آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقا ماشالله، پدر #محمد_مهدی_کرمی امروز سر مزار فرزندش و اون یکی پسرش، #محمد_حسینی دو نهال کاشت.

از توییتر پوریا زراعتی

#مهسا_امينی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

«حضور خانواده‌های قتل عام تابستان۶۷ در آخرین روز سال ۱۴۰۱ به رغم تدابیر امنیتی در خاوران

مراسم با حضور نیروهای امنیتی پایان یافت. اینان حتی از حضور بر سر گورهای جمعی عزیزان ما هراس دارند گورهای جمعی که فریاد هزاران هزار زندانی سیاسی را دل خود دارد با دیوارهای بتونی بلند هم نمی‌توانند یاد و خاطره این جان‌های شیفته را از قلب و ذهن ما پاک کنند .
خاوران نماد شهامت، شجاعت و ایستادگی جانباختگان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی در میهنمان و سندی بزرگ از شقاوت و جنایات رژیم برای روز دادخواهی می‌ماند.»

- برگرفته از توییتر خاطره معینی، از خانواده‌های قربانیان اعدام‌های جمهوری اسلامی در دهه شصت

- دادخواهی، پیوند دهنده نسل‌های مختلف در ایران است. خانواده‌های که جان عزیزانشان توسط جمهوری اسلامی گرفته شده است نسل به نسل پرچم دادخواهی را دست به دست کرده‌اند. جنایات جمهوری اسلامی در طی این چهل و چهار سال از شمار خارج است. در یک فقره در تابستان ۶۷ چند هزار زندانی سیاسی که در حال گذراندن حکم خود بودند، با دستور روح‌الله خمینی به قتل رسیدند.

#مهسا_امينی #تابستان۶۷ #دهه_شصت #انقلاب_ملی #خاوران #کشتار۶۷ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«قهرمان»
مجیدرضای قهرمان، ایران‌ستیزان نورِ چشمانت را پوشاندند و دستِ شیروخورشیدنشانت را شکستند تا بلکه صدایت را خاموش کنند، تو ای شیرمرد زیبا اما دلیرانه از شادی و آزادی گفتی و بر تاریکی و عزا خندیدی. تا ایران باقی‌ست و این پرچم در اهتزاز، جاودانه خواهی بود.

از صفحه لک‌لک موزیک:
@laklak_muzik
#مجیدرضا_رهنورد
#مهسا_امينی‌ #یادمون_نمیره #علیه_فراموشی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
‏من ‎#حسین_نادر_بیگی هستم. من زنده موندم ولی هر دو تا چشمم کور شده. ۲۳ سالمه و دانشجوی دانشگاه آزادم، یا بهتره بگم بودم. ساکن کرج هستم، با مادرم و یه برادر دوقلو و یه برادر کوچکترم زندگی میکنم، پدرم پنج سال پیش فوت شده. مادرم از طریق خیاطی خرج زندگیمون رو تامین میکنه. من بعد از گرفتن دیپلم در بهمن ۱۳۹۸ به سربازی رفتم و در روز ۲۵ آبان۱۴۰۰ دوران سربازیم تموم شد. برای اینکه کمک خرج مادرم باشم تو یه شرکت کارگری میکردم و پس اندازی برای خودم داشتم که همه را برای جراحی چشمام هزینه کردم. تفریح و دلخوشیه من ورزش بود، فوتبال بازی میکردم و چند ماهی بود که حرفه ای بدنسازی کار میکردم.جدیدا یه گیتار خریده بودم و هفته ای دو جلسه کلاس آموزشی میرفتم یه کتاب هم خریده بودم که آکوردگیری رو بهم آموزش میداد. من عاشق تیم پرسپولیس هستم گرچه دیگه نمیتونم به ورزشگاه برم….روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱ مراسم چهلم حدیث نجفی تو بهشت سکینه کرج بود، سرکوبگرا مانع برگزاری مراسم شده بودن و مردم رو هدف سلاح گرم قرار میدادن، راهها بند اومده بود، اینترنت قطع بود و من حتی خبر نداشتم اون روز چه هیاهویی توی اتوبان منتهی به بهشت سکینه برپاست، من دور از درگیریا بین سرکوبگرا و معترضا ایستاده بودم که یه دفعه یه موتورسوار و ترک نشینش که با لباس بسیجی بودن اومدن طرفم، اول رد شدن ولی عقبیه گفت وایسا، اون از زیر کاپشنش سلاح رو دراورد و درحالی که لبخند میزد از فاصله پنج متری به صورت من شلیک کرد. قیافشو هنوز یادمه ، قدی حدود ۱۸۵ با ته ریش، من روی زمین افتادم و دستم رو روی صورتم که پر از خون بود گرفتم، اونا اومدن بالای سرم و دوباره به گردن و صورت و …شلیک کردن، از حال رفتم. وقتی اونا دور شدن دو تا خانم اومدن و بهم کمک کردن و منو به نزدیکترین درمانگاه کرج بردن، ساچمه ها چشمها ،صورت ،گردن دستها و حتی کلیه منو شکافت، حتی قدرت تکلم رو هم برای یه هفته از من گرفت. از طریق کارت ملی تونستن نزدیکامو پیدا کنن و بدن ساچمه خورده منو با چشمایی که هنوز نمی دونستم دیگه با اونا نخواهم دید به اونا تحویل دادن. خانوادم منو به درمانگاه نور و نوردیدگان کرج بردن که از ترسشون پذیرش نکردن، بعدش در نهایت دو روز بعد در بیمارستان فارابی تهران تحت جراحی قرار گرفتم، هشت روز تو بیمارستان بستری شدم، دو تا ساچمه کره چشم راستم و سه تا ساچمه کره چشم چپم رو شکافته بود.
بهم گفتن که طی شش ساعت جراحی، همه ساچمه ها از چشمام خارج شده اما ساچمه های دیگه ای توی صورت، گردن و بدنم همچنان باقیه و هنوز اقدامی برای خارج کردن اونا نکردن، بعضی از ساچمه ها با گذشت زمان با چرک و عفونت از زیر پوستم خارج شدن اما هنوز نمیدونن توی بدنم چند تا ساچمه دیگه هس.
بعد از جراحی برای یه ماه به شکم خوابیده بودم. پزشکا امیدی به بازگشت بینایی من ندارن. شبکیه هر دو چشمم آسیب جدی دیده، هنوز توی دنیا جراحی پیوند شبکیه انجام نشده و برای همین بهم گفتن که باید منتظر پیشرفت علم باشم. دکترا فقط وضعیت ظاهری چشمامو حفظ میکنن.
من وضعیت روحی بدی دارم و اینکه تمام دلخوشیهای کوچکی که داشتم و استقلال شخصیمو از دست دادم و نمیتونم کار کنم منو کلافه کرده و گاهی به فکر خود کشی میفتم، شبها به مادرم میگم که خودت منو به دنیا آوردی و خودتم حق داری جون منو بگیری، منو راحت کن فقط دارم زجر میکشم. مادرم تمام مدت مراقبم هس به امید اینکه یه روز خوب بشم. من در اوج جوانی کاملا نابینا شدم و حتی نمیتونم توی هزینه های زندگی به مادرم کمک کنم، جرم من چی بود؟؟ 💔

- از توییتر کاربر لعبت

#مهسا_امينی‌ #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #عليه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«از روزی که شما مثلا نمایندگان خدا روی زمین قدرت رو بدست گرفتید هرکس حرفی زد یا رفتاری کرد که مخالف افکار ذهن کوچکتون بود، زدید و کشتید و تا این ماشین بدون عقل و منطق شما متلاشی نشه  بدون وقفه ادامه میدید. خیلی وقته که ما در خودمون انقلاب کردیم تا حکومت ظلم رو  بر اندازی کنیم. ما برای جلوگیری از اعدام روح الله زم و نوید افکاری فقط هشتگ زدیم و اعتراض مجازی کردیم اما دیگه عملگرا شدیم. از کف خیابون بلند شدیم تا به راس هرم تاج تختتون بزنیم تا هم یک تحول بزرگ تاریخی ایجاد کنیم هم درس عبرتی بسازیم برای تمام دیکتاتورهای ظهور کرده و نکرده!»

متن و ویدیو ارسالی مخاطبان توانا

- خواسته براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی، تبدیل به خواسته‌ای عمومی در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شد. پیش از این در دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم این موضوع مطرح شده بود، اما حالا گسترش بیشتری پیدا کرده است.

#مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو «بی‌حسرت» از «نقاب»

«روزی میرسد که تمام حسرت هایمان را در بقچه اندوه و نکبتِ تحجر می‌پیچیم و به زباله‌دان تاریخ می‌اندازیم. تا اون روز باید برای تمام اهداف و آرزوهایمان بجنگیم و در دام‌هاي فريبنده ظالمان و تشنگان قدرت نیفتیم»

تقديم به تمام خواهران و برادران آزادي خواه

لینک یوتیوب:
https://youtu.be/AKGI9uuRrpU

#مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

امروز بیایید
صدای زندانیان سیاسی،
صدای بازداشت شدگان راه آزادی،
صدای آنان که میشناسیم،
صدای گمنامان،
و خانواده های آنان باشیم!
بیایید صدای بی صدایان باشیم!
شاید فردا دیر باشد……

‌‎﮼و‌این‌ارزش‌فکر‌کردن‌را‌‌‌‌دارد!

‏Video edit/تدوین:
‌‌‏dd_novin

طراح عکس جلد / Cover phot by:
sarahshoghi

منابع تصویر:
بخش اول گرفته شده از فیلم دادگاه محمد قبادلو
-قاضی بی‌ دادگاه ( صلواتی)

بخش دوم
گرفته شده از فیلم منتشر شده توسط مادر محمد قبادلو در شبکه‌های اجتماعی

منابع صدا:
صدای نوید محمدزاده

صدای فاطمه معتمدآریا


منابع موزیک:
آهنگ سریال پوست شیر

‌‎#محمد_قبادلو #محمدقبادلو #نه_به_اعدام #مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

رها اناری، ۱۷ ساله و از مجروحان خیزش انقلابی مردم ایران در سال ۱۴۰۱ است. این ویدیو تصاویری از او قبل و بعد از مجروح شدن را نشان می‌دهد.
یکی از کاربران توییتر، از قول رها داستانش را چنین روایت کرده است:

«‏من رها اناری هستم، من زنده موندم🥺۱۷ سالمه متولد ۲۲ آبان ۱۳۸۴ هستم. من روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در منطقه زیباشهر قرچک در خونه خودمون گلوله جنگی خوردم. در محلی که مردم برای اعتراض به خیابون اومده بودن و خیابونای منتهی به منزل ما صحنه درگیری مامورای حکومتی و مردم بود مامورا که روی پشت بام دادگستری قرچک واقع در ۲۴ متری زیباشهر مستقر بودن اقدام به تیراندازی به پنجره خونه ما در طبقه هفتم ساختمان «بیژن» کردن که دوگلوله کلاشنیکف به شکم من اصابت کرد و باعث پاره شدن شکم، پارگی روده بزرگ، آسیب به کلیه چپ و شکستگی مهره سوم کمرم شد. بر اساس تصویر نامه پزشکی قانونی به کلانتری زیباشهر به تاریخ ۱۹ آذر این دو گلوله به شکم و کمر من آسیب جدی وارد کرده و مهره کمرم رو خورد کرده ، خانوادم منو به بیمارستان ستاری قرچک منتقل کردن و همون شب مورد عمل جراحی قرار گرفتم اما وضعیتم رو به وخامت رفت. من ۲۰ روز در آی سی یو و بعد از اون در بخش بستری بودم. بعد از حدود یکماه از بیمارستان مرخص شدم اما در تمام ماههای گذشته حداقل در هر ماه دو هفته در بیمارستان بستری شدم و هنوز گلوله در بین مهره های کمرم قرار داره. از همون اول ماجرا و اعتراض مادرم، مسئولان حکومتی از جمله فرماندار و امام جمعه قرچک از خانوادم خواستن سکوت کنن تا اجازه طی شدن روند در بیمارستان به اونها داده بشه، حکومت هیچ مسئولیتی در این زمینه و هزینه های درمان نپذیرفت. حتی خانوادمو تحت فشار گذاشتن که اگر رضایتنامه ای مبنی برعدم شکایت از نهادهای دولتی و حکومتی امضا کنن هزینه ای برای بیمارستان پرداخت نخواهند کرد که خانوادم این موضوع رو نپذیرفتن، من به دلیل آسیبهای ناشی از اصابت گلوله در سال تحصیلی ۱۴۰۱ به مدرسه نرفتم، بخشی از روده بزرگمو بریدن. من همچنان تحت نظر پزشک و طی دوره درمان هستم و خانوادم برای تامین هزینه درمان من مجبور به فروش بخشی از وسایل خونه و زندگی خودشون کردن🥺»

#مهسا_امينی‌‌ #رها_اناری #یادمون_نمیره #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«‏من #مريم_آروین هستم، من کشته شدم من وکیل دادگستری سیرجان بودم که وکالت زنان رنجدیده و دختران قربانی تجاوز و کودکان بدسرپرست را با جان و دل قبول می‌کرد، همان که عاشق حیوانات بود و همه گربه‌های محل را به ناهار دعوت می‌کرد، همان که عاشق شعر و نویسندگی بود، بیست و هشت ساله بودم و دانشجوی نخبه دکترای حقوق از دانشگاه فردوسی مشهد، من در بیست و پنج سالگی وکیل شدم و کتابم به نام (حقوق متهم در مراحل دادرسی با رویکرد فقهی) چاپ شده بود در سیرجان دفتر وکالت داشتم و وکالت معترضان آزادی‌خواه اعتراضات را قبول می‌کردم با قاضی بیسواد و جانی سیرجان به نام قاضی قدیمی بر سر دفاع از حقوق موکل ۱۷ ساله‌ام وارد بحث شدم، مرا از دادگاه بیرون کردند شخصی به نام زیدآبادی، کارشناس دادگستری تعقیبم می‌کرد، در اعتراضات سراسری از من فیلم گرفت و با خشنونت بی حد به طوری که با مقنعه‌ام روی زمین کشیده می‌شدم همراه با مادرم  بازداشت شدم، ۲۰ روز شکنجه شدم به من انواع دارو خورانده می‌شد و شبها با باتون بر پاهایم می‌زدند وقتی از خوردن دارو ممانعت می‌کردم، شکنجه می‌شدم من در خود مچاله شدم، با گازهای سمی به سلولم حمله می‌شد، بدون اسپری نمی‌توانستم نفس بکشم سرانجام بعد از ۲۰ روز به قید ضمانت در ۲۱ آذر آزاد شدم و در حالی که منتظر نتیجه دادگاه و پرونده‌ام بودم،  دادگستری و دادستان جنایت کار قصد ابطال پروانه وکالتم را کردند. از هر جنایتی برای ساکت کردنم استفاده می‌کردند حالم روز به روز بدتر میشد، تهوع، استرس، سردردهای پیاپی، سوزش چشم دردهای شبانه، افزایش کبودی‌های پاهایم زندگی را برایم سخت کرده بود، به دکتر مراجعه کردم اما تشخیص آنچه بر سرم آمده بود بدون دسترسی به آنچه به من تزریق و خورانده شده بود ناممکن بود. روزهای آخر به سختی نفس می‌کشیدم اما روز قبل از آسمانی شدنم به دادگستری کرمان رفتم تا محکم در برابرشان بایستم و فریاد زن، زندگی، آزادی‌ام را بالا ببرم و قاضی محمدی با آن لبخند شیطانی‌اش به من گفت که تو نابود شده‌ای و خبر نداری!! فردای آن روز نوزدهم بهمن با مادرم حرف می‌زدم که به یکباره سرم گیج رفت و همه اصوات اطرافم به زوزه‌هایی تبدیل شدند، بدنم تحمل این همه شکنجه را نداشت و من نتوانستم وکیل مدافع خود باشم. راستی رساله دکترایم ناتمام ماند تو تمامش کن💔🕊️✌🏼»

متن از کاربر لعبت در توییتر

متن کامل‌تر

#مهسا_امينی‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

«اسم و چهره تک تکتون یادمون هست. رقصیدنا و استوری‌هایی که یادگاری ازتون مونده رو هنوز هم مرور می‌کنیم. تولدتون که میشه بچه ها با گلایِ رنگارنگ میان سراغتونُ ماهایی که دورتریم واستون استوریِ تبریک می‌ذاریم. بعد از رفتنِ شماها حالمون عجیب دلگیره، کلی غم رو همدیگه چیدیم که داره میرسه به ماه، جایِ خالیتون هم که پر شدنی نیست .

بچه ها دارن واسه سالگردِ "مهسا" برنامه میچینن، اِسمتون رو دیوارها و تراکت هایی که مینویسن همه جا میبینم.

راستی آقا "ماشاالله" ، بابایِ "محمدمهدی" رو میگم ، هنوزم هر هفته غذا پخش میکنه. نه فقط واسه پسرش ، "محمدحسینی" رو هم یادش نرفته.
چند شب پیشا نصف شبی از خونه پیاده راه افتاده بود سمت مزارِ دوتا پسراش ! نُه ساعت راه رفته بود، شاید غمگین ترین نُه ساعتِ عمرش ...

شما که غیرت کردینُ عزیز رفتین، ماها موندیم بلاتکلیف با زندگی کردنی که شده وبالِ گردنمونن.
خواهشا از اون بالا واسمون دعا کنین که به قولِ مادرِ "خدانور" قلبمون انگار میخواد گُر بگیره ..‌. »

از اینستاگرام مریم غیاثی
@maryam.qhiasi

#مرگ_بر_دیکتاتور
#جاویدنامان_راه_آزادی
#۲۵_شهریور
#انقلاب_۱۴۰۱_ایران
#مهسا_امينی‌ #نیکاشاکرمی #سارینا_اسماعیل_زاده #محمد_مهدی_کرمی #محمدحسینی #کیان_پیرفلک #حمیدرضا_روحی #خدانور_لجه‌ای #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #عرفان_زمانی #فرشته_احمدی #حدیث_نجفی #بهنام_لایق_پور #کومار_درافتاده #منانقیب #سیاوش_محمودی #مهرشاد_شهیدی #ابوالفضل_امیرعطایی #ابوالفضل_آدینه_زاده #آیلارحقی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech