آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
تخریب #قبور پیروان دین #مندائي

واقعا باید با خود گفت که چه بر سرما ما آمده که دیگر حتی تحمل سنگ قبری برای غیر از هم دین خود نیستیم.

یقین دارم که این اقدام نه از عقل بود و نه از شعور،هیچ دینی نیز اجازه انجام چنین کاری را نمی دهد.بهرحال تحت هر عنوانی که بود این کار شد و به یک آدم صرفا بخاطر دین و اعتقاد حتی در زمانی که مرده، حمله شده است.

نمیدانم چرا با مشاهده این تصاویر یاد خاطراتی از دوران کودکی افتادم.در محله ما چند خانواده صابئي ساکن بودند.همیشه ساکت بودند و آرام به کسی هم کاری نداشتند.قدمت سکونت مندائيان در گستره اهواز و همزیستی مشترک با دیگر ادیان به هزاران سال برمی گردد.

اما بياد دارم که روزی جمعی از کودکان محله به خانه های مندائيان حمله می کردند.هر روز و شب به خانه هایشان سنگ پرتاپ می کردند،نمیدانم دلیلش چه بود.آن زمان من فقط نظاره گر بودم، واقعا آن همه کودک و آن همه سنگ وحشتناک بود.جدا از این که شیشه ها می شکست و آن مردم بیچاره آرامشی نداشتند،ممکن بود که به آن ها آسیب وارد میشد.

این یورش ها چند بار تکرار شد،اگر درست خاطرباشم دو روزی بود که کار بچه ها همین بود.

آن روز در خانه من باتعجبم این موضوع را تعریف کردیم،گرچه پدرم ناراحت شد ولی به خود زحمت نداد که دو سه کوچه بالاتر برود و جلوی این بچه ها را بگیرد یالاقل به خانواده ها تذکری دهد،واقعا اگر خانه یک مسلمون بود کسی جرات داشت سنگی به او بزند؟

چند سالی از این موضوع گذشت و از آن محله رفتیم و باز یک اتفاق دیگر ذهنم را تاکنون مشغول می کند.

معمولا در تابستان تفریح ما فوتبال و زمین های خاکی.
میدان تا خانه کمی فاصله داشت و بعد از پایان بازی تنها آرزوی ما آب بود.در یک روز گرم بعد فوتبال پسری با ما همبازی شده بود که خانه آن ها در نزدیک میدان بود.هم او حال ما را درک می کرد و هم این که ما خسته بدنبال آب بودیم.آن پسر در راه برگشت از خانه خود برایمان آبی آورد، ما هم خیلی خوشحال بودیم ولی بیاد دارم که یکی از بچه ها که سرگروه تیم بود،مانع آب خوردن ما شد .همه تعجب کرده بودند،او گفت که مادر این پسر که برای ما آورد یک صابئي است و نمیشود از این آب خورد.
چون او سرگروه بود همه حرف او را گوش میدادند و توانست بچه ها را قانع کند وتلاش های من بی فایده بود. آن روز با آن که تشنه بودیم اما آب نخوردیم،درست است که پسر مسلمان بود اما مادر او صابئي بود!

شاید این اتفاقات در عالم کودکی رخ داده،زمانی که هنوز عقل نمیتوانست درست تشخیص دهد،اما تاکنون بعد از این همه سال ها بخاطر این رفتارها احساس بدی دارم.

واقعا این رفتارها چقدر می تواند موجب آزار یک انسان شود.
این رفتارهای چه دررسابق و یا در حال ناشی از نگاه جامعه است.

واقعا من امروز احساس می کنم که باید از مردم صابئي بابت این رفتارها عذرخواهی کنم و باید به #انسان #مندائي بگویم که دوست من این رفتارها ناشی از #فقرفرهنگی جامعه است .فقری که برخی می خواهند جامعه من و تو همیشه در آن باشد .

گرچه سخت است اما خراب کردن امروز سنگ قبرها و #سنگ انداختن دیروز را ببخش و بیادآور که هزاران سال است که در کنارهم زندگی می کنیم.

بايد از خودمان شروع کنیم که همه انسان ها از تمام نژادها،با تمام رنگ ها و با هر #دین و اعتقادی باهم تفاوتی ندارند.باید در مدارس ما به #کودکان آموزش دهند که تمام انسان ها باهم برابرند.

باید خود ما سعی کنیم واقعا #نژادپرست نباشیم و به شعارهای که مطرح می کنیم واقعا عمل کنیم.مهم تر از همه معتقدم باید یک قانون بازدارنده برای منع رفتارهای #نژادپرستانه در مجلس تصویب شود تا دیگر شاهد #تجاوز به #حقوق یکدیگر نباشیم.

برگرفته از فیس‌بوک احمد موسوی

#توانا

@Tavaana_TavaanaTech