آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر جمهوری اسلامی، پویا احمدپور پسیخانی را نکشته بود، او تازه دیروز ۱۸ ساله می‌شد.
پویا روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ وقتی ماموران امنیتی به مردم معترض در خیابان‌ها حمله می‌کردند، پویا به قصد کمک به دو‌ مرد به سمت‌شان رفت و ماموران با ضربات متعدد باتون به سرش زدند و یک میله تیز فلزی به کتفش فرو کردند، آن شب پویا با سرگیجه و حال بد بی‌آنکه به کسی چیزی بگوید به خانه رفت و خوابید. فردا صبح که به بیمارستان رفت، بعد از چند ساعت به کما رفت و‌‌ ۵ روز بعد جان باخت. نزدیکان پویا او را «چشم‌آبی» صدا می‌کردند. پویا در یکی از پست‌‌های اینستاگرامش‌ نوشته بود: «برای آنچه که اعتقاد دارین ایستادگی کنید، حتی اگر هزینه‌اش‌ تنها ایستادن باشد.»

پویا جوانی بود که نزدیکان او تعریف می‌کنند یک بار وقتی فرد فقیری را دیده بود، کاپشنش را درآورد و به او هدیه داده بود. پویایی که همه از بزرگ و کوچک دوستش داشتند. پسر شجاع و با غیرتی که تابستان‌ها کار کنفکاری انجام می‌داد.
پویا عاشق فوتبال بود. کلاس دهمرا در رشته نقشه کشی ساختمان، به اتمام رسانده بود و کلاس یازدهم رشته‌اش را به کامپیوتر تغییر داده بود...


#پویا_احمدپور_پسیخانی #رشت #مهسا_امینی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پدر جاویدنام پویا احمدپور پسیخانی، چهارشنبه‌سوری را کنار مزار فرزندش گذراند.

پویا نوجوانی ۱۷ ساله بود که روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ وقتی ماموران سرکوب به مردم معترض در خیابان‌ها حمله می‌کردند، به قصد کمک به دو‌ مرد به سمت‌شان رفت و ماموران با ضربات متعدد باتون به سرش زدند و یک میله تیز فلزی به کتفش فرو کردند، آن شب پویا با سرگیجه و حال بد بی‌آنکه به کسی چیزی بگوید به خانه رفت و خوابید. فردا صبح که به بیمارستان رفت، بعد از چند ساعت به کما رفت و‌‌ ۵ روز بعد جان باخت. نزدیکان پویا او را «چشم‌آبی» صدا می‌کردند. پویا در یکی از پست‌‌های اینستاگرامش‌ نوشته بود: «برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید، حتی اگر هزینه‌اش‌ تنها ایستادن باشد.»

پویا جوانی بود که نزدیکان او تعریف می‌کنند یک بار وقتی فرد فقیری را دیده بود، کاپشنش را درآورد و به او هدیه داده بود. پویایی که همه از بزرگ و کوچک دوستش داشتند. پسر شجاع و با غیرتی که تابستان‌ها کار کنفکاری انجام می‌داد.
پویا عاشق فوتبال بود. کلاس دهم را در رشته نقشه کشی ساختمان، به اتمام رسانده بود و کلاس یازدهم رشته‌اش را به کامپیوتر تغییر داده بود...

پویا با پدرش زندگی می‌کرد. پدری که همه عشقش را نثار فرزندش کرده بود و از دیدن او که جوانی سالم، خوش‌خلق و زیبا بود، لذت می‌برد....


#پویا_احمدپور_پسیخانی #رشت #مهسا_امینی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #چهارشنبه_سوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هفت‌سین خانواده پویا احمدپور پسیخانی بر سر مزارش

پویا نوجوانی ۱۷ ساله بود که روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ وقتی ماموران سرکوب به مردم معترض در خیابان‌ها حمله می‌کردند، به قصد کمک به دو‌ مرد به سمت‌شان رفت و ماموران با ضربات متعدد باتون به سرش زدند و یک میله تیز فلزی به کتفش فرو کردند، آن شب پویا با سرگیجه و حال بد به خانه رفت و خوابید. نیمه شب حالش بد شد، صبح به بیمارستان برده شد، بعد از چند ساعت به کما رفت و‌‌ ۵ روز بعد جان باخت. نزدیکان پویا او را «چشم‌آبی» صدا می‌کردند. پویا در یکی از پست‌‌های اینستاگرامش‌ نوشته بود: «برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید، حتی اگر هزینه‌اش‌ تنها ایستادن باشد.»

پویا جوانی بود که نزدیکان او تعریف می‌کنند یک بار وقتی فرد فقیری را می‌دید، کاپشنش را در آورده و به او هدیه داد. پویایی که همه از بزرگ و کوچک دوستش داشتند. پسر شجاع و با غیرتی که تابستان‌ها کار کنفکاری انجام می‌داد.
پویا عاشق فوتبال بود. کلاس دهم را در رشته نقشه کشی ساختمان، به اتمام رسانده بود و کلاس یازدهم رشته‌اش را به کامپیوتر تغییر داده بود...
پویا خانواده‌اش را دوست داشت، او عاشق خواهر کوچولویش بود.

#پویا_احمدپور_پسیخانی #رشت #مهسا_امینی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #نوروز۱۴۰۳ #نوروز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech