آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سپیده رشنو، فعال مدنی مخالف حجاب اجباری با انتشار متنی در اینستاگرام، از نحوه بازداشت خود روایت کرده و نوشته که بیشتر از ۱۲ نفر به خانه‌ام هجوم آوردند و «دستبند زده و نشسته، زنی داشت توی سر و صورتم می‌زد و چند مرد لگد می‌زدند... تحقیرِ من تقسیم شده‌بود بین همه‌شان‌»

متن کامل نوشته سپیده رشنو به شرح زیر است:

یخ می‌مالیدم به پام و گوگل را می‌گشتم دنبال دوایی خانگی برای سوختگی که صدای تق تقِ در آمد. آن هم در ساختمانی سه واحدی که در توییتی آن را ساختمانِ «آدم‌های تنها» نامیده‌بودم. صدای در برای یکِ نیمه‌شب عادی نبود. گفتم بله؟ گفت: «پسر آقای رحیمی‌ام. می‌شه باز کنید.» آقای رحیمی که بود؟ مدیر ساختمان که پسر خیلی جوانی داشت و اگر کاری هم داشت با سوادِ نصفه‌نیمه‌ای به واتس‌اَپِ خانم «رشپور» اقتضا می‌کرد.

سرد شدم و می‌لرزیدم. دوباره تق تقِ محکم‌ترِ در که پسر آقای رحیمی هستم می‌شه باز کنید. صدای مردی میان‌سال، پشت درِ چوبی، آن هم یکِ نیمه شب داشت با تحکم داشت می‌‌گفت من پسر آقای رحیمی هستم. بدنم به رعشه افتاد. دنبال گوشی گشتم. تنها چیزی که می‌توانستم ازش دفاع کنم نه خودم بود و نه تنم. یک گوشی تلفن بود که دو هفته هم از خریدش نگذشته‌بود. صفحهٔ گوشی را نمی‌دیدم. همه چیز خاکستریِ محوی بود که فقط صدای لگد و مشت کوبیدن به در از آن می‌آمد. می‌خواستم به کسی زنگ بزنم؟ نمی‌دانم. فقط توانستم گوشی را جایی قایم کنم. چرا؟ نمی‌دانم.

گیر افتاده‌بودم. دستی با مشت در را می‌کوبید که خانم ما از نیروی انتظامی اومدیم، باز کن و تنی پشت در داشت می‌لرزید که چرا باید خانم مورد نظر آن‌ها باشد که یاد بی‌آرتیِ هشت‌ونیم صبحِ همان روز افتاد. تنی نیمه برهنه که بی‌دفاعی‌اش از هر وقتی بیشتر بود. مرغِ سرکنده‌ای که داشت دور خودش می‌چرخید. جسمِ حیران و کوری که در پنجاه متریِ خانه‌اش بال بال می‌زد که یکهو چیزی شبیه تبر در را شکافت. انگار که تبر به پشتِ خودش خورد و برای چند ثانیه نتوانست تکان بخورد.

شلوار جینِ افتاده در گوشهٔ هال، شلوار جینی که از خستگیِ کار هنوز مقداری توش مانده‌بود را توی همان سرگیجه پا کردم. رفتم توی بالکنِ اتاق خواب. دورترین نقطه از دری که داشت تکه و پاره می‌شد. زلزله‌ای داشت مرا دور خودم می‌چرخاند. میله‌های بالکن که تا سقف رفته بودند را توی مشت گرفته بودم و طوری تکان می‌دادم که فکر می‌کردم ده نفر توی دست‌‌هام جمع شده‌اند و دارند میله‌ها را از جا می‌کنند‌. ده نفر توی گلوم دارند جیغ می‌کشند و کمک می‌خواهند. تنها فریاد می‌زدند: کمک... مردم کمک.

یکهو صدای چند نفری که پایین بالکن ایستاده‌بودند بلند شد که جیغ نکش وگرنه میایم بالا و گردنت رو می‌‌شکنیم. دوباره جیغ که صدای مهیب و چرکی جیغ را قطع کرد‌. نصفِ در باز شده‌بود و سوتِ جیغ مانندی همه چیز را در سکوت فرو برد. فریاد می‌زدم و کمک می‌خواستم و همسایه‌ها فرو رفته در لختهٔ بی‌چاره‌گی از بالکن و پشت‌بام با بُهت نگاه می‌کردند. از این‌جا برایم سفید است تا جایی که گوشهٔ هال، دستبند زده و نشسته، زنی داشت توی سر و صورتم می‌زد و چند مرد لگد می‌زدند. آن تکهٔ زمانِ سفید انگار نوعی مرگ بود و در آن شب مغز برای دقایقی هیچ چیز را ثبت نکرده‌‌بود.
حدود ده، دوازده نفر، شاید هم بیشتر یا کمتر توی خانه هر سوراخی را وارسی می‌کردند. یک نفر فیلم می‌گرفت. دو نفر دفتر و دستک داشتند. اما تحقیرِ من تقسیم شده‌بود بین همه‌شان‌. هر کسی سهم خودش را برداشته‌بود و چیزی می‌گفت.
تنها موفقیتم در آن شب سُر دادن گوشی زیر میز تحریر بود. هجوم‌‌آورندگان ناامید شده‌بودند و داشتیم می‌رفتیم که در سکوتِ له شدن تکه‌های چوب زیر کفش‌هاشان، صدای گوشی بلند شد. آن تنِ نیمه برهنهٔ کور یادش رفته‌بود سایلنت کند. ریسهٔ قهرمانانهٔ مضحکی می‌رفتند. فکر می‌کردند گنج پیدا کرده‌اند.
روز بیستم بازداشت بازپرس وقتی مرا دید گفت تو همونی هستی که موقع دستگیری شرارت کردی؟ شرارت! توی همین بازجویی آخر، وقتی داشتم به احضار و پروندهٔ جدید اعتراض می‌کردم، بازجو وسط حرف‌هاش گفت حالا خوب بود می‌اومدیم مثل پارسال با اون وضع ناجور می‌گرفتیمت؟ یعنی خود بازجو هم آن شبیه‌خونِ شاینینگ‌‌مآبانه را وضعِ ناجور می‌دانست.

ادامه را اینجا بخوانید

#سپیده_رشنو #حجاب_بی‌_حجاب #نه_به_پوشش_اجباری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«درخت نام اوست»، عنوان مجموعه شعر سپیده رشنو است‌ که اخیرا منتشر شده است.
این کتاب، برگزیده فراخوان کتاب‌های شعر بامداد است و
انتشارات سرزمین اهورایی منتشر شده است.
«درخت نام اوست»، گفت‌وگوی عاشقی است در سه هیئت «پرنده»، «صحرا» و «درخت» با معشوقی که «درخت» نام دارد.

سپیده رشنو، دانشجوی دانشگاه الزهرا تهران بود که سال گذشته به خاطر انتشار تصاویر یک زن مزاحم حکومتی، بازداشت و شکنجه شد و تصاویر او تاثر زیادی را برانگیخت.
او چندی پیش در صفحه اینستاگرام خود درباره وقایع سال گذشته و نحوه بازداشت‌شدن خود نوشت.
سپیده که بابت حجاب، دو ترم از دانشگاه تعلیق شده است چندی پیش پس از مراجعه به دادسرا، بازداشت و به بند «۲۰۹ زندان اوین» منتقل و سپس با وثیقه یک میلیاردی آزاد شده است.
او گفته از خروج از شهر تهران منع شده تا در دادگاه با اتهام «تشویق مردم به فساد و فحشا و تبلیغ علیه نظام» محاکمه شود

سپیده رشنو چندی پیش نوشته بود:
«ما ایستاده‌ایم. که تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای "آزادی" است.»

بسیاری از شهروندان با خریدن کتاب سپیده، حمایت خود را از او اعلام می‌کنند.

ویدیو از صفحه سامان فردی

samy_fardi
sepidehrashnu_
ahoorapress

#درخت_نام_اوست
مجموعه #شعر #سپیده_رشنو
برگزیده فراخوان #کتاب_های_شعر_بامداد
#انتشارات_سرزمین_اهورایی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سپیده رشنو: «هیچ راهی جز پایبندی به حقیقت نمی‌بینم»

سپیده در اینستاگرامش نوشت

«امروز؛ دهم مهر ماه ۱۴۰۲، با همین پوشش، همراه با وکیلم آقای پناهی‌پور در دادگاهی حاضر خواهم‌شد برای دفاع از دو اتهامی (تشویق به فساد و فحشا و تبلیغ علیه نظام) که مصداق آن‌ها تنها پست اول صفحهٔ اینستاگرام‌ من است.

برای دفاع از اتهاماتی که مرتکب نشده‌ام. برای دفاع از حقِ انتخاب پوشش و حقِ نوشتن دربارهٔ آن‌چه بر من گذشته. برای دفاع از "زن" بودن؛ قسمتی از بدن به نام "مو" که همه-مرد و زن- به طور طبیعی آن را داریم.

بیست‌و‌نهم مهر ماه، ۲۹ ساله می‌شوم و دفترهای یادداشتم از کارهای نکرده و اشتیاق برای کارهای نکرده بسیار است. در مورد زندگی باید بنویسم که هر روزِ زنده بودن و هر ساعتِ زندگی کردن را عمیقاً چشیده‌ام و جشن‌ گرفته‌ام. پیشانیِ دردهام را بوسیده‌ام و رنج‌هام را در آغوش گرفته‌ام. هیچ انگیزه‌ای برای مُردن و خودکشی ندارم که اگر داشتم برای "زندگی" و روزهای بهتر تلاش نمی‌کردم. چرا که یقین دارم هیچ‌گاه این‌چنین کنار هم نبوده‌‌ایم و به قدرتِ خود و یکدیگر و ایستادن کنار یکدیگر باور نداشته‌ایم.

می‌‌بینم که خانواده‌‌ام آرامش را از دست خواهند‌داد و از هر جهتی تحت فشارهای متفاوت قرار خواهند‌گرفت. اما تنها می‌دانم که حقیقت همین تصویر است که دارید می‌بینید و هیچ‌ راهی جز پای‌بندی به حقیقت نمی‌بینم.»

sepidehrashnu_

- انتخاب اگاهانه نافرمانی مدنی، ایستادگی، عدم تمکین در برابر زورگویی حکومت استبدادی با آگاهی از همه عواقبش، از راه‌های مبارزه و مقاومت مدنی است.

#سپیده_رشنو #حق_زن_بودن #حق_انتخاب_پوشش #نه_به_پوشش_اجباری #برای_آزادی #برای_یک_زندگی_معمولی #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مذنی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

سپیده رشنو در یادداشتی که در اینستاگرام منتشر کرد، درباره هزینه‌های پنهان آزادگانی که برای زندگی و حقوق شهروندی ایستادگی می‌کنند نوشت. متن این نوشته به شرح زیر است:

«هزینه‌های خاموش»

نوشتن از «هزینه‌های خاموش» نه برای تضعیف اراده، بلکه برای «احترام و همراهی با اراده‌ای» است که هیچ‌کدام از هزینه‌های آشکار و پنهان را مانعِ جنگیدن برای حقوق شهروندی خود و دیگران نمی‌بیند. اراده‌ای که می‌خواهد با هر بها و قیمتی، ولو گزاف، برای «زندگی» و «حقوق شهروندی» ایستادگی کند.

انگار که در یک قراردادِ نانوشته گفتن از هزینه‌های خاموش، مختصِ کسانی است که خانواده و دوستانِ ما هستند یا تجربهٔ مشترکی در خصوص این هزینه‌‌ها با ما دارند. انگار که کسر شأن آزاده‌ای باشد که در مقابل هزینه‌های بزرگی که داده از هزینه‌های کوچکش هم بگوید. اما:

•این چند روزِ بعد از دادگاه که غایب بودم، دسترسی به گوشی موبایل برایم ممکن نبود. چرا؟ چون با احتمال بازداشت ترجیح می‌دادم گوشی را جایی قایم کنم که بعد از آزادی بتوانم حداقل گوشی را حفظ کرده‌باشم. بعد از گذشت یک سال از بازداشت قبلی، هنوز گوشی موبایلم را که در همان هجوم شبانه مصادره شد را پس نداده‌اند. بارها مراجعه‌ی حضوری به اوین و تماس تلفنی با ۱۱۳ (وزارت اطلاعات) تأثیری نداشت. برای خیلی از ما که شغل و حتی انجام خیلی از کارهای روزمره‌‌مان وابسته به گوشی موبایل است، با حقوق کارمندی سخت است تهیهٔ گوشی و چند ماهی طول می‌کشد.

•یک باری که در انبار ۲۰۹ بودم یک‌گونی؛ دقیقاً یک گونی بزرگ پر از گوشی‌های بدون دکمه و دکمه‌‌دارِ قدیمی(احتمالاً از بازداشت سال‌های گذشته) بود‌. گوشی‌های تلفنی که یک یا دو دهه قبل‌تر قیمت زیادی داشتند و حالا شبیهِ گونیِ اسباب‌بازی بودند. کسی که گونی را گذاشت روی زمین گفت چکار کنیم؟ مسئول انبار گفت ببین کدوم روشن می‌شه، هر کدوم روشن نمی‌شه بنداز دور. حالا این مسئله را تعمیم بدهید به تعداد زیادی لپ‌تاپ و کیس کامپیوتر که در انبار هستند یا توسط بازجوها برای استفادهٔ شخصی مصادره می‌شوند.

•شبِ بازداشت(۲۵ تیر ۱۴۰۱) سوختگی خیلی سطحیِ پای راستم با لگد ماموران و اثرِ کفشِ آلوده عفونت کرد. بعدتر با استعمال داروهای متفاوت، تجویزهای باری به هر جهت، یک زخم سطحی تبدیل به گوشتِ اضافه روی پوست شد. عدم رسیدگی برای کمک پزشکی در بدترین شکلش کرونایی بود که منجر به کشته شدن بکتاش آبتین شد. یا همین حالا عدم رسیدگی به وضعیت سلامت توماج صالحی بعد از گذشت حدوداً یک سال حبس.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید

#سپیده_رشنو #زندانی_سیاسی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویری که در رسانه‌های اجتماعی منتشر شده و بازتاب پیدا کرده است نشان می‌دهد توماج صالحی، خواننده معترض و از فعالان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ که به تازگی از زندان آزاد شد با سپیده رشنو، فعال مدنی معترض به حجاب اجباری و نیز با جعفر پناهی و محمد رسول‌اف دو فیلمساز ممنوع‌الکار و زندانی سیاسی سابق دیدار و گفت‌وگو کرده‌ است.

- همگرایی و همبستگی فعالان مدنی، با دیدار و گفت‌وگو حاصل می‌شود.
توماج صالحی با وثیقه آزاد شده و هنوز رای نهایی دادگاه در مورد پرونده او صادر نشده است.
اغلب متهمان خیزش انقلابی در اواخر سال گذشته با عفو نمایشی از زندان بیرون آمده بودند، اما تعدادی همچون توماج شامل این عفو نشدند.
گرچه آن عفو نمایشی بود و چند ماه بعد بسیاری از افراد دوباره بازداشت شدند.

جمهوری اسلامی همواره تهدید زندان و شکنجه را بالای سر فعالان نگه می‌دارد تا آن‌ها را به سکوت و انفعال بکشاند.

#توماج_صالحی #سپیده_رشنو #جعفر_پناهی #محمد_رسول_اف #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهبانو فرح پهلوی، به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان پیامی به شرح زیر منتشر کرد:

«به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

خشم و اعتراض زنان ایرانی در مبارزه با خط مشی های زن ستیزانه ای که سال هاست پهنه اجتماع و سیاست جمهوری اسلامی را در می نوردد با فرارسیدن روز جهانی خشونت علیه زنان به اوج رسیده و مردم جهان را بیش از پیش با زنان شجاع و آگاه ایرانی، که علیرغم سرکوب‌ها و بازداشت‌های گسترده همچنان در خط مقدم مبارزه و مقاومت ایستاده‌اند همراه کرده است.
من با زنان دلیر و مبارز ایران که در راه دستیابی به حقوق انسانی خود ولو به بهای جان می‌کوشند همدل و همراهم و به پایان رسیدن خط مشی‌های زن‌ستیزانه و تحقق اهداف والای انسانی را در میهنم آرزو می‌کنم.

خشونت علیه زنان مصداق آشکار تجاوز به حقوق بشر است.

به امید پیروزی نور بر تاریکی»

#نه_به_خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #شهبانو_فرح_پهلوی #بیانیه #مهسا_امینی #آرمیتا_گراوند #سپیده_رشنو #رویا_ذاکری #نرگس_محمدی #شکیلا_منفرد #محبوبه_رضایی #نیلوفر_حامدی #نسرین_جوادی #نیلوفر_بیانی #الهه_محمدی #نیکا_شاکرمی #سارینا_اسماعیل_زاده #حنانه_کیا #گوهر_عشقی #ناهید_شیرپیشه #سمانه_نوروزمرادی #سوری_بابایی_چگینی .... #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سپیده رشنو به سه سال و یازده ماه حبس محکوم شد

او در اینستاگرام نوشت:

«چهار سال حبس به خاطر داشتنِ مو به همان اندازه بلاهتِ محض است که انگار کسی را به خاطر داشتنِ دست یا پا زندانی کنند. فقط کاش می‌توانستم به خانواده‌ام بفهمانم که سرافکنده نیستم. رنجِ‌شان را نمی‌خواستم. به پدرم بفهمانم که زندانی شدنِ دخترش مایهٔ ننگ نیست و آدم‌های آن روستایِ ما هم دارند تغییر می‌کنند. به خواهرم بگویم که زندانی شدنِ من را از دوقلوها قایم نکن. بگو زندان است اما مجرم نیست. پای حقوقش مانده. پای آینده‌ای که برای آن‌هاست. شما هم خوش‌حال نباشید. چهار سال اسارتِ سیاه نمی‌تواند تغییری در حقیقت ایجاد کند. شما به آگاهی و اراده‌ها باخته‌اید.»
@sepidehrashnu_

وکیل سپیده رشنو در گفتگو با روزنامه شرق جزییاتی از پرونده او ارایه داده است:

https://tinyurl.com/2mrwh46y

#سپیده_رشنو #حجاب_بی_حجاب
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامهٔ سروناز احمدی به سپیده رشنو
آذر ۱۴۰۲، بند نسوان زندان اوین

سروناز احمدی، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و فعال حقوق کودکان است که به اتهام  «فعالیت علیه نظام» به سه سال و هفت ماه حبس محکوم شد.

او در این نامه علاوه بر نوشتن از احساسات خودش و نحوه گذراندن حبس، درباره سایر زندانیان و مقاومت آن‌ها و درباره دغدغه‌هایش درباره کودکان نوشته است.


#سپیده_رشنو #سروناز_احمدی #نامه_زندان #بیانیه #یاری_مدنی_تؤانا

@Tavaana_TavaanaTech
صبا توتونچیان، هنرمند نقاش، این اثر را برای سپیده رشنو خلق کرده و نوشته است:

«من از تو یاد گرفتم ایستادن برای آزادی، از خود آزادی زیباتر است. سپیده جانم به جز این تصویرسازی نمی‌تونستم جور دیگه‌ای آزادی و اسارت رو تعریف کنم. این روزهای سیاه بالاخره تموم میشن و روز آزادی رو جشن می‌گیریم.🕊»


#سپیده_رشنو #هنر_اعتراض #ایستادگی #برای_آزادی #آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech