آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
دکتر جداری طبیب #تبریزی است که به واقع بر آلام و دردهای بیمار مرهم می‌گذارد. مرهمی که ترکیبی از #پزشکی و #مهربانی و #شفقت با خلق است. او از بیماران خود حق #ویزیت دریافت نمی‌کند و یا به‌تر است بگوییم که هر کس هر چه‌قدر در توانش بود پرداخت می‌کند. او حتا گاهی پول داروی #بیمار بی‌بضاعت خود را نیز پرداخت می‌کند.

پزشک تنها اویی نیست که به خاطر نداشتن پول #درمان بخیه‌ی نوزاد را باز می‌کند. دکتر #جداری نیز طبیبی #حاذق و #مشفق است که می‌توان ساعت‌ها و ساعت‌ها در مورد او سخن گفت و مهربانی‌اش را ستود.

شما چه فکر می‌کنید؟

#توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ابتکار یک گروه برای برآورده کردن آرزوی بچه‌های بیمار

بادیگاردها آرزوی «مهدیس» ۹ ساله را برآورده کردند

بادیگارد ها برای اینکه بچه‌های #بیمار را خوشحال کنند، برنامه‌ای ترتیب دادند تا آرزوی مشهور شدن #مهدیس ۹ ساله را برآورده کنند.

دو سال پیش بود که موسسه «برآورده کردن آرزو» در آمریکا، آرزوی دست نیافتنی یک پسر بچه مبتلا به #سرطان را برآورده کرد. میلز اسکاتِ ۵ ساله که امید چندانی به زنده‌ ماندن نداشت، آرزو داشت که بتمن شود. موسسه «Make a wish» برای برآورده کردن این آرزو تمام شهر سانفرانسیسکو را بسیج کرد تا یک روز به یادماندنی را برای میلز رقم بزنند. یک روز صبح قسمتی از یکی از خیابان‌های سانفرانسیسکو توسط پلیس مسدود شد و صحنه‌ سرقت از یکی از بانک‌های مهم این شهر و همچنین آدم ربایی توسط چند سارق مسلح بازسازی شد. در این میان «بتمن» کوچک ۵ ساله، در کنار بتمن بزرگ سوار بر دو اتومبیل مشکی لامبورگینی در حالی‌که توسط نیروهای پلیس #اسکورت شده بودند وارد صحنه شدند و طی عملیاتی ابتدا گروگان زنی که به چند کیلو تی‌ان‌تی وصل شده بود را نجات داد و به صورت افتخاری کلید شهر را از شهردار دریافت کرد.

وقتی مهدیس در اتوبان های تهران غافلگیر می شود

حالا یک گروه جوان تصمیم گرفته‌اند به کمک خیرین، آرزوی بچه‌های ایرانی را بر آورده کنند. موسسه «وروجکا» کمتر از یک سال است که در زمینه بر آورده کردن آرزوی بچه‌های سخت درمان، فعالیت می‌کند و تا به امروز آرزوهای کوچک چندین #کودک #بیمار را بر آورده کرده‌اند. روز جمعه نوبت به مهدیس بود که آرزویش برآورده شود. قهرمان قصه ۹ سالش است و مدت‌ها است با یک بیماری سخت دست و پنجه نرم می‌کند. مهدیس به بچه‌های گروه #وروجکا گفته بود که آرزو دارد یک چهره معروف شود و همه بهش احترام بگذارند. وروجکا هم با گروه‌های مختلف خیر، وارد مذاکره شدند تا شرایط بر آورده شدن آرزوی مهدیس را مورد بررسی قرار دهند. سرانجام یک گروه تشریفاتی، قبول می‌کنند تا یک روز فوق‌العاده را برای مهدیس رقم بزنند.

منبع: خبرگزاری مهر
محمدرضا جعفری

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/NytkrQ

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
پرستاران ایران یک هفته ربان مشکی می‌زنند

در پی #قربانی شدن #پرستار نیشابوری به‌دلیل ابتلا به آنفلوانزا پرستاران یک هفته روبان مشکی می‌زنند. این اتفاق در پاسخ به درخواست قائم‌مقام سازمان نظام پرستاری از جامعه پرستاری به احترام پرستار نیشابوری صورت می‌گیرد. پرستاری که پس از مراقبت از #بیمار مبتلا به آنفلوآنزا، خود نیز مبتلا شد و جان باخت.

محمد شریفی مقدم با اشاره به این اتفاق گفت: «محمد رضایی‌ثانی، سوپروایزر بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور به علت شرکت در عملیات احیاي بیمار دچارH١N١، خود نیز مبتلا به این بیماری شده و پس از چند روز بستری شدن در‌ آی‌سی‌یو جان باخت.» او ادامه داد: «جامعه پرستاری در شوک این حادثه به سر می‌برد؛ به همین خاطر به احترام جان باختن او، پرستاران به مدت یک هفته با روبان مشکی که روی روپوش خود می‌زنند، در محل کارشان حاضر شوند.» به گفته قائم مقام سازمان نظام پرستاری کشور، این حرکت نمادین با هدف ابراز همدردی با خانواده این #پرستار و جامعه بزرگ #پرستاران کشور
انجام می‌شود.

منبع: شهروند

#همبستگی
#بیماری‌اپیدیمیک
#آنفولانزا

@Tavaana_TavaanaTech
سبزی فروشی #مادر: کار‌آفرینی زنی ایرانی همراه با نگهداری از فرزند #بیمار

مریم مهاجر شجاعی چهار سال پیش «سبزی فروش مادر» را در شهر شاهین‌شهر اصفهان راه‌اندازی کرد. ابتلای مادر به سرطان و تامین هزینه‌های سنگین درمان انگیزه وی بود. کارگاه خانگی و کوچک او توانست تمام هزینه‌های درمان مادرش را تامین کند اما مادر فوت کرد.

مریم پس از آن به کار سبزی‌فروشی ادامه داد و به خاطر محصولات با کیفیتش شهرت خوبی در اصفهان پیدا کرد. مریم اما مدتی این سبزی فروشی را تعطیل کرد. علت تعطیلی شوک ناشی از گازگرفتی و متعاقبا فلج پسرش بهنام بود. اما بعد از چند ماه کار را از سر گرفت و حالا ۸ زن دیگر نیز برای او کار می‌کنند. مریم می‌گوید که گاهی نسخه‌های پسرش به ۳۰ میلیون تومان می‌رسد اما تاکنون توانسته است از پس مخارج او برآید. بهنام به دلیل ضایعه مغزی در اثر گازگرفتگی شدید سطح هوشیاری‌اش به ده درصد رسید است. تنها آرزوی او شنیدن دوباره صدای فرزندش است.

مریم مهاجر در کنار #سبزی فروشی و #نگهداری از فرزندش صندوق قرض‌الحسنه‌ای نیز برای وام به #نیازمندان راه انداخته است.

#زنان
#کارآفرینی

عکس از مجتبی-حیدری، خبرگزاری مهر

@Tavaana_TavaanaTech
من مادرم؛ فرزندم #اسکیزوفرنی دارد

چند سال پیش براى اولین بار در زندگیم با مشکلات روحى و روانى آشنا شدم، هیچ وقت به فکرم حتى خطور هم نمی‌کرد که برخی بیماری‌ها می‌توانند روح و روان شخصى را چنان متحول کنند که زندگى او و خانواده‌اش را از اساس دگرگون کند. بعد از آن دیگر هیچوقت زندگى برایم عادى نبود و همواره به این فکر هستم که چکار می‌توانم بکنم.

داستان از دوران #بلوغ پسرم شروع شد. در ١٥ سالگی او هم مثل بقیه همسالان خود، دچار ناآرامى و هیجانات و آشوب‌هاى درونى بود. افکار و حرکات و رفتار #تند و گاهى هم #انزوا و بى‌حوصلگى او را می‌دیدم ولى هیچوقت نتوانستم که این رفتار را با مشکلات روحى و روانى او ربط بدهم چون قبل از او فرزندان دیگر را بزرگ کرده بودم و آنها هم همین دوران را با مشکلات کم یا زیادترى پشت سر گذاشته بودند.

از این رو وجهه تمایزی بین او و فرزندان دیگرم نمی‌دیدم و تصورم این بود که این دوران را هم پشت سر می‌گذارم، ولى این بار جریان چرخشی دیگر داشت و کم کم متوجه می‌شدم که با مشکل دیگرى باید دست و پنجه نرم کنم.

از آنجایی که با روانشناسى هم آشنایى نداشتم برایم سخت بود که دلیل رفتارهای پسرم را بفهمم. چون احتمال می‌دادیم زندگى و درس خواندن در ایران یکى از دلایل بروز این رفتارهاست، تصمیم گرفتیم او را براى ادامه تحصیل به اروپا بفرستیم.

در دبیرستانى او را ثبت نام کردیم و او در خوابگاه اقامت کرد. آزادی و بی‌اطلاعی از آسیب‌هاى اجتماعى زمینه‌ساز روی آوردن او به ماریجوانا شد. در این دوران بود که این مواد در مغز او تأثیر گذاشت و افکار مشوش وى را با #تخیل و #توهم درگیر کرد و من براى اولین بار متوجه شدم که او #بیمار شده.

من ماریجوانا را عامل بیماری او می‌دیدم و فکر می‌کردم که تاثیر این ماده بر مغز، او را بیمار کرده که البته تا حدی درست بود ولى همه داستان نبود.

در آن دوران پسرم صداهایی می‌شنید و افرادى را می‌دید که در واقع وجود نداشتند اما او را آزار می دادند. او نمی‌توانست در کلاس و درس موفق باشد و زندگى تلخى را می‌گذراند و من هم از این موضوع مطلع نبودم تا اینکه خود او ما را در جریان گذاشت و خواهان این شد که برای معالجه به دکتر مراجعه کنیم. با #روانپزشکى که می‌شناختیم موضوع را در میان گذاشتیم و معالجه آغاز شد.
منبع: بی‌بی‌سی

تجربه و دانسته‌ی شما از این #بیماری چیست؟

@Tavaana_TavaanaTech
کمپینی برای مریم با هدف حمایت از او در مبارزه با سرطان

مریم مهاجری‌ست که در آمریکا به تحصیل می‌پردازد. او در سال گذشته متوجه بیماری سرطانش شد. زندگی و درمان اکنون برای او آسان نیست. کمپینی در فیسبوک در حمایت از او به راه افتاده است و افراد با ارسال عکس خود و همینطور کمک‌های مالی به او در این مسیر همراهی‌اش می‌کنند. لینک #کمپین در انتهای متن آماده است.

مریم درباره کمپین‌ و شرایطش می‌نویسد:
«سلام من مریم هستم ۳۰ ساله و قصه من از جایی شروع میشه که در اوایل نوامبر ۲۰۱۵ فهمیدم که سرطان دارم. اون روز برای همیشه زندگی من زیر و رو شد.

اوایل فقط خشم بود و ناراحتی، گریه امونم نمی‌داد و فکر می‌کردم که اینجا آخر راه خواهد بود برای من. فکر می‌کردم که باید خداحافظی کنم با همه آرزوهام و ترک کنم زندگی‌ای رو که خیلی دوستش داشتم.

تا ماه‌ها با خودم کلنجار رفتم و در سکوت و تنهایی زجر کشیدم. برای من سرطان بزرگ و قدرتمند بود و من کوچک و ناتوان. مثل برگ در دست باد، تسلیم و ناامید به مرگ فکر می‌کردم.
تا روزی که تصمیم گرفتم شکستش بدم. من بزرگ‌تر از سرطان بودم و باید برای زندگیم می‌جنگیدم.
اولین قدم این بود که راجع بهش حرف بزنم، منی که جرات نمی‌کردم حتی اسمش رو به زبون بیارم ناخواسته بهش قدرتی داده بودم که جسارت منو ازم گرفته بود. دیگه از کسی پنهانش نمی‌کنم و میخوام با شجاعت واقعیت زندگی خودمو شکل بدم. من سرطان دارم اما باهاش می‌جنگم و شکستش میدم.

می‌خوام برای زندگیم بجنگم و بگم که سرطان پایان زندگی نیست.

برای این کار به کمک شما احتیاج دارم. زندگی یک بیمار مبتلا به #سرطان ساده نیست. علاوه بر درد و ضعف جسمی از لحاظ روحی #استرس و فشار بسیار زیادی به #بیمار و خانواده اش تحمیل میشه. مدیریت و تحمل این فشار برای افراد جوان و مهاجری که دور از خانواده و مستقل زندگی می‌کنند هم چالش دیگه‌ای محسوب میشه.

درمان #سرطان هم بسیار زمان بر و هم بسیار هزینه بره. روزهایی هست که بخاطر ضعف و عوارض #شیمی_درمانی بیمار حتی توان برآورده کردن نیازهای ابتدایی خودش رو هم نداره، انجام ساده‌ترین کارها تبدیل به حسرت می شه و فقط انتظار می‌کشیم تا کمی از #عوارض دارو کمتر بشه و تحملش کمی ساده‌تر.
کمک و حمایت شما می‌تونه این راه رو برای من هموارتر کنه، نگرانی‌های منو در مورد هزینه داروها و درمان از بین میبره و به من امید میده که تنها نیستم. انرژی مثبت و دعای شما بهم کمک میکنه که قوی بمونم و بجنگم. میتونیم مثل خانواده کنار هم باشیم و نذاریم کسی در تنهایی و سکوت درد بکشه.»

لینک کمپین:
https://www.facebook.com/MaryamCampaign/?fref=ts

ایمیل مریم:
maryambcc@gmail.com

ویدیو مربوط می‌شود به مراسم #نوروز در واشنگتن دی‌سی آمریکا، یکشنبه گذشته
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
.
بیمارستانی برای زندگی همزمان #حیوانات و انسان‌ها

عکس‌های این کلیپ #بیمارستان جوروانسکی در اونتاریو #کانادا را نشان می‌دهد. جایی که حیوانات می‌توانند به ملاقات #بیماران بروند. این بیمارستان برنامه‌ای به نام «زاکاری پاوس» دارد که شخصی به نام دونا جنکینز آن را راه‌اندازی کرده است. او بعد از مرگ پسر خواهرش بر اثر بیماری لنفوم هاجکین که شکلی از #سرطان خون است به فکر شروع این برنامه افتاد.

او درباره این برنامه می‌گوید: «زمانی که زاکاری هفته‌های در بیمارستان بستری بود و به شدت درد داشت برای دیدن سگش التماس می‌کرد. نهایتا چیس، $سگ زاکاری را به بخش آی‌سی‌یو آوردیم و بعد از این موضوع روحیه زاکاری بهبود قابل مشاهده‌ای داشت.» اما زاکاری پیش از مرگش وقتی از قطع امید پزشکان خبردار می‌شود از خاله‌اش می‌خواهد برنامه‌ای مشابه برای بیمارستان راه‌اندازی کند. نهایتا اولین #بیمار همراه با #حیوان خانگی‌اش در سپتامبر ۲۰۱۵ به این بیمارستان آمد. او در توضیحات بیشتر از تمیز کردن مرتب حیوانات پیش از ملاقات با بیمار خبر داده و می‌گوید: «ما می‌دانیم که وقتی بیماران با حیوان خانگی‌شان ملاقات می‌کنند کمتر احساس #تنهایی و #انزوا دارند. راهی برای ارتباط با دنیای بیرون است و #امید زیادی به بیماران می‌دهد که #بهبود پیدا کرده و به خانه بازگردند.»
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#پزشک #تبریزی با نوشتن شماره خود در #نسخه بیمار بیسواد از #داروخانه خواست بطوری که شخص #بیمار متوجه نشود، برای هزینه داروها با خود پزشک تماس بگیرند.

@Tavaana_TavaanaTech
کاریکاتور - #پزشکی در اراک به جای پای چپ #بیمار که شکسته بود، پای راستش را عمل کرد!

نازنین جمشیدی. شهروند
@Tavaana_TavaanaTech
امتناع عمل پیوند کبد به دلیل «شائبه افغانستانی بودن بیمار ایرانی»

(در بیمارستان خمینی تهران، از انجام عمل پیوند کبد بر روی یک زن جلوگیری کردند. می‌دانید چرا؟ چون فکر کردند زن افغانستانی است.)

عصر روز یکشنبه و برای بررسی میزان کیفیت و چگونگی ارائه خدمات به بیماران در بیمارستان امام خمینی به این محل در انتهای بلوار کشاورز تهران رفتیم. ابتدا سری به بخش‌های اورژانس و قلب زدیم و قرار بود ببینیم وضعیت پذیرش و بستری و میزان رضایت بیماران و همراهان‌شان از خدمات‌دهی بیمارستان همیشه شلوغ امام خمینی به چه نحو است. در آن ساعت‌ها جز برخی موارد همچون کثیفی برخی تخت‌ها و کمبود سرویس بهداشتی، مشکل دیگری از سوی بیماران و همراهان‌شان عنوان نشد و از برخورد پرستاران و پزشکان نیز رضایت نسبی داشتند.

ماجرای اصلی اما از جایی شروع شد که تصمیم گرفتیم به بخش گوارش بیمارستان هم سری بزنیم و کیفیت رسیدگی به بیماران را از نزدیک ببینیم. در اتاق اول همه چیز خوب و رضایت بخش بود اما در اتاق دوم بخش گوارش، زنی میانسال در حالتی بسیار نگران‌کننده روی تخت بود که فرزندان و اقوامش به دورش حلقه زده بودند و با بغض و اشک، وی را نوازش می‌کردند. به سمت‌شان رفتیم و خودمان را معرفی کردیم و از نحوه خدمت‌رسانی پرسنل بیمارستان سوال کردیم. با دیدن ما به طور ناگهانی تمام خانواده به سمت‌مان هجوم آوردند و تقاضای انعکاس مشکل‌شان و کمک داشتند. متعجب شدیم. ماجرا را جویا شدیم. برادرزاده بیمار، این قصه شوک‌آور را این‌گونه شروع به تشریح کرد: «ما از هموطنان مرزنشین شما و اهل سیستان و بلوچستان هستیم و چند سالی می‌شود که در شهرستان گنبد در استان گلستان ساکنیم. پس از مدت‌ها درد و مشکل کبد زن عمویمان، ۱۰ روز پیش به همراه خانواده به تهران آمدیم تا بنا به گفته پزشکان، پیوند کبد را در این بیمارستان انجام دهیم. تمام آزمایشات و مراحل کافی در طول این ۱۰ روز انجام شد و وفق‌پذیری بدن بیمار ما با کبد اهدایی هم تایید شد. حالا امروز که قرار بود این عمل انجام شود، در لحظه آخر پزشک جراح از انجام این پیوند خودداری کرد و زن‌عمویمان را از اتاق عمل به بخش برگشت دادند. تنها دلیلش هم به گفته شخص پزشک، شناسنامه نداشتن بیمار بود و اینکه از نظر آنها ما افغانستانی هستیم! در حالی که همگان می‌دانند که قوم ما از ایرانی‌های عشایر و مرزنشین هستند و این خانم هم حدود 35 سال است که از سیستان‌و‌بلوچستان به گنبد آمده است.»

پرستار بخش، دلیل اصلی خودداری پزشک از عمل و به خطر افتادن جان بیمار را نداشتن شناسنامه عنوان کرد!

در ادامه همسر بیمار مدارک و تاییدیه‌ای از پزشکی‌قانونی مبنی بر ایرانی بودن همسرش به ما نشان داد و مدارکی دال بر اینکه اجداد و نیاکان‌شان هم ایرانی هستند را ارائه کرد. او همچنین گواهینامه ایرانی هم داشت و گفت که در حال پیگیری پروسه دریافت شناسنامه ایرانی هستند. ظاهرا به دلیل مرزنشین بودن این اقوام، صدور شناسنامه برای آنها به سختی انجام می شود و به دلیل زمانبر بودنش، بسیاری از آنها بی‌خیال پیگیری آن می‌شوند. حسن‌آقا از ما خواست کمک حال‌شان باشیم و هر طور می‌توانیم، همسرش را از مرگ نجات دهیم.

برگرفته از روزنامه جهان صنعت

goo.gl/8smLRs

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
چند روز است که می‌خوانم و می‌شنوم واکنش‌ها را به #کبری_خزعلی که گفته غربالگری در کشور ممنوع می‌شود؛ یعنی زنان باردار برای تشخیص بیماری‌ها و معلولیت‌ها در جنین‌شان آزمایش نمی‌شوند. نوشتند چه مرضی است که به جمعیت افراد دارای #معلولیت اضافه شود وقتی که آنها اینهمه از معلولیت‌شان زجر می‌کشند. نوشتند افراد معلول و #بیمار «بار» اضافه می‌شوند روی سر خانواده و دولت و نظام اقتصادی کشور.

با دلسوزی فراوان از رنج روحی #کودکان_معلول نوشتند که به خاطر احساس تفاوت با دیگر بچه‌ها و پذیرش نشدن در جمع آنها، آسیب می‌بینند. تا جایی که این نوشته‌ها منتقد بی‌توجهی دولت و دستگاه‌های موظف به ارايه خدمات بودند، حرفشان درست. اما در برخی مواردی که حتی از سر دلسوزی اشاره کردند، نکته‌هایی وجود داشت.

ندیدم افراد غیرمعلول به نقش خودشان و جامعه غیرمعلول در آفرینش اینهمه رنج و درد برای افراد دارای معلولیت گفته باشند، چون باور دارند که تمام تقصیر درون آن بدنِ معلول و ذهنِ متفاوت است که هرکاری کند، با بدن‌های غیرمعلول و ذهن‌های مثلا سالم، جفت و جور نمی‌شود.
نمی‌دانند که اگر کودک دارای معلولیتی در جمع بقیه کودکان رنج می‌کشد، ریشه‌اش تماما در معلولیتش نیست؛ که در نادانی جامعه روبروی او نیز هست. کودک معلول محکوم است که بارِ ناآگاهی و بی‌اطلاعی همه خانواده‌های غیرمعلول را به دوش بکشد؛ بار آنهایی که آموزش ندیده‌اند که باید با تفاوت‌ها کنار بیایند و کودک دارای معلولیت را پذیرا باشند و تفاوتش را به ‌احساس بد در او تبدیل نکنند.

نمی‌دانند که حقوق کودک معلول را، حق بازی و شادی و تحصیل آسان را، جامعه‌ی غیرمعلول‌گرا و باورهای غلط و قوانین نوشته و نانوشته‌اش از او گرفته‌اند.
نمی‌دانند که پس زدنِ افراد معلول جویای کار از جانبِ منِ مدیر، منِ صاحب‌کار، منِ وزیر آموزش و پرورش، منِ قانونگذار، منِ تکثیرشده در تک تک سمت‌ها و حرفه‌ها باعث شده که او سربار خانواده‌شود. نمی‌دانند که کوچه و خیابان‌های قهر با ویلچری که منِ مهندس شهرسازی ساختم، باعث شده معلولیت آنها به ناتوانی تبدیل شود.
من هم با به دنیا آمدن کودکان دارای معلولیت مخالفم؛ نه به این دلیل که معلول‌هراس باشم؛ که برعکس، غیرمعلول‌هراسم. ترس دارم از دنیای وحشی و نفهمی که هر تفاوتی را با تمام وجود پس می‌زند و اگر زورش برسد، توحش هم علیه او به خرج می‌دهد. روزی هزار بار آرزو می‌کنم ای کاش می‌شد #غربالگری را بر اساس #شعور و آگاهی #والدین و خانواده‌ها انجام داد.

از اینستاگرام #نگین_حسینی روزنامه‌نگار و پژوهشگر حوزه افراد دارای معلولیت

مرتبط:
حمایت‌گری از حقوق افراد دارای معلولیت
http://bit.ly/2ovU845

@Tavaana_TavaanaTech
رییس فاتح

✍️رضا احمدی روانپزشک

داستان تلخی و هولناک گلویمان را این روزها فشرده و با خود می گوییم،مگر می شود؟فیلم تخیلی است یا واقعی؟خوابیم یا بیدار؟متاسفانه نسبت به وجود واقعیتی دردناک بیدار شده‌ایم،هرچند باز هم شک داریم.
روایتی تکان دهنده از تجاوز پدری به دخترش در کودکی،قتل داماد در سال ۹۰،قتل دختری مبتلا به ام اس که به سختی راه می رفته در سال ۹۷، قتل پسر در سال ۱۴۰۰ و همراهی مادر. #پدر_بابک_خرمدین در جلسه بازپرسی به سان یک قهرمان از فتوحات خود در جنگ خیر و شر می گوید، از پدری که حق داشته اگر تشخیص دهد،خطایی بردگان و بندگان خانه انجام داده اند،راه سعادت خیالی را به زعم او به خطا رفته اند، نه تنها انذار و فرمان دهد، بلکه حکم صادر کند و حکم صادره را خودشیفته وار قطعی و درست پندارد،پا را فراتر نهد،اجرایی هم کند و بردگان بی شعور پنداشته و ناآگاه را به مسلخ مرگ بکشاند.
او در اتمسفری به #مادر_بابک_خرمدین اجازه تنفس می دهد که در آن شوهرپدر به عنوان رییس و حکمران مقتدر،غیرقابل چون و چرا و خوش زبان خانه، چونان بازیگری زبردست از زبان شعر و مذهب برای پیشبرد امیال و تحت تاثیر قراردادن بندگان استفاده می کرده است، و گاه برای به هیجان آوردن و همراهی بندگان خانه با حماسی کردن فضا، گویی بردگان را هیپنوز می‌کرده، تا با پایین آمدن سطح هوشیاری و آگاهی اهل خانه، در اتمسفری #هیجانی_حماسی و در کسوت رییس #فرقه خانه،هر آنچه در سر می پروراند را به آنها نیز تحمیل،تلقین و بپذیراند. بندگان خانه تا جایی که می‌پذیرفتند،در این اتمسفر تنفس کنند،زنده می‌ماندند،اگر روزی دیگر تنفس در این فضا را نمی پذیرفتند، پدر با ایجاد #شور_حماسی و همراهی سکوت باقی پذیرفتگان حکم پایان و مرگ او را امضا می کرد.
در سکانس پایانی پدر بدون هیچگونه #عذاب_وجدان در حضور قاضی و خبرنگاران،بسان قهرمانان انگشت پیروزی بلند می کند، توجیه گرانه و با هوشمندی فریبکارانه اعضای خانواده را گناهکار و خود را قهرمانی برای نجات خانه از فساد و گناه معرفی می کند، و در این زمان پراسترس، هم آگاه هست،که همچنان چگونه تزویر گونه،خود را مظلوم جلوه دهد و از مخاطبان برای خود همدلی و همدردی بخرد.
فردی احتمالا #خودشیفته، #سایکوپات #پارانویید که هیچگونه #همدلی و #دلسوزی برای دیگران ندارد،اما بازیگری زبردست در شوراندن همدلی و دلسوزی دیگران برای خود است.
او #بیمار_روانی به معنای آنچه که سیاستمداران و رسانه‌ها به عنوان پوششی برای ندیدن عمق فاجعه استفاده می‌کنند،نیست.
او بیمار روانی به معنای آنچه که مردم به عنوان #دیوانه #مجنون #اسکیزوفرنیا می‌شناسند،نیز،نیست. او با سیاست، برنامه ریزی، آگاهی از تبعات کارش و فریبکاری پروژه های مرگ را پیش می‌برد، او احتمالا اختلال شخصیت دارد،اختلالی که با توضیحات گفته شده در #پدر_بابک_خرمدین به نظر ناشناخته و شگفت انگیز بنظر نمی‌آید.

#بابک_خرمدین

طرح از یکی از همراهان توانا به نام خاطره

متن از کانال تلگرام نویسنده

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«مریض‌ها دارن اکسپایر میشن» این ویدیو حاوی یکی از ترسناک‌ترین تصاویری است که در زندگی دیده‌ام. پیش از این هم نوشتم که #قطع_برق برای جمعیتی از مردم حکم قطع نفس، قطع حیات و مرگ است. بیماران حاد #کرونایی، بیماران #تنفسی و #قلبی و کسانی که از دستگاه‌های کمکی استفاده می‌کنند، دارند می‌میرند. جمعیت بزرگ #افراد_دارای_معلولیت، افراد #سالمند و افراد #بیمار پا و توان رفتن از پله‌ها را ندارند چون برق رفته و آسانسور کار نمی‌کند. از سمتی مردم #سیستان_و_بلوچستان، از سویی دیگر مردم #خوزستان، با بی‌برقی و بی‌آبی و بی‌نانی و #کرونا به حال و روزی افتاده‌اند که نه شبیه زندگی است و نه شباهتی به مرگ دارد؛ برزخی جهنمی است برای هر لحظه جان دادن. اکثریت جمعیت ایران هر روز دارد قدم به قدم از زندگی با کیفیت دورتر می‌شود و فقط دست و پا زدن برای بقا، برای نگه داشتن حداقل‌های نفس‌کشیدن، جایش را گرفته است. این تصویر هراسناک از سی‌سی‌یو که برقش رفته، نمادی از زندگی امروز در ایران است؛ نورش ثروت شده در جیب چپاولگرانِ تا دندان مسلح، و تاریکی‌ و مرگش مانده برای مردم مستاصل و در حال «اکسپایر».ا

از اینستاگرام نگین حسینی

@Tavaana_TavaanaTech
آمار کودکانی که معلول به دنیا می‌آیند محرمانه شد

به گزارش سایت خبری مدارا، رئیس سازمان بهزیستی، در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره آمار کودکان معلول در دو سال اخیر گفت:
«من اجازه ندارم اطلاعات محرمانه را به شما بدهم!»
با حذف غربالگری همانطور که انتظار می‌رفت تعداد نوزادان معلول روبه‌افزایش است و حالا محرمانه‌شدن آمار نوزادان معلول راه‌حلی ست که مسئولان جمهوری اسلامی اندیشیده‌اند!

ابراهیم رئیسی هم پیش از این گفته بود:
«برای جلوگیری از معلولیت، نباید سقط جنین را تجویز کرد؛ چراکه قتل نفس است.»
نظر شما درباره این سخنان چیست؟
بالارفتن آمار تولد به چه قیمتی؟ با چه هدفی؟
افزایش جمعیت دستور صریح خامنه‌ای ست که بارها بر آن اصرار ورزیده است.

#یاری_مدنی_توانا
#معلول
#بیمار

@Tavaana_TavaanaTech