👈#هویت_ایرانی و #شاهنامه
🍃🍃🍃
از عوامل ملیّت و هویّت چند چیز از بقیه مهمتر است: زبان مشترک، دین (عقاید مشترک)، نژاد، محدوده جغرافیایی، آداب و رسوم.
زبان ایران باستان از بین رفته و با استقلال نسبی خراسان، زبان این منطقه در حال تبدیلشدن به زبان ملّی بود و خود فردوسی از مهمترین شکلدهندگان به این زبان جدید ملّی است. دین کهن ایران هم از بین رفته و دین جدیدی از بیرون ایران آمده بود که با مسئله ملیت و هویت تضّاد داشت.
#فردوسی جز به ضرورت به این دین جدید (آن هم شعبه اپوزیسیونی آن) اشاره نکرده اما از سوی دیگر هم میداند که دین قدیم دیگر از بین رفته و قابل تجدید حیات نیست، لذا اخلاقیات آن دین قدیم (از قبیل شاد بودن، بیآزار بودن، راستگویی و... ) را برجسته میکند و میتوان گفت که بدین ترتیب به فرهنگ کهن تکیه میکند.
همانطور که از زبان عربی جز آن چند درصدی که ضروری است کمک نمیگیرد، از این دین جدید هم جز قلیلی که با اصول کلی دین قدیم در تضاد نیست مطمح نظر او نیست.
یک نکته مهم این است که مورخان کهن خودآگاه و ناخودآگاه سعی کردند دین و فرهنگ ایران باستان را تحریف کرده و با موهومات خراب کنند. چنانکه مطالب تاریخ طبری و امثال آن در مورد زردشت و دین او پر از غرضورزیها و موهومات است (که پورداوود در مقدمه یشتها اشاره کرده است) از قبیل این که زردشت شاگرد فلان پیامبر بنی اسرائیل بود، اما فردوسی به هیچوجه این کارها را نکرده و مثلا هیچ کوششی در تطبیق رجال ایران باستان با رجال سامی (مانند خلط جمشید و سلیمان یا ابراهیم و زردشت) انجام نداده است.
شاعری به عظمت سعدی دینها را مخلوط کرده و کشیش و برهمن و مغ را خلط کرده است. اما بهطور کلی شاعرانی که از طریق شاهنامه با دنیای باستان مربوطه شدهاند کمتر دچار غرضورزی و موهومات شدهاند از جمله حافظ که چنین تلمیحاتی دارد:
شاه ترکان سخن مدّعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد
اما به هر حال کوشش اجداد نو دین ما در دشمنی با فرهنگ ایران باستان ثمر داد و تا پیش از تحقیقات جدید مسائلی چون آتشپرستی و امثال آن را به زردشتیان نسبت میدادند.
همانطور که قومیّت و نژاد ایرانی در تقابل با نژاد توران و روم قرار گرفته بود یک بار دیگر هم در مقابل اعراب و ترکان قرار گرفت.
محدوده جغرافیایی تغییر کرده بود اما فردوسی به روی خود نمیآورد و همان ایران بزرگ را مطرح میکند. بر آیینهای مشترک اقوام ایرانی تکیه دارد: راستی، می خوردن، شادی، دلاوری و امثال آن. بارها از نوروز یاد میکند:
ابا فرّ و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
از سوی دیگر، ایرانی با خواندن شاهنامه حس میکند که بسیاری از هنرهای او سابقه چند هزار ساله دارد، مثلا تذهیبنامهها و کتابها و...
منبع: شاهِ نامهها، صص ۳۰۱_ ۳۰۳
اثر استاد سیروس شمیسا
هرمس، چ اول ۱۳۹۶
🆔 @Sayehsokhan
🍃🍃🍃
از عوامل ملیّت و هویّت چند چیز از بقیه مهمتر است: زبان مشترک، دین (عقاید مشترک)، نژاد، محدوده جغرافیایی، آداب و رسوم.
زبان ایران باستان از بین رفته و با استقلال نسبی خراسان، زبان این منطقه در حال تبدیلشدن به زبان ملّی بود و خود فردوسی از مهمترین شکلدهندگان به این زبان جدید ملّی است. دین کهن ایران هم از بین رفته و دین جدیدی از بیرون ایران آمده بود که با مسئله ملیت و هویت تضّاد داشت.
#فردوسی جز به ضرورت به این دین جدید (آن هم شعبه اپوزیسیونی آن) اشاره نکرده اما از سوی دیگر هم میداند که دین قدیم دیگر از بین رفته و قابل تجدید حیات نیست، لذا اخلاقیات آن دین قدیم (از قبیل شاد بودن، بیآزار بودن، راستگویی و... ) را برجسته میکند و میتوان گفت که بدین ترتیب به فرهنگ کهن تکیه میکند.
همانطور که از زبان عربی جز آن چند درصدی که ضروری است کمک نمیگیرد، از این دین جدید هم جز قلیلی که با اصول کلی دین قدیم در تضاد نیست مطمح نظر او نیست.
یک نکته مهم این است که مورخان کهن خودآگاه و ناخودآگاه سعی کردند دین و فرهنگ ایران باستان را تحریف کرده و با موهومات خراب کنند. چنانکه مطالب تاریخ طبری و امثال آن در مورد زردشت و دین او پر از غرضورزیها و موهومات است (که پورداوود در مقدمه یشتها اشاره کرده است) از قبیل این که زردشت شاگرد فلان پیامبر بنی اسرائیل بود، اما فردوسی به هیچوجه این کارها را نکرده و مثلا هیچ کوششی در تطبیق رجال ایران باستان با رجال سامی (مانند خلط جمشید و سلیمان یا ابراهیم و زردشت) انجام نداده است.
شاعری به عظمت سعدی دینها را مخلوط کرده و کشیش و برهمن و مغ را خلط کرده است. اما بهطور کلی شاعرانی که از طریق شاهنامه با دنیای باستان مربوطه شدهاند کمتر دچار غرضورزی و موهومات شدهاند از جمله حافظ که چنین تلمیحاتی دارد:
شاه ترکان سخن مدّعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد
اما به هر حال کوشش اجداد نو دین ما در دشمنی با فرهنگ ایران باستان ثمر داد و تا پیش از تحقیقات جدید مسائلی چون آتشپرستی و امثال آن را به زردشتیان نسبت میدادند.
همانطور که قومیّت و نژاد ایرانی در تقابل با نژاد توران و روم قرار گرفته بود یک بار دیگر هم در مقابل اعراب و ترکان قرار گرفت.
محدوده جغرافیایی تغییر کرده بود اما فردوسی به روی خود نمیآورد و همان ایران بزرگ را مطرح میکند. بر آیینهای مشترک اقوام ایرانی تکیه دارد: راستی، می خوردن، شادی، دلاوری و امثال آن. بارها از نوروز یاد میکند:
ابا فرّ و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
از سوی دیگر، ایرانی با خواندن شاهنامه حس میکند که بسیاری از هنرهای او سابقه چند هزار ساله دارد، مثلا تذهیبنامهها و کتابها و...
منبع: شاهِ نامهها، صص ۳۰۱_ ۳۰۳
اثر استاد سیروس شمیسا
هرمس، چ اول ۱۳۹۶
🆔 @Sayehsokhan