This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبدالرسول مرتضوی (رسول آزادی)، جانباز جنگ و زندانی سیاسی، در این فایل صوتی از زندان مرکزی اصفهان میگوید:
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اگه راستشو بخوای
من از اون روزی که تو رو به آغوش خاک سپردم
روح خودمم باهات دفن شد
و دیگه هیچوقت زندگی نکردم
هر کی میگه خاک سرده باور نکنید
هر چی از داغ عزیزت اونم بچه ادم میگذره حالت بدتر میشه
دلتنگتر میشی، گاهی از خودت بدت میاد که بعد از بچت با چه رویی داری نفس میکشی، اخ که چقدر دلم میخواست برای همیشه کنارت بودم خستهام عرفان
از روزهای بدون تو خستهام، من فقط دارم زندگی میکنم ولی زنده نیستم به خدا زنده نیستم»
متن و ویدیو از صفحه سمیه ساریخانی دشتی، مادر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی
عرفان ساریخانی دشتی، ۲۱ ساله ساکن تهرانپارس در تهران که در انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱ حضور فعالی داشت، در تاریخ ۲۶ مهرماه مفقود و پیکرش در ۲۹ مهر ماه در حوالی جاجرود پیدا شد. پیکر عرفان در حالی که بینی و صورتش شکسته شده بود، پیدا شد.
عرفان دانشجوی حسابداری بود، ولی به خاطر علاقه به عکاسی به طور حرفهای عکاسی میکرد. در جریان انقلاب دو بار نزدیک بود بازداشت شود که با کمک مردم رهانده شد. او در جریان اعتراضات در فعالیت عمامهپرانی مشارکت داشت و حین این کار شناسایی شد.
مزار عرفان ساریخانی ردیف ۸۰ شماره ۳۵ در بهشت زهرا ست و در ردیف پایین علی سیدی دیگر جانباخته راه آزادی آرام گرفته است.
#عرفان_ساریخانی_دشتی #عرفان_ساریخانی #عرفان_دشتی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من از اون روزی که تو رو به آغوش خاک سپردم
روح خودمم باهات دفن شد
و دیگه هیچوقت زندگی نکردم
هر کی میگه خاک سرده باور نکنید
هر چی از داغ عزیزت اونم بچه ادم میگذره حالت بدتر میشه
دلتنگتر میشی، گاهی از خودت بدت میاد که بعد از بچت با چه رویی داری نفس میکشی، اخ که چقدر دلم میخواست برای همیشه کنارت بودم خستهام عرفان
از روزهای بدون تو خستهام، من فقط دارم زندگی میکنم ولی زنده نیستم به خدا زنده نیستم»
متن و ویدیو از صفحه سمیه ساریخانی دشتی، مادر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی
عرفان ساریخانی دشتی، ۲۱ ساله ساکن تهرانپارس در تهران که در انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱ حضور فعالی داشت، در تاریخ ۲۶ مهرماه مفقود و پیکرش در ۲۹ مهر ماه در حوالی جاجرود پیدا شد. پیکر عرفان در حالی که بینی و صورتش شکسته شده بود، پیدا شد.
عرفان دانشجوی حسابداری بود، ولی به خاطر علاقه به عکاسی به طور حرفهای عکاسی میکرد. در جریان انقلاب دو بار نزدیک بود بازداشت شود که با کمک مردم رهانده شد. او در جریان اعتراضات در فعالیت عمامهپرانی مشارکت داشت و حین این کار شناسایی شد.
مزار عرفان ساریخانی ردیف ۸۰ شماره ۳۵ در بهشت زهرا ست و در ردیف پایین علی سیدی دیگر جانباخته راه آزادی آرام گرفته است.
#عرفان_ساریخانی_دشتی #عرفان_ساریخانی #عرفان_دشتی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن روز که آمد، نه نوری در چشمانش بود، نه عشقی به این خاک. آمد با وعدههایی که بوی دروغ میداد، با نگاهی که آزادی را در زنجیر میدید، با دستانی که تقدیر یک ملت را به خون نوشت.
آمد، و سیاهترین فصل ایران آغاز شد. اعدام، شکنجه، جنگ، ویرانی، خیانت… وطن را ویرانه کردند، امید را به دار آویختند، عشق را در سلولهای تاریک خفه کردند. ایران، همان روزی که پایش را بر این خاک گذاشت، به گروگان گرفته شد.
و هنوز شب ادامه دارد…
شب اعدام رفیقان، گل و نور و صداست…
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#خمینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #انقلاب۵۷ #شکنجه #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آمد، و سیاهترین فصل ایران آغاز شد. اعدام، شکنجه، جنگ، ویرانی، خیانت… وطن را ویرانه کردند، امید را به دار آویختند، عشق را در سلولهای تاریک خفه کردند. ایران، همان روزی که پایش را بر این خاک گذاشت، به گروگان گرفته شد.
و هنوز شب ادامه دارد…
شب اعدام رفیقان، گل و نور و صداست…
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#خمینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #انقلاب۵۷ #شکنجه #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصور کن – نهم: خدعه یا خودفریبی؟
خدعه بود یا خودفریبی یا مسخ دسته جمعی؟ نتیجه یکسان است؛ جز بیسامانی نسلها، ویرانی ایران، ناآرامی خاورمیانه و ای بسا تشویش جهان، از حکومت اسلامی چه حاصل شد؟
اصلا این بار تصور نکن! نیاز به تخیل نیست؛ در واقعیت، به عین، با جسم و جان، دیدیم و زیستیم که چهگونه تقریبا تمام یک ملت، علیرغم همه زینهارهای پیشین، دچار خطر آن «خدعه/خودفریبی/مسخ» تاریخی شد!
ضدیت با کسبوکار به وسیله دین و مخالفت با حاکمیت فقها، حتی قبل از آن که آنها به حکومت رسمی برسند، تازگی نداشت. اگر عیار روحانیون، طی قرنها، تنگاتنگ قدرتها، پیشتر مشخص نشده بود، پس انباشت آن همه مذمت موعظان و لعن واعظان جلوهگر در محراب و نفرین منبر متظاهر و نقد زهد و رد ریا در ادبیات کهن ایران، در آثار کلاسیک یا مدرن و معاصر فارسی، همچنین ملامت مکر ملایان در فولکلور، فرهنگ عامه، از کجا ست؟! شهر قصه یادمان هست. دلزدگی و دوریگزینی روشنفکران، چه دیندارها مثل علی شریعتی و جلال آلاحمد، و چه لاییکها مثل احمد کسروی، از معممها برای چه بود؟
ولی پرسش محوری من در این پادکست این است که چرا بر یک جمله منسوب به کسروی، بیشتر دامن زده شد؟ و ظاهرا خود آخوندها، البته با بیان دیگران، آن را لقلقهی زبانها کردند؟ وقتی آن دندان لق را در دهان شیعیان میگذاشتند، میشد پرسید: چرا «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است»؟ طلبکاری روی چه حسابی؟ اگر منظور چنین بوده که این گوی و این میدان؛ روحانیان بر سر کار بیایند تا مشخص شود علوم دینی/فقهی به درد مدیریت مملکت نمیخورد، آیا درست بود، با همین استدلال، آن حکم کذایی را در مورد مومنان ادیان دیگر یا بیدینها هم صادر کنیم؟ چرا ایرانیها نتوانستند از حکومت دینی یا دین حکومتی کلیساها در اروپای قرون وسطی عبرت بگیرند؟ مگر آدمهای دیگر تا همان زمان ۱۳۵۷ تجربه نکرده بودند که جز سکولارشدن، راهی به دموکراسی نیست؟
https://tavaana.org/imagine9/
در یوتیوب:
https://youtu.be/m4UeJlm_W-c
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/wgmvwi7vtqrd
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id590940308
#تصورکن #تصور_کن #پادکست #خمینی #خدعه #انقلاب۵۷ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خدعه بود یا خودفریبی یا مسخ دسته جمعی؟ نتیجه یکسان است؛ جز بیسامانی نسلها، ویرانی ایران، ناآرامی خاورمیانه و ای بسا تشویش جهان، از حکومت اسلامی چه حاصل شد؟
اصلا این بار تصور نکن! نیاز به تخیل نیست؛ در واقعیت، به عین، با جسم و جان، دیدیم و زیستیم که چهگونه تقریبا تمام یک ملت، علیرغم همه زینهارهای پیشین، دچار خطر آن «خدعه/خودفریبی/مسخ» تاریخی شد!
ضدیت با کسبوکار به وسیله دین و مخالفت با حاکمیت فقها، حتی قبل از آن که آنها به حکومت رسمی برسند، تازگی نداشت. اگر عیار روحانیون، طی قرنها، تنگاتنگ قدرتها، پیشتر مشخص نشده بود، پس انباشت آن همه مذمت موعظان و لعن واعظان جلوهگر در محراب و نفرین منبر متظاهر و نقد زهد و رد ریا در ادبیات کهن ایران، در آثار کلاسیک یا مدرن و معاصر فارسی، همچنین ملامت مکر ملایان در فولکلور، فرهنگ عامه، از کجا ست؟! شهر قصه یادمان هست. دلزدگی و دوریگزینی روشنفکران، چه دیندارها مثل علی شریعتی و جلال آلاحمد، و چه لاییکها مثل احمد کسروی، از معممها برای چه بود؟
ولی پرسش محوری من در این پادکست این است که چرا بر یک جمله منسوب به کسروی، بیشتر دامن زده شد؟ و ظاهرا خود آخوندها، البته با بیان دیگران، آن را لقلقهی زبانها کردند؟ وقتی آن دندان لق را در دهان شیعیان میگذاشتند، میشد پرسید: چرا «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است»؟ طلبکاری روی چه حسابی؟ اگر منظور چنین بوده که این گوی و این میدان؛ روحانیان بر سر کار بیایند تا مشخص شود علوم دینی/فقهی به درد مدیریت مملکت نمیخورد، آیا درست بود، با همین استدلال، آن حکم کذایی را در مورد مومنان ادیان دیگر یا بیدینها هم صادر کنیم؟ چرا ایرانیها نتوانستند از حکومت دینی یا دین حکومتی کلیساها در اروپای قرون وسطی عبرت بگیرند؟ مگر آدمهای دیگر تا همان زمان ۱۳۵۷ تجربه نکرده بودند که جز سکولارشدن، راهی به دموکراسی نیست؟
https://tavaana.org/imagine9/
در یوتیوب:
https://youtu.be/m4UeJlm_W-c
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/wgmvwi7vtqrd
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id590940308
#تصورکن #تصور_کن #پادکست #خمینی #خدعه #انقلاب۵۷ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام محمود احمدی ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«به رسم نیاکانمان بار دیگر پنج شنبه ۱۱/۱۱/۱۴۰۳
کنار قبر خالی از پیکر برادرم، مادرم با چادری که دوسال گرهاش رو باز نکرده و دو سال نوحه همیشگیاش نوحه بیکسی و بیکفنی پست
صدای گریههای مادرم غمگینترین و
دلخراشترین صداست چرا که هر پنج شنبه شما در کنار سنگی سرد
ما در کنار قبری خالی و لباسی که جای پیکر خاک شد
حتی غممون هم با هم فرق داره.........»
ـ پس از کشتهشدن #کیان_پیرفلک ، سرکوبگران این سناریو را ساختند که این جوانان مبارز ایذه بودند که به ماشین پدر کیان تیراندازی کردهاند، ادعایی که همه خانوادههای دادخواه و شاهدان رد کردهاند. به تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ نیروهای حکومتی به روستای پرسوراخ حمله کرده؛ #محمود_احمدی و #حسین_سعیدی را به رگبار بستند. پیکر آنها را با خود برده و تا کنون به خانوادههای ایشان تحویل ندادهاند.
محمود و حسین، همان جوانمردانی بودند که پیکر جاویدنام #حامد_سلحشور را از خاک بیرون کشیده و به خانواده وی تحویل دادند و اینگونه خانواده توانستند حامد را در زادگاهش با رعایت رسم و رسوم معمول به خاک بسپارند.
خانواده محمود اما، لباسهای جگرگوشهاشان را به جای پیکرش، دفن کردهاند.
ربودن پیکر کشتهشدگان و اجازه ندادن ساخت آرامگاه و عزاداری برای کشتهشدگان، ستم مضاعفی است که رژیم بر خانوادههای کشتهشدهها روا میدارد.
#محمود_احمدی
#ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«به رسم نیاکانمان بار دیگر پنج شنبه ۱۱/۱۱/۱۴۰۳
کنار قبر خالی از پیکر برادرم، مادرم با چادری که دوسال گرهاش رو باز نکرده و دو سال نوحه همیشگیاش نوحه بیکسی و بیکفنی پست
صدای گریههای مادرم غمگینترین و
دلخراشترین صداست چرا که هر پنج شنبه شما در کنار سنگی سرد
ما در کنار قبری خالی و لباسی که جای پیکر خاک شد
حتی غممون هم با هم فرق داره.........»
ـ پس از کشتهشدن #کیان_پیرفلک ، سرکوبگران این سناریو را ساختند که این جوانان مبارز ایذه بودند که به ماشین پدر کیان تیراندازی کردهاند، ادعایی که همه خانوادههای دادخواه و شاهدان رد کردهاند. به تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ نیروهای حکومتی به روستای پرسوراخ حمله کرده؛ #محمود_احمدی و #حسین_سعیدی را به رگبار بستند. پیکر آنها را با خود برده و تا کنون به خانوادههای ایشان تحویل ندادهاند.
محمود و حسین، همان جوانمردانی بودند که پیکر جاویدنام #حامد_سلحشور را از خاک بیرون کشیده و به خانواده وی تحویل دادند و اینگونه خانواده توانستند حامد را در زادگاهش با رعایت رسم و رسوم معمول به خاک بسپارند.
خانواده محمود اما، لباسهای جگرگوشهاشان را به جای پیکرش، دفن کردهاند.
ربودن پیکر کشتهشدگان و اجازه ندادن ساخت آرامگاه و عزاداری برای کشتهشدگان، ستم مضاعفی است که رژیم بر خانوادههای کشتهشدهها روا میدارد.
#محمود_احمدی
#ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ادامه اعتصاب غذای حافظ فروحی، زندانی سیاسی در زندان لاکان رشت
حافظ فروحی، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، پنجمین روز از اعتصاب غذای خود را سپری میکند. وی که از روز دوشنبه ۸ بهمنماه ۱۴۰۳ در اعتراض به روند ناعادلانه رسیدگی به پروندههای خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، روز پنجشنبه ۱۱ بهمن، به دلیل ضعف شدید جسمی، افت فشار و قند خون، به بهداری زندان منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، پس از وخامت حال جسمی و تاری دید، شامگاه چهارشنبه رئیس زندان، ترابی، به بند میثاق رفت و با وی گفتگو کرد. در این دیدار، ترابی به فروحی وعده داد که تکلیف پروندهاش حداکثر ظرف یک هفته مشخص خواهد شد و در غیر اینصورت، وی اعلام خواهد کرد که زندان لاکان قادر به نگهداری او نیست و مسئولیت عواقب این وضعیت را به دادستان خواهد سپرد.
به دنبال این گفتوگو، حافظ فروحی صبح پنجشنبه تصمیم گرفت اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تبدیل کند و نوشیدن آب را از سر گرفت. با این حال، وی همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه داده و تأکید کرده است که تا زمان رسیدگی به مطالباتش از اعتصاب دست نخواهد کشید.
فروحی در اعتراض به نقض حقوق قانونی خود در فرآیند دادرسی، صدور احکام جداگانه برای یک پرونده واحد، عدم اعمال قوانین تخفیف مجازات و بیتوجهی مقامات قضایی به درخواستهای قانونی برای ادغام پروندههایش، اعتصاب غذا کرده است.
حافظ فروحی، متولد ۱۳۷۴ و اهل گیلان، در تاریخ ۲۸ دی ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در رشت بازداشت شد و یک روز بعد به بند میثاق زندان لاکان رشت منتقل گردید. وی اواخر سال گذشته به همراه دو زندانی سیاسی دیگر، مهدی میرزایی و آرمان صدقی ثابت، توسط دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهامات "تبلیغ علیه نظام" و "اقدام علیه امنیت کشور" به سه سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان گیلان عیناً تأیید گردید و بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، دو سال از این حکم برای او قابل اجرا خواهد بود.
علاوه بر این، در بخش دیگری از پرونده خود، حافظ فروحی توسط دادگاه کیفری یک رشت به دو سال و سه ماه حبس دیگر محکوم شده است.
با گذشت چندین روز از اعتصاب غذا، وضعیت جسمانی حافظ فروحی رو به وخامت گذاشته است. ضعف جسمانی، افت فشار، تاری دید و انتقال به بهداری از نشانههای وخامت سلامتی وی در پی این اعتصاب است.
با وجود وعده رئیس زندان برای تعیین تکلیف پرونده، همچنان نگرانیها درباره سرنوشت این زندانی سیاسی و برخورد دستگاه قضایی با مطالباتش ادامه دارد.
#حافظ_فروحی #زندان_لاکان_رشت #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حافظ فروحی، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، پنجمین روز از اعتصاب غذای خود را سپری میکند. وی که از روز دوشنبه ۸ بهمنماه ۱۴۰۳ در اعتراض به روند ناعادلانه رسیدگی به پروندههای خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، روز پنجشنبه ۱۱ بهمن، به دلیل ضعف شدید جسمی، افت فشار و قند خون، به بهداری زندان منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، پس از وخامت حال جسمی و تاری دید، شامگاه چهارشنبه رئیس زندان، ترابی، به بند میثاق رفت و با وی گفتگو کرد. در این دیدار، ترابی به فروحی وعده داد که تکلیف پروندهاش حداکثر ظرف یک هفته مشخص خواهد شد و در غیر اینصورت، وی اعلام خواهد کرد که زندان لاکان قادر به نگهداری او نیست و مسئولیت عواقب این وضعیت را به دادستان خواهد سپرد.
به دنبال این گفتوگو، حافظ فروحی صبح پنجشنبه تصمیم گرفت اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تبدیل کند و نوشیدن آب را از سر گرفت. با این حال، وی همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه داده و تأکید کرده است که تا زمان رسیدگی به مطالباتش از اعتصاب دست نخواهد کشید.
فروحی در اعتراض به نقض حقوق قانونی خود در فرآیند دادرسی، صدور احکام جداگانه برای یک پرونده واحد، عدم اعمال قوانین تخفیف مجازات و بیتوجهی مقامات قضایی به درخواستهای قانونی برای ادغام پروندههایش، اعتصاب غذا کرده است.
حافظ فروحی، متولد ۱۳۷۴ و اهل گیلان، در تاریخ ۲۸ دی ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در رشت بازداشت شد و یک روز بعد به بند میثاق زندان لاکان رشت منتقل گردید. وی اواخر سال گذشته به همراه دو زندانی سیاسی دیگر، مهدی میرزایی و آرمان صدقی ثابت، توسط دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهامات "تبلیغ علیه نظام" و "اقدام علیه امنیت کشور" به سه سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان گیلان عیناً تأیید گردید و بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، دو سال از این حکم برای او قابل اجرا خواهد بود.
علاوه بر این، در بخش دیگری از پرونده خود، حافظ فروحی توسط دادگاه کیفری یک رشت به دو سال و سه ماه حبس دیگر محکوم شده است.
با گذشت چندین روز از اعتصاب غذا، وضعیت جسمانی حافظ فروحی رو به وخامت گذاشته است. ضعف جسمانی، افت فشار، تاری دید و انتقال به بهداری از نشانههای وخامت سلامتی وی در پی این اعتصاب است.
با وجود وعده رئیس زندان برای تعیین تکلیف پرونده، همچنان نگرانیها درباره سرنوشت این زندانی سیاسی و برخورد دستگاه قضایی با مطالباتش ادامه دارد.
#حافظ_فروحی #زندان_لاکان_رشت #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دختر خانم مهوش ثابت، ضمن انتشار تصویری از کودکی خود، متن زیر را نوشت:
«مامانم اولین روز مدرسه ام کنارم نبود، سفر بود، برای تاسیس دانشگاه بهایی. با کیف و لباسم خوابیدم تا وقتی اومد منو ببینه.
سالها گذشت و با هیچ لباس منو ندید؛ لباس مهاجرت، لباس فارغالتحصیلی، لباس عروسی، لباس زایمان…لباس روی لباس منتظرش هستم!»
- مهوش ثابت - شهریاری، هفتاد و دو ساله، شاعر، نویسنده، معلم بهایی ایرانی و ساکن ایران است.
او نزدیک به سیزده سال از عمر خود را با احکامی ناعادلانه به عنوان یک زندانی عقیدتی در زندان گذرانده است و هفت سال و نیم از حکمش باقی مانده است درحالی که تا بحال ۳۰ سال حکم از دادگاه انقلاب ایران دریافت کرده است.
سلامت مهوش ثابت حالا دیگر از دست رفته است و زندگی او با چالشهای جدی روبه روست.
تومور ریه، پوکی استخوان با ریسک بالا، مشکل شکستگی هر دو زانو و عوارض شدید ناشی از عمل قلب باز همراه با فرسودگی ناشی از سیزده سال زندان که سه سال آن در سلول دربسته تنگ و تاریک بوده است، فقط بخشی از این چالشها هستند.
وضعیت او چنان وخیم و بحرانی است که ادامه حبس نه تنها درد و رنج فراوانی به همراه دارد بلکه خطر جدی و جبرانناپذیری برای جان او به وجود میآورد.
او حدود یک ماه است که با توقف حکم برای درمان در خارج از زندان است، خانواده او به شدت نگرانند که اگر به زندان بازگردد وضعیت بسیار وخیمی پیدا کند.
لینک کمپین و بیانیه عمومی برای آزادی مهوش ثابت:
https://tinyurl.com/2cx6xyc8
با مهوش ثابت بیشتر آشنا شوید
https://tavaana.org/mahvash-sabet/
روایت مهوش ثابت از گذراندن نوروز در زندان
https://tavaana.org/norouzinprison_sabet/
جمهوری اسلامی ما بهائیان را برای زندگی رد صلاحیت کرده است!
نامه مهوش ثابت از زندان
https://youtu.be/GMp3HrE3etY?feature=shared
#مهوش_ثابت #داستان_ما_یکیست #بهائی #بهائیان_ایران #یاری_مدنی_توانا
#FreeMahvash
@Tavaana_TavaanaTech
«مامانم اولین روز مدرسه ام کنارم نبود، سفر بود، برای تاسیس دانشگاه بهایی. با کیف و لباسم خوابیدم تا وقتی اومد منو ببینه.
سالها گذشت و با هیچ لباس منو ندید؛ لباس مهاجرت، لباس فارغالتحصیلی، لباس عروسی، لباس زایمان…لباس روی لباس منتظرش هستم!»
- مهوش ثابت - شهریاری، هفتاد و دو ساله، شاعر، نویسنده، معلم بهایی ایرانی و ساکن ایران است.
او نزدیک به سیزده سال از عمر خود را با احکامی ناعادلانه به عنوان یک زندانی عقیدتی در زندان گذرانده است و هفت سال و نیم از حکمش باقی مانده است درحالی که تا بحال ۳۰ سال حکم از دادگاه انقلاب ایران دریافت کرده است.
سلامت مهوش ثابت حالا دیگر از دست رفته است و زندگی او با چالشهای جدی روبه روست.
تومور ریه، پوکی استخوان با ریسک بالا، مشکل شکستگی هر دو زانو و عوارض شدید ناشی از عمل قلب باز همراه با فرسودگی ناشی از سیزده سال زندان که سه سال آن در سلول دربسته تنگ و تاریک بوده است، فقط بخشی از این چالشها هستند.
وضعیت او چنان وخیم و بحرانی است که ادامه حبس نه تنها درد و رنج فراوانی به همراه دارد بلکه خطر جدی و جبرانناپذیری برای جان او به وجود میآورد.
او حدود یک ماه است که با توقف حکم برای درمان در خارج از زندان است، خانواده او به شدت نگرانند که اگر به زندان بازگردد وضعیت بسیار وخیمی پیدا کند.
لینک کمپین و بیانیه عمومی برای آزادی مهوش ثابت:
https://tinyurl.com/2cx6xyc8
با مهوش ثابت بیشتر آشنا شوید
https://tavaana.org/mahvash-sabet/
روایت مهوش ثابت از گذراندن نوروز در زندان
https://tavaana.org/norouzinprison_sabet/
جمهوری اسلامی ما بهائیان را برای زندگی رد صلاحیت کرده است!
نامه مهوش ثابت از زندان
https://youtu.be/GMp3HrE3etY?feature=shared
#مهوش_ثابت #داستان_ما_یکیست #بهائی #بهائیان_ایران #یاری_مدنی_توانا
#FreeMahvash
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
و این پایانی است بر این ویروس...
ویدیو ساخته شده توسط یکی از دانشجویان دانشگاه سوره
- نیاز به شرح بیشتری نیست،تصاویر خود سخن میگویند، میکس جالبی از تصویر و صدا ...
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدیو ساخته شده توسط یکی از دانشجویان دانشگاه سوره
- نیاز به شرح بیشتری نیست،تصاویر خود سخن میگویند، میکس جالبی از تصویر و صدا ...
#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی دموکراسی در کلاس درس
جلسه دوم: آموزش و سیاست
در جلسه دوم به تاریخچه آموزش در ایران میپردازیم و سپس درباره تفکر انتقادی و ارتباط آن با آموزش بحث خواهیم کرد. در ادامه نیز برخی مفاهیم پایهای برای آموزش و ایجاد بستر دموکراسی در کلاس درس را عنوان خواهیم کرد.
https://tavaana.org/session-2-education-and-politics/
در یوتیوب:
https://youtu.be/C1t0NRkcyi8?feature=shared
در ساندکلاد:
https://bit.ly/3h2svsi
https://t.me/joinchat/AAAAAEYvlUOFzInkhWXZSA
#دوره_آموزشی #دموکراسی #کلاس_درس #معلمان #توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جلسه دوم: آموزش و سیاست
در جلسه دوم به تاریخچه آموزش در ایران میپردازیم و سپس درباره تفکر انتقادی و ارتباط آن با آموزش بحث خواهیم کرد. در ادامه نیز برخی مفاهیم پایهای برای آموزش و ایجاد بستر دموکراسی در کلاس درس را عنوان خواهیم کرد.
https://tavaana.org/session-2-education-and-politics/
در یوتیوب:
https://youtu.be/C1t0NRkcyi8?feature=shared
در ساندکلاد:
https://bit.ly/3h2svsi
https://t.me/joinchat/AAAAAEYvlUOFzInkhWXZSA
#دوره_آموزشی #دموکراسی #کلاس_درس #معلمان #توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماهمنیر مولاییراد، مادر کیان پیرفلک، در ویدیویی که صدای او را میشنویم، پیام همبستگی در برابر ظلم و بیعدالتی را بیان میکند. او با کلماتی دردآلود از رنجی سخن میگوید که بر فرزندش و دیگر قربانیان ستم رفته است و بر لزوم اتحاد، همدلی و انسانیت تأکید میکند. متن سخنان او در این ویدیو به شرح زیر است:
چه فرقی میکند پرچم چه رنگی باشد؟ چه فرقی میکند عضو چه حزبی باشی؟ چه فرقی میکند از کدام قوم یا پیرو کدام دین باشی؟ یا حتی طرفدار کدام تیم باشی؟
وقتی بردهای، وقتی معنای انسان بودن را از یاد بردهای، وقتی سالها برای قد کشیدن و رشد ذهن و شعور فرزندت تلاش کنی و ناگهان، بر سر عقاید پوسیده، برای چپاول بیشتر، و بهخاطر حرزگی ذهنی برخی، مانند کفتارهای گرسنه به برهای زیبا و بیدفاع حمله کنند و خونش را بریزند، و تو مجبور شوی او را بدزدی تا نبرندش، دیگر هیچ چیز برایت فرقی ندارد.
کفتارها نَفْس نمیگیرند، قول نمیدهند که دیگر ندَرند. پس تنها تکهتکه کردن آنها میتواند برای لحظهای دلت را آرام کند.
دنیای ما قرار نبود اینقدر بد شود. قرار نبود بزرگ شدن بچههایمان را نبینیم. قرار نبود به دست همنوع خودمان کشته شویم.
بگذارید یکرنگ باشیم. یا اصلاً رنگارنگ باشیم، اما مانند رنگینکمان! با اتحادی زیبا، منظرهای چشمنواز خلق کنیم.
جدا بودن رنگها نهتنها رنگینکمان را نمیسازد، بلکه وقتی تنها باشند، هیچ جذابیتی ندارند و در دنیای تکرنگ خود شکست میخورند.
کاش کمی اتحاد داشتیم؛ برای بهتر زندگی کردن، برای دوست داشتن همنوع خودمان. کاش کسانی که به جایگاهی رسیدهاند، میفهمیدند که آن جایگاه برای خوردن، دزدیدن، و کشتن نیست. برای خدمت کردن است. برای نوکری مردم، نه اینکه مردم نوکر آنها باشند.
هیچکس صاحب جان و مال دیگری نیست، جز خود آن فرد. هر کسی شغلی دارد و هیچ شغلی نباید بالاتر از دیگری تعریف شود.
هیچ شغلی نباید توجیهگر جنایت باشد. گرفتن جان کسی که گاهی گوشهای ذهنش به خدا پناه میبرد، ظلم به خداست.
تو در برابر خدا باید پاسخگو باشی. چه حقی داری که جان بگیری؟ جانی که خدا داده؟
کمی فکر کن به روزی که فرزند خودت را سلاخی کنند، فقط بهخاطر گناه پدر و مادری که خون فرزندان دیگران را مکیدهاند.
#ماهمنیر_مولایی_راد #کیان_پیرفلک #میثم_پیرفلک #پویا_مولایی_راد #دادخواهی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چه فرقی میکند پرچم چه رنگی باشد؟ چه فرقی میکند عضو چه حزبی باشی؟ چه فرقی میکند از کدام قوم یا پیرو کدام دین باشی؟ یا حتی طرفدار کدام تیم باشی؟
وقتی بردهای، وقتی معنای انسان بودن را از یاد بردهای، وقتی سالها برای قد کشیدن و رشد ذهن و شعور فرزندت تلاش کنی و ناگهان، بر سر عقاید پوسیده، برای چپاول بیشتر، و بهخاطر حرزگی ذهنی برخی، مانند کفتارهای گرسنه به برهای زیبا و بیدفاع حمله کنند و خونش را بریزند، و تو مجبور شوی او را بدزدی تا نبرندش، دیگر هیچ چیز برایت فرقی ندارد.
کفتارها نَفْس نمیگیرند، قول نمیدهند که دیگر ندَرند. پس تنها تکهتکه کردن آنها میتواند برای لحظهای دلت را آرام کند.
دنیای ما قرار نبود اینقدر بد شود. قرار نبود بزرگ شدن بچههایمان را نبینیم. قرار نبود به دست همنوع خودمان کشته شویم.
بگذارید یکرنگ باشیم. یا اصلاً رنگارنگ باشیم، اما مانند رنگینکمان! با اتحادی زیبا، منظرهای چشمنواز خلق کنیم.
جدا بودن رنگها نهتنها رنگینکمان را نمیسازد، بلکه وقتی تنها باشند، هیچ جذابیتی ندارند و در دنیای تکرنگ خود شکست میخورند.
کاش کمی اتحاد داشتیم؛ برای بهتر زندگی کردن، برای دوست داشتن همنوع خودمان. کاش کسانی که به جایگاهی رسیدهاند، میفهمیدند که آن جایگاه برای خوردن، دزدیدن، و کشتن نیست. برای خدمت کردن است. برای نوکری مردم، نه اینکه مردم نوکر آنها باشند.
هیچکس صاحب جان و مال دیگری نیست، جز خود آن فرد. هر کسی شغلی دارد و هیچ شغلی نباید بالاتر از دیگری تعریف شود.
هیچ شغلی نباید توجیهگر جنایت باشد. گرفتن جان کسی که گاهی گوشهای ذهنش به خدا پناه میبرد، ظلم به خداست.
تو در برابر خدا باید پاسخگو باشی. چه حقی داری که جان بگیری؟ جانی که خدا داده؟
کمی فکر کن به روزی که فرزند خودت را سلاخی کنند، فقط بهخاطر گناه پدر و مادری که خون فرزندان دیگران را مکیدهاند.
#ماهمنیر_مولایی_راد #کیان_پیرفلک #میثم_پیرفلک #پویا_مولایی_راد #دادخواهی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech