. نقد نويسنده‌ای که به برکت قلم سحّارش، محبوبيتی دارد، دشوار است؛ ولی به همان اندازه، واجب است. البته از ياد هم نبريم که نويسندۀ خوب، لزوما شعبده‌باز نيست.

زنده یاد رضا بابایی

🆔 @Sayehsokhan