نشر سایه سخن
9.72K subscribers
13K photos
4.74K videos
270 files
3.77K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 10 : "تنها ماهیان مرده با جریان آب شنا می‌کنند"

زندگی سخت است. خدا را شکر که چنین است.

اگر زندگی راحت بود و همیشه در پَرِ قو زندگی می‌کردیم و امتحان و آزمایش نمی‌شدیم و در بوته‌ی زندگی نمی‌گداختیم، رشد نمی‌کردیم؛
چیزی یاد نمی‌گرفتیم؛
تغییر نکرده و فرصتی برای اثبات برتری‌مان پیدا نمی‌کردیم.

اگر زندگی به روزهای قشنگ خلاصه می‌شد که زود خسته می‌شدیم.
اگر باران نمی‌بارید، روزهای آفتابی صفایی نداشت.
اگر همه‌چیز راحت بود که نمی‌توانستیم قوی‌تر شویم.

پس باید شاکر باشیم که زندگی یک مبارزه است. این را هم به خاطر داشته باشید که فقط ماهی‌های مرده با جریان آب شنا می‌کنند.
ما مجبور خواهیم شد با آبشارها، آب‌بندها و سیلاب‌های خروشان بجنگیم.
چاره‌ای نداریم. یا باید شنا کنیم یا باید بگذاریم آبْ ما را با خود ببرد.
هر حرکت دُ‌مِمان و هر موج حاصل از باله‌هامان ما را قوی‌تر خوش‌اندام‌تر و شادتر می‌کند.
آمارها نشان می‌دهد که بسیاری از مردان از بازنشستگی استقبال نمی‌کنند. خیلی از آن‌ها کمی پس از تسویه‌حساب‌ جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کنند.
علت آن است که آن‌ها دست از شنا در خلاف جهت جریان آب برمی‌دارند و در نتیجه، آب‌ آن‌ها را می‌برد.

ماهی کوچولو، شنا کن. ماهی کوچولو، شنا کن.

سعی کنید هر مشکلی را فرصتی برای رشد ببینید. آن‌ها شما را قوی‌تر می‌کنند نه ضعیف‌تر.
فقط باری را که بتوانید حمل کنید بر دوش شما می‌گذارند؛ هرچند قبول دارم که گاهی این بار، فوق طاقت به نظر می‌رسد.

البته تلاش را پایانی نیست مگر استراحت‌های کوتاه؛ مثل آبگیرهایی که در آن‌ها سرعت حرکت آب کم است و می‌توانیم کمی استراحت کنیم و خستگی درآوریم تا مانع بعدی از راه برسد.

🔶 این است زندگی و معنای آن؛ مجموعه‌ای از مبارزه‌ها و استراحت‌ها.🔶

هر موقعیتی که در آن قرار دارید تغییر خواهد کرد. کجایید؟ در مرحله‌ی مبارزه یا استراحت؟ هوای بارانی یا آفتابی؟ در حال یادگیری یا در حال لذت بردن؟ ماهی مرده یا ماهی آزاد سالم؟
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده‌ 11: "آخرین کسی باشید که صدایش را بالا می‌برد"

این کار برای من واقعاً سخت است. دوست دارم داد بزنم. من در یک خانواده‌ی پرجمعیت و شلوغ بزرگ شده‌ام و فقط باید فریاد می‌زدی تا کسی صدایت را می‌شنید و توجه می‌کرد.
این کار نوعی اختلال است؟ بله. کاری هم از پیش می‌برد؟ احتمالاً خیر.

یکی از پسرانم این ژن داد زدن را از من به ارث برده. قاعده 11 این است: آخرین کسی باشید که صدایش را بالا می‌برد. اما یک تبصره هم آورده‌ام: اگر اول او داد بزند, من هم اجازه دارم در جوابش داد بزنم؛ اما واقعاً سخت تلاش می‌کنم این کار را نکنم.
از نظر من، داد زدن در هر شکلی ناپسند است؛ نشان می‌دهد که کنترل خود را از دست داده و در بحث شکست خورده‌اید.

پسر یک کشیش نگاهی به یادداشت‌های سخنرانی پدرش انداخت و دید که در گوشه‌ای نوشته شده: «این قسمت از لحاظ استدلال و منطق ضعیف است. برای جبران آن داد بزن». فکر می‌کنم این حرف، لُبِّ کلام را نشان می‌دهد.

راستش را بخواهید من در شرایط مختلفی داد زده‌ام و البته پشیمان هم هستم. می‌دانم که به خاطر فروش چند تا دستگاه ویدئوی قراضه، کلَ راسته‌ی وسایل صوتی و تصویری را روی سرم می‌گذاشتم و با صدای بلند بازارگرمی می‌کردم. آن روزها من به حرف کسی گوش نمی‌کردم؛ اما حالا می‌دانم که کار درستی نبود و با تمام وجود شرمنده‌ام.
اگر شما هم مثل من و پسرم، ژن داد زدن را به ارث برده باشید، چه‌کار می‌کنید؟
فکر می‌کنم باید تا آن‌جا که می‌توانیم از چنین موقعیت‌های چالش‌انگیزی فاصله بگیریم. البته اگر بدانیم حق با ماست، خویشتن‌داری کار سختی است.
چیزهای زیادی باعث داد زدن می‌شوند؛ مثلاً در موقعیت‌های زیادی که احساس می‌کنیم فقط با داد زدن و از کوره در رفتن می‌توان حرف خود را به کرسی نشاند. اما در واقع که ما با آدم‌های زنده و واقعی سر و کار داریم که آن‌ها هم احساسات خاص خودشان را دارند و فریاد زدن موجه نیست- حتی اگر ابتدا آن‌ها شروع کنند.

افراد در دو موقعیت از کوره در می‌روند: زمانی که حق با آن‌هاست و زمانی که می‌خواهند نیرنگ بزنند.
حالت اول مثل این‌که شما با اتومبیل‌تان از روی انگشت پای یک نفر عبور می‌کنید اما معذرت‌خواهی نمی‌کنید و قبول نمی‌کنید که اشتباه کرده‌اید. در این موقعیت طرف مقابل حق دارد فریاد بزند.
حالت دوم زمانی است که افراد برای پیش بردن کارشان به خشم متوسل می‌شوند- نوعی تهدید و ارعاب رفتاری. مُجازید به این افراد توجهی نکنید یا این‌که ابراز وجود کنید و موقعیت را کنترل کنید اما مُجاز نیستید متقابلاً فریاد بزنید.

می‌دانم، می‌دانم داد زدن در بسیاری از موقعیت‌ها مناسب است؛ مثلاً وقتی سارقی را دیده‌اید؛ یا بچه‌ها اتاق‌شان را تمیز و مرتب نمی‌کنند؛ کامپیوترتان دوباره خراب شده و بخش تعمیرات آن را زود درست نمی‌کند؛ یا باز هم اراذل و اوباش دیوار منزل شما را با نقاشی‌ها و یادداشت‌های‌تان تزیین کرده‌اند! یا به مدت 20 دقیقه پشت خط هستید و چندین‌بار تماس گرفته‌اید ولی هنوز مخابرات شماره‌ی مورد نظر را برای شما وصل نکرده‌ است؛ یا همین که وارد مغازه‌ای می‌شوید، فهرست جدید قیمت‌ها را که همه گران شده‌اند بر روی پیشخوان می‌گذارند؛ یا یک نفر خود را عمدا به نفهمی می‌زند و وانمود میکند که حرف شما را اشتباهی متوجه شده است و الی آخر

اما اگر این قاعده که «من داد نمی‌زنم» را آویزه‌ی گوش‌تان کنید، معیار خوبی به شما می‌دهد و به عنوان انسانی شناخته می‌شوید که هر اتفاقی برایش روی بدهد فوق‌العاده آرام است. دیگران به انسان‌های آرام تکیه می‌کنند، احترام می‌گذارند و به آن‌ها مسئولیت می‌دهند. انسان‌های آرام ماندگارترند.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده‌ 12: "مشاور خود باشید"

ما همه در اعماق وجودمان منبعی از حکمت داریم که«شهود» نامیده می‌شود. گوش‌دادن به این‌شهود، فرآیندی‌است که به‌آهستگی آموخته می‌شود. شروع آن این‌گونه است: تشخیص ندا یا احساس خیلی ضعیفی که وقتی نباید این کار را انجام می‌دادید، انجام داده‌اید. این یک صدای فوق‌العاده آرام و آهسته‌ ‌است و اگرمی‌خواهید آن را بشنوید به سکوت و تمرکز نیاز دارید.

شما شاید اسمش را وجدان بگذارید. در اعماق وجود خود می‌دانید چه کار بدی انجام داده‌اید. می‌دانید چه‌وقت باید معذرت‌ بخواهید. جبران کنید و کارها را مرتب کنید. شما می‌دانید و من مطمئنم که شما می‌دانید. من می‌دانم چون همه‌ می‌دانیم و نمی‌توان از آن فرار کرد.

وقتی به این ندای درونی گوش کنید یا این احساس را پیدا کنید، متوجه خواهید شد که مفید است. این چیزی بالاتر از یک طوطی بی‌فکر است که پس از پایان کار می‌آید و روی شانه‌‌تان می‌نشیند و می‌گوید: «باز هم گند زدی».

نکته‌ی مهم این‌جاست که شما ندای شهود را که به شما می‌گوید فلان کار درست است یا خیر را «قبل» از انجام کار می‌شنوید نه بعد از آن.
قبل از انجام کار آن را به پیشگاه درون عرضه کنید و ببینید چه واکنشی نشان می‌دهد.
وقتی به این کار عادت کنید برایتان راحت می‌شود.

تصور کنید در هر موقعیتی، کودکی در کنار شما ایستاده و باید آن را به او توضیح دهید. تصور کنید این کودک چنین سئوال‌هایی می‌پرسد: «چرا این کار را می‌کنی؟ چه‌کاری درست است و چه‌کاری غلط؟ آیا تو هم باید این‌کار را بکنی؟» شما مجبورید جواب‌دهید. فقط در این‌موقعیت شما هم سؤال‌ها را می‌پرسید و هم به خودتان جواب‌می‌دهید. متوجه خواهید شد که هر آن‌چه را که باید بدانید خود از قبل می‌دانید.

گوش کنید. همه‌چیز همین‌جاست. اگر بخواهید به یک مشاور اعتماد کنید آن مشاور چه‌کسی خواهد بود؟
عقل سلیم می‌گوید که خودتان مشاور خودتان باشید چون این شمایید که تمام واقعیت‌ها، تجارب و اطلاعات را در مورد خودتان دارید.
هیچ کس دیگری چنین چیزهایی ندارد. هیچ کس نمی‌تواند وارد درون شما شود و دقیقاً ببیند چه خبر است.

برای روشن شدن موضوع، بیشتر توضیح می‌دهم. وقتی می‌گویم گوش کنید منظورم آن چیزی که در ذهن‌تان می‌گذرد نیست.
آن چیز بیشتر به سمت دیوانگی تمایل دارد تا عقل. نه، منظور من ندایی آرام‌تر و آهسته‌تر است.
از نظر بعضی‌ها آن بیشتر یک احساس است تا ندا؛ چیزی که به آن «الهام» یا «شَم» می‌گوییم.
حتی اگر ندا باشد اصلاً سخن نمی‌گوید- برخلاف ذهن ما که یک‌ریز وِرّاجی می‌کند.
اگر این ندا زبان به سخن بگشاید، در بین سیلی از کلمات که ذهن ما تولید می‌کند، گم می‌شود.

این بدان معنا نیست که ما باید حوادث آینده را پیش‌گویی کنیم.
نمی‌شود قطعاً بگویم کدام اسب در مسابقه‌ی اسب‌دوانی یا کدام تیم فوتبال در جام جهانی اول می‌شود. مهم هم نیست.

کار مهمی که باید انجام دهیم این است که تصمیمات بزرگی بگیریم و ببینیم چرا فلان رفتار خاص را داریم. شما جواب این‌ها را از قبل می‌دانید؛ البته اگر از خود بپرسید.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده‌ 13: "نترسید، غافلگیر نشوید، تردید نکنید، شک نکنید"

این چهار اصل از کجا آمده‌اند؟ این‌ها اصول یک جنگجوی سامورایی قرن هفدهم است. این‌ها چهار کلید موفقیت زندگی - و البته شمشیر زنی - او هستند.

نترسید
هیچ چیز در این دنیا نباید باشد که شما از آن بترسید و اگر هست باید برای غلبه بر آن، کاری کنید.
در این‌جا باید اعتراف کنم که من از ارتفاع می‌ترسم. اگر بتوانم از جاهای مرتفع دوری می‌کنم. چند وقت پیش بام شیروانی خانه‌ی سه طبقه‌ی ما چکّه می‌کرد و مجبور شدم به پشت‌بام بروم و به حالت سینه‌خیز آن را تعمیر کنم. دندان‌هایم را به هم فشار می‌دادم و با خودم تکرار می‌کردم: «نترس، نترس» تا این‌که بالاخره موفق شدم.
البته به پایین نگاه نکردم. با ترس خود مقابله کرده و بر آن غلبه کنید.

غافلگیر نشوید
زندگی پر از شگفتی است. مگر نه؟ شما همین‌طوری آرام آرام در حال حرکت هستید که ناگهان با حادثه‌ای عجیب و عظیم روبه‌رو می‌شوید.
اگر دقت کنید سرنخ‌هایی وجود دارد که از وقوع آن خبر می‌دهند. پس غافلگیر نشوید چون هر موقعیتی تغییر می‌کند. پس چرا زندگی ما را این‌قدر غافلگیر می‌کند؟ چون در خوابیم. بیدار شو تا کسی تو را غافلگیر نکند.

تردید نکنید
احتمال موفقیت را سبک و سنگین کرده و دست به کار شوید. اگر عقب بکشید، فرصت‌ها از دست می‌روند. اگر بیش از حد فکر کنید هرگز حرکت نخواهید کرد. نگاهی به گزینه‌ها بیندازید، انتخاب کنید تصمیم بگیرید و به سوی هدف حرکت کنید. این راز موفقیت است. تردید نکنید یعنی منتظر نشوید دیگران به شما کمک کنند یا برای شما تصمیم بگیرند. تردید نکنید یعنی اگر مجبورید کاری انجام دهید پس هرچه سریع‌تر اقدام کنید و از این حرکت لذت ببرید. اگر کاری برای انجام دادن وجود ندارد، پس منتظر شدن هم به درد نمی‌خورد.

شک نکنید
اگر تصمیمی گرفته‌اید، آن را هزاران بار مرور نکنید! فکر کردن بس است. لذت ببرید. راحت و بی‌خیال باشید. نگران نباشید. فردا را که از شما نگرفته‌اند. در مورد زندگی شک نکنید. همین است که هست. اعتماد به نفس داشته، متعهد باشید. از خودتان مطمئن بوده و وقتی خود را به راهی یا برنامه‌ای متعهد می‌کنید، پس متعهد باقی بمانید. شک نکنید که راه درست را برگزیده‌اید و موفق خواهید شد. به پیش بروید و به نظر خود کاملاً اعتماد کنید.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده‌ 14: "به جای «ای‌کاش آن کار را می‌کردم»، بگویید «آن‌کار را خواهم کرد»."

ای کاش! ای کاش...! اگر از این ای ‌کاش‌ها برای تغییر و پیشرفت در زندگی استفاده کنیم، می‌توانند مفید باشند.

سه نوع «ای کاش آن را انجام داده بودم» وجود دارد:
ابتدا زمانی است که واقعاً احساس می‌کنید که فرصتی را از دست داده‌اید؛
دوم زمانی به زبان می‌آید که شما کسی را می‌بینید که کار بزرگی انجام داده است و آرزو می‌کنید ای کاش شما می‌توانستید آن کار را انجام دهید؛
نوع سوم بر زبان کسانی جاری می‌شود که همیشه علّاف‌اند و می‌گویند: «از همان اول من بدشانس بودم.»
متأسفانه اگر پرنده‌ی خوشبختی و اقبال بر سر این آدم‌ها بنشیند و بخت و اقبال را به آن‌ها تقدیم کند، آن‌ها باز هم آن را از دست خواهند داد.

انسان‌ها در نگاه کردن به دستاوردهای دیگران دو نوع‌اند:
گروهی که با حسادت به دیگران می‌نگرند و گروهی که دیگران را مایه‌ی انگیزه می‌دانند.

اگر می‌گویید: «ای کاش چنان می‌کردم/ چنان می‌اندیشیدم/ آن‌جا بودم/ آن را می‌دیدم/ آن را تجربه می‌کردم/ آن‌ها را ملاقات می‌کردم/ آن را می‌فهمیدم» باید یاد بگیرید که از این به بعد بگویید: «چنان خواهم کرد/ چنان خواهم اندیشید/ آن‌جا خواهم بود/ آن را خواهم دید/ آن را تجربه خواهم کرد/ آن‌ها را ملاقات خواهم کرد/ آن را خواهم فهمید ...»
در بسیاری از موارد، چیزی را که آرزو می‌کنید، هنوز قابل دسترس است- حتی اگر ظاهرش فرق کرده باشد. مثلاً از این‌که به فلان سفر در فلان مکان نرفته‌اید نباید ناراحت باشید. می‌توانید برنامه‌ریزی کنید و در زمانی که سرتان خلوت شد یا فرصتی پیدا کردید به این سفر بروید

البته اگر حالا 34 ساله هستید و افسوس می‌خورید که چون در سن 14 سالگی ورزش را کنار گذاشته‌اید، نتوانسته‌اید مدال‌ طلای دوی 400 متر المپیک را ببرید، این افسوس سودی ندارد. شما باید تصمیم قاطع بگیرید و نگذارید فرصت‌های بیشتر از دست بروند. مثلاً می‌توانید به کلاس آموزش شیرجه بروید تا 20 سال دیگر نگویید: «ای کاش شیرجه بلد بودم».

🎈🎈انسان‌ها در نگاه کردن به دستاوردهای دیگران دو نوع‌اند:
گروهی که با حسرت به دیگران می‌نگرند
و گروهی که دیگران را مایه‌ی انگیزه می‌دانند.🎈🎈
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 15 : "تا ده بشمارید تا خشمتان فرونشیند"

هر از گاهی کسی یا چیزی واقعاً شما را آزرده‌خاطر می‌کند. اما شما حالا بازیگرِ بازیِ قاعده‌مندِ زندگی هستید و از کوره در نمی‌روید. چطور؟ پاسخ این سؤال یکی از آن گوهرهای حکمت است.
زیر لب تا ده بشمارید و امیدوار باشید و دعا کنید که خشمتان فرونشیند. این شیوه برای من مفید است و این چند ثانیه‌ی حیاتی به من کمک می‌کند بر خود مسلط شده و به یاد آورم که چه کسی و کجا هستم. وقتی فکرم را جمع و جور می‌کنم و آرام می‌شوم، واکنش مناسبی از خود نشان می‌دهم.

شمردن تا ده خیلی مهم است. باور کنید مفید است. دوست ندارید؟ پس یک چیز دیگر انتخاب کنید. مثلاً یک شعر کوتاه یا حتی لطیفه‌ای تا هم شاد شوید و هم آرامش پیدا کنید.

کسی از شما سؤالی می‌پرسد و مطمئن نیستید جوابی که می‌دهید درست یا غلط است. تا ده بشمارید بعد جواب دهید. در این صورت دیگران فکر می‌کنند شما بسیار دانا، اندیشمند و دقیق هستید. (البته حواستان باشد که نگویید تا ده شمرده‌اید!) معنای دیگر «اول اندیشه وانگهی گفتار» این است که تأمل خیلی می‌تواند جلوی دردسرها را بگیرد.
اگر در یک موقعیت رویارویی قرار می‌گیرید، تا ده شمردن فوق‌العاده مفید است. روزی در یکی از قسمت‌های پایین شهر، شدیدا گرسنه بودم. وارد یک فروشگاه که ماهی و سیب‌زمینی سرخ‌کرده سِرو می‌کرد شدم و غذا سفارش دادم.
یکی از مشتریان که آدم خوش‌قلب و درعین‌حال خشنی بود در گوش من نجوا کرد که وقتی از فروشگاه خارج شدم، مواظب خودم باشم. علت را پرسیدم. او گفت: «وقتی از این‌جا بیرون بروی، چند تا از اراذل و اوباش محل آن‌قدر تو را می‌زنند تا غذایی که خورده‌ای بالا بیاوری. پس بهتر است تا آخر عمر همین‌جا بمانی!»
با دلشوره از فروشگاه خارج شدم. دلشوره که چه عرض کنم ترسیده بودم؛ اما دکمه‌های لباسم را بستم. نفس عمیقی کشیدم و همان‌جا ایستادم و شروع کردم به نگاه کردن به جوان‌ها. چشم توی چشم هم‌ انداخته بودیم که من تا ده شمردم و محکم شروع کردم به قدم زدن به سمتشان. وقتی به آن‌ها رسیدم هنوز داشتم می‌شمردم. آن‌ها روی خود را برگرداندند و من هم به راهم ادامه دادم. مزّه‌ی غذای فروشگاه هنوز زیر زبانم هست.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 16 : "آن‌چه را می‌توانید تغییر دهید، آن‌چه را نمی‌توانید بی‌خیال شوید."

زمان کوتاه است. این یکی دیگر از واقعیت‌هایی است که نمی‌توانید از آن فرار کنید.
اگر زمان کوتاه است، پس عقل سلیم به ما می‌گوید که حتی ذرّه‌ای از این وقت قشنگ را نباید تلف کرد. من دیده‌ام که آدم‌های موفق در این زندگی کسانی‌اَند که از کوچک‌ترین شادی‌ها، رضایت‌مندی‌ها و نیروهایی که زندگی می‌تواند به‌آن‌ها بدهد هم نمی‌گذرند. آن‌ها با عمل به همین قاعده‌ی ساده، این کار را می‌کنند.
آن‌ها به آن‌چه که در زندگی بر آن تسلط دارند توجه می‌کنند و بقیه‌ی امور را بی‌خیال می‌شوند.

اگر کسی از شما مستقیماً کمک بخواهد، شاید بتوانید کمکش کنید - البته اگر بخواهید.
اگر بخواهید به کلّ دنیا کمک کنید کاری از پیش نمی‌برید. سرزنش همیشگی خودتان فایده‌ای ندارد و تلف کردن وقت است.
منظورم این نیست که به اطرافیان توجه نداشته باشید و به نیازمندان کمک نکنید.
درست برعکس. در بعضی جاها می‌توانید تغییری ایجاد کنید و در بعضی جاها هم هرگز نمی‌توانید.

اگر وقت خود را به تلاش برای تغییر چیزی که هیچ‌گاه تغییر نخواهد کرد صرف کنید، زندگی مثل برق سپری خواهد شد و شما آن را از دست خواهید داد.
در مقابل اگر خود را وقف چیزهایی کنید که می‌توانید تغییر دهید، در آن صورت زندگی شما غنی‌تر و شکوفاتر خواهد شد و هرچه غنی‌تر شود، وقت شما هم بیشتر می‌شود.
البته اگر خیلی از آدم‌ها با هم باشند، تغییرات بسیار زیادی شکل ‌می‌گیرد؛ امّا ما می‌خواهیم در مورد قاعده‌ی زندگی شما صحبت‌کنیم نه ‌زندگی ‌خیلی از آدم‌ها؛ تغییراتی ‌که‌ شما‌ می‌توانید ‌صورت ‌دهید، نه ‌خیلی‌ از آدم‌ها.

اگر رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر به حرف شما گوش می‌دادند می‌توانستید سیاستی را که بر یک ملت تأثیر می‌گذارد تغییر دهید؛
اگر پاپ به حرف شما گوش می‌داد می‌توانستید در دستور بعدی وی تأثیرگذار باشید؛
اگر ژنرال‌ها به حرف شما گوش می‌دادند می‌توانستید جلوی جنگ‌ها را بگیرید؛
اگر ویراستار به حرف شما گوش می‌کرد اسم شما را بر روی کتاب چاپ می‌کرد؛
اگر گارسون ارشد به حرف شما گوش می‌کرد بهترین میز را به شما می‌داد و الی‌ آخر.
چه کسی به حرف شما گوش می‌کند؟ چه میزان نفوذی دارید و با‌ استفاده از این نفوذ چه تغییراتی می‌توانید صورت دهید؟

غالباً تنها کسی که به حرفمان گوش می‌کند، خودمان هستیم.
تنها نفوذ کاملی که داریم بر خودمان است. تنها چیزی که واقعاً می‌توانیم تغییر دهیم، خودمانیم.
فوق‌العاده است. فرصتی عالی برای انجام کاری نیک! فرصتی عالی برای تأثیرگذاری و ایفای نقش!
از خود شروع کنیم و آن را به بیرون گسترش دهیم. اگر چنین کنیم دیگر لازم نیست وقت خود را با نصیحت و موعظه کردن کسانی که به حرف ما گوش نمی‌کنند هدر دهیم.
لازم نیست نیرو و منابع خود را به خاطر چیزهایی که بر آن‌ها کنترلی نداریم و موفقیت آن‌ها قطعی نیست تلف کنیم.

با تغییر خودمان می‌توانیم مطمئن باشیم که نتیجه‌ می‌گیریم. آری، نتیجه.

🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 17: "در هر کاری اول باشید. به دوم شدن راضی نشوید."

چه کار سختی! واقعاً هم سخت است! اگر کار می‌کنید، کار خود را در نهایت انسانیت انجام دهید؛ اگر پدر یا مادر هستید، بهترین پدر یا مادر ممکن باشید؛ اگر باغبان هستید، بهترین باغبان ممکن باشید؛ اگر نباشید پس دنبال چه هستید و هدفتان چیست؟

چرا نباشید؟ چه غم‌انگیز است که اول شدن را بی‌خیال شوید. این قاعده واقعاً ساده و راحت است. مثالی می‌زنم. بهترین پدر یا مادر ممکن کیست؟ نظرها متفاوت است. شما خودتان چه نظری دارید؟ آیا می‌خواهید به کمتر از آن راضی شوید؟ البته که نه.

مطلب فوق در مورد هر کار دیگری که انجام می‌دهید صادق است. شما می‌خواهید بهترین فرد ممکن باشید.
وقتی به هدفتان برسید، به همه انتظارات جامه‌ی عمل پوشیده‌اید چون آن‌ها چیزی جز "خودتان" نیستند. هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند بگوید که شما باخته‌اید یا موفق شده‌اید. هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند معیاری برای اهداف و اقداماتتان تعیین کند.

خیلی خوب. بعضی‌ها می‌گویند معلوم است که آدم خودش را تأیید می‌کند و هیچ‌کس نمی‌گوید که «دوغ من ترش» است.
تعجب خواهید کرد اگر بدانید بعضی از افراد چقدر به خود سخت می‌گیرند در حالی که کسی آن‌ها را نمی‌پاید. اگر بخواهیم خودمان را هم گول بزنیم که وامصیبتا.
نکته‌ی جالب در مورد معیارهای شخصی این است که هیچ‌کس به‌جز شما قدرت قضاوت ندارد و نمی‌تواند درست را از نادرست بازشناسد. این حالت چقدر رهایی‌بخش است؟ بی‌نهایت.
بعد از این‌که تصمیم گرفتید اول شوید و معیارهایتان را تعیین کردید، تنها کاری که می‌ماند این است که حرکت کنید و هر از گاهی معیارهای خود را چک کنید.

لازم نیست زیاد وارد جزئیات شوید.
به عنوان مثال، نگرش شما در مورد بهترین مادر یا پدر بودن می‌تواند این باشد که: «من همیشه در خدمت فرزندانم و آماده‌ی کمک به آن‌ها خواهم بود.» لازم نیست وارد جزئیات شوید که مثلاً روزی چندبار به آن‌ها بگویید «دوستتان دارم» یا این‌که هر روز حواستان باشد بچه‌ها جوراب‌های‌شان را بپوشند.
خیر همان نگرش و هدف فوق‌الذکر کافی است.
اگر قصوری کنید مشخص می‌شود که علت آن، عدم پیروی از این نگرش بوده است. اشتباه پیش می‌آید؛ اما این‌که هدفتان دوم شدن باشد بد است.

تنها کاری که باید بکنید این است که در مورد کاری که انجام می‌دهید و در مورد هدفتان یعنی اول شدن، آگاهانه فکر کنید.
کلید موفقیت این است که بدانید دارید چه کار می‌کنید و معیاری برای ارزیابی موقعیتتان داشته باشید و تنها خودتان، عملکرد خودتان را کنترل و نظارت کنید.
اهدافتان را ساده و دست‌یافتنی کنید.
اطمینان حاصل کنید که چه اولویت‌هایی دارید.

🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 18: "از رؤیاپردازی نترسید"

شاید این کار برای شما بی‌نهایت ساده به نظر برسد؛ اما تعجب خواهید کرد اگر بدانید چه تعدادی از انسان‌ها واقعاً رؤیاهای خود را محدود می‌کنند. به خدا قسم، این‌ها رؤیاهای شمایند نه رؤیاهای دیگری. نباید آن‌ها را محدود کنید.

این برنامه‌ها هستند که باید واقع‌گرایانه باشند نه رؤیاها.
حرفم این است: ‌آدم‌ها همان‌طور که بردهایشان را محدود ‌می‌کنند رؤیاهایشان را نیز محدود می‌نمایند. تازه، رؤیاپردازی که ضرری ندارد. آن‌ها را رها کنید. این رؤیاها و خیال‌پردازی‌ها تا جایی که دوست دارید می‌توانند بلند، گسترده، بزرگ، گزاف، عجیب و غریب، ناممکن، احمقانه و مزخرف باشند.

می‌توانید هر آرزویی که می‌خواهید، بکنید. آرزوها و رؤیاها شخصی‌اند. پزشک یا پلیسی نیست که بخواهد شما را به خاطر رؤیاها یا خواسته‌های غیرواقع‌گرایانه درمان کرده یا تحت تعقیب قرار دهد.
موضوعی شخصی بین شما و خودتان است. خودت فقط خودت.

تجربه‌ی شخصی‌ام فقط یک هشدار به شما می‌دهد: خیلی دقت کنید چه آرزویی می‌کنید و چه رؤیایی در سر دارید. ممکن است به حقیقت بپیوندد. ببینید در این صورت کجا خواهید بود؟
خیلی‌ها فکر می‌کنند رؤیاهای‌شان باید واقع‌گرایانه باشد تا ارزشمند شود. اما این برنامه است که باید واقع گرایانه باشد نه رؤیا. مثلاً من برنامه‌هایی دارم و گام‌های معقولی برمی‌دارم تا آن‌ها به ثمر بنشینند.

رؤیاها می‌توانند آن‌قدر نا‌متعارف باشند که هیچ‌گاه به حقیقت نپیوندند. هیچ‌وقت آیه‌ی یأس نخوانید. بعضی از موفق‌ترین آدم‌ها کسانی بوده‌اند که بیشترین رؤیاها و خیال‌پردازی‌ها را داشته‌اند. این اتفاقی نیست.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 19: "دل‌مشغول گذشته نباشید"

گذشته‌ها هرچه بوده گذشته و برنمی‌گردد. آن را نمی‌توان تغییر داد پس باید به اکنون و به این‌جا فکر کنیم. مقاومت در برابر وسوسه‌ی دل‌مشغول شدن به گذشته سخت است. اما اگر می‌خواهید در زندگی موفق شوید باید توجه خود را به رویدادهای حال معطوف کنید.
شاید زشتی یا زیبایی گذشته شما را وسوسه کند که به آن‌ها فکر کنید. در هر صورت، باید گذشته را پشت سر بگذارید زیرا تنها راه زندگی، زندگی در زمان حال است.

اگر به خاطر تأسفی که می‌خورید به گذشته سَرَک می‌کشید باید قبول کنید که آب رفته به جوی باز نمی‌گردد. اگر احساس گناه می‌کنید، فقط به خودتان ضرر می‌زنید. ما همه تصمیمات نادرستی گرفته‌ایم و درنتیجه، بر عزیزانی که ادعای محبت و عشق به آن‌ها داشتیم، آسیب زده و رفتار زشتی با آن‌ها داشته‌ایم.
برای پاک کردن این لوح چرکین کاری نمی‌توان کرد. کاری که می‌توانید بکنید این است که عزم خود را جزم کنید که دوباره تصمیماتی نگیرید. همه هم فقط همین را از شما می‌خواهند: این‌که اعتراف کنید که اشتباه کرده‌اید و با تمام وجود سعی کنید که آن را تکرار نکنید.

اگر گذشته برای شما بهتر بوده و آرزومند آن روزهای خوش گذشته‌اید پس بیاموزید که قدر آن خاطرات را بدانید و در عین حال به جلو حرکت کنید و بار دیگر، راه درست دیگری را در پیش بگیرید. اگر گذشته واقعاً بهتر بوده (لطفاً برای یک دقیقه هم که شده عینک خوش‌بینیتان را بردارید)، پس شاید بتوانید علت آن را دقیقاً تحلیل کنید. (از لحاظ پول، قدرت، سلامت سرزندگی، تفریح، جوانی). بعد بروید دنبال یافتن مسیرهای تازه. ما همه مجبوریم حتی چیزهای خوب را پشت سر بگذاریم و چالش‌ها و حوزه‌های جدیدی پیدا کنیم تا به ما الهام بخشند.

هر روز که از خواب بیدار می‌شویم، شروعی تازه است و می‌توانیم هرچه را که می‌خواهیم از آن به دست آوریم؛ می‌توانیم بر این بوم، نقش آن‌چه را که می‌خواهیم، ترسیم کنیم. حفظ این اشتیاق می‌تواند سخت باشد - تاحدی مثل ورزش کردن به طور منظم. روزهای اول خیلی سخت است؛ اما یک روز می‌بینید بدون این‌که به صورت آگاهانه تلاش کنید، پیاده‌روی یا شنا می‌کنید یا می‌دوید. تداوم حرکت واقعاً سخت است و مستلزم قدرت عظیم تمرکز اشتیاق، عشق و پشتکار است.
سعی کنید گذشته را اتاقی جدای از اتاقی که در آن زندگی می‌کنید ببینید. می‌توانید وارد آن شوید ولی دیگر در آن زندگی نمی‌کنید. می‌توانید از آن بازدید کنید اما دیگر خانه‌ی شما نیست. خانه‌ی شما این‌جا و اکنون است. هر ثانیه‌ی این حال، پرقیمت است. با صرف وقت زیاد در آن اتاق قدیمی، وقت گرانبهای خود را تلف نکنید. به خاطر این‌که درگیر گذشته‌اید یا شاید بعدا وقت نکنید به گذشته برگردید، حال را از دست ندهید.
حتما در پایان هم می‌خواهید بگویید: «وای خدای من! چرا حال را از دست دادم؟» در این‌جا زندگی کنید؛ در حال زندگی کنید؛ در لحظه زندگی کنید.

🆔 @sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 20: "در آینده زندگی نکنید"

خدای من! اگر فکر می‌کنید قانون قبلی سخت است، به این یکی عمل کنید... آینده زمانی است که قرار است خیلی اتفاق‌ها در آن بیفتد.
می‌بینیم که دارید فریاد می‌زنید: «من می‌خواهم در آینده موفق خوشبخت، ثروتمند، زیبا، مشهور، عاشق و شاغل شوم؛ خوش‌گذرانی و عشق و حال کنم و در حلقه‌ی بهترین دوستان باشم». درست است. این‌ها برنامه‌ها یا رؤیاهای آینده هستند. اما باز هم حواستان باشد که باید در این‌جا و در حال زندگی‌کنید.
این لحظه‌ای است که در تمام عمر منتظرش بوده‌اید. قدر حال را باید بدانید. ببینید، آرزومندی خیلی شیرین و رؤیا داشتن چیز خوبی است. نگذارید کسی به شما بگوید رؤیاهای شما ارزشی ندارد. بدانید که این شمایید که «همین حالا» در حال رؤیاپردازی هستید. از آرزوهای خود لذت ببرید. از زنده بودن و قدرت و نشاط برای رؤیاپردازی لذت ببرید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
زندگی در لحظه به معنای بی‌توجهی به مسئولیت‌ها و دغدغه‌ها نیست؛ به معنای این نیست که صرفا دنبال لذت باشید؛ یا چهارزانو بنشینید و نفس عمیق بکشید؛ بلکه یعنی قدر زنده بودن را دانستن، فرزند زمانه‌ی خویش بودن و یک زندگی کامل و درست داشتن؛ همین حالا.

نمی‌توانیم همه‌ی خوشبختی‌های‌مان را به آینده موکول کنیم - «کاشکی ثروتمندتر، جوان‌تر، سالم‌تر، خوشبخت‌تر، عاشق‌تر خوش‌اندام‌تر، بلندقدتر بودم و رابطه، شغل، بچه‌ها، اتومبیل، مو، دندان و لباس بهتری داشتم»- این رشته سر دراز دارد. اگر این‌جور بود که همه‌چیز کامل می‌شد. مگر نه؟ ولی متأسفانه این‌گونه نیست.
وقتی این چیز یا آن چیز تغییر می‌کند، همیشه چیزی هست که در نوبت ایستاده تا خوشبختی را به تأخیر بیندازد. اگر ناگهان متوجه شوید که عجب! خوش‌اندام‌تر و ... شده‌اید، بعد می‌خواهید ثروتمندتر‌ شوید یا همسرتان دوست‌داشتنی‌تر شود. چیزهای دیگری برای آرزو کردن پیدا خواهید‌کرد.

بزرگ‌تر، بهتر، ثروتمندتر، لاغرتر، خوش‌اندام تر و ... شدن را فراموش کنید.
💡کلید موفقیت، قدر داشته‌ها را دانستن و در عین حال رؤیاپردازی و برنامه‌ریزی است. 💡
این‌جوری در مقایسه با زمانی که دائما چشم به راه آینده‌ایم، خوشبخت‌تر خواهیم بود؛ آینده‌ای که ظاهرا خوشبختی در آن خانه کرده است.
🌟 @sayehsokhan 🌟
هیچ‌وقت نگویید کافی است. ما همه نیاز داریم که وضعمان بهتر شود، خوش‌اندام‌تر شویم و ... اما باید قدردان داشته‌هایمان نیز باشیم چون –بین خودمان بماند- این‌ها نقد هستند نه نسیه. خود من، خود واقعی من است. آینده‌ی من هنوز متولد نشده است و شاید هم هرگز متولد نشود. این منم با خود واقعی، ملموس و فیزیکی‌ام.

💡رؤیا عالی است اما واقعیت هم بد نیست.💡

🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 21: "با زندگی پیش بروید. زندگی مثل برق می‌گذرد."

هر روز، هر ثانیه، زندگی با سرعتی وحشتناک می‌گذرد. تندتر و تندتر هم می‌شود. یک‌بار از یک پیرمرد 84 ساله پرسیدم: آیا وقتی پیر شدی، شتاب زندگی کاهش یافت؟ او در جواب من از عبارت زشتی استفاده کرد و به من توضیح داد که اصلاً چنین نیست و شتاب زندگی، بیشتر هم شده است.
گاهی فکر می‌کنیم مثل هواپیمایی هستیم که قبل از بلند‌شدن، سرعتمان زیاد می‌شود؛ مثل دورخیز قبل از پرش.

قاعده‌ای که می‌خواهم در این‌جا بیان کنم این است که اگر می‌خواهید زندگیتان موفق، شاد، توأم با خوشبختی، شکوفا و پرمعنا و سرشار از ماجراها و پاداش‌های مختلف باشد، با زندگی پیش بروید. و من مطمئنم شما این کار را می‌کنید وگرنه این کتاب را به دست نمی‌گرفتید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
چطور با زندگی پیش برویم؟ ساده‌ترین روش آن است که مثل همه چیزهای دیگری که با آن‌ها آشناییم با آن پیش برویم.
در ابتدا هدفمان را تعیین کرده برنامه‌ریزی می‌کنیم، مجموعه‌ای از اقدامات برای حرکت به سوی هدف تدوین کرده و سپس با زندگی به پیش می‌رویم.

تصور کنید شما مدیر پروژه‌ی یک شرکت‌بزرگ هستید و شرکت از شما خواسته که یک غرفه‌ی نمایشگاهی‌را تدارک دیده و سازمان‌دهی کنید. در ابتدا اهداف نمایشگاه را روشن می‌کنید
مثلاً 100 قلم کالا بفروشید یا تعدادی هدیه بدهید یا 20 مشتری جدید پیدا کنید. این کار شما را هدفمند می‌کند. بعد برنامه‌تان را تنظیم می‌کنید- مثلاً رِزِرو غرفه، چیدن قفسه‌ها، چاپ یک‌سری مطلب و غیره. بعد از این‌که برنامه تنظیم‌شد، به سراغ هر یک از این‌کارها می‌روید و آن‌ها را به‌انجام‌می‌رسانید و درواقع با آن‌ها پیش‌ می‌روید.

زندگی هم این‌گونه است. زندگی یک پروژه است- البته با مقیاسی گسترده‌تر و خیلی مهم تر از یک غرفه‌ی نمایشگاه.
🌟 @sayehsokhan 🌟
مطمئنم مطلب را گرفتید. شما مجبورید با زندگی پیش بروید.
اگر هدف و برنامه‌ای نداشته باشید، به راحتی به گل می‌نشینید.
اگر ندانید کجا می‌خواهید بروید یا به چه می‌خواهید برسید، روزهایتان خیلی راحت در هم گم می‌شوند و امروز با فردا یا دیروزتان فرقی نخواهد داشت.
🌟 @sayehsokhan 🌟
اگر زندگی همان باشد که به آن فکر می‌کنید، هیچ‌ یک از این مطالب خودجوشی زندگی را نفی نمی‌کند. راستش را بخواهید من زندگی را یک پروژه‌ی کاری نمی‌دانم. بلکه آن را تجربه‌ای چالش‌انگیز، پر ارزش‌، غنی، متنوع غیر منتظره و عالی می‌دانم. اگر می‌خواهید بهترین نصیب را از زندگی داشته ‌باشید باید کمی‌درباره‌ی آن فکرکنید. بدون این‌فکر، روزها در هم گم می‌شوند و به‌راحتی دستخوش ‌امواج می‌شوید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
من قبلاً فکر می‌کردم هر اتفاقی بیفتد خوب است. یک جبرگرای ماجراجو بودم - برای هر چالشی که در زندگی‌ام روی می‌داد آماده بودم. حال بیش از پیش می‌فهمم که هدفمندی و حرکت به سوی آن چقدر از بی‌هدفی بهتر ‌است. زیرا هدفمندی، امکان ‌وقوع حوادث‌ خوب را خیلی راحت‌تر می‌کند.
🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 22: "لباس مناسب پوشیدن مهم است."

امروز مهم است: تنها روزی است که رنگ و بویی از واقعیت دارد. چرا نباید آن را مهم بدانید؟ مهم است. لباس پوشیدن هم مثل آن با اهمیت است. نه، منظورم توصیه‌ی‌ مادرها به بچه‌ها نیست که می‌گویند: «حتما لباس‌های زیرتان تمیز باشد. شاید، خدای نکرده، تصادفی، چیزی برایتان پیش آمد». وقتی مادرم این را به من می‌گفت، معنای آن را نمی‌فهمیدم. نمی‌توانستم بفهمم وقتی آدم در خیابان تصادف می‌کند، تمیز بودن لباس زیر چقدر مهم است. و بعدها با خودم فکر می‌کردم که اگر فرد تصادفی را به بیمارستان بردند و شلوار پاره و خون‌آلودش را از پایش درآوردند، جلوی بینی خود را نگیرند، پیف پیف نکنند و نگویند: «نگاه نکنید! حالمان به هم می‌خورد! این بچه را از این‌جا بیرون ببرید».

توجه کنید! بسیاری از این قواعد، انتخاب‌های «آگاهانه»، تصمیمات «آگاهانه» و شناخت «آگاهانه» اَند. آدم‌هایی که دیده‌ام کنترل زندگیشان را در دست دارند، آدم‌های آگاهی‌اَند. آن‌ها بیدار و آگاه‌اند. می‌دانند دارند چه‌کار می‌کنند و کجا می‌روند. اگر شما هم می‌خواهید زندگیتان نه یک سری رویدادهای تصادفی بلکه یک سری چالش‌های محرک و تجارب پرثمر و غنی باشد، شما هم باید آگاه باشید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
با مهم دانستن تک‌تک روزها می‌توانید این کار را بکنید. از خواب بیدار شده و دوش می‌گیرید؛ دست و صورت خود را شسته؛ صورت خود را اصلاح می‌کنید؛ آرایش کرده؛ موی خود را شانه می‌کنید؛ دندان هایتان را تمیز می‌کنید و غیره و نهایتاً هدف همه‌ی این‌کارها، خوب‌ به نظر رسیدن، احساس خوبی داشتن و بوی خوبی دادن است. بعد لباس تر و تمیز و شیک و پیک می‌پوشید؛ گویی یک مصاحبه‌ی شغلی در پیش دارید؛ می‌خواهید به مراسم جشن تولد یا گردش بروید. اگر هر روز لباس تر و تمیز و مرتب بپوشید، روزهایتان هم تر و تمیز و مرتب خواهد شد.

اگر طوری لباس بپوشید که نشان دهد لباس پوشیدن برایتان مهم است واکنش دیگران متفاوت خواهد بود و شما هم به این واکنش‌های متفاوت، واکنش متفاوتی از خود نشان خواهید داد. مثل یک مارپیچ صعودی می‌ماند. منظورم این نیست که همیشه لباس رسمی بپوشید و اذیت شوید. طوری لباس بپوشید که نشان دهد لباس پوشیدن برای شما مهم است.
🌟 @sayehsokhan 🌟
فکر می‌کنم که دارید می‌پرسید: «تعطیلات آخر هفته چطور؟ می‌توانیم راحت باشیم؟» البته که می‌توانید؛ اما این سخن به این معنا نیست که خودتان را رها کنید و بی‌خیال شوید. در تعطیلات آخر هفته می‌توانید به دیدار دوستان یا اعضای خانواده بروید (مگر این‌که تمام تعطیلات را تنها سپری کنید). آن‌ها هم حق دارند ببینند شما خوب هستید. البته حواستان باشد که حتی دوستانتان نمی‌خواهند شما را شلخته نامرتب، ژولیده، آشفته و نامنظم ببینند. اگر هر روز را مهم بدانید، در آن صورت، عزت ‌نفس‌ «شما» و اعتماد به نفس‌«شما» به طور فوق‌العاده‌ای افزایش پیدا خواهد کرد.
🌟 @sayehsokhan 🌟
اما من از شما می‌خواهم که هیچ‌چیز را چشم‌بسته قبول نکنید. این قاعده را امتحان کنید و نتیجۀ آن را ببینید. اگر در عرض دو هفته حالتان بهتر نشد و کاملاً فرق نکردید، پس دوباره به شیوه‌های قدیمی‌ِتان برگردید و مرده‌شور این قاعده را ببرد! من می‌توانم تضمین کنم که احساس خیلی بهتری پیدا خواهید‌کرد و هر روز شاداب‌تر، پر انرژی‌تر و شادتر خواهید‌شد.
⚡️اگر رویکردی آگاهانه به زندگی اتخاذ کنید، آگاهانه لباس نامناسب پوشیدن برایتان خیلی سخت خواهد شد.

🆔 @Sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 23: "یک نظام اعتقادی داشته باشید."

نه، نه، نه، این‌جا جایی نیست که من بخواهم از یک دین خاصی طرفداری کنم یا شما را با شیوه‌ای مبتنی بر دوری از تجدد و گرایش به سنت شست‌وشوی مغزی کنم و به یک آیین جدید دعوت کنم.
حرف من این است: کسانی که نظام اعتقادی‌ای دارند که به آن‌ها در زمان بحران‌ها و مشکلات کمک‌ می‌کند، عملکرد بهتری در مقایسه با کسانی که فاقد آن هستند دارند. به همین سادگی.

منظور ما از نظام اعتقادی چیست؟ بیان آن مشکل است. فکر می‌کنم یک نظام اعتقادی چیزی است که «شما» فکر می‌کنید دنیا، جهان و هرچیزی به آن مربوط می‌شود؛
چیزی که «شما» اعتقاد دارید پس از مرگ برای شما اتفاق می‌افتد؛

چیزی یا کسی که شما در تاریکی شب یا در زمان مشکلات عبادت می‌کنید.
به نظر می‌رسد کسانی که بر چیزی به اسم زندگی کنترل دارند، کسانی هستند که این مسألۀ نظام اعتقادی را -حداقل برای خودشان- حل کرده‌اند و به نظر نمی‌رسد آن‌چه که آن‌ها فکر می‌کنند درست است، مهم باشد.

شما می‌توانید به خدا اعتقاد داشته باشید. بعضی‌ها هم می‌گویند مهم نیست که آیا اعتقاد دارید یا ندارید. اما به نظر من، برای شما مهم است.
مادامی که یک نظام اعتقادی دارید، عملکردی بهتر از آن‌هایی که ندارند، خواهید داشت. جوینده بودن لزوماً منجر‌به یک زندگی ‌‌سعادتمندانه نمی‌شود.
می‌دانم که می‌خواهید بپرسید: «اگر نتوانستم یک پاسخ یا یک نظام اعتقادی پیدا کنم چطور؟ آن وقت چه‌کار باید بکنم؟» خیلی خوب، به جست‌وجوی خود ادامه دهید؛ اما سعی کنید زود به نتیجه برسید چون این قاعده‌ای بسیار مهم است. برای آن‌ وقت بگذارید و به آن فکر کنید و حتما آن را از اولویت‌های اصلیِ‌‌تان بدانید.
🌟 @sayehsokhan 🌟
امیدوارم متوجه شده باشید که نمی‌خواهم به شما توصیه کنم چه نوع نظام اعتقادی داشته باشید.
هر نظامی که بتواند در زمان مشکلات و سختی‌ها به شما کمک کند و به سؤالات شما درباره‌ی زندگی و جهان پاسخ دهد و شما را آرام کند، نظام اعتقادی خوبی خواهد بود.
باید با نظام اعتقادیتان راحت باشید؛ خوب نیست نظام اعتقادیتان طوری باشد که خدایتان خدای کینه‌توز و بی‌رحمی باشد که همه‌ی حرکات شما را زیر نظر بگیرد و شما را از ترس مجبور به اطاعت کند (ببخشید اگر چنین خدایی دارید شاید لازم باشد در مورد آن بازاندیشی کنید).
🌟 @sayehsokhan 🌟
⚡️یک نظام اعتقادی باید یک باور باشد.
🎈مجبور نیستید آن را به کسی ثابت کنید؛ آن را توجیه کنید یا حتی نشان دهید (به قاعده 1 مراجعه کنید) یا کسی را به آن ترغیب کنید یا آن را تبلیغ کنید.
🎈آزادید از دیگر نظام‌های اعتقادی چیزهایی بگیرید و نظام اعتقادی خود را بسازید. البته اگر بخواهید.

🆔 @sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 24: "هر روز کمی وقت برای خود بگذارید."

اکثر افراد فکر می‌کنند این کار را انجام می‌دهند ولی در اشتباه‌اند! شاید فکر کنید حداقل هر روز کمی وقت به خودتان اختصاص می‌دهید؛ اما متأسفانه در بسیاری از موارد این‌گونه نیست. ما بیشتر وقت خود را صرف نگرانی به خاطر دیگران، مراقبت از خانواده و دلسوزی برای دوستان و عزیزان می‌کنیم و وقت بسیار کمی برای خودمان باقی می‌ماند.

منظور من، کاری انقلابی، دشوار یا افراطی نیست. اتفاقا برعکس، خیلی هم ساده است. هر روز کمی وقت به خودتان اختصاص دهید. مثلاً شاید ده دقیقه یا (در حالت ایده‌آل) نیم ساعت. خودخواهانه است؟ صد در صد! باید هم باشد- چون شما ناخدا، موتور، نیروی پیشران، انگیزش دهنده و حتی خود صخره‌اید.

شما برای تجدید حیات، بازسازی و احیاء به آن نیاز دارید. شما برای شارژ مجدد و تعمیرات به این زمان استراحت نیازمندید. اگر این زمان استراحت را حذف کنید، سوخت تازه به شما نمی‌رسد و موتورتان از کار می‌افتد.
🌟 @sayehsokhan 🌟
می‌خواهید با این زمان چه کار کنید؟ جواب: مطلقا هیچ‌کاری. واقعاً هیچ کاری. نباید این زمان را به دوش گرفتن، دستشویی رفتن، مراقبه کردن، روزنامه خواندن یا خوابیدن اختصاص دهید.
این فضای کمی برای شماست؛ یک وقت استراحت؛ زمانی برای آرام نشستن و مطلقا هیچ‌کاری نکردن.
فقط نفس بکشید. من مدتی است روزی چندبار که در کل ده‌ دقیقه می‌شود، به داخل باغ می‌روم و فقط نفس می‌کشم. این کار برای تقویت روحیه خیلی عالی است. آن‌جا می‌نشینم، فکر می‌کنم، کاری نمی‌کنم، نگران نمی‌شوم، فقط آن‌جا می‌مانم و از لذت زنده بودن بهره‌مند می‌شوم.
🌟 @sayehsokhan 🌟

وقتی این قاعده را کشف کردم، نوجوان بودم. این روش برای خالی کردن خودم از خشم و نگرانی خیلی مفید بود. مادرم داد می‌زد: «داری چه‌کار می‌کنی؟» من جواب می‌دادم: «هیچ‌چی». او همیشه جواب می‌داد: «خیلی خوب، پاشو بیا این‌جا تا یک کاری برایت پیدا کنم.» مادرم می‌گفت: «این همه سرت را می‌کنی داخل کتاب، آخرش هیچ‌چی نمی‌شی». از این حرفش خیلی خوشم می‌آمد که می‌گفت: «لازم نیست هیچ کس این همه به اندازه‌ی تو فکر کند». اگر شما جای من بودید چه جوابی به او می‌دادید؟

🌺این فضای کمی است برای خودتان.
شما مطلقا هیچ‌کاری نمی‌کنید🌺

وقتی در این زمان، هیچ‌کاری نمی‌کنم، آن را مهم می‌دانم و همین‌که آن را پیچیده می‌کنم، همه‌چیز رنگ می‌بازد.
اگر یک فنجان قهوه به این تنهایی‌ام اضافه کنم، می‌شود وقت قهوه و نه فضایی برای خودم؛ اگر به موسیقی گوش کنم، می‌شود وقت موسیقی؛ اگر رفیقی همراهم باشد و با هم اختلاط کنیم، می‌شود وقت گپ؛ اگر روزنامه بخوانم، کلاً از فضای خودم دور می‌شوم. این فضا را پیچیده، مبهم و مغشوش نکنید.

🆔 @sayehsokhan
#برشی_از_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

قاعده 25: "برنامه‌ای داشته باشید."

باید برنامه‌ای داشته باشید. یک برنامه چیزی نیست جز یک نقشۀ راهنما، هدف، کانون، مسیر، علامت، نشانه، تابلو، جهت، راه یا استراتژی. یعنی می‌خواهید به جایی بروید، کاری کنید یا در زمان خاصی باشید.

برنامه به زندگی شما ساختار، شکل، جدیت و قدرت می‌بخشد. اگر اختیار زندگیتان را به دست عوامل ناخواسته و متعدد بدهید، خیلی زود آبروی شما را خواهد برد! البته این را هم داشته باشید که همۀ برنامه‌ها درست از آب درنمی‌آیند و تمام نقشه‌ها به گنج ختم نمی‌شوند. اگر یک نقشه و بیل داشته باشید، در مقایسه با زمانی که زمین را به صورت تصادفی می‌کنید یا اصلاً نمی‌کنید، شانس یافتن گنج بیشتر می‌شود.

برنامه نشان می‌دهد که حداقل کمی درباره‌ی زندگیتان فکر کرده‌اید و منتظر نیستید دستی از غیب برآید. یا مثل خیلی‌ها فقط فکر نمی‌کنید بلکه عمل هم می‌کنید.
ببینید می‌خواهید چه‌کار کنید؛ چه برنامه‌ای دارید؛ چه گام‌هایی برای رسیدن به هدف باید بردارید و با آن پیش بروید...

🎈اگربرنامه‌تان را طرح‌ریزی نکنید به صورت یک رؤیا باقی خواهد ماند.

پس اگر برنامه نداشته باشید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این صورت، به خود تلقین خواهید کرد که بر اوضاع «مسلط» نیستید. وقتی برنامه داشته باشید، همه‌چیز در جای خود قرار می‌گیرد. همچنین گام‌های منطقی برای دستیابی به برنامه نیز دست‌یافتنی می‌شود.
یک برنامه، رؤیا نیست بلکه چیزی است هدفمند.
برنامه داشتن یعنی این‌که فکر کرده‌اید چه‌کار می‌خواهید بکنید.

💥البته برنامه‌ داشتن به این معنی هم نیست که وحی مُنزَل است و باید آن را مطلقاً به کار بگیرید. در صورت نیاز برنامه را می‌توان همیشه مرور و اصلاح کرد و تغییر داد. یک برنامه نباید سفت و سخت باشد. باید انعطاف‌پذیر باشد. شرایط تغییر می‌کند، شما تغییر می‌کنید، برنامه ‌هم تغییر می‌کند. جزئیات برنامه مهم نیست. مهم، داشتن برنامه است.

برنامه داشتن، یک راه بازگشت برای شما فراهم می‌آورد. وقتی زندگی پرشتاب و شلوغ می‌شود- که در بسیاری از موارد خودمان عامل آن هستیم- خیلی از اهدافمان را فراموش می‌کنیم.
🎈برنامه داشتن یعنی این‌که وقتی اوضاع آرام شد، با خود بگوییم: «حالا می‌خواهم چه‌کار کنم؟ آره یادم آمد. برنامه‌ام این بود.» باز هم روز از نو و روزی از نو.🎈

🆔 @sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Hassan Malekian)
🌟 @sayehsokhan 🌟
#معرفی_کتاب : #یکصد_قاعده_زندگی
نوشته: #ریچارد_تمپلار
ترجمه: #ابوذر_کرمی
نشر: #سایه_سخن
قیمت: ۳۷۰۰۰۰ ریال

پس راز این موفقیت چیست؟

پاسخ این سئوال چیزی نیست جز یک انتخاب ساده. ما هر روز کارهایی را که در زندگی انجام می‌دهیم انتخاب می‌کنیم؛ بعضی از این کارها ما را بدبخت و برخی ما را خوشبخت‌تر می‌سازند.

با مشاهده رفتار دیگران به این نتیجه رسیده‌ام که اگر به چند «قاعده» اساسی «زندگی» عمل کنیم، نصیبمان از زندگی بیش‏تر می‌شود؛ راحت‌تر به گرفتاری‌ها و ناملایمات بی‌اعتنایی می‌کنیم؛ کار بیش‏تری انجام می‌دهیم و هر کجا می‌رویم، پیام‌آور خوشبختی می‌شویم.

کسانی که با این قواعد بازی می‌کنند، شور و شوق بیش‏تری برای زندگی دارند و بهتر سازگار می‌شوند.

🆔 @sayehsokhan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM