آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"ویدیوی حاضر تنها نشان دهنده ی اشتیاق سرکوب شده ی زنان بسیاری از سرزمین من برای خواندن است. اشتیاقی که حتی خفقان و سرکوب و قوانین متحجرانه هم نتوانسته آن را خاموش کند.
به امید روزی که با قدرت حقوق خود را پس بگیریم."

از اینستاگرام
@ghazalrou

#آواز_زنان #صدای_زن

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این روزها که خواندن آواز مرغ سحر به یک کنش اعتراضی تبدیل شده است، خوب است بدانیم که انقلاب استونی به انقلاب آواز شهرت یافته است...

انقلاب آواز استونی

سال ۱۹۴۰ پس از الحاق اجباری استونی به شوروی، دوران سرکوب و خفقان آغاز شد. حکومت حتی آوازهای همگانی جشنواره آواز تالین (پایتخت استونی) را نیز سانسور می‌کرد. با آغاز دهه ۱۹۸۰ اعتراض‌ها پا گرفت و رفته‌رفته آوازخواندن همگانی به نوعی اعتراض تبدیل شد. جنبش خشونت‌پرهیز مردم، «انقلاب آواز» نامیده شد و رویای استقلال استونی را به واقعیت تبدیل کرد.

http://bit.ly/33pTAPy

نسخه نوشتاری:
http://bit.ly/2XRGWYq

#اسلایدشو #انقلاب_آواز #مطالعه_موردی #استونی #کمونیسم #شوروی #دیکتاتوری #مقاومت_مدنی #مبارزه_خشونت_پرهیز #پیمان_نوین #شجریان #آواز

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«هنر این خانم همین صدا و خوب خوندنشه ولی متاسفانه در ایران امکان این نیست بتونن به صورت قانونی و آزادانه بخونن و کنسرت بذارن».

- متن و ویدئو ارسالی از همراهان‌

#زنان #حقوق_زنان #آواز_زنان #جمهوری_اسلامی

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز بانو دلکش، صدای ماندگار موسیقی ایران

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید چه صدایی دارد، چه پر شور می‌خواند، زنی دوره‌گرد که برای گذران زندگی زباله‌ها را می‌کاود.
از هنگام استقرار جمهوری اسلامی، تک‌خوانی زنان در ایران ممنوع شد و بسیاری از استعدادها فرصت شکوفا شدن پیدا نکرد.
شاید اگر آواز زنان ممنوع نبود، این زن سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد.

راستی، روز جهانی زنان نزدیک است. روزی که بهانه‌ای است برای هم‌صدا شدن، برای احقاق حقوق زنان.

#صدای_زن #آواز_زنان #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید این خانم فرانسوی علاقه‌مند به زبان فارسی، چه زیبا آواز ایرانی را یاد گرفته و می‌خواند.
در ایران اما، در این ۴۲ سال، چه بسیار استعدادهایی ناب بوده‌اند که فرصتی برای بروز و ظهور پیدا نکردند و جمهوری اسلامی صدایشان را در حلقوم خفه کرد.

آواز و تک‌خوانی زنان در ایران ممنوع بوده و زنان در صورتی که یک هم‌خوان مرد داشته باشند می‌توانند در صحنه حضور داشته باشند، آن هم با کلی شرط و شروط.
جایی هم که صدای خواننده زن بلندتر به گوش رسیده، با او برخورد کردند. مثل سارا حمیدی که در اجرایش برق سالن را قطع کرده بودند.

#آواز_زنان #صدای_زن

@Tavaana_TavaanaTech
این سوسن است که می‌خواند
bit.ly/2jsL39G

در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳.
گل‌اندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لس‌آنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.

سوسن با این‌که خواننده‌ی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقه‌مندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بل‌که برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را می‌شنیدند و درباره‌ی کارهای او سخن می‌گفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که می‌خواند». او در بخشی از این شعر می‌سراید:
اتراق‌گاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که می‌خواند،
شب‌های اضطراب را
بر دره‌های برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که می‌خواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب داده‌اند در منظومه‌ای از صدای «حلقائی زخم‌داری» سخن می‌گوید که در شهر می‌چرخد و تصنیف‌های سیاسی می‌خواند. عباس پهلوان، سردبیر مجله‌ی فردوسی می‌گوید در آن سال‌ها ما بر روی مجله تنها عکس‌های سیاسی می‌گذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او می‌گوید: «یکی از ترانه‌های او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»

او به مستمندان نیز بسیار کمک می‌کرد. هزینه‌ی تحصیل چندین دانش‌آموز و دانش‌جوی بی‌بضاعت را می‌داد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلی‌ها این بیمارستان را به نام او می‌شناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سال‌های سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسم‌های خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آن‌جا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لس‌آنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دست‌و دل‌باز بود و به فقرا کمک می‌کرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.

بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1

ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره

#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز غلام‌حسین بنان، صدای مخملی #آواز ایران

غلام‌حسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانواده‌ی متمول و صاحب‌نام دیده به جهان گشود. پدرش کریم‌خان بنان‌الدوله نوری و مادرش دختر شاه‌زاده محمدتقی میرزارکنی (رکن‌الدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفته‌ی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دست‌گاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.

بنان از شش سالگی بنا به سفارش نی‌داود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازنده‌ی چیره‌دست پیانو بود بهره‌های فراوان جست. همه‌ی اعضای خانواده‌ی بنان دستی در موسیقی داشتند. خاله‌ی بنان نی می‌نواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نی‌داود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمی‌یابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.

اولین استاد ِ غلام‌حسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضه‌خوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازه‌ی آواز بنان همه جا پیچید. روح‌الله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شماره‌ی یک نیز هم‌کاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامه‌ی «گل‌های رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا هم‌کاری داشت. می‌گویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو می‌روند در دفتر روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان می‌خواهند که برای ایشان قطعه‌ای بخواند و بنان «درآمد سه‌گاه»را آغاز می‌کند و صبا نیز به هم‌راهی ویلون می‌نوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا می‌گوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره می‌کند که «گوشه‌ی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را می‌خواند و به «سه‌گاه» فرود می‌آید که در این لحظه روح‌الله خالقی بی‌اختیار بلند می‌شود و بنان را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد و برای او آینده‌ی هنری درخشانی پیش‌بینی می‌کند.
.
در آبان‌ماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانه‌ی غلام‌حسین بنان خراب می‌شود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانه‌ی تخریب‌شده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطره‌های این شهر را صاحبان این خانه‌ها به وجود آورده‌اند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ می‌شود؟ اکنون شنیده‌ام که خانه‌ی بنان را تخریب کرده‌اند.» #غلام‌حسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایران‌مهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

http://bit.do/efBvF
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6

ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زنده‌یاد استاد بنان

@Tavaana_TavaanaTech
چهارم تیر ماه سالگرد درگذشت مهستی خواننده‌ی دوست داشتنی

خانواده‌ی مهستی در ابتدا مخالف حضور مهستی در عالم خوانندگی بودند چرا که در آن دوران آوازخوانی، خصوصا برای زن‌ها چندان پسندیده نبود. مهستی هفده سال داشت که در برنامه‌ی گل‌ها برنامه‌ی شماره‌ی ۴۲۰ با خواندن ترانه‌ای کار هنری خود را آغاز کرد. نام این ترانه «آن‌که دلم برا برده خدایا» بود که ساخته‌ی بیژن ترقی، شاعر و ترانه‌سرای ایرانی بود.
.
نخستین آوازهای مهستی در مجموعه‌‌ی «گل‌های رنگارنگ» در دهه‌ی چهل از رادیو ملی ایران پخش شد که برای مهستی به عنوان هنرمند اعتبار بسیار به دنبال داشت. مهستی از محبوب‌ترین خوانندگان دهه‌ی چهل و پنجاه ایران بود که موجب شد خواهر بزرگ‌ترش، معصومه دده‌بالا نیز به عالم خوانندگی راه یابد. هم او که بعدها با نام هنری «هایده» محبوبیت فراوان یافت که این محبوبیت تا به امروز ادامه داشته است. مهستی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با خسرو ناظمیان بود که حاصل این ازدواج دختری است به نام سحر که در کالیفرنیا زندگی می‌کند.
.
از مهستی در کارنامه‌ی هنری‌اش بالغ بر سی وپنج آلبوم موسیقی مانده است که بیش‌تر آثار او با استقبال فراوانی روبه‌رو شده است. مهستی در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی «آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه» برای بیش از چهل سال فعالیت در زمینه‌ی موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد. این آکادمی در فوریه سال ۲۰۰۵ توسط پروفسور مصطفی دریبانی بنا نهاده شد که هدف آن حمایت و ترویج و توسعه‌ی هنرهای نمایشی و هنرهای زیبا، ادبیات، شعر، روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و تولیدات رسانه‌ای بود. اولین دوره‌ی مراسم اعطای جایزه‌ی این آکادمی در اکتبر سال ۲۰۰۵ در شهر بوداپست مجارستان برگزار شد که در این مراسم بیست‌وپنج هنرمند و محقق ایرانی و مجاری جوایزی دریافت کردند.

بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2rQqB5f

#مهستی #صدای_زن #خواننده #موسیقی #آواز #آواز_زنان #ایران #موسیقی_ایرانی #بیابنویسیم

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech